اصول-متن سه شنبه30-اردیبهشت۹۳-مختاریان

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه

مقام ثانی(آیا استصحاب تعلیقی بر فرض جریانش معارض دارد؟)

برخی فرموده اند این استصحاب بقاء حرمت تعلیقی با استصحاب بقاء حلیت تنجیزی معارض است

بیان معارضه: وقتی این عنب زبیب شد و غلیان پیدا کرد نمی دانیم حرمت تعلیقی دارد یا نه در اینجا می گوییم این زبیب در حال عنببیت حرمت تعلیقی داشت الآن هم که شک می کنیم استصحاب بقاء حرمت تعلیقی می کنیم و از طرف دیگر می گوییم این زبیب قبل از غلیان حلال بود الآن که غلیان پیدا کرد نمی دانیم حلال است یا نه استصحاب بقاء حلیت را جاری می کنیم لذا این دو استصحاب با هم معارضه دارند

جواب هایی که از معارضه داده شده

۱- جواب مرحوم آخوند: استصحاب بقاء حرمت تعلیقی با استصحاب بقاء حلیت تنجیزی تنافی ندارد بلکه بین آنها کمال ملائمت برقرار است

توضیح ذلک: استصحاب بقاء حرمت تعلیقی می گوید اگر این زبیب غلیان پیدا کند حرام است حرمت بعد از غلیان را می گوید و استصحاب حلیت تنجیزی، می گوید حلیت این زبیب حلیت مطلقه نیست بلکه حلیت مغیات است یعنی حلیت در حال عنب حلیت ما لم یغل بود

ان قلت: حلیت در حال عنبیت مطلق است

قلت: اگر مطلق باشد در این صورت اجتماع امر و نهی لازم می آید چون این عنب اگر غلیان پیدا کرد طبق فرمایش امام علیه السلام حرام می شود و از طرف دیگر حلیت مطلقه هم دارد لذا بعد از غلیان هم حلیت و هم حرمت دارد

بنابر این همانطور که گفتیم حلیت آن مغیات است و این زبیب قبل از غلیان حلیت دارد و از طرف دیگر بعد از غلیان حرمت دارد و این دو با هم تنافی ندارند.

اگر قطع داشته باشیم که شارع برای این زبیب دو حکم جعل کرده که یکی حلیت قبل از غلیان و دیگری حرمت بعد از غلیان باشد این دو حکم با هم تنافی ندارند فضلا از اینکه ما در مانحن فیه این حلیت و حرمت را با استصحاب ثابت کردیم لذا این دو استصحاب با هم تنافی ندارند

مرحوم خویی و تبریزی این جواب را پسندیده اند

یرد علیه: این جواب دو اشکال دارد که یک اشکال اشکال ما به مرحوم آخوند و دیگری اشکال آقای صدر به مرحوم آخوند است

اشکال اول(اشکال استاد): اینکه می گویید حلیت عنب حلیت مغیات است این به چه معناست آیا یعنی شارع در لوح محفوظ فرمود العنب حلال ما لم یغل و همچنین فرمود العنب حرام اذا غلی که در واقع این غایت به دو چیز بر می گردد یکی به منطوق و دیگری به مفهوم بر می گردد و ما دو حکم معلق داریم که مرحوم آخوند در کفایه از خطابات این طور استفاده کرده و بعد فرموده این حلیت ها با هم تنافی ندارند

اشکال ما این است که شما از کجا می گویید حلیت آن مغیات است بلکه شاید حلیت آن مطلق باشد

ان قلت: اگر مطلق باشد اجتماع امر و نهی می شود چون عنب حلال است مطلقا یعنی ولو اینکه غلیان پیدا کند باز حلال می باشد و از طرف دیگر شارع فرموده عنب اگر غلیان پیدا کند حرام است لذا در صورت غلیان هم حلال است و هم حرام می باشد

قلت: تاره شارع خطاب خود را مقید کرده است این یک مطلب است و اخری شارع خطاب خود را مقید نکرده است بلکه عقل می گوید ممکن نیست که آن حلیت مطلقه باشد چون تضاد دارد 

اینکه ما یقین داریم این است که این حلیت در حال عنبیت مطلقه نیست ولی در حال زبیبیت شاید مطلقه باشد

مرحوم آخوند می فرماید حلیت زبیب حلیت مغیات است

ان قلت: من شک دارم که حلیت زبیب حلیت مغیات هست یا حلیت مغیات نیست

قلت: ایشان در جواب می فرماید در حال عنبیت این زبیب حلیت مغیات داشت الآن هم استصحاب می کنم و می گویم در حال زبیبیت نیز حلیت مغیات دارد

مرحوم آخوند می فرماید ما دو استصحاب داریم یکی استصحاب بقاء حرمت و دیگری استصحاب بقاء حلیت است و در استصحاب بقاء حلیت، حلیت در حال عنب را برای زبیب قبل از غلیان استصحاب می کنیم لذا حلیت زبیب قبل از غلیان حلیت مغیات است و این را از استصحاب فهمیدیم

ان قلت: یک استصحاب دیگر همین حلیت قبل از غلیان را برای ما بعد از غلیان می کشاند و ثابت می کند

قلت: حلیت زبیب قبل از غلیان حلیت مغیات بوده است و اگر آنرا به بعد از غلیان بیاورید باز هم حلیت مغیات و مالم یغل است و معنای آن این است که زبیب ما لم یغل حلال است و این با حرمت بعد از غلیان منافاتی ندارد

خلاصه شما می خواهید استصحاب حلیت زبیب قبل از غلیان کنید و آنرا به بعد از غلیان بکشانید و ما می گوییم متیقن این حلیت، که می خواهید آنرا استصحاب کنید حلیت مطلقه و ذات حلیت نیست بلکه حلیت مقیده بوده است و اثبات آن اصلا نیازی به استصحاب ندارد و یقین هم داشتم با هم تنافی نداشتند چون در تنافی ۹ وحدت شرط است که یکی وحدت حمل است و در اینجا وحدت حمل وجود ندارد

اشکال ما به مرحوم آخوند این است، اینکه می فرمایید حکم العنب اذا غلی یحرم این است که اذا لم یغل لم یحرم این را شارع قید می زند یعنی از خطاب استفاده می کنید یا از حکم عقل استفاده می کنید اگر از حکم عقل است پس خطاب قید ندارد و اگر از خطاب استفاده کنید حق با شما است

ان قلت: عقل هم کاشف است و وقتی می گوییم عقل مقید می کند عقل که مقید نمی کند بلکه معنای آن این است که عقل کشف می کند که این حلیت در مقام ثبوت مغیات است

قلت: گفتیم اگر عقل حلیت را کشف کرد شارع در مقام ثبوت به دو شکل می تواند جعل کند بله می دانیم عنب بعد از غلیان حلال نیست و عنب قبل از غلیان حلال است اما اینکه قبل از غلیان حلال است به چه معناست آیا به معنای این است که عنب غیر مغلی حلال است یا اینکه عنب اذا لم یغل حلال است؟ شاید این طور باشد که العنب اذا لم یغل حلال یعنی غیر مغلی حلال است

ان قلت: غیر مغلی حلال باشد خوب بهتر شد چون این زبیب قبلا غیر مغلی بود الآن هم غیر مغلی است

قلت: اگر این طور باشد حلیت شما حلیت مقیده نیست بلکه حلیت مطلقه است منتهی موضوع آن غیر مغلی است لذا تنافی درست شد چون اگر الآن شارع بفرماید خمر غیر مغلی حرام است در اینجا بعد از غلیان استصحاب حرمت می کنیم چون حرمت آن تنجیزی است و فرض این است که غلیان و عدم غلیان از حالات است

لذا اگر این جعل در لسان دلیل معلق باشد این خوب است ولی حق این است که عقل می گوید این جعل معلق است و عقل که می گوید معلق است شاید به اسم غیر مغلی باشد لذا استصحاب می کنیم و استصحاب که جاری کردیم حلیت تنجیزیه زبیب غیر مغلی ثابت می شود

همه حرف مرحوم آخوند این بود که حلیت زبیب، حلیت مغیات است و ما اینکه حلیت زبیب حلیت مغیات است را اشکال کردیم

اشکال آقای صدر: مرحوم آخوند فرمود حلیت زبیب قبل از غلیان را برای بعد از غلیان استصحاب می کنیم و این حلیت مقید است و اگر کسی اشکال کند که از کجا می گویید حلیت آن مغیات است چون شاید مطلقه باشد مرحوم آخوند فرمود وقتی این حلیت را می کشانیم استصحاب بقاء حلیت مغیات در حال عنب می فرماید حلیت در حال زبیب هم مغیات است

آقای صدر می فرماید این غلط است

حرف ایشان این است که ما اصلا روایات العنب حلال را کنار می گذاریم و می گوییم استصحاب در شبهات حکمیه حجت نیست.آیا این زبیب قبل از غلیان حلال است یا نه؟ در ارتکاز همه این است که این زبیب قبل از غلیان حلال است پس در حلیت زبیب قبل از غلیان شک نداریم تا استصحاب کنیم و حلیت آن را از حال عنبیت بیاوریم و حلیت آن در واقع یک حلیت معلومه ای است که در ارتکاز همه مردم است

لذا وقتی این طور شد شما می گویید یک حلیت مغیات داریم که آنرا با استصحاب ثابت کرده ایم و ما می گوییم یک حلیت معلوم دیگر که مجمل و مردد بین مغیاب و مطلق می باشد داریم و حلیت مستصحبه مغیات ثابت نمی کند که حلیت معلوم بالاجمال من در ضمن مغیات بوده است و این مثبت است

بله از آنجایی که می دانیم برای هر شیء ای یک حلیت بیشتر جعل نمی شود اگر این حلیت مغیات باشد پس قطعا حلیت مطلقه ندارد ولی این مثبت است لذا شما یک حلیتی دارید که حلیت مردد بین مقید و مطلق است و دلیلمان بر این ارتکاز و تسالم است و یک حلیت دیگری که مغیات است را با استصحاب ثابت کردید این حلیت مغیات نمی تواند کلی را منحل کند لذا این جامع را استصحاب می کنیم و کلی قسم ثانی است و تعارض می شود

پس اشکال ایشان این است که ما به وسیله استصحاب علم تعبدی به یک حلیت مغیات داریم و یک علم وجدانی به یک حلیت جامع بین مغیات و مطلق داریم که آنرا استصحاب می کنیم لذا ما حلیت مغیات را استصحاب نکردیم تا مرحوم آخوند بفرماید حلیت مغیات با حرمت بعد از غلیان منافات ندارد

یرد علیه:این اشکال تمام نیست ولی وجه عدم تمامیت آنرا در اینجا بیان نمی کنیم

۲- جواب مرحوم  شیخ و مرحوم نائینی

شما می گویید بعد از آن که زبیب غلیان پیدا کرد یک استصحاب حرمت معلق بر غلیان و یک استصحاب حلیت قبل از غلیان داریم می فرماید اگر ارکان این استصحاب تعلیقی تمام شد حاکم بر استصحاب تنجیزی است چون اگر شک کنید زبیب بعد از غلیان حلال است یا نه منشأ این شک این است که نمی دانید آن حرمت تعلیقی در حال عنبیت در حال زبیبیت هم هست یا نه خوب اگر استصحاب گفت این حرمت در حال زبیبیت هم هست در این صورت شک شما از بین می رود پس استصحاب تعلیقی حاکم بر تنجیزی است

اشکال: در حکومت دو شرط وجود دارد یکی سببیت و دیگری اینکه تسبب شرعی باشد و در اینجا سببیت عقلی است به این بیان که اگر آن حرمت تعلیقی باشد چون اجتماع امر و نهی محال است حرمت با این حلیت جمع نمی شود این تسبب عقلی است و تسبب عقلی بدرد نمی خورد  و الا اگر تسبب عقلی حکومت درست کند یمکن لنا ان نعکس الامر و به قول مرحوم عراقی بگوییم استصحاب بقاء حلیت تنجیزیه حاکم بر استصحاب بقاء حرمت تعلیقیه است چون اینکه نمی دانم بعد از غلیان حرام می شود یا نه چون نمی دانم حلیت آن بعد از غلیان هم هست یا نه 

توجیه آقای صدر:استصحاب حرمت تعلیقی یا اثبات حرمت فعلی بعد از غلیان می کند یا آنرا اثبات نمی کند اگر آنرا اثبات نکند که بدرد نمی خورد و اگر اثبات کند حلیت از بین می رود

ان قلت: عکس مطلب بالا را می گوییم

قلت: ممکن است کسی بگوید استصحاب بقاء جعل اثبات مجعول می کند ولی تا الآن کسی نگفته استصحاب حلیت مجعول و فعلی (حلیت تنجیزی بعد از غلیان) نفی حرمت تعلیقی می کند

التحقیق: این توجیه بر فرض هم که در ست باشد بر مبنای مرحوم نائینی درست است که ایشان فرمود اگر جعل اثبات مجعول نکند اثر عملی ندارد اما اگر کسی مثل آقای صدر گفت اثر برای خود جعل و احراز موضوع است عقل می گوید اگر چنانچه جعل و تحقق مولا احراز شد شما باید امتثال کنید در این صورت این توجیه تمام نیست 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *