بسم الله الرحمن الرحیم
اصول-متن سه شنبه۹اردیبهشت۹۳-مختاریان
در قسم سوم آقای صدر می گوید در جمیع صور این قسم استصحاب جاری می شود البته در صورتی که موضوع حکم احراز شود یعنی بدانیم که آن که در مسجد رفته حکم بر آن مترتب است حال حکم متعدد باشد یا واحد و اینکه از دو سنخ باشد یا یک سنخ باشد و بعد می فرماید بلکه ممکن است استصحاب بکنیم بر این عناوین تفصیلیه یعنی بگوییم زید بر تقدیر حدوث و دخولش در مسجد الآن هم باقی است همین طور عمرو بر تقدیر دخولش در مسجد الآن هم باقی است لذا نه تنها استصحاب بر آن عنوان اجمالی جاری می شود بلکه استصحاب بر عناوین تفصیلیه نیز بر تقدیر حدوث جاری می شود
استاد: با توجه به مطالبی که ذکر کردیم این قسم نیز حکمش معلوم است ( در قسم اول از فرد مردد و قسم سوم یک اشکالاتی در تعلیقات آقای صدر ذکر شده )
دو نکته در استصحاب فرد مردد باقی مانده است
نکته اولی: آیا استصحاب در شبهات مفهومیه جاری می شود یا نه؟ مثلا شارع فرموده صم الی آخر النهار و نمی دانیم نهار استتار شمس است یا ذهات حمره مشرقیه است و یا اینکه شارع فرموده اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان و انت فی وقت منهما حتی تقرب الشمس الا هذه قبل هذه خوب در اینجا غروب شمس استتار قرص است یا ذهاب حمره مشرقیه است در اینجا آیا استصحاب جاری می شود که بگوییم بعد از استتار نهار موجود بود و الآن شک می کنم استصحاب می گوید موجود است
تقریبا قریب به اتفاق از علمای بعد از شیخ استصحاب را در شبهات مفهومیه جاری نمی دانند
کلام مرحوم عراقی: می فرماید استصحاب در شبهات مفهومیه جاری نمی شود چون استصحاب در اینجا مصداق استصحاب در فرد مردد است
در شبهات مفهومیه دو چیز داریم یکی اینکه اگر بعد از غیبوبه الشمس اگر خورشید مستتر شد ولی هنوز ذهاب نشده آیا عرف به این نهار می گوید یا نه و یکی هم اینکه می دانیم در خارج استتار شده و ذهاب نشده است دومی را در خارج شک نداریم و می دانیم در خارج اولی محقق شده و دومی نشده
عراقی می گوید اینکه شما شک دارید در صدق عنوان نهار است که عنوان نهار بر خارج منطبق است یا نه می گوید عنوان نهار موضوع حکم نیست ما یصدق علیه النهار موضوع حکم نیست بلکه واقع نهار موضوع حکم است یعنی اینکه شارع فرموده صم الی آخر النهار این مثل قتل من فی العسکر است که این عنوان من فی العسکر عنوان مشیر است به آن تعداد و نهار هم عنوان مشیر است و موضوع یا ذهاب است یا استتار
لذا در اینجا جای استصحاب نیست و استصحاب در آن استصحاب فرد مردد است چون آن چه که شک داریم که صدق نهار است و ماینطبق علیه النهار است که موضوع حکم نیست و آنچه که موضوع حکم است که واقع نهار است ان وجود خارجی است و مشکوک نیست می دانیم استتار شده و ذهاب نشده است
استاد: کلام ایشان درست نیست چون وقتی شارع می فرماید صم الی آخر النهار یعنی حکم به نحو قضیه حقیقیه جعل شده یعنی تا هر جا نهار صدق می کند تا همان جا روزه واجب است و تا هر جایی غروب شمس صدق می کند تا همان جا وقت نماز عصر باقی است
اگر مقصود ایشان این است که صم الی آخر النهار قضیه خارجیه است یعنی در واقع موضوع حکم عنوان واقعی است که وجود واقعی است که استتار قرص یا ذهاب حمره است این درست نیست ما این را خلاف ظاهر لفظ می دانیم و ظاهر لفظ این است که هر چه که به آن نهار گفته می شود و اینکه شما این را مشیر می گیرید و موضوع را چیز دیگری می گیرید این اول کلام است و خلاف ظاهر خطاب است و این که شما می گویید قضیه خارجیه می شود این درست نیست و احکام به نحو قضایای حقیقیه جعل می شود و اصلا شاید خود مولا هم نداند مثلا می گوید هر کس تا آخر نهار کار کند برکت دارد و بگویید آخر نهار کی است می گوید من هم نمی دانم هر چقدر که آخر وقت نهار عرفا است هر کس کار کند برکت دارد
آقای صدر هم در عام و خاص می گویند اگر یک اکرم العلماء و یک لاتکرم الفساق من العلماء در اینجا اگر فاسق مجمل است و مردد بین مرتکب کبیره و صغیره و یا مرتکب کبیره است در اینجا قوم گفته اند تمسک به عام می شود در ماعدای مخصص اگر مخصص مجمل باشد و دائر بین اقل و اکثر باشد و آقای صدر در آنجا دارد که وقتی شارع می گوید لاتکرم الفساق من العلماء فاسق موضوع حکم نیست بلکه آنچه که موضوع است این است که نمی دانیم مرتکب صغیره و کبیره است یا خصوص مرتکب کبیره است لذا شک در تخصیص زائد است و جای تمسک به عموم عام است و ما در آنجا همین را گفته ایم که این کلام شما درست نیست چون حرمت اکرام روی عنوان فاسق رفته است یعنی آنچه اطلاق فاسق به آن می شود و هر چه که عرف به آن فاسق بگوید و این طور نیست که عنوان مشیر باشد مثلا اگر همه فساق را می خواست بگوید زحمت داشت لذا فاسق را به عنوان عنوان مشیر آورده تا به آن افراد اشاره کند بلکه این قضیه حقیقیه است و حکم روی عنوان فاسق رفته است لذا در آنجا گفتیم تسمک به عام در شبهات مفهومیه نیز مثل مصداقیه جایز نیست
لذا اینکه کسی استصحاب در شبهه مفهومیه را به این خاطر که این مصداق فرد مردد است و اشکال دارد این درست نیست
کلام مرحوم تبریزی: می فرمایند استصحاب فرد مردد و اینها اینجا نیست بلکه لاتنقض الیقین بالشک شبهه مفهومیه را شامل نمی شود چون انصراف دارد به جایی که شک در وجود خارجی باشد مثلا نمی دانیم این خمر خل شده یا نه استصحاب می گوید نشده یا شک داریم که ذهاب شده یا نه می گوید نشده لذا استصحاب در جایی که شک در عنوان و آن مفهومی که بر خارج منطبق است نیست و از این انصراف دارد بلکه استصحاب در جایی است که شک در وجود خارجی باشد لذا فرموده اند استصحاب کارخانه لغت سازی نیست که لغت درست کند که شک می کنیم نهار تا کجا است با استصحاب بگوییم تا فلان جا است
استاد: این انصراف هم وجهی برای آن نفهمیدیم و نهار را نمی دانیم هست یا نه استصحاب می گوید هست لذا از این جهت اشکالی ندارد بله اگر کسی هم مسلک ما شدکه می گوییم ادله استصحاب فقط شبهات موضوعیه ان هم در طهارت از حدث و خبث را می گیرد این درست است ولی اگر کسی این را قبول نکند دیگر وجه مرحوم عراقی و تبریزی درست نیست
نکته دوم: اگر بگوییم استصحاب فرد مردد جاری نمی شود حالا آیا می شود در یک جایی ما مستغنی از استصحاب فرد مردد باشیم و آثار فرد را بار کنیم
مرحوم خویی و نائینی و عراقی و دیگران این را تفصیل داده اند
فرموده اند تاره این علم اجمالی به احدهما بعد از انتفاء فرد قصیر حاصل می شود مثل اینکه این شخص نماز ظهر خواند و بعد علم اجمالی پیدا کرد یا ظهر واجب است یا جمعه یا در شبهه عبائیه بعد از اینکه اسفل را شست علم پیدا کرد یکی از این دو نجس بوده
و اخری این طور است که علم اجمالی قبل از انتفاء حاصل می شود مثل اینکه هنوز نمازی نخوانده و علم دارد یکی از این دو نماز واجب است
آقای صدر این قسم دوم را سه صورت کرده است
۱- هم فرد قصیر در حدوث اثر دارد و هم فرد طویل اثر دارد و هم یقین داریم فرد طویل در آن دوم هم باقی می ماند پس دو علم است هم هر دو فرد اثر دارد و اینکه علم داریم فرد طویل در آن ثانی باقی است مثل شبهه عبائیه هم اسفل اثر دارد و هم اعلی و یقین هم داریم وقتی اسفل را شستیم طرف اعلی اگر نجس باشد هنوز به نجاست خود باقی است
آقای صدر می گوید در اینجا نیازی به استصحاب فرد مردد نداریم و اثر فرد را باید بار کنید چون دو علم اجمالی داریم در آن اول که یا اعلی نجس است یا اسفل خوب اصول تعارض می کند و تساقط می کنند و یک علم اجمالی دیگر هم الان داریم که یا جانب اعلای عبا دو ساعت بعد نجس است و یا جانب اسفل عبا الآن نجس است یعنی یا فرد قصیر است یا فرد طویل بعد از انتفاء فرد قصیر و این علم اجمالی علم اجمالی در تدریجیات است و خودش منجز است مثل این است که در ظهر و جمعه یا ظهر واجب است یا جمعه و تا دو ساعت دیگر وقت جمعه از بین می رود باز یک علم اجمالی داریم که یا جمعه الان واجب است یا ظهر دو ساعت دیگر و این علم اجمالی در تدریجیات است و منجز است و در اینجا هم اصول تعارض و تساقط می کند و نیازی به استصحاب فرد مردد هم نداریم
بعد گفته اصلا استصحاب فرد مردد در اینجا غیر معقول است چون این استصحاب فرد مردد می خواهد چه کار بکند چون مسلک ما در استصحاب تعبد به یقین بقائا بود خوب می خواهد یک یقینی به بقائ درست کند خوب این یقین بقائی بعد از فرد قصیر درست کند و این یقین بقائی اثرش این است که می خواهد فرد طویل را منجز کند خوب علم اجمالی می گوید این فرد منجز است
۲- علم داریم یا به حدوث فرد قصیر یا طویل و هر دو هم در حدوث اثر دارد و فرقش با صورت اولی این است که در صورت اولی فرد طویل بر فرض حدوثش باقی بود ولی در اینجا مشکوک البقاء است اینجا علم اجمالی ثانی لنگ می زند و باید استصحاب فرد مردد کنیم
آقای صدر می گوید یک استصحاب جایگزین داریم و آن استصحاب فرد طویل است شک می کنیم فرد طویل در آن ثانی باقی است استصحاب می گوید باقی است
انقلت: یقین به حدوث فرد طویل نداریم
قلت: در استصحاب یقین را معتبر نمی دانیم و گفتیم شک به بقاء علی تقدیر حدوث کفایت می کند
لذا اول استصحاب فرد طویل می کنیم و بعد علم اجمالی دومی درست می کنیم که آن دو طرف را منجز می کند
۳- در حدوث هیچکدام اثر ندارند مثل اینکه الآن قبل از دو ساعت از قبل از تکلیف علم پیدا کرد که یکی از دو اناء نجس است خوب اینجا که او تکلیف ندارد و حرمت شرب ندارد لذا علم اجمالی برای او منجز نیست حال دو ساعت دیگر یکی از اناء ها می ریزد و تکلیف پیدا کرد می گوید در اینجا فقط برای بار کردن اثر فرد باید استصحاب فرد مردد را جاری کرد و اگر جاری نشود اثر فرد بار نمی شود به هیچ وحه
استاد: صورت سوم شما که خالی از شبهه نیست در استصحاب می گویند مستصحب باید اثر داشته باشد ولی حدوثا لازم نیست و بقاء داشته باشد کفایت می کند خوب همان استصحابی که در صورت ثانیه جاری کردید استصحاب فرد طویل علی تقدیر حدوث گفتید همان در اینجا هم جاری می شود
ان قلت: استصحاب فرد طویل علی تقدیر حدوث وقتی جاری شد در آنجا چون قصیر اثر داشت علم اجمالی دوم منجز می شد ولی در اینجا فرض این است که فرد قصیر اثر ندارد
قلت: اصلا شما با علم اجمالی چه کار دارید بلکه می گوییم این اناء شرقی بنا بر تقدیر حدوث استصحاب بقاء نجاستش می شود
ان قلت: بر حدوث منجز نداریم
قلت: در صورت ثانیه هم منجز بر حدوث نداریم چون در آن دور می شود چون اول استصحاب را در طویل جاری می کنید بر فرض حدوث و بعد می گویید علم اجمالی دارم و منجز است در صورتی که این علم اجمالی وقتی منجز می شود که استصحاب طویل جاری می شود و استصحاب فرد طویل زمانی جاری می شود که حدوث منجز داشته باشد لذا در مانحن فیه اگر حدوث منجز نداشته باشد در بقاء شما نمی توانید استصحاب کنید
ان قلت: در آنجا حدوث منجز داشت و منجز حدوث این بود که من یک علم اجمالی داشتم که یا اعلی نجس است یا اسفل علم اجمالی اول حدوثی را منجز کرد و وقتی حدوث منحز شد استصحاب می کنیم و می گوییم این حدوث باقی است و باقی که شد آن علم اجمالی دوم زنده می شود و علم اجمالی دوم بقاء را منجز می کند پس دور نیست چون حدوث فرد طویل به علم اجمالی اول است و تنجیز فرد طویل به علم اجمالی دوم است پس علم اجمالی اول حدوث را منجز کرد و لذا ارکان استصحاب تمام شد و استصحاب جاری شد و علم اجمالی دوم جاری شد و منجز می کند
قلت: آیا علم اجمالی اول حدوث را منجز می کند و اینکه شما می گویید استصحاب بر تقدیر حدوث جاری است و باید حدوث منجز باشد این را که شما از روایات استفاده کردید چیست آنچه که شما استفاده کردید بر مانحن فیه تطبیق نمی شود