بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه
همانطور که در اول این تنبیه گفتیم بحث در این تنبیه در دو مقام واقع می شود و مقام اول که جریان استصحاب در نفس زمان بود و خود زمان موضوع حکم و مستصحب بود را بحث و بررسی کردیم و گفتیم هم وحدت عقلی و هم وحدت عرفی دارد و لکن استصحاب در مفاد کان تامه زمان جاری می شود ولی در مفاد کان ناقصه جاری نمی شود خلافا لمرحوم آقا ضیاء که فرمود استصحاب یا در هر دو جاری می شود و یا در هر دو جاری نمی شود.
مقام ثانی: فعل مقید به زمان، موضوع یا متعلق حکم است مثل صوم نهاری یا صلاه در وقت.
در این مقام مطلب را طبق هر دو جهت و تقدیر(یعنی چه فعل مقید به زمان موضوع حکم باشد و چه فعل مقید به زمان متعلق حکم باشد) بررسی می کنیم.
اما جهت اول(فعل مقید به زمان موضوع حکم باشد): مثل اینکه شارع بفرماید اذا کان الصوم نهاریا یجب علیک الصوم یا اذا کانت الصلاه فی الوقت یجب علیک الصلاه.
اشکال: در اینجا اگر مکلف شک در بقاء زمان کند جریان استصحاب در بقاء زمان فایده ندارد و مثبت است چون استصحاب اینکه این نهار هست پس این صوم، صوم نهاری است و یا استصحاب اینکه وقت هست پس این صلاه، صلاه در وقت است این مثبت است.
لذا آنجایی که ارکان استصحاب در آن تمام است مثبت است و آنجایی که مثبت نیست ارکان استصحاب در آن تمام نیست.
جواب هایی که از اشکال مذکور داده شده
نکته: این فرض (فعل مقید به زمان موضوع حکم است) در کلام مرحوم خویی نیست و ایشان فقط یک فرض را یعنی آنجایی که زمان قید متعلق حکم باشد را ذکر و بررسی کرده است ولی ما برای اینکه مطلب تماما بررسی شود در مقام ثانی همانطور که گفتیم در دو جهت بحث می کنیم که یک جهت همان جهتی است که مرحوم خویی ذکر کرده و یک جهت نیز جهتی است که ایشان ذکر نکرده است که جهت اول در مقام همین جهت است و جهتی که مرحوم خویی ذکر فرموده را به عنوان جهت دوم ذکر می کنیم.
۱- جواب مرحوم شیخ و مرحوم نائینی: در اینجا استصحاب بقاء حکم می کنیم و می گوییم صوم نهاری بر من واجب بود استصحاب می گوید الآن نیز صوم نهاری بر من واجب است
یرد علیه: اگر صوم نهاری موضوع حکم باشد استصحاب حکم جاری نمی شود چون وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه وجود ندارد و ما موضوع را احراز نمی کنیم زیرا شارع فرموده ان کان الصوم نهاریا یجب علیک الصوم لذا در مانحن فیه قبلا موضوع صوم نهاری بود و الآن نمی دانم این صوم نهاری هست یا نیست پس شک در موضوع دارم و با شک در موضوع استصحاب حکم جاری نمی شود
فتلخص مما ذکرنا، جوا ب مرحوم نائینی در اینجا نمی آید و استصحاب حکم جاری نمی شود چون وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه نداریم زیرا موضوع ما صوم نهاری است و الآن شک در صوم نهاری دارم.
۲- جواب مرحوم آخوند: حکم را استصحاب نمی کنیم بلکه فعل مقید را استصحاب می کنیم و می گوییم این صوم من نهاری بود استصحاب می گوید الآن هم نهاری است
یرد علیه: جواب مرحوم آخوند اخص از مدعی است و در همه جا نمی آید بلکه در صوم نهاری درست است ولی در مثل صلاه در وقت که کسی نمی داند هنوز وقت باقی است تا نماز بخواند یا اینکه وقت باقی نیست در اینجا نمی توان گفت این صلاه من قبلا در وقت بود الآن هم که نمی دانیم می گوییم در وقت است چون فرض این است که تا الآن این صلاه موجود نشده است و مکلف آن را اتیان نکرده است
۳- جواب مرحوم عراقی: در اینجا استصحاب تعلیقی را جاری می کنیم و می گوییم این صلاه اگر در یک ساعت قبل بود در وقت بود الآن هم نمی دانیم در وقت هست یا نه استصحاب می گوید در وقت است
یرد علیه: این استصحاب تعلیقی در موضوعات است و قائلین به جریان استصحاب تعلیقی آن را در احکام جاری می دانند و در موضوعات حجت نمی دانند
نکته: بحثی که امروز از مرحوم خویی مطرح می کنیم ثمرات عملی زیادی دارد مثل اینکه مرد، زن را طلاق داده و رجوع کرده است و زن می گوید رجوع بعد از عده بوده و مرد می گوید در عده بوده است لذا یک رجوع و یک عده است و یکی می گوید رجوع در عده و دیگری می گوید بعد از عده بوده است
۴- جواب مرحوم خویی: در جمیع این موارد استصحاب جاری می شود
توضیح ذلک: ایشان می فرماید اگر در یک جایی موضوع یا متعلق دو جزء داشته باشد آیا این به ترکیب بر می گردد یا به تقیید بر می گردد؟
مثلا اگر شارع فرموده ان کان الصوم نهاریا یجب علیک الصوم یا اینکه ان کان الصلاه فی الوقت یجب علیک الصلاه یا ان کان الرجوع فی العده یرجع الزوجیه اینها به چه معناست؟
در اینجا دو احتمال وجود دارد
احتمال اول: اینکه بگوییم معنای آن عبارات این است که اگر صوم در زمانی باشد و آن زمان، نهار باشد این ترکیب است یعنی موضوع فی حد نفسه دو جزء دارد یکی صوم در زمانی و دیگری اینکه آن زمان هم نهار باشد یا ملاقات با نجس یعنی ملاقات با شیء ای و آن شیء هم نجس باشد یا صلاه در نجس یعنی اینکه صلاه در ثوبی و آن ثوب هم نجس باشد
بنا، بر این احتمال استصحاب جاری می شود
احتمال دوم: بگوییم ان کان الصوم نهاریا، ان کان الصلاه بین الحدین، ان کان الرجوع فی العده موضوع مرکب نیست بلکه مقید است یعنی موضوع ظرفیت صوم در نهار، ظرفیت صلاه در وقت، ظرفیت رجوع در عده است
در اینجا استصحاب بدرد نمی خورد چون استصحاب اینکه نهار است اثبات نمی کند که این صوم در نهار واقع شده و استصحاب اینکه عده است ثابت نمی کند که این رجوع در عده واقع شده است
بیان میزان کلی
اما اینکه چه مواردی مصداق احتمال اول و چه مواردی مصداق احتمال دوم می باشد ایشان برای این امر یک میزان کلی بیان فرموده است که ظاهرا اصل این میزان از مرحوم نائینی است که این دو شیء ای که متعلق یا موضوع واقع شده چند صورت دارند
۱/ یکی جوهر و دیگری عرض همان جوهر است مثل اینکه می فرماید اذا کان العالم غیر فاسق یحرم اکرامه در اینجا یک جزء موضوع، عالم است که جوهر است و فاسق هم عرض همان انسان عالم است
حکم صورت اول: در اینجا فرموده ظاهر خطاب در تقیید است و استصحاب اینکه این عالم یک وقتی نبود فاسق نبود الآن هم فاسق نیست این بدرد نمی خورد و استصحاب اینکه فاسق نبود ثابت نمی کند که الآن این عالم غیر فاسق است و مفاد کان تامه اثبات مفاد کان ناقصه نمی کند و این مثبت است مثل آب کر که آب، جوهر و کریت عرض این جوهر است استصحاب می گوید کر بود الآن هم هست ولی ثابت نمی کند که این آب کر است
۲/ موضوع یا متعلق، مرکب از دو جوهر است مثل اینکه شارع می فرماید ان کان زید مع عمرو یجب التصدق یا اینکه می فرماید ان کان زید فی الدنیا یحرم علی زوجته التزویج در اینجا یعنی زید باشد و دنیایی باشد
حکم صورت دوم: در اینجا فرموده ظاهر خطاب ترکیب است یعنی اگر زید در جایی باشد و آنجا هم زمین باشد
۳/ دو عرض است برای دو جوهر مثل ان کان اسلام الوارث قبل موت المورث یرث الوارث عن المورث در اینجا موضوع دو عرض است یکی اسلام وارث و دیگری موت مورث یا مثل اینکه ان کان رکوع المأموم قبل رکوع الامام یبطل الجماعه
حکم صورت سوم: می فرماید ظهور خطاب در اینجا نیز در ترکیب است
۴/ دو عرض برای یک جوهر است مثل ان کان الوارث مسلما و کان حیا بعد المورث یرث، حیات وارث و اسلام وارث هر دو عرض برای وارث است
حکم صورت چهارم: می فرماید ظاهر خطاب در این صورت نیز در ترکیب است
۵/ یک جوهر و یک عرض باشد ولی آن عرض، عرض جوهر دیگری است مثل این است که ان کان الامام متأخرا عن المأموم لایجوز الاقتداء در اینجا یک جزء موضوع مأموم است و جزء دیگر عدم تأخر امام است
حکم صورت پنجم: می فرماید در اینجا ظاهر خطاب در ترکیب است
لذا اگر دست نجس است و نمی داند هنوز نجس است و دست با عبا ملاقت کرد در اینجا عبا نجس می شود
ان قلت: استصحاب بقاء نجاست در دست ثابت نمی کند که ملاقات با نجس صورت گرفته است
قلت: این درست نیست چون نجس شدن اثر دو چیز است ملاقات با شیء ای و آن شیء نجس باشد که ملاقات بالوجدان و نجاست شیء با استصحاب ثابت شده است
اما علت اینکه در این صور ترکیب است را این طور بیان فرموده که اگر بخواهد عرض و معروض باشد معنا ندارد که یک عرضی حمل بر عرض دیگر شود یا جوهری حمل بر جوهر دیگر شود و یا اینکه عرض یک جوهری حمل بر جوهر دیگر شود
نکته: مرحوم خویی می فرماید اگر شارع بخواهد موضوع را در این موارد مقید قرار دهد در اینجا باید موضوع را یک عنوان انتزاعی مثل عنوان معیت یا تقدم یا حالیت یا تقارن قرار دهد و اگر بفرماید ان کان اسلام الوارث مقارنا مع موت المورث در این صورت استصحاب فایده ندارد چون استصحاب اینکه مورث بود تا زمانی که اسلام آورد ثابت نمی کند که اسلام در حال موت مورث بود یا اینکه در مسأله جماعت می گویند امام جماعت به رکوع رفت و مأموم نمی داند که مکبر که الله اکبر گفت قبل از بلند شدن امام از رکوع می گوید یا بعد از بلند شدن امام از رکوع تکبیر را می گوید در اینجا استصحاب راکع بودن امام بدرد نمی خورد چون می خواهید بگویید امام راکع بود تا اینکه مأموم به رکوع رفته است می گویند این استصحاب بدرد نمی خورد چون فرموده اند ظاهر ادله جماعت این است که موضوع صحت اقتداء این است که رکوع مأموم درحال رکوع امام باشد و استصحاب عنوان حالیت را ثابت نمی کند بله اگر دلیل این طور بود که امام در رکوع باشد و مأموم به رکوع برود در این صورت استصحاب بدرد می خورد چون می گفتیم استصحاب می گوید امام در رکوع است و ماموم نیز بالوجدان در رکوع است
فتلخص مما ذکرنا، کلام مرحوم خویی این است که ظهور ادله در این موارد در ترکیب است و اگر شارع بخواهد عنوان تقیید را در موضوع اخذ کند باید یک عنوان انتزاعی مثل حالیت، بعدیت، قبلیت، ظرفیت، تقارن و … را اخذ کند و اینها قرینه می خواهد
لذا می فرماید اگر این کلام ما را نگویید در این صورت صحیحه اولی زراره تأویل به مصدر می رود چون موضوع این صحیحه این بود که شخص شک در وضو دارد و استصحاب می گوید متطهر است و این بدرد نمی خورد چون صلاه باید متطهرا باشد و استصحاب بقاء وضو، صلاه با وضو را ثابت نمی کند
ولی طبق مطالبی که بیان کردیم صلاه عرض بر مصلی است و وضو هم عرض بر مصلی است در اینجا موضوع، دو عرض است که هر دو عرض برای یک معروض می باشند و همانطور که گفتیم اینجا موضوع ترکیب است یعنی شخص که نماز می خواند نماز بخواند و متطهر باشد خوب نماز که بالوجدان می خواند و استصحاب هم می گوید با طهارت است نه اینکه نمازش با طهارت یا در حال طهارت یا مقارن با طهارت باشد
از اینجا معلوم شد که ایشان در مسأله رجوع در عده می فرماید استصحاب جاری می شود علی ای تقدیر (یعنی چه بگوییم عده زن سه ماه است که جوهر می شود یا اینکه بگوییم عده زن سه ماه نیست بلکه این است که سه طهر دیده باشد که در اینجا عرض می شود) در هر دو صورت استصحاب جاری می شود چون مفادش در هر دو تقدیر واو الجمع و ترکیب است
لذا می فرماید در ان کان الصوم نهاریا هم استصحاب جاری می شود چون صوم عرض است و نهار هم جوهر است چون می گوییم صوم بالوجدان است و نهار هم که با استصحاب ثابت می شود در آنجایی هم که شک در بقاء وقت دارید همین کار را می کنیم چون یک جوهر و یک عرض است ولی عرض، عرض همان جوهر نیست و می گوییم نماز می خوانیم بالوجدان و استصحاب هم می گوید وقت باقی است
لذا می فرماید ظهور تمام این موارد در ترکیب است و استصحاب در آنها جاری می شود مگر جایی که ظهور آن در موارد انتزاعی باشد مثل مساله جماعت که گفتیم ظهور آن در امر انتزاعی است و استصحاب در آن جاری نمی شود
لذا غیر از مواردی که ظهور آنها در موارد انتزاعی است در بقیه استصحاب جاری می شود
و صحیحه اولی زراره هم علی القاعده است چون فرموده استصحاب بقاء طهارت می کند لانک کنت عی یقین من طهارتک فشککت و لاتنقض الیقن بالشک
نماز در نجس نخوان متفاهم عرفی آن این است که صلاه باشد و در ثوبی که نجس است نباشد خوب استصحاب می گوید این نجس نیست و صلاه هم که بالوجدان است
به خلاف ماء کر که اگر قبلا کر بود و الآن شک در کریت آن داریم و منشأ شک ما در کریت ماء از این است که نمی دانیم آب را عوض کردند و آب جدیدی است در اینجا استصحاب اینکه دیشب کر در حوض بود الآن هم هست ثابت نمی کند که این آب کر است چون کریت و آب از نوع جوهر و عرض خودش است و ظهور ان کان الماء کرا این نیست که آب در حوض باشد و کر هم در حوض باشد بلکه ظهور این عبارت در کان ناقصه و تقیید است لذا استصحاب بدرد نمی خورد