اصول-متن یکشنبه21-اردیبهشت۹۳-مختاریان

بسم الله الرحمن الرحیم

 یکشنبه

امروز سه نکته را بیان می کنیم

نکته اولی: مرحوم خویی تبعا لمرحوم نائینی فرمود تاره این زمان که قید متعلق حکم است به نحو ترکیب است و اخری به نحو تقیید است یعنی یجب علیک الصلاه فی الوقت به نحو ترکیب متعلق حکم واقع شده است همینطور وقوف در روز عرفه

ایشان فرمود در این مواردی که زمان به نحو ترکیب است استصحاب جاری می شود

اشکال مرحوم روحانی به مرحوم خویی: این امر، که زمان قید متعلق باشد و فعل مقید به زمان به نحو ترکیب در موضوع اخذ شده باشد، اصلا معقول نیست و محال می باشد

توضیح ذلک: شما (مرحوم خویی) می گویید این عبارت شارع که می فرماید یجب علیک الصلاه فی الوقت به این معناست که نماز در وقتی باشد و آن وقت هم بین الحدین باشد یعنی متعلق تکلیف دو جزء دارد یک جزء اصل نماز در وقت و یکی هم اینکه آن زمان بین الحدین باشد و همین طور است مطلب در یجب علیک الوقوف فی العرفه

لازمه کلام شما (مرحوم خویی) این است که امر به غیر مقدور تعلق بگیرد چون امر نسبت به اجزاء پراکنده و منحل می شود و هر جزئی امر پیدا می کند لذا اگر شارع می فرمود در فلان زمان وقوف انجام بده در اینجا مشکلی بوجود نمی آمد و این امر مقدور مکلف بود ولی شارع این طور نفرموده بلکه فرموده وقوف را در یک زمانی انجام بده و می گوید آن زمان هم زمان عرفه باشد. اینکه این زمان، زمان عرفه باشد این امر مقدور مکلف نیست .

اما اگر قائل به ترکیب نشویم بلکه بگوییم این موارد تقیید است در این صورت این اشکال بوجود نمی آید چون فعل مقید در اختیار من است لذا اگر قید غیر اختیاری باشد مقید می تواند اختیاری باشد مثل اینکه شارع می گوید پشت سر فلانی بایست می گوید پشت او که در اختیار من نیست در اینجا می گوید ایستادنش در اختیار شما است.

و یا اینکه اگر شارع بگوید روز بارانی از خانه بیرون نرو در اینجا عبد نمی تواند بگوید چون باران در اختیار من نیست لذا این امر، امر به محال است چون شارع می فرماید درست است که باران در اختیار شما نیست ولی بیرون رفتن در روز بارانی در اختیار شما هست.

بنابراین همه این قرائنی که شما ذکر کردید و فرمودید اصل اولی در این موارد ترکیب است این در جایی است که عقلا معقول باشد و در جایی که معقول نیست در این صورت شارع نمی تواند موضوع را مرکب و به نحو ترکیب بگیرد

نکته: از مطالبی که بیان کردیم معلوم شد اشکال مرحوم روحانی در جایی است که این زمان قید متعلق باشد ولی اگر زمان قید موضوع باشد این اشکال پیش نمی آید.

نکته ثانی: در این نکته به بررسی یک عویصه می پردازیم 

مقصود از ترکیب چیست؟

توضیح ذلک: اینکه یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه فی الوقت ترکیب است ترکیب در اینجا به چه معناست؟

علت طرح این سؤال این است که آقای صدر ترکیب را یک جور معنا کرده و مرحوم خویی در این بحث برای ترکیب معنای دیگری  ذکر کرده ولی در جاهای دیگر ایشان نیز همین معنایی را که آقای صدر در اینجا بیان کرده است برای ترکیب ذکرکرده است.

لذا اگر معنای آن مفاد دو کان تامه است کلام مرحوم خویی درست می شود و می گوییم نماز هست بالوجدان و استصحاب هم می گوید نهار باقی است

ولی اگر ترکیب را آن طور که دیروز نقل می کردیم معنا کنیم یعنی بگوییم نماز در وقت باشد و آن وقت هم نهار باشد در اینجا استصحاب جاری نمی شود چون اینکه این وقت نهار است استصحابی ندارد و اینکه نهار باقی است ثابت نمی کند که این آن نهار است و فقط طبق مسلک مرحوم عراقی (که فرمود در مفاد کان ناقصه استصحاب جاری می شود چون متصل است و شیء واحد به حساب می آید) در اینجا استصحاب جاری می شود و الا طبق مبنای مرحوم آخوند و مرحوم خویی که در مفاد کان ناقصه اشکال کردند در اینجا استصحاب جاری نمی شود

التحقیق: معنای صحیح ترکیب همان است که دیروز نقل کردیم یعنی ظاهر عبارت یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه فی الوقت این است که صلاه در زمانی باشد و آن زمان هم نهار باشد

بنابراین وقتی شارع می فرمایداذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان و انت فی وقت منهما حتی تقرب الشمس الا ان هذه قبل هذه(وقت تا غروب شمس باقی است) معنای آن این است که نماز در وقتی باشد و آن وقت نهار باشد

لذا معنایی که آقای صدر از ترکیب بیان کرده هر چند بنا بر مسلک مرحوم عراقی اشکالی به این معنا وارد نیست چون ایشان فرمود استصحاب در مفاد کان ناقصه نیز جاری می شود ولی طبق مسلک مرحوم آخوند و مرحوم نائینی درست نمی شود لذا اگر ایشان بخواهد کلام مرحوم نائینی را تقریب کند با این معنا ترکیب درست نمی شود و اشکال مرحوم روحانی مطرح می شود

بیان حق در مقام: حرف ما به مرحوم خویی این است که ما می گوییم اصلا موضوع یا متعلق حکم، مقید است صلاه نهاری، صوم نهاری وقوف عرفه ای و… ولی مع ذلک استصحاب جاری می شود

توضیح ذلک: مرحوم آخوند در قیام اماره مقام قطع موضوعی یک مطلبی را بیان کرده است

مرحوم آخوند در حاشیه بر رسائل یک مطلبی را بیان کرده است که قبل از بیان آن اختلاف ایشان با مرحوم شیخ در بحث امارات را ذکر می کنیم

بیان اختلاف: مدعای مرحوم آخوند با مدعای مرحوم شیخ در قیام امارات مقام قطع فرق می کند مرحوم شیخ در رسائل فرموده امارات قائم مقام قطع طریقی محض و قطع موضوعی علی وجه الطریقیه می شود ولی مرحوم آخوند فرموده امارات یا باید قائم مقام قطع طریقی شوند یا قائم مقام قطع موضوعی شوند و جمع این دو در یک خطاب جمع بین لحاظ آلی و استقلالی می شود که محال است

کلام مرحوم آخوند در حاشیه بر رسائل: ایشان در حاشیه بر رسائل برای تقریب کلام مرحوم شیخ جوابی را مطرح کرده است که اگر شارع فرمود اذا علمت بالحکم الشرعی یجوز الافتاء به و اماره ای قائم شد که عصیر عنی اذا غلی یحرم

اماره علم نیست و شما( مرحوم شیخ) می گویید جای علم می نشیند در آنجا فرموده  وقتی شارع این مؤدی را تنزیل کرد به منزله واقع این بالملازمه العرفیه یا به دلالت اقتضاء ( تقریب کلام مرحوم آخوند در آنجا مختلف است)  دلالت می کند بر اینکه علم به واقع تنزیلی را شارع به منزله علم به واقع حقیقی، تنزیل کرده است یعنی اگر شارع فرمود دفتر شما کتاب رسائل شیخ اعظم است پس من می گویم علم دارم که رسائل شیخ اعظم را دارم چون من علم به دفتر دارم و شارع نیز تعبد کرده که این دفتر رسائل شیخ اعظم است لذا من علم دارم که رسائل شیخ اعظم را دارم

اشکال مرحوم آخوند و مرحوم خویی و دیگران به این کلام مرحوم آخوند:

در اینجا اشکال کرده اند که اگر شارع تعبد کرد دفتر شما رسائل است علم شما به رسائل شیخ اعظم علم تعبدی است نه اینکه علم حقیقی به رسائل شیخ اعظم داشته باشی چون  لازمه عقلی است و مثبت است

بله اگر واقعا این رسائل باشد علم من علم به رسائل است ولی وقتی شارع اینرا تعبد کرد در این صورت علم من علم حقیقی نیست بلکه هم علم من تنزیلی است و هم رسائل من تنزیلی است نه علم حقیقی است و نه رسائل حقیقی است

کلام مرحوم تبریزی: ایشان در آنجا خلافا للاعلام فرموده اگر شارع این دفتر را تنزیل به رسائل کرد علم من به رسائل وجدانی است و رسائل تعبدی است  

در اینجا یک جواب حلی و یک جواب نقضی بیان می کنیم

جواب نقضی:

 اگر این کلام استاد را نگوییم باید استصحاب را کنار بگذاریم چون الآن شما شک می کنید که این خمر است یا نه استصحاب بقاء خمریت جاری نمی شود چون شارع شرب خمر را حرام کرده و خمر که حرام نیست و استصحاب می گوید این خمر، خمر تعبدی است و ثابت نمی شود که این شرب من شرب خمر است و شارع شرب خمر را حرام کرده است یا اینکه شما استصحاب بقاء خمریت را کردید ولی ثابت نمی کند که ملاقی آن نجس است چون شما ثابت کردید که این خمر است ولی اینکه ملاقی با این، ملاقی با خمر است را ثابت نمی کند و این مثبت می شود

لذا حرف ما به مرحوم خویی و دیگران این است اگر استصحاب بقاء نهار اثبات صوم نهاری نمی کند چطور استصحاب بقاء خمر اثبات شرب خمر کرد لذا یا باید بگویید که استصحاب بقاء خمریت بدرد نمی خورد چون اینکه این خمر است یا می خواهید بگویید بیعش باطل است که استصحاب بقاء خمریت این را ثابت نمی کند که بیعش بیع خمر است  و یا اینکه می خواهید بگویید ملاقی آن نجس است که آنرا هم ثابت نمی کند و یا اینکه بگویید این خمر است و شرب آن حرام است و این را هم ثابت نمی کند و اینها لازمه شرعی نیست بلکه لازمه عقلی است امر تکوینی می باشند

پس یا باید از استصحاب بقاء خمریت دست بر دارید یا اینکه در همه مواردی که تقیید است بگویید استصحاب جاری است

فتلخص مما ذکرنا، اشکال ما به مرحوم روحانی نیز این است که اشکال ایشان علی ای تقدیر وارد می شود یعنی حتی طبق مبنای ایشان که می گوید این موارد تقیید است و ترکیب نمی باشد باز اشکال ایشان مطرح است چون همانطور که گفتیم مصداق بارز استصحاب موضوع همان استصحاب بقاء خمریت، استصحاب بقاء مائیت و اینها است و اشکالات ایشان در تمام این موارد نیز وارد است

التحقیق: اصلا به نظر ما در ذوق عرفی، اعلام در اینجا اشتباه کرده اند ما می گوییم وقتی شارع می گوید این مایع خمر است اصلا در ذهن کسی نمی آید که شرب آن شرب خمر نیست

لذا ما می گوییم یا شما باید در مثبتات با ما هم مسلک شوید و بگویید اینها مفاد قطعی لاتنقض است و یا این مسلک ما را قبول نکنید که در این صورت در لاتشرب الخمر یا صل فی الوقت ( چون این یعنی نماز در وقت باشد و آن وقت هم نهار باشد ) به اشکال می خورید و حتی اگر کلام مرحوم عراقی که می فرمود استصحاب در مفاد کان ناقصه جاری می شود را بگویید باز اشکال مرحوم روحانی که ترکیب محال است باقی است

جواب حلی: حل همه اینها این است که معنای صلاه در وقت تقیید است و همان ظرفیت می باشد و فی نیز دلالت بر ظرفیت می کند و ظرفیت هم یک امر عرفی است

ان قلت: چطور می شود که ظرف صلاه که یک عرض است یک جوهر باشد صلاه فعل من است

قلت: اینها که فلسفه نیست بلکه می گوییم صلاه در وقت و صلاه در ظرف زمان و اینها را عرف هم می گوید و مجاز هم نیست یعنی همانطور که می گوید آب در کاسه می گوید صلاه در وقت لذا اگر بگویید صلاه من در وقت نبوده شما را مسخره می کنند که پس در آسمان بوده است 

فتلخص مما ذکرنا، اصلا در این موارد عرف به این مطالب ملتفت نمی شود که بگوید خمر است ولی شرب آن شرب خمر نیست

نکته ثالث: وقتی نمی دانیم هنوز غروب شده و شک در آن داریم در اینجا می گویند استصحاب بقاء وقت ثابت نمی کند که نماز در وقت است

در اینجا دو کلمه است

۱- برخی مطلبی را ادعا کرده اند (و اصل آن در کلام مرحوم نائینی است و آقای صدر نیز این مطلب را در اینجا دارد) که هر قید غیر اختیاری که در متعلق اخذ شود این قید غیر اختیاری قطعا به شرط وجوب هم بر می گردد و محال است به آن بر نگردد یعنی شارع بفرماید یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه فی الوقت می گوییم این قید قطعا در موضوع هم اخذ شده است چون اگر اخذ نشود تکلیف به غیر مقدور تعلق می گیرد

چون اگر شارع بفرماید نماز در وقت بر شما واجب است و نظرش بر این باشد که وجوب، قید ندارد در این صورت اگر این وجوب صلاه قید ندارد یعنی شب هم وجوب است و وجوب نماز ظهری که گذشته در شب هم باید باشد و ساعت ۱۰ شب باید نماز ظهر را بخوانی پس قید غیر اختیاری اگر در متعلق اخذ شد باید حتما به تکلیف بر گردد

۲- الآن ساعت ۵ است نمی دانیم غروب شده یا نه در اینجا می گویند استصحاب  بقاء وقت ثابت نمی کند که نماز در وقت است ولی مع ذلک باید نماز را بخوانید چون استصحاب بقاء وقت می کنید و استصحاب آن اشکال ندارد چون شرط متعلق است وقتی وقت باقی است یعنی یک وجوبی داری و الآن شک داری که قدرت بر امتثال این  وجوب داری یا نه و در اصول گفته اند موارد شک در قدرت بر امتثال جای احتیاط است و به حکم عقل باید این نماز را قطعا خواند

ان قلت: قبول نداریم که عقل در این موارد حکم به احتیاط می کند

قلت : مع ذلک باید این نماز را بخوانید چون یک مساله ای در نماز جماعت است که اگر کسی می توانست حمد و سوره را یاد بگیرد و نرفت در اینجا می گویند عقلا باید نمازش را به جماعت بخواند (البته اگر فرادی هم بخواند درست است )چون اگر به جماعت بخواند دیگر معذور است و معاقب نیست چون می گوید خدایا من یاد نگرفتم ولی عصیان نکردم و به جماعت خواندم

در اینجا هم عقل همین را می گوید و می گوید الآن نماز را بخوان چون می گوید احتمال دارد وقت باقی باشد و شما معاقب نباشید

ان قلت: همه شقوق این طور نیست مثل آنجایی که خوابش برده و عمدا ترک نکرده است

قلت: در اینجا هم می گوییم استصحاب بقاء وقت می کنیم و می گوییم وجوب هست و بعد این جمله عقل می آید که شک داریم این وجوبی که هست شک در امتثال آن داریم و موارد شک در قدرت بر امتثال جای احتیاط است

نکته: فرق این صورت که عمدا ترک نکرده با صورت قبلی در این است که در آنجا حتی اگر کسی قبول نکرد که موارد شک در قدرت مجرای احتیاط است عقل می گفت خوفا لاستحقاق العقاب این را بیاور ولی این کبری در صورت دوم نمی آید

لذا فرموده اند ما اصلا احتیاج به این نداریم که اثبات کنیم این صلاه در وقت است چون نفس استصحاب بقاء وجوب کفایت می کند

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *