اصول- متن ۱۰/۲/۹۳

۱۰ / ۲ / ۱۳۹۳

اشکال این بود که حدوث باید منجز داشته باشد که در صورت سوم حدوث منجز نداشت

ما می گوییم این اشکال در صورت دوم هم هست چون آنهایی که می گویند استصحاب بر تقدیر حدوث جاری می شود مثل شهید صدر ره و مرحوم آخوند ره یعنی یک منجز شرعی بر حدوث باشد ما در شق دوم علم اجمالی داریم و علم اجمالی حدوث طویل را اثبات نمی کند علم اجمالی منجز عقلی است که برای استصحاب کافی نیست چون آقای صدر شما نظرت این است که استصحاب در دو جا جاری می شود بر خلاف آخوند که یقین را طریق گرفت و فانی در نظر گرفت و گفت موضوع استصحاب حدوث است اما شما می گویید ظاهر ادله این است که یقین موضوعیت دارد منتهی استصحاب در دو جا جاری می شود یکی در جایی که یقین باشد و یکی در جایی که حدوث باشد این را از روایت اعاره ی ثوب ذمی استفاده کردید این موضوع حکم طاهر است و باید منجز شرعی قائم شود و الا صرف منجز عقلی کفایت نمی کند

حالا اگر بگویید منجز عقلی به تنهایی کفایت می کند نقضی می کنیم اگر من علم دارم به نجاست احد الانائین الان شک می کنم اناء شرقی به نجاست خودش باقی است یا نه باید شما استصحاب بقاء نجاست در اناء شرقی را بالخصوص جاری بدانید چون مگر علم اجمالی اولی تنجز نجاست اناء شرقی را درست نکرد و شما هم گفتید استصحاب علی تقدیر الحدوث می شود و اینجا هم منجز عقلی دارد پس باید استصحاب جاری شود

و اگر این را بپذیرید در شبهه عبائییه دیگر جواب نداری چون در سمت اعلای عبا که غیر مغسول است همین استصحاب بر تقدیر حدوث را جاری می کنیم و در حالی که در شبهه عبائیه این را نمی پذیرید

بنابر این تفصیل بین صورت دوم و سوم بی وجه است و استصحاب در هر دو جاری نمی شود و نیاز به استصحاب فرد مردد است

از این اشکالات که بگذریم مطلب دیگری هست که شما در صورت دوم استصحاب بقاء فرد طویل در صورت حدوث دارید ولی ما یک استصحاب عدم حدوث فرد طویل هم داریم چون شما گفتید استصحاب در دو جا جاری می شود یکی جایی که یقین به حدوث داریم و دیگری این که علی تقدیر الحدوث جاری شود و شما علی تقدیر حدوث فرد طویل استصحاب بقاء فرد طویل جاری کردید و ما بر طبق یقین به عدم حدوث فرد طویل استصحاب عدم حدوث فرد طویل جاری می کنیم .

نگویید با استصحاب عدم حدوث فرد قصیر تعارض کرده می گوییم بله وقتی فرد قصیر بود تعارض می کرد اما الان که فرد قصیر نیست تا با این استصحاب عدم حدوث فرد طویل تعارض کند

هذا تمام الکلام در استصحاب فرد مردد

اما حالت اول قطعا نیاز به استصحاب فرد مردد دارد چون علم اجمالی وقتی آمده که یک طرف منتفی شده و علم اجمالی قطعا منجز نیست

قسم سوم : شک در کلی به خاطر شک در تحقق کلی در ضمن فرد دیگر بعد از یقین به ارتفاع یک فرد دیگر :

چون این کلی را مرحوم شیخ اعظم را بحث کرد و اگر چه در کلام قدماممکن است کم و بیش باشد اما به این تفصیل در کلام شیخ است و ایشان این را به کلی قسم ثالث نامگذاری کرده لذا به همین اسم باقی مانده

در قسم ثالث علم داریم به تحقق کلی در ضمن فردی و یقین داریم به زوال فردی که کلی در ضمنش محقق شده و احتمال می دهیم بقاء کلی را در ضمن فرد دیگری که این فرد دو حالت دارد یا مقارن با فرد اول موجود بوده یا بعد از زوال فرد اول موجود شده

شیخ اعظم ره تفصیل داده که اگر کلی در ضمن فردی موجود شده و فرد قطعا زائل شده و احتمال می دهیم در ضمن فرد مقارن هنوز باقی است استصحاب جاری می شود اما اگر احتمال وجود فرد دیگر مقارن با زوال فرد اول باشد استصحاب جاری نمی شود

بعد از شیخ اعظم ره کسی بین دو قسم تفصیل نداده کسانی همچون مرحوم آخوند ره فرموده در هر دو جاری نمی شود و آنها هم که قائل به جریان هستند می گویند در هر دو جاری می شود .

نکته ای قبلا گفتیم که استصحاب در وجود خارجی جاری می شود و محط استصحاب جایی است که یقین داریم وجودی محقق شده و احتمال می دهیم همان وجود باقی باشد و این در کلی قسم سوم نیست چون یقین دارم کلی در ضمن زید موجود شده و به کلی در ضمن زید اشاره می کنیم تا زمانی که زید از بین می رود بعد از از بین رفتن باید اشاره را عوض کنم که کلی در ضمن عمر موجود باشد هر وقت اشاره عوض شود دیگر آن اتحاد نیست لذا استصحاب جاری نمی شود .

به عبارت ساده : استصحاب در وجود است و وجود هم ازبین رفته .

شهید صدر ره مقدماتی چیده بعد این مقدمات را با هم ضمیمه کرده اما نتیجه این مقدمات همان است که آقا ضیاء ره فرموده که نیازی در ذکر نمی بینیم الا این که نقاط منطقی دارد

مثل این که فرموده مفهوم کلی آنی نیست که در خارج الان مصداق کثیر داشته باشد بلکه آن مفهومی که بتوان برای آن مصادیق کثیر فرض کرد باز هم کلی است و لو هزار تا قید داشته باشد لذا مفهوم جزئی چیزی است که بتوان در آن اشاره ی به خارج را به آن ضمیمه کنیم و مفهوم همیشه کلی است مگر که وجود را داخل در مفهوم کنیم

فکر می کنم در این زمینه عبارتش خالی از مناقشه نباشد که فرموده با وجود کاری نداریم اشاره به حصه می‌کنیم مگر که منظورش همین باشد که بعضی از مناطقه مطرح کردند که باید در مفهوم اشاره ی به وجود باشد

دو صورت استثناء شده از عدم جریان استصحاب کلی قسم ثالث :

صورت اول : موارد تشکیکی :

جایی که یک وجودی بوده احتمال می دهیم اصل وجود رفته باشد احتمال هم می دهیم شدتش رفته باشد مثل مفاهیم تشکیکی مثلا دیواری رنگ آبی بوده آفتاب خورده نمی دانیم کلا رنگ از بین رفته یا شدت رنگ از بین رفته اینجا استصحاب جاری می شود چون اتصال مساوق شخص است و این استصحاب شخصی است

بعد خواستند تطبیق کنند بر موارد شرعی مثل این که اگر یقین داریم در عصر غیبت نماز جمعه واجب بوده الان قطعا وجوبش رفته احتمال می دهم طلب ضعیفش باقی مانده باشد اینجا جای استصحاب طلب است چون استحباب و وجوب هر دو طلب و اراده هستند یکی شدیده و یکی ضعیفه است

اصل کبری درست است که در موارد شک در شدت و ضعف استصحاب جاری می شود اما مرحوم آخوند ره تطبیقش را اشکال کرده که وجوب و استحباب اگر چه به دقت عقلی یکی است و هر دو اراده است اما در باب استصحاب در جای خودش منقح شده که مراد وحدت عرفی است نه وحدت عقلی که بین این دو عام و خاص من وجه است گاهی ممکن است وحدت عرفی باشد اما عقلی نباشد مثل خانه ای مقداری تخریب شده و گاهی وحدت عقلی هست عرفی نیست مثل وحدت روز و شب که وحدت عقلی دارد چون اتصال مساوق وحدت است اما در عرف این دو را یکی نمی دانند

صورت دوم : از شهید صدر ره :

اگر نسل آفریقایی ها سیاه بوده بعد یک مواد شیمیایی بردند نمی دانیم نسل آنها سفید شده یا نه اینجا می شود استصحاب کرد که نسل آنها قبلا سیاه بوده الان هم سیاه است