اصول- متن ۱۴/۲/۹۳

 

۱۴ / ۲ / ۱۳۹۳

قسم رابع :

در این استصحاب کلی در چند مطلب بحث می کنیم :

مطلب اول : بیان موضوع و صغری و حکم استصحاب کلی قسم رابع :

آقای خوئی ره فرمودند قسم رابع عبارت است از این که هم یقین داریم به جامع و وجود کلی و هم قطع داریم به یک وجود تفصیلی اما نمی دانیم آن کلی در ضمن همین فرد بالتفصیل بوده یا در ضمن فرد آخر بوده .

فرق کلی قسم رابع با قسم ثانی در این است که در قسم دوم یقین به جامع دارم اما به علاوه ی آن یقین به فرد ندارم بلکه فقط یقین به کلی دارم اما در اینجا یقین به فرد هم دارم و فرق کلی قسم رابع با قسم سوم در این است که در قسم سوم یک یقین به وجود کلی غیر از یقین به وجود فرد ندارم بلکه فقط یقین به وجود فردی دارم و یقین به وجود کلی ندارم بلکه یقین به فرد منشأ یقین به کلی شده یعنی چون فردی وجود دارد کلی هم در ضمن آن محقق شده .

کلی قسم رابع مثل این که من یقین دارم روز پنجشنبه جنب شدم و از آن جنابت غسل کردم بعد روز شنبه در لباسم منی می بینم که یقین می کنم مال خودم است لذا یقین می کنم که یک جنابتی هنگام خروج این منی روی لباس محقق شده و می دانم یک فردی از جنابت روز پنجشنبه مرتفع شده اما نمی دانم این جنابت حاصل از منی روی لباس همان جنابت روز پنجشنبه است که از آن غسل کردیم یا جنابت جدید است تا غسل جدید بخواهد .

مرحوم خوئی ره می فرماید ارکان استصحاب در قسم رابع تمام است چون یقین دارم به تحقق جنابتی که هنگام خروج منی روی لباس محقق شده و احتمال می دهم الان هم باقی باشد لذا استصحاب می کنیم .

فقط می فرماید این استصحاب که ارکانش تمام است یک معارض دارد چون روز پنجشنبه بعد از غسل کردن یقین به طهارت دارم و الان احتمال می دهم همان طهارت باقی باشد و لذا استصحاب طهارت می کنم و این شبیه یا بلکه خود همان حالتین متعاقبین است که بعد از تعارض اصول باید به اصل دیگر مثل اصاله الاشتغال رجوع کنیم .

مطلب دوم : تفصیل در قسم رابع :

مرحوم خوئی ره تفصیلی در این قسم رابع نقل می کند که ظاهرا کلام حاج آقا رضا همدانی ره است که یک حاشیه بر رسائل دارد .

ایشان می فرماید این قسم رابع دو فرض دارد :

فرض اول : علم دارم به وجود فردین اما در تعاقب و عدم تعاقب شک دارم مثلا شخص یقین دارد یک حدثی از او سر زده و دو تا وضو قطعا گرفته اما نمی داند این حدث بین دو وضو بوده تا وضوی دوم تطهیری باشد و الان شخص طاهر است و یا حدث بعد از وضوی دوم بوده که وضوی دوم تجدیدی بوده و الان محدث است

فرض دوم : علم دارم به وجود عنوانی و به وجود فردی اما نمی دانم این عنوان منطبق بر فرد است یا نه ؟ مثل همان شخصی که روز پنجشنبه جنب می شود و غسل می کند و روز جمعه منی در لباسش مشاهده می کند احتمال می دهد جنابت حاصل از منی روی لباس همان جنابت روز پنجشنبه است که از آن غسل کرده یا جنابت جدید است و نیاز به غسل دارد .

اما در فرض اول استصحاب جاری می شود چون این شخص وقتی وضوی دوم را گرفته قطعا متطهر شده حالا چه این وضو احداثی باشد یعنی حدث بین دو وضو باشد و چه وضو تجدیدی باشد یعنی حدث بعد از هر دو وضو حاصل شود اما قطعا بعد از وضوی دوم متطهر بوده منتهی احتمال می دهم بعد از این وضوی دوم حدثی از او سر زده باشد و لذا شک در محدث شدن می کنیم همان طهارت متیقن سابق را استصحاب می کنیم چون الان هم احتمال می دهم آن طهارت باقی باشد استصحاب می کنم اما استصحاب حدث هم دارد تعارض می‌کند.

اما در فرض دوم استصحاب جاری نمی شود چون یقین داریم به جنابتی که قطعا از بین رفته و این همان روز پنجشنبه بعد از غسل است که یقین به طهارت دارد و بعد از آن هم یقین به جنابت تازه نداریم لذا استصحاب طهارت می کنیم بلا معارض .

مطلب سوم : جواب مرحوم خوئی ره از تفصیل :

فرقی بین این دو فرض نیست چه طوری که در فرض اول می گویید یقین داریم به طهارتی و احتمال می دهم هنوز هم باقی باشد در این فرض دوم هم همینطور است که یقین به جنابتی داریم احتمال می دهیم الان هم باقی باشد ( و این که شما در فرض دوم می گویید یقین دارم به جنابتی و قطعا از بین رفته این کلام شما مخل به استصحاب فرد است اما ما نمی خواهیم استصحاب فرد جنابت کنیم بلکه می خواهیم استصحاب کلی جنابت را بکنیم )

مطلب چهارم : مناقشات شهید صدر ره نسبت به کلام مرحوم خوئی ره :

ایشان سه تا حرف به آقای خوئی ره دارد :

اولا استصحاب کلی قسم رابع وجود ندارد و موضوعا این مثال شما یا داخل در قسم ثانی است یا داخل در قسم ثالث .

ثانیا نقضی کرده بر آقای خوئی ره که اگر قرار باشد این استصحاب کلی قسم رابع جاری شود دو تا نقض دارد هم در شبهات بدویه و هم در استصحاب کلی قسم ثالث .

ثالثا اگر این قسم رابع درست باشد و از نقض ها صرف نظر کنیم جواب حلی دارد .

اما اول : اصلا استصحاب کلی قسم رابع وجود ندارد :

استصحاب کلی قسم ثانی این بود که ما یقین داشتیم به تحقق جامعی که نمی دانیم آیا جامع در ضمن فرد قصیر محقق شده یا در ضمن فرد طویل محقق شده این استصحاب کلی قسم رابع هم عینا همان استصحاب کلی قسم ثانی است چون به خاطر منی روی لباس که می دانم از خودم هست یقین پیدا می کنم به تحقق جنابتی هنگام خروج این منی اما نمی دانم این جنابت حاصل از خروج این منی همان جنابتی است که از آن غسل کردم که بنابراین کلی جنابت در ضمن فرد قصیر محقق شده یا این جنابت حاصل از خروج منی یک جنابت جدید است که نیاز به غسل دارد که بنابر این کلی جنابت در ضمن فرد طویل محقق شده .

با این بیان روشن شد که اگر عنوان جامع را این بدانیم که من یقین دارم به حصول جنابتی هنگام خروج این قطره ی منی ، این استصحاب کلی قسم رابع چیزی جز همان استصحاب کلی قسم ثانی نیست چون یقین دارم کلی جنابت محقق شده اما نمی دانم در ضمن فرد قصیر محقق شده یا در ضمن فرد طویل محقق شده .

اما اگر آن جامع را کلی جنابت بدون باقی قیود ( یعنی حاصل شده هنگام خروج این قطره ی منی ) در نظر بگیریم برگشتش به قسم ثالث است چون به کلی جنابت در ضمن روز پنجشنبه مورد یقین است و قطعا این فرد از کلی جنابت با غسل روز پنجشنبه مرتفع شده اما نمی دانم این کلی جنابت در ضمن فرد دیگری باقی مانده یا نه لذا در بقاء جنابت شک می کنم که می شود استصحاب کلی قسم ثالث .

( سرش این است که اگر کلی جنابت بدون قید باشد قطعا بر روز پنجشنبه منطبق می شود و شک می کنیم آیا کلی جنابت بعد از رفع جنابت روز پنجشنبه در ضمن فرد دیگر محقق شده یا نه ؟ اما اگر جنابت با قید را جامع قرار دادیم دیگر انطباقش بر فرد روز پنجشنبه معلوم نیست لذا می شود کلی قسم ثانی که این جنابت حاصل از این قطره یا آن روز پنجشنبه بوده یا جنابت جدید است )

اما ثانی : جریان استصحاب کلی قسم رابع دو نقض دارد :

نقض اول : موارد شک بدوی :

در موارد شک بدوی که مجرای برائت و یا استصحاب حالت سابقه است محل جریان استصحاب کلی قسم رابع است که با آن برائت و استصحاب حالت سابقه مخالف است

مثل این که یک آقایی روز جمعه جنب شده بوده و غسل کرده باز روز شنبه می رود لکه ای روی شلوارش می‌بیند نمی داند این لک روی شلوارش منی است یا چیز دیگر طبق معمول در این موارد استصحاب طهارت جاری می کنند اما اینجا محل جریان استصحاب کلی قسم رابع است چون می گوییم یک جنابتی آخرین جنابتی است که برای من پیش آمده اما نمی دانم این آخرین جنابت همان روز جمعه است یا بعد از آن است .

یا مثلا شخصی ساعت ۸ صبح رفته دستشوئی وضو گرفته و دو ساعت بعد می خواهد نماز بخواند شک می‌کند که دو مرتبه مستراح رفته یا نه ؟ اینجا می گویند استصحاب طهارت جاری می کند اما اینجا مجرای استصحاب کلی قسم رابع است چون می گوییم آخرین قطره ی بولی که از این شخص خارج شد قطعا محدث شده و احتمال می دهیم آن حدث الان هم باقی باشد .

نقض دوم : موارد استصحاب کلی قسم ثالث :

در استصحاب کلی قسم ثالث که یقین دارم به تحقق کلی در ضمن فردی که قطعا از بین رفته اما احتمال می‌دهم کلی در ضمن فرد دیگری ادامه پیدا کرده باشد مثلا می دانم کلی حیوان در ضمن پشه در اتاق محقق شد و می دانم این پشه قطعا از بین رفته اما نمی دانم پشه ی دیگری داخل اتاق رفته تا باعث بقای کلی حیوان در اتاق شود یا نه ؟

اینجا نمی شود استصحاب بقاء حیوان کرد چون می شود استصحاب کلی قسم ثالث که ارکان استصحاب در آن تمام نیست اما همین مثال مجرای استصحاب کلی قسم رابع است چون می گوییم آخرین حیوانی که داخل اتاق شد احتمال می دهم الان هم باقی باشد چون نمی دانم آخرین حیوان همانی بود که مرد یا پشه ی جدیدی بود .

اما ثالث : جواب حلی :

در این استصحاب کلی قسم رابع چه چیز را می خواهید استصحاب کنید چون شما یا می خواهید کلی جنابت را استصحاب کنید که بنابر این می شود استصحاب کلی قسم ثالث است چون تحقق جنابت را در ضمن فردی ( روز پنجشنبه ) مسلم بود که قطعا آن فرد از بین رفته چون غسل کرده و تحقق و بقاء آن را در ضمن فرد دیگر شک دارم

و اگر بخواهید آن جنابت حاصله ی هنگام خروج این قطره ی منی را استصحاب کنید می شود استصحاب فرد مردد است چون جامع آن ( یعنی جنابت حاصله ی هنگام خروج این قطره ی منی ) اثر ندارد چون در روایتی نداریم که به خاطر جنابت حاصله ی هنگام خروج این قطره ی منی غسل واجب است و اگر بخواهید فرد را استصحاب کنید که می شود استصحاب فرد مردد که یک طرف متیقن البقاء است و یک طرف متیقن الارتفاع است

در نتیجه این استصحاب کلی قسم رابع نباید جاری شود چون یا بر می گردد به استصحاب کلی قسم ثالث یا به استصحاب فرد مردد و هیچکدام جاری نیستند .

لذا این فرمایش مرحوم خوئی ره ناتمام است

مطلب پنجم : مختار استاد :

این کلمات شهید صدر ره در جواب حلی و نقضی هیچ کدام تمام نیست :

اما نقض ها :

یک جمله در اول استصحاب کلی عرض کردیم که نفیس است و آن این بود که استصحاب کلی حقیقتش استصحاب وجود خارجی است چون استصحاب در مفاهیم و عناوین که معنی ندارد و اینجا در کلی قسم رابع که آقای خوئی ره فرموده اصلا شما اشاره به جنابتی می کنید که عند خروج هذه القطره حاصل شده که اگر آینه را بگذارید می بینید این عنوان مشیر ما به ازاء در خارج دارد .

اما نقض شما به شبهات بدویه که می گویید حدث حاصل از خروج آخرین قطره ی بول را استصحاب می‌کنیم درست نیست چون شما وقتی آینه بگذارید و نگاه کنید برای این عنوان ، مشار الیه دیگری ـ غیر از همان قطره بولی که ساعت ۸ داخل دستشوئی از این شخص خارج شده ـ نیست

عنوان « آخرین قطره ی بول » انتزاعی ذهنی است یعنی قطره ای که بعد از آن قطره ی دیگر نیامده و آخرین قطره ای که برای معلوم است همان قطره ی ساعت ۸ است لذا این عنوان انتزاعی ذهنی در خارج غیر از فرد مقطوع فرد دیگری ندارد .

اما اینجا وقتی می گوییم جنابت حاصل از این قطره ی روی لباس وجود خارجی دارد و آن همین قطره ی روی لباس است .

اتفاقا خود آقای صدر ره وقتی در قسم ثالث می خواهد به جریان استصحاب کلی قسم ثالث اشکال کند می‌گوید در این استصحاب کلی قسم ثالث اشاره عوض می شود و اشاره نباید عوض شود

این نقض ها ربطی به کلی قسم رابع ندارد نقض دوم شما به کلی قسم ثالث هم ربطی به قسم رابع ندارد چون می گویید آن حیوانی که دیگر بعد از آن حیوانی داخل اتاق نبود ، این هم عنوان انتزاعی است که غیر از پشه ی اولی وجود دیگری ندارد که به آن اشاره کند .

یک قاعده کلی : استصحاب کلی چه قسم ثانی یا ثالث یا قسم رابع وقتی جاری می شود که مقوم کلی یک یقینی نباشد که قطع به ارتفاع آن یقین داشته باشیم ؛ هر جا یقین به کلی مقومش یقین به فردی باشد که اگر آن یقین به فرد را کنار بگذاریم یقین به کلی از بین می رود آن استصحاب کلی قسم ثالث است و جاری نمی شود

در قسم رابع مقوم کلی این قطره ای است که روی لباس است نه آن منی که روز پنجشنبه خارج شده اما مثال های نقض شما مقوم کلی ( آخرین قطره بول ) همان فردی است که قطعا مرتفع شده که همان قطره ی بول ساعت ۸ است اما در کلی قسم رابع وقتی آن فرد روز پنجشنبه را کنار بگذاریم یقین به کلی جنابت حاصل از خروج این قطره ی منی همچنان باقی است .

اما جواب حلی را هم به کرات عرض کردیم که ما نمی خواهیم بگوییم این جنابت حاصل از خروج این قطره‌ی منی تا شما بگویید موضوع کدام روایت است بلکه منی را موضوع قرار می دهیم منتهی این اشاره به آن وجود است و هر منی موضوع غسل است .

خلاصه انسان هر چه بیشتر تأمل کند به حقانیت قسم رابع بیشتر می رسد و فکر نمی کنم کسی منکر آن باشد منتهی ممکن است کسی بگوید این قسم رابع همان قسم ثانی است منتهی کلی قسم ثانی یک مثال های معروف دارد و این استصحاب کلی قسم رابع مثال غیر معروف است

اما آن اشکال اول ایشان ـ که کلی قسم رابع را به کلی قسم ثانی بر گرداند ـ نا تمام است چون اگر مقصود شما از برگشت کلی قسم رابع به کلی قسم ثانی این باشد که هر دو در ملاک یکی هستند خوب است و درست است اما اگر منظورتان این باشد که تعریف کلی قسم ثانی بر آن منطبق است درست نیست چون همانطور که خود ایشان و دیگران تعریف کردند کلی قسم ثانی جایی است که با غمض عین از یقین به کلی یقین فرد نداریم در حالی که اینجا با غمض عین از کلی یقین به فرد هم داریم .