۲۱ / ۲ / ۱۳۹۳
البته مرحوم خوئی ره این فرمایشات را در جایی که فعل مقید به زمان متعلق حکم باشد بیان فرموده مثل وقوف در عرفه یا صوم در نهار اما میزانش با جایی که این فعل موضوع حکم باشد یکی است و اینجا هم می آید
اشکال مرحوم روحانی ره به مرحوم خوئی ره :
مرحوم خوئی ره تبعا لاستاذه مرحوم نائینی ره فرمودند این زمان که قید متعلق حکم است تاره به نحو ترکیب است و تاره به نحو تقیید است مثلا وقوف در عرفه به نحو ترکیب متعلق حکم واقع شده و استصحاب جاری می شود
مرحوم روحانی ره در منتقی اشکالی فرموده که اصلا معقول نیست زمان قید متعلق باشد و فعل مقید به زمان به نحو ترکیب موضوع اخذ شود و اصلا این محال است مثلا شارع می فرماید یجب علیک الصلاه فی الوقت شما می گویید نماز در وقت باشد و آن وقت مثلا بین زوال و غروب خورشید باشد یعنی متعلق تکلیف دو جزء دارد یکی اصل نماز و یکی آن که ما بین الحدین باشد این لازم می آید امر به غیر مقدور تعلق بگیرد .
چون امر به اجزاء پراکنده می شود و منحل می شود و هر جزئی امر پیدا می کند شارع می گوید رکوع بیار سجود بیار یا وقوف بیار حالا شارع بگوید آن زمان عرفه باشد ممکن نیست چون زمان در اختیار من نیست اگر قید اختیاری باشد مقید کردن درست است اما اگر قید غیر اختیاری است اما مجموع قید و مقید اختیاری باشد امر می تواند به مجموع تعلق بگیرد مثل این که بگوید پشت سر فلانی بایست درست است قید پشت سر فلانی در اختیار من نیست اما چون ایستادن در اختیار من است لذا مجموع ایستادن پشت سر فلانی می شود اختیاری یا مثلا می گوید روز بارانی بیرون نرو درست است باران در اختیار من نیست اما بیرون رفتن که در اختیار من است لذا مجموع بیرون نرفتن در روز بارانی می تواند مورد امر قرار بگیرد در اینجا هم اگر مجموع نماز در بین الحدین یا مجموع وقوف در عرفه متعلق امر باشد اشکالی ندارد اما اگر قید به تنهایی بخواهد مورد امر باشد چون زمان در اختیار من نیست امر به غیر مقدور لازم می آید .
لذا همه ی قرائنی که شما فرمودید تا ثابت کنید ادله ظهور در ترکیب دارند نه تقیید وقتی درست است که معقول باشد و مستلزم محال نباشد در حالی تعلق امر به زمان مستلزم امر به غیر مقدور و محال است
با این توضیحات روشن شد که این اشکال ایشان وقتی وارد است که زمان قید متعلق باشد نه قید موضوع ( چون آنی که امر به آن تعلق می گیرد که اگر محال باشد امر به محال لازم می آید متعلق حکم است اما اگر موضوع حکم شئ محالی باشد امر به غیر مقدور لازم نمی آید اگر چه شاید اشکال لغویت داشته باشد ) .
چند نکته :
نکته اول : نماز در وقت و شرب خمر و امثال اینها همه تقیید هستند و ترکیب و مثبتات این گونه موارد حجت است :
عویصه ای است که متجاوز از ده سال در ذهن ما هست این است :
اگر شارع گفت « یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه فی الوقت » اگر ترکیب باشد به چه معنی است ؟
دو احتمال در این معنای ترکیب هست که یک احتمال را شهید صدر ره بیان فرموده و مرحوم خوئی ره هم در بعضی جاها همین تقریر را بیان فرموده و احتمال دوم تقریری است که خود مرحوم خوئی ره بیان فرمودند :
یک احتمال این است که ترکیب یعنی نماز باشد و وقت هم باشد دو تا مفاد کان تامه باشد اگر این باشد فرمایش مرحوم خوئی ره درست میشود که نماز بالوجدان هست و زمان هست با استصحاب اما اگر ترکیب را این طور معنی کردیم که نماز در وقتی باشد وآن وقت نهار باشد طبق این احتمال استصحاب جاری نمی شود چون نماز در این وقت است و این آن نهار است همان است که آقا ضیاء قبول کرد و مرحوم آخوند ره و مرحوم خوئی ره اشکال کردند که این آن نهار است قابل استصحاب نیست بله مفاد کان تامه که نهار باقی است و لیل باقی است درست است اما این که بخواهیم بگوییم این آن و لحظه نهار است درست نیست و دلیل ندارد مگر بر مسلک آقا ضیاء ره که فرمود مفاد کان ناقصه هم استصحاب دارد چون جمعا شئ واحد حساب میشوند
حالا اگر مقصود آقای خوئی ره از ترکیب این است که نماز باشد و وقت هم باشد درست است که استصحاب تمام می شود اما ظاهر ادله صلاه در وقت این نیست بلکه اگر ترکیب هم باشد ظاهرش این است که نماز در وقتی باشد وآن وقت نهار باشد و این استصحاب ندارد
خود این کلام باید دقت شود و اینطور که شهید صدر ره ترکیب را معنی کرده اگر چه طبق مسلک آقا ضیاء ره درست می شود اما طبق مسلک آقای خوئی ره و نائینی ره و مرحوم آخوند ره درست نمی شود .
این ها مهم نیست آنی که جای تأمل دارد این است که :
موضوع حکم یا متعلق حکم مقید است نماز نهاری یا صوم نهاری یا وقوف عرفه ای مع ذلک استصحاب جاری می شود ؛ مرحوم آخوند ره برای قیام اماره مقام قطع موضوعی در کفایه راه حلی بیان فرموده که مدعای مرحوم آخوند ره با مدعای شیخ ره فرق می کند ، شیخ ره فرموده امارات قائم مقام قطع طریقی محض و قائم مقام قطع موضوعی علی وجه الطریقیه می شود
اما مرحوم آخوند ره فرموده امارات یا باید قائم مقام قطع طریقی شود یا باید قائم مقام قطع موضوعی شود و جمع هر دو در یک خطاب می شود جمع بین لحاظ آلی و استقلالی و این جمع بین دو لحاظ محال است .
مرحوم آخوند ره در حاشیه رسائل برای تقریب کلام شیخ ره جوابی داده که اگر شارع می فرماید « اذا علمت بالحکم الشرعی یجوز الافتاء به » حالا اگر اماره ای قائم شده که « عصیر عنی اذا غلی یحرم » این اماره علم نیست اما آیا جای علم می نشیند ؟ فرموده وقتی شارع این مؤدی را تنزیل کرد منزله واقع به دلالت اقتضاء یا ملازمه ی عرفیه ( که بیانش مختلف تقریر شده ) دلالت می کند علم به واقع تنزیلی را شارع به منزله علم به واقع حقیقی تنزیل کرده مرحوم آخوند ره به حاشیه ی خودش اشکال کرده و جرقه ی این بحث در ذهن ما ازآنجاست .
اگر شارع آمد گفت این دفتر شما کتاب رسائل شیخ اعظم ره پس می گویم علم دارم که رسائل شیخ اعظم دارم چون علم دارم که این دفتر را دارم و شارع هم تعبد کرده که این دفتر رسائل است پس علم دارم که رسائل دارم
اشکال کردند که اگر شارع تعبد کرد که این دفتر شما رسائل است شما علم تعبدی داری به رسائل یا علم وجدانی داری به رسائل تعبدی نه که علم حقیقی به رسائل حقیقی داشته باشید چون این لازمه ی عقلی است و مثبت است بله اگر این واقعا رسائل باشد علم من ، علم به رسائل است اما وقتی شارع این را تعبد کرد اینجا علم ما حقیقی نیست بلکه هم علم تنزیلی است و هم رسائل تنزیلی است
مرحوم شیخنا الاستاد ره در آنجا خلافا با همه ی اعاظم فرمودند : اگر شارع این دفتر را به منزله رسائل تنزیل کرد علم من به رساله وجدانی است رسائل تعبدی است و این همانی است که همه رد فرمودند .
مدتها این در ذهن ما بود که ایشان چه می فرماید و اعلام چه می فرمایند تا این به ذهن ما رسید اگر این فرمایش شیخنا الاستاذ را نگوییم باید استصحاب را جمع کنیم چون الان شک می کنید این خمر است یا نه استصحاب بقاء خمریت می کنید و این در حالی است که شارع شرب خمر را حرام کرده نه خود خمر را استصحاب می گوید این خمر تعبدی است از کجا شرب من شرب خمر باشد یا استصحاب خمریت می کنید و می گویید ملاقی آن نجس است در حالی که این خودش خمر است اما این که ملاقی با آن هم ملاقی با خمر باشد لازمه ی عقلی است و مثبت است .
آقای خوئی ره و نائینی ره و بزرگان اصول اگر استصحاب بقاء نهار اثبات صوم نهاری یا صلاه نهاری نمی کند چه طور استصحاب بقاء خمر اثبات شرب خمر کرد یا باید بگویید استصحاب بقاء خمریت به درد نمی خورد چون این که حالا خمر است یا باید بگویید بیعش باطل است یا باید بگویید شربش حرام است یا باید بگویید ملاقی آن نجس است که همه ی اینها با استصحاب ثابت نمی شود و اینها امور تکوینی است و اثبات اینها با استصحاب ملازم با قبول کردن اصل مثبت است و یا اگر از استصحاب خمریت دست بر نمی دارید باید در همه موارد تقیید بپذیرید که استصحاب کافی است .
اگر شارع بگوید این خمر است کسی دیگر در ذهنش نمی آید که این شربش شرب خمر نیست و اصلا نمی شود این را به مردم تفهیم کرد لذا گفتیم که یا باید در مثبتات عرض ما را بفرمایید که این اصلا مفاد قطعی لا تنقض الیقین است و اگر این را نگویید در مثل خمر و صل فی الوقت گیر می کنید .
این عویصه باید حل شود اما اگر حلش را بگوییم شما می گفتید نه اما نقض که یکی از خصوصیات مدرسه ی مرحوم خوئی ره است نکته اش این است که نقض طرف مقابل را هم به فکر وا می دارد
همه ی این مباحث حلش یک کلمه است و آن این است که نماز در وقت معنایش ظرفیت و تقیید است و این ظرفیت امر عرفی است معنی ندارد بگویید چه طور می شود نماز که یک عرض است ظرفش جوهر باشد چون می گوییم اینها که فلسفه نیست بلکه خدا می فرماید نماز در وقت بیار و این را عرف هم می گوید و مجاز هم نیست همانطور که می گوید آب در کاسه لذا اگر بگویید نماز من در وقت نبوده عرف مسخره می کند که اگر در وقت نبوده پس کجا بوده ؟ شرب خمر هم همینطور است و تقیید است و در این گونه موارد عرف به این حرف ملتفت نمی شود
نکته دوم : اصلا نیاز نداریم به اثبات صلاه در وقت بلکه به واسطه قاعده وجوب احتیاط در موارد شک در قدرت امتثال به علاوه استصحاب بقاء وقت وجوب نماز را درست می کنیم :
الان نمی دانم غروب شده یا نه ؟
استصحاب بقاء وقت اثبات نمی کند که نماز در وقت است و شارع نماز در وقت را واجب کرده
اینجا دو تا کلمه است :
یک کلمه که بعضی ادعا کردند و اصلش در فرمایش مرحوم نائینی ره و آقای صدر ره هم اینجا ادعا کرده این است که :
مقدمه اول : هر قید غیر اختیاری که در متعلق اخذ شود این قید غیر اختیاری قطعا به شرط وجوب هم بر می گردد مثلا شارع بگوید « اقیموا الصلاه فی الوقت » چون وقت غیر اختیاری است قطعا در موضوع هم اخذ شده و الا تکلیف به غیر مقدور تعلق گرفته چون مثلا ساعت ده شب این وجوب هست و به ما می گوید نماز قبل از غروب بخوان و این محال است .
مقدمه دوم : الان ساعت یک ربع به هشت شده نمی دانیم خورشید غروب کرده یا نه استصحاب بقاء وقت اثبات نمی کند که نماز در وقت است می گوییم اثبات نکند اما شما باید نماز در وقت بخوانی
چون این آقا استصحاب بقاء وقت می کند و حال که وقت باقی است یک وجوبی دارید این وجوب را الان شک داری که قدرت بر امتثال داری یا نه ؟ در فقه گفتند که موارد شک در قدرت امتثال مجرای احتیاط است لذا قطعا به حکم عقل باید این نماز را بخوانید
اگر کسی بگوید ما این را قبول نداریم باز هم باید این نماز را بخواند چون یک مسئله در نماز جماعت هست که اگر کسی می توانسته حمد و سوره را یاد بگیرد و تقصیر کرده عقلا باید نمازش را به جماعت بخواند اگر چه شرعا واجب نیست این عقلا واجب است به خاطر خروج از استحقاق عقاب .
در اینجا هم عقل می گوید برای خروج از استحقاق عقاب نمازت را بخوان اما همه ی شقوق این طور نیست مثل جایی که شخص عمدا نماز در وقت را ترک نکرده مثل این که طرف خوابش برده و مثلا ساعت یک ربع به هشت بیدار شده اینجا باز هم استصحاب بقاء وقت می کنیم و می گوییم وجوب هست باز جمله عقل میآید که شک در قدرت امتثال دارید عقل می گوید مجرای احتیاط است فقط فرق این شق با قبلی در یک چیز است که در شق قبلی اگر مجرای احتیاط را قبول نکنید عقل می گوید خروجا از استحقاق عقاب امتثال کن اما اینجا عقل نمی گوید
لذا اصلا احتیاج نداریم که اثبات کنیم این صلاه در وقت است .