۲۲ / ۲ / ۱۳۹۳
نکته سوم :
مرحوم روحانی ره فرمودند قیود غیر اختیاری مثل زمان قید تکلیف هم هست
این کلام مرحوم روحانی درست نیست چون هر تکلیفی مشروط به قدرت هست ما نمی گوییم عقلا مشروط به قدرت هست چون در وجه عقلی اشکال داریم اما اطلاق رفع ما لا یطیقون و ادله ای که دلالت می کند بر اشتراط قدرت در تکلیف اقتضا می کند که هر تکلیفی مقید به قدرت است و حالا که هر تکلیفی مشروط به قدرت است این دیگر وجهی ندارد که بفرمایید در این موارد وقت باید قید امر هم باشد و الا تکلیف به غیر مقدور لازم می آید می گوییم چون تکلیف مشروط به قدرت است ما را بی نیاز می کند از این حرف شما اگر چه در فرمایشات مرحوم نائینی و بزرگان هست اما لا یمکننا المساعده علیه
اما در موارد شک در قدرت بعضی فرمودند استصحاب بقاء قدرت جاری می کنیم اما این درست نیست و استصحاب بقاء قدرت نمی شود
یک عویصه ای در ذهنم مدتها است که حل نشده که استصحاب بقاء قدرت چه گونه جاری می شود ؟ در وقت قدرت بر صرف الوجود داشتم الان نمی دانم قدرت دارم یا نه استصحاب می گوید قدرت داری اما اینجا که نیاز به استصحاب بقاء قدرت نداریم آنجا که نیاز داریم صورتی بود که شخص خواب بوده و دم غروب بیدار می شود نمی داند تکلیف دارد یا نه چه طور استصحاب بقاء قدرت کنیم چون این شخص که خواب بوده قدرت بر تکلیف نداشته .
در ما نحن فیه اگر قبول نکردیم زمان قید وجوب است و برگرداندیم به قدرت در این موارد که مورد احتیاج استصحاب بقاء است ، استصحاب نداریم
البته این خودش مشکله ای است که آقای خوئی ره در اصول نحوی حل کرده و در فقه جور دیگری حل کرده که وقتی ما گفتیم تکیف مشروط به قدرت است آنهم نه به خاطر دلیل عقلی بلکه به خاطر اطلاق دلیل رفع و سائر ادله الان که شک در وجوب دارم استصحاب عدم وجوب یا برائت از وجوب چرا جاری نشود ؟
مرحوم خوئی ره در اصول فرموده قدرت تاره شرط استیفاء ملاک است مثل شخصی که پا دارد اما پول برای کفش خریدن ندارد که چون پا دارد ملاک دارد اما قدرت بر استیفاء ملاک ندارد اما یک وقت قدرت شرط اصل ملاک است مثل کسی که پا ندارد تا کفش داشتن برایش ملاک داشته باشد ایشان فرموده این قدرت چه شرط ملاک باشد و چه شرط استیفاء باشد عاجز تکلیف ندارد فقط فرقش این است که جایی که قدرت شرط در اصل ملاک باشد اینجا احتیاط لازم نیست برائت جاری می شود اما اگر قدرت شرط استیفاء ملاک باشد درست است که برائت از وجوب جاری می شود اما به درد نمی خورد چون عقل می گوید اگر جایی مولا ملاکی داشته باشد و ممکن است فوت شود شما باید برای فوت ملاک مولا عذر قطعی داشته باشید و اگر شک دارید که آیا می توانید ملاک مولا را استیفاء کنید یا نه باید احتیاط کنید
لذا در اصول گفته در مواردی که قدرت شرط استیفاء ملاک است اگر چه که مجرای برائت است اما عقل می گوید باید احتیاط کنید
این از لحاظ کبری اما از لحاظ صغری هم یک صغری در شریعت نمی توان پیدا کرد چون ما قادر به درک ملاکات شرعیه نیستیم لذا همیشه احتمال می دهیم قدرت شرط اصل ملاک است
اما ایشان در فقه فرموده در موارد شک در قدرت باید احتیاط کرد مطلقا .
این احتیاط در موارد شک در قدرت دلیل ندارد بالخصوص بعد از آن که شارع تکلیف را مقید به قدرت کرده چون ما لا یطیقون تکلیف را قید می زند لذا در این موارد نه استصحاب بقاء قدرت جاری می شود بلکه برائت جاری می شود اگر نگوییم استصحاب عدم قدرت جاری می شود البته ما استصحاب عدم قدرت را قبول نکردیم لذا برائت قطعا جاری می شود .
نکته ی چهارم :
مرحوم روحانی ره اشکال کرده بود که اگر قرار باشد قید زمان به ترکیب بر گردد محذور عقلی دارد امر به زمان معقول نیست چون امر به غیر مقدور است .
این مطلب هم درست نیست ترکیب را دو جور معنی کردیم یک معنایش دو تا کان تامه است یعنی نماز باشد نهار هم باشد که گفتیم کلام مرحوم خوئی ره طبق این معنی درست می شود بنابر این معنی این اشکال مرحوم روحانی ره وارد است اما بنابر آن معنی که ما قبول کردیم و ظاهرا کلمات آقای روحانی ره همین معنی را منظور دارد این بود که صلاه در وقتی باشد و آن وقت قبل از مغرب باشد این معنی اشکال ندارد آن وقت یعنی وقت نماز و من می توانم وقت نمازم را قبل از غروب قرار دهم بله من وقت را نمی توانم قبل از مغرب قرار دهم اما نمازم را می توانم قبل از مغرب قرار دهم چون وقتی نمازم را قبل از مغرب خواندم می شود نماز قبل از مغرب
نکته ی پنجم :
یک فرمایشی حاج شیخ اصفهانی ره دارد که فرموده :
متعلق تکلیف صلاه در وقت است و با استصحاب بقاء وقت ثابت می شود و مثبت هم نیست مشکلی هم ندارد چون وقتی که من استصحاب وقت کردم و وقت را تعبدا اثبات کردم نماز من در وقت وجدانی است و ظرفیت وجدانی است و تنها وقت تعبدی است مثل این می ماند که آب در دست من است کس گفت این دست کاسه است خوب می شود آب در کاسه .
این فرمایش حاج شیخ همان کلامی است که دیروز از شیخنا الاستاذ نقل کردیم .
شهید صدر ره چهار تا اشکال می کند که استصحاب بقاء وقت اثبات نمی کند نماز در وقت را و این مثبت است و این چهار تا اشکال همش به همان نقضی که دیروز نقل کردیم بر می گردد که استصحاب بقاء خمریت چه طور اثبات حرمت شرب خمر می کند در اینجا هم استصحاب وقت اثبات نماز در وقت می کند
در مقام اول در باره ی زمان و چیزهای تدریجی مانند زمان مثل جوشش چشمه و امثال آن بود
ممکن است گفته شود این مثال جوشش آب چه مثالی است به چه درد می خورد ؟
اما این مثال در دو جا اثر دارد :
یک جاش آن جایی است که چون در آب کر ثوب متنجس به بول باید دو مرتبه بشوییم اما در آب جاری یک مرتبه کافی است که می گویند این آب لوله کشی اگر موتور پمپ چاه روشن باشد و آب لوله کشی به چشمه وصل باشد حکم آب جاری را دارد و اگر پمپ خاموش باشد و آب لوله به چشمه وصل نباشد حکم آب کر دارد حالا وقتی شیر آب را باز می کنیم نمی دانیم این آب لوله کشی به آب چاه یا چشمه وصل است یا نه چون ممکن است پمپ چاه خاموش باشد و آب از منبع می آید لذا نمی دانیم نبأ الماء است یا نه ؟ استصحاب می گوید نبأ الماء است چون می دانیم هر روز ساعت ۷ صبح پمپ ها را روشن می کنند و مختلف است بعضی روزها ده ساعت روشن است و بعضی روزها بیشتر روشن است و الان نمی دانم این پمپ که صبح روشن شده الان هم هنوز روشن است یا نه استصحاب نبأ الماء می کنیم .
جای دیگر در آپارتمان هاست که پمپ آب دارد وقتی آب لوله کشی را باز می کنیم نمی دانیم این آب از مخزن می آید که اصلا کر نیست یا پمپ کار می کند تا آب کر باشد استصحاب نبأ الماء اینجا جاری می شود
یا مثل حیض که خانمی سه روز خون دیده و بعد خونش بند آمد نمی داند دو روز دیگر شروع می شود یا نه می خواهد استصحاب خون حیض کند و این آمدن خون متصرم الوجود است
یا مثل تکلم و سخنرانی که نمی دانم هنوز ادامه دارد یا نه ؟
این سه مثال سه ملاک دارد در مثال جری الماء جاری می شود چون مثال جری الماء مثل زمان است و اتصال مساوق وحدت است و مثلا اگر بپرسند موتور خانه چند بار روشن شد می گویند یک بار .
اما در مثال حیض نمی شود گفت اتصال مساوق وحدت است چون دو روز قطع شده لذا بعضی مثل مرحوم استاد ره و خوئی ره فرمودند خون باید تا سه روز متصل باشد اما بعدش ممکن است سه روز قطع باشد اما کلش را شارع یک حیض اعتبار کرده و لذا استصحاب بقاء حیض می کنند چون وحدت اعتباری دارد .
در مثال تکلم مرحوم خوئی ره فرموده این استصحاب بقاء تکلم یا قرائت قرآن حافظ وحدتش وقتی است که یک سوره را می خواند که هر سوره ای یک قرائت است اما وقتی بقره تمام شد نمی دانم سوره آل عمران را شروع کرده یا نه استصحاب کلی قسم ثالث است یا مثلا شخصی به داعی پول یک ساعت منبر رفت بعد از یک ساعت که داعی تمام شد احتمال می دهیم نیم ساعت دیگر هم قربه الی الله ادامه دهد که اینجا استصحاب منبر نمی شود و استصحاب کلی قسم ثالث است
مرحوم تبریزی به این معیار اشکال کرده و گفته معیار وحدت تکلم وحدت عرفی است بعد نقض کرده به آقای خوئی ره که اگر سوره بقره را شروع کرد و خسته شد ولش کرد ولی احتمال می دهیم دو ساعت بعد همان را ادامه دهد و شما که حافظ وحدت را سوره می دانید باید استصحاب کنید در حالی که ملتزم به این نمی شود
حق با مرحوم تبریزی ره است و این که مرحوم آخوند ره بعضی از اینها را استصحاب کلی قسم ثالث دانسته و بعضی را استصحاب کلی قسم ثانی دانسته همه اشتباه است و همه استصحاب شخص است لذا حق با مرحوم تبریزی ره است
مسئله ای باقیمانده : اگر شک ما در بقاء حکم تابع شبهه حکمیه است که اداء تابع قضاء هست یا نیست که اینجا این بحث مطرح است و ما هم اینجا مطرح می کنیم و وارد استصحاب تعلیقی می شود