اصول-متن ۲۶/۱/۹۳-رمضانی

نکته اول : آیا ارکان استصحاب کلی قسم ثانی فی حد نفسه تمام است یا نه ؟

استصحاب در کلی قسم ثانی جاری می شود مثلا شخصی از او بللی مردد بین بول و منی خارج شده رفت وضو گرفت اگر این بول باشد حدث مرتفع شده و اگر منی باشد حدث باقی است ما یقین به حدوث حدث داشتیم و الان شک در بقاء حدث دارم لذا ارکان استصحاب تمام است و استصحاب جاری می شود

چند اشکال به تمامیت استصحاب کلی قسم ثانی مطرح شده :

اشکال اول : یقین سابق و شک لاحق نسبت به فرد نیست :

ما هر کدام از این دو فرد را نگاه کنیم یقین به حدوثش نداریم و در بقاء هم یکی متیقن الارتفاع است و یکی متیقن البقاء است چه طور می شود ارکان استصحاب در فرد تمام نباشد از طرفی می گویید کلی عین فرد است و وجودی در خارج غیر از وجود فرد ندارد در حالی که فرد یقین و شک ندارد و شما می گویید کلی یقین و شک دارد

جواب اشکال اول : یقین و شک از اوصاف ذهنی است و می شود کلی در ذهن متصف به آن شود در حالی که فرد در خارج متصف به آن نیست :

آخوند جواب می دهد : این که امرش دائر بین این دو است مضر به استصحاب فرد است که اگر بخواهید در بول جاری کنید متیقن الارتفاع است و اگر بخواهید در منی جاری کنید متیقن البقاء است اما نسبت به کلی ارکان استصحاب تمام است

مرحوم ایروانی ره در جواب نکته ی فنی خوبی فرموده :

کلی اگر بخواهد به اوصاف خارجی متصف شود محال است که اوصاف در فرد نباشد اما کلی در خارج متصف به اوصاف خارجی شود مثل می گویند کلی آب گرم در این حمام وجود دارد اما آب تمام دوش ها سرد است که این محال است گفتنش اما یقین و شک بر وجود خارجی متصف نمی شود بلکه بر مفهوم ذهنی بار می شود آنی که در ذهن من است متیقن است یا آنی که در ذهن من است مشکوک است و در صورت ذهنی چون با فرد فرق می کند اشکال ندارد که فرد متیقن نباشد اما جامع متیقن باشد و این چیزی است وجدانی که اگر انسان به نفسش رجوع می کند می بیند یقین به کلی و شک در بقاء کلی دارد

اشکال دوم از مرحوم ایروانی ره : وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه نیست :

در استصحاب وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه معتبر است باید متعلق یقین و شک یکی باشد در استصحاب کلی قسم ثانی این وحدت نیست چون متیقن ما در ضمن احد الفردین بود یا در ضمن فرد قصیر یا در ضمن فرد طویل بود اما مشکوک ما در ضمن یک فرد است که فرد طویل است .

جواب اشکال دوم : آنی که فرق می کند سبب است و الا مسبب که استصحاب می شود یکی است :

 

خود ایشان جواب داده که دو تا مطلب خلط نشود یک مطلب این است که سبب یک چیز در حدوث و بقاء فرق می کند یک وقت خود شئ در حدوث و بقاء فرق می کند مثلا یک دیگ صبح با هیزم داغ شده بود و بعد با نفت و بعد با گاز داغ شده اما جوشیدن آب این دیگ که سبب های مختلف دارد همان جوشیدن سابق است منتهی اسباب متفاوت بود اینجا هم دیروز یقین به جامع داشتم و امروز شک در جامع دارم و سبب یقین دیروز تحقق احد الفردین است و سبب شک امروز تحقق فرد طویل است و ما که نمی خواهیم استصحاب را در سبب جاری کنیم تااشکال شود بلکه می خواهیم استصحاب را در مسبب جاری کنیم و مسبب دیروز و امروز فرقی نکرده اگر چه سبب دو تا شده باشد

اشکال سوم : از آقا ضیاء عراقی ره : کلی مفهوم ذهنی است و اثری ندارد لذا نباید استصحاب شود :

استصحاب جامع معنی ندارد چون موضوع اثر وجود خارجی است و کلی بما هو کلی مفهومی در ذهن است و استصحابش معنی ندارد چون منشأ اثر عقلی یا شرعی نیست .

جواب اشکال سوم : آنچه استصحاب می کنیم ما به الاشتراک بین حصه های کلی در خارج است :

خود ایشان این طور جواب داده که در کلی مفهوم ذهنی را نمی خواهیم استصحاب کنیم بلکه خارج را استصحاب می کنیم اما نه حصه ی موجود از کلی در ضمن هر فرد را مثلا زید عبارت است از حصه ای از انسان با یک سری مشخصات فردیه و هیمنطور است عمر ما این حصه ها را نمی خواهیم استصحاب کنیم چون هیچ یک از حصه ها یقینی نیست ولی بین این حصه ها جهت مشترکه وجود دارد که می خواهیم آن را استصحاب کنیم و آن جهت مشترکه موضوع اثر است و ارکان استصحاب در آن تمام است .

این فرمایش آقا ضیاء ره نا تمام است چون می گوییم شما می فرمایید حصه ای از انسان که در ضمن زید است با آنی که در ضمن عمر است با هم متباین هستند وقتی اینها با هم متباین هستند جهت مشترکه ای که در خارج موجود باشد کجاست ؟ اگر جهت مشترکه ای باشد می شود قول رجل همدانی که نسبتش می شود نسبت اب به ابناء اما وقتی می شود نسبت آباء‌ به ابناء که بین حصه های موجود در ضمن افراد جهت مشترکه نباشد .

تشکیک طولی این است که وجود جوهر و عرض یا انسان با بقر یا واجب با ممکن دو مرتبه است اما تشکیک عرضی یعنی خود وجودات انسان به تعداد افراد انسان مراتب مختلف دارد و اینها با هم فرق می کنند و مرتبه‌ی وجودی عمر غیر از سائر انسان ها ست و هکذا .

لذا طبق این مسلک چیزی نداریم که در بین این افراد مشترک باشد و عرض کردیم که طبق این مبنی انتزاع کلی از این افراد معقول نیست .

جواب از این اشکال همانی است که به کرات عرض کردیم و از استادمان نقل کردیم که استصحاب کلی استصحاب در وجود خارجی است که عناوینی بر آن منطبق است گاهی با عنوان شخصی و گاهی با عنوان کلی مستصحب قرار می گیرد حالا اگر کسی بگوید کلی در خارج محال است محقق شود می گوییم به نظر عرفی کلی صادق است مثلا می گویند جاء رجل یا جاء انسان و صدق عرفی معیار است نه صدق عقلی .

اشکال چهارم از آقا ضیاء عراقی ره : تمسک به عام در شبهه مصداقیه است :

تمسک به استصحاب در باب کلی قسم ثانی تمسک به عام در شبهه مصداقیه است چون مثلا من یقین داشتم که حدثی از من سر زده نمی دانم بول است یا منی بعد وضو گرفتم حالا دیگر حدث اصغر بوده قطعا مرتفع شده شارع می خواهد بگوید لا تنقض الیقین بالشک می گوییم اینجا شبهه مصداقیه لا تنقض الیقن بالشک است چون ممکن است حدث در ضمن حدث اصغر محقق شده باشد که دیگر نقض یقین به یقین است نه نقض یقین به شک .

جواب :

کلی بما هو کلی الان مشکوک است و ما نمی خواهیم حصه در ضمن حدث اصغر را استصحاب کنیم تا شما بگویید نقض یقین به یقین است کلی حدث متیقن ماست و همین کلی مشکوک ماست اصلا شبهه ی مصداقیه لا تنقض در این موارد وهم محض است چون امور وجدانی شک بردار نیست معنی ندارد کسی بگوید شک دارم که یقین دارد یا شک دارم .

اگر بخواهیم شبهه مصداقیه شود معناش این می شودکه من شک دارم که شک دارم یا یقین دارم شبهه مصداقیه نقض یقین به شک مثل این است که دیروز عبا با این دفتر ملاقات کرده و شک دارم که دیروز در نجاست عبا یقین داشتم یا شک داشتم اما نسبت به همان زمانی که می خواهید حکم را جاری کنید شک معنی ندارد .

اشکال دیگری شده اما مربوط به کلی قسم ثانی نیست و مربوط به یک مثال است اگر چه جاش اینجا نیست و آن این است که :

بللی از من خارج شد مردد بین بول و منی بعد از وضو استصحاب حدث می کنیم فرموده این استصحاب حدث در بلل مردد وقتی جاری می شود که انسان بللی از او خارج شود فکر کند که بول است بعد از وضو یقین کرد که این بلل مردد بین بول و منی است اینجا جای استصحاب است و اثر هم دارد اما اگر از همان اول که بلل خارج شد مردد بین بول و منی بود دیگر استصحاب بعد از وضو اثر ندارد چون همان علم اجمالی دو طرف را منجز کرده و دیگر نیاز به استصحاب نیست .

جوابش همان است که آقا ضیاء فرموده :

اگر این حرف درست باشد باید نصف اصول را به دریا بریزیم اگر کسی قائل به قبح عقاب بلا بیان شد در این حال رفع ما لا یعلمون چه کاره است درست است عقل می گوید اما وقتی شارع گفت حرف شارع مقدم است

جواب حلیش را هم عرض کردیم که در تمام موارد حکم عقلی حکم شرعی جا دارد چون اوقع فی النفس است و مثلا در تنجز علم اجمالی اشکال کردیم که بیراه نیست کسی بگوید در هر دو طرف برائت جاری می‌شود .

نکته دوم : آیا بر فرض تمامیت این استصحاب معارضی دارد که تعارض و تساقط کنند و یا معارض حاکم باشد ؟

مرحوم آخوند ره فرموده استصحاب بقاء کلی یک معارض دارد که استصحاب عدم حدوث فرد طویل است که حاکم بر استصحاب کلی است چون شک در بقاء حدث مسبب از شک در حدوث جنابت است و اصل در سبب مقدم بر اصل در مسبب است و استصحاب عدم حدوث فرد طویل جاری می شود و مقدم بر استصحاب کلی است .