تنبیه سوم : استصحاب کلی :
در این تنبیه در یک مقدمه و در دو مقام بحث می کنیم . مقدمه بیان اموری است که در تنقیح بحث استصحاب کلی دخیل است .
اما مقدمه :
امر اول : مقصود از استصحاب کلی :
مقصود از استصحاب کلی حقیقتا استصحاب شخص است و این استصحاب در فرد یا در کلی مال وجود خارجی است و استصحاب یعنی جر وجود خارجی و حالا یک وقت هست که شخص به عنوان شخصی متعلق استصحاب است که می شود استصحاب فرد و یک وقت با عنوان کلی متعلق استصحاب است که میشود استصحاب کلی .
مثلا همان حدث حاصل از بلل خارجی را استصحاب می کنیم که گاهی این بلل به عنوان شخصی معلوم است و می دانیم مثلا حدث اصغر است و استصحاب می کنیم و یک وقت به عنوانه الکلی یعنی حدث بودن برای ما معلوم است و استصحاب می کنیم .
امر دوم : ارتباط با بحث منطقی وجود کلی طبیعی در خارج :
مرحوم خوئی ره فرموده این بحث در باره جریان استصحاب کلی ربطی به این بحث منطقی ندارد که کلی طبیعی در خارج موجود است یا نه ؟ اگر کسی مثل فلاسفه گفت کلی طبیعی در خارج موجود است باز هم استصحاب کلی جاری می شود و اگر هم کسی گفت کلی طبیعی در خارج موجود نیست باز هم استصحاب کلی جاری می شود و علی ای تقدیر استصحاب کلی جاری می شود چون استصحاب روی مفاهیم عرفی بار می شود نه مفاهیم با دقت عقلی .
امر سوم : مکان جریان استصحاب کلی :
گاهی استصحاب فرد می کنیم و گاهی استصحاب کلی می کنیم اینها دل به خواهی ما نیست بلکه باید ببینیم اثر در شریعت روی چه بار شده اگر اثر روی شخص بار شده باید استصحاب شخص و فرد کنیم و اگر اثر روی کلی بار شده باید استصحاب کلی کنیم و استصحاب شخص فائده ندارد
مثلا دارد لا یمسه الا المطهرون در اینجا استصحاب کلی حدث کافی است اما اگر دارد الجنب لا یدخل المسجد اینجا باید استصحاب شخص کنیم
اما مقام اول : اشکالات وارده به اصل جریان استصحاب کلی :
مرحوم آخوند ره می فرماید استصحاب دو تا رکن دارد یکی یقین سابق و دیگری شک لاحق و رکن دیگری دارد که ترتیب اثر است که اگر این ارکان باشد فرقی نمی کند مستصحب ما شخص باشد یا جامع بین دوتا یا بالاتر باشد لذا فرموده ما نفهمیدیم که چه وجهی دارد ما ادله ی استصحاب را به استصحاب شخص تخصیص بزنیم [۱]
اشکال استصحاب احکام : اشکال وارد بر مبنای جعل حکم مماثل :
طبق مبنای مرحوم آخوند ره و شیخ اعظم ره استصحاب جعل حکم مماثل حکم مستصحب است در جایی که مستصحب حکم باشد و جعل حکم مماثل احکام موضوعات است در جایی که مستصحب موضوع باشد .
این اشکال هم در استصحاب احکام وارد شده و هم در استصحاب موضوعات است اما اشکال در استصحاب احکام طبق مبنای این دو بزرگوار است که در بالا آمد .
بیان اشکال : اگر شک دارید که نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر و یکی را خواندید بعد از آن شک در بقاء وجوب می کنید و استصحاب بقاء وجوب می کنید حالا در بقاء شارع که می خواهد جعل حکم مماثل کند چه حکمی را جعل کند ؟ اگر بخواهد وجوب کلی را جعل کند که نمی شود چون وجوب کلی قابل جعل نیست و باید در ضمن چیزی جعل شود و اگر بخواهد در ضمن ظهر یا جمعه جعل کند درست نیست چون ارکان استصحاب در آن تمام نیست و نسبت به وجوب یکی از این دو یقین سابق نداریم .
این اشکال را مرحوم ایروانی و غروی اصفهانی و دیگران بیان کردند .
جواب های اشکال اول :
جواب اول : طبق مبنای تعلق علم اجمالی به واقع :
طبق مبنای آقا ضیاء عراقی ره علم اجمالی علم اجمالی به جامع تعلق نمی گیرد بلکه همانند علم تفصیلی به واقع و خارج تعلق می گیرد و تنها فرق بین علم اجمالی و تفصیلی در علم است نه در متعلق که این علم یک وقت مثل شیشه ی شفاف است که خارج در آن به طور روشن و واضح معلوم است و یک وقت مثل شیشه مشجر است که واقع و خارج پشت آن به طور واضح معلوم نیست .
طبق این مسلک آقا ضیاء عراقی ره استصحاب در ما نحن فیه جاری می شود چون ما می خواهیم معلوم بالاجمال را استصحاب کنیم و معلوم بالاجمال به جامع تعلق نگرفته بلکه به خصوصیت تعلق گرفته
دو اشکال به جواب اول :
و اگر مبنا را قبول کردیم بنا را قبول نداریم مثلا اگر علم اجمالی به نجاست احد الانائین داریم در حالی که هر دو نجس است یا هر دو پاک است واقعی نیست که علم اجمالی به آن تعلق گرفته باشد [۲]
این مبنای آقا ضیاء ره در علم اجمالی درست نیست و امرش با کرام الکاتبین است و ما تا به امروز حقیقت علم اجمالی را نفهمیدیم و لازم نیست که بفهمیم و امور وجدانی مثل دوستی و دشمنی و غیره تحلیلش از غیر امام ع ممکن نیست و هر که بگوید الکی گفته
جواب دوم از : جامع در ضمن خصوصیت جعل می شود تا دلیل استصحاب لغو نشود :
استصحاب در جامع جاری می شود و ارکان تمام است و شما می گویید جامع قابل جعل نیست می گوییم در ضمن خصوصیت جعلی می شود حالا یا در ضمن ظهر یا در ضمن جمعه به خاطر این که اگر این جامع در ضمن خصوصیت جعل نشود دلیل استصحاب لغو می شود لذا به دلالت اقتضا می گوییم در ضمن خصوصیت جعل می شود اما آن خصوصیت بر ما منجز نیست چون نمی دانیم کدام است اما جامع بر ما منجز است
اشکال شهید صدر ره به جواب دوم :
اگر دلیل استصحاب در خصوص استصحاب کلی وارد شده بود این جواب خوب بود که صونا لکلام الحکیم عن اللغویه این را می گفتیم اما دلیل استصحاب که در خصوص این استصحاب کلی وارد نشده لذا یک وقت می گوییم اصل کلام حکیم لغو است این دلالت اقتضا دارد اما یک وقت اطلاق کلام حکیم لغو است که اینجا دلالت اقتضا ندارد .
رد اشکال صدر ره :
رد اول : از آقا ضیاء عراقی ره :
این که استصحاب جامع می شود و در ضمن خصوصیت جعل می شود این از لوازم عقلی اعم است آنی که شما می گوییم مثبت است و حجت نیست مال وقتی است که از لوازم عقلی واقع باشد مثلا استصحاب بقاء وجوب می کنید که اثرش وجوب اطاعت است و اثر عقلی است و شما این اثر را بار می کنید و حال آنکه دلیل استصحاب در خصوص استصحاب حکم وارد نشده بلکه دلیل مطلق است بلکه فقط می گویید چون وجوب اطاعت اثر عقلی اعم است بار می شود و اینجا هم چون جعل جامع در ضمن خصوصیت اثر عقلی اعم است بار می شود چون جعل جامع چه واقعا و چه ظاهرا فقط در ضمن خصوصیت ممکن است .
رد دوم : ردی است که بعضی ها در حاشیه های کلام شهید صدر ره مطرح کردند که اینجا جای امکان و وقوع است و با لغویت فرق می کند و هر که دلش خواست مراجعه کند
جواب سوم : از مرحوم آخوند ره : استصحاب جعل ملازمه بین حدوث و بقاء است :
اصلا یقین موضوع نیست استصحاب دوتا رکن دارد حدوث و بقاء لذا دیگر شارع نیاز نیست جامع را جعل کند بلکه خصوصیت را جعل می کند چون همان خصوصیت حادث شده بوده
اشکال شهید صدر ره : در استصحاب قسم ثانی شک در بقاء حادث نداریم :
شما یک جا را درست کردید ویک جا ناقص است چون یکی از اقسام استصحا کلی قسم ثانی است که امرش دائر است بین متیقن البقاء و الارتفاع مثل این که حیوانی داخل اتاق شده نمی دانم بق بوده که زود مرده یا فیل بوده که باقی است شما که میخواهید استصحاب را در همان وجود خارجی جاری کنم و همان که حادث شده می خواهم استصحاب کنم در آن که شک نداریم چون یک فردش متیقن البقاء است و یک فردش متقن الارتفاع است
[۱] غیر ضائر باستصحاب الکلی المتحقق فی ضمنه مع عدم إخلاله بالیقین و الشک فی حدوثه و بقائه و إنما کان التردد بین الفردین ضائرا باستصحاب أحد الخاصین اللذین کان أمره مرددا بینهما لإخلاله بالیقین الذی هو أحد رکنی الاستصحاب کما لا یخفى. (کفایهالأصول، صفحه ۴۰۶)
[۲] ممکن است همین اشکال در علم تفصیلی نیز مطرح شود که گاهی انسان علم پیدا می کند به نجاست این اناء مخصوص در حالی که واقعا نجس نیست در جواب همانطور که استاد معظم نیز اشاره فرمودند می توان گفت که بالاخره در علم تفصیلی معلوم است که علم به این شئ خارجی خورده اما در علم اجمالی که شما علم به نجاست احد الانائین دارید و در واقع هیچ یک نجس نیست دیگر چیزی نیست که به آن علم تعلق بگیرد
اما باز هم اشکال بر سر جای خودش هست و این اشکال در موارد علم تفصیلی هم می آید