تقریر اصول- جلسه۵۹-چهارشنبه۷بهمن۹۴-اشرفی

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

چهارشنبه۷/۱۱/۹۴

الامر الخامس

کلام آخوند

مرحوم آخوند در کفایه می فرماید: لا ریب فی کون الألفاظ موضوعه بإزاء معانیها من حیث هی لا من حیث هی مراده للافظها.

اما مقصود آخوند از «مراده» چیست؟

ظاهر کلام آخوند در این است که مقصود این قول این است که الفاظ وضع شده باشند برای معانی در صورتی که متکلم اراده کرده باشد القاء معنا را در ذهن مخاطب و لکن محقق ایروانی می فرماید مقصود آخوند از معنای مراده، معنایی است که متصوره و ملحوظه در ذهن است اگر چه اطلاق کلمه مراده بر این معنا، اطلاق شایعی نیست ولی ایشان برای این ادعا شاهدی ذکر نمی فرماید.

اما شاید شاهد این مدعا این باشد که مرحوم آخوند سه وجه برای اثبات ادعای خود ذکر می کند. ایشان در وجه اول می فرماید: «لما عرفت بما لا مزید علیه من أن قصد المعنى على أنحائه من مقومات الاستعمال فلا یکاد یکون من قیود المستعمل فیه.» . واضح است که مقصود آخوند از لما عرفت، بحث وضع حروف است که در آن جا بعضی گفتند حرف وضع شده برای معنایی که لوحظ آلیا و اسم وضع شده برای معنایی که لوحظ استقلالا ولی مرحوم آخوند اشکال فرمود که لحاظ، قید استعمال است نه مستعمل فیه و موضوع له.

و لکن در ادامه وقتی به اشکال عدم مساعدت نظر آخوند با کلام علمین جواب می دهد می فرماید نظر ایشان به دلالت تصدیقی بوده و نه دلالت تصوری، که از این جواب معلوم می شود که مقصود آخوند از مراده، همان مراده است نه ملحوظه و متصوره و بما اینکه این فرمایش تصریح در بیان مقصود آخوند دارد نمی تواند لما عرفت را شاهد بر مدعای محقق ایروانی گرفت.

لذا لما عرفت را توجیه می کنیم به این که همانطور که سر و نکته  را و این که همانطور که لحاظ نمی شود در موضوع له و مستعمل فیه اخذ شود، به همان دلیل اراده تفهیم هم نمی شود در موضوع له و متسعمل فیه اخذ شود.

دلیل اول بر مدعای آخوند: همانطور که بیان شد دلیل اول آخوند این است که قصد معنا، به انحاء مختلفش از مقومات استعمال است و نه معنای موضوع له و مستعمل فیه.

دلیل دوم: وقتی گفتهمی شود «زید قائم» و قیام بر زید حمل می شود، اگر قرار باشد زید برای زید بما هو مراد للمتکلم و قائم، برای قائم بما هو مراد للمتکلم وضع شده باشد، بما این که این معانی بما هی مراده در ذهن هستند و ظرف اتحاد در خارج است، بایستی یا بگوییم «زید قائم» غلط است و یا بگوییم زید و قائم در معنای مجازی استعمال شده اند زیرا در معنای بدون قید استعمال شده اند و هردوی اینها بالوجدان باطل است.

دلیل سوم این است که اگر الفاظ وضع شده باشند برای معانی بما هی مراده، لازم می آید وضع جمیع الفاظ از قسم وضع عام موضوع له خاص باشد زیرا مقصود از اراده، اراده ی به حمل شایع و واقع اراده است و بنابراین معنایی که هر متکلمی اراده می کند غیر از معنایی است که دیگری اراده می کند و حتی معنایی که یک متکلم برای بار دوم اراده می کند غیر از معنایی است که بار اول اراده کرده چون اراده در هر بار که محقق می شود اراده جدیدی است و این که وضع همه الفاظ از قسم وضع عام موضوع له باشد کما تری است.

تبیین محل نزاع

همانطور که آقای صدر فرموده از آنجا که گاهی محل نزاع و نقض و ابرامهایی که صورت گرفته است، مشخص نیست برای تبیین محل نزاع در سه حیثیت بحث را منعقد می کنیم:

۱- آیا دلالت وضعیه، دلالت تصوریه است یا تصدیقیه؟ ۲- آیا دلالت وضعیه تابعه للاراده ام لا؟ ۳- آیا اراده به عنوان قید موضوع له اخذ شده است یا خیر؟

الحیثیه الاولی هل الدلاله الوضعیه تصوریه او تصدیقیه؟

بعضی گمان کرده اند که اگر الفظ برای معانی بما هی مراده وضع شده باشند دلالت حتما تصدیقیه خواهد بود و اگر برای ذات معانی وضع شده باشند، دلالت تصوریه خواهد بود و حال آن که بحث دلالت تصوریه و دلالت تصدیقیه ربطی به وضع الفاظ برای ذات معانی یا بما هی مراده ندارد و ممکن است کسی قائل به وضع الفاظ برای ذات معنا شود و قائل باشد دلالت وضعیه دلالت تصدیقیه است[۱] و ممکن است کسی قائل به وضع الفاظ برای معانی بما هی مراده باشد و در عین حال قائل شود که دلالت وضعیه، دلالت تصوریه است[۲].

تذکر: این بحث که رابطه ی بین دلالت تصوریه و دلالت تصدیقیه و بین وضع الفاظ برای ذات معانی یا بما هی مراده، چیست؟ در کلام آخوند واضح نشده است.

آقای صدر می فرماید اگر در وضع ملتزم به مسلک تعهد باشیم، دلالت وضعیه دلالت تصدیقیه خواهد بود و اگر قائل به اعتبار و ایجاد قرن اکید باشیم دلالت تصوریه خواهد بود.

کلام مرحوم آقای خوئی

در مقابل مرحوم آقای خوئی می فرماید دلالت وضعیه دلالت تصدیقیه است چه قائل به مسلک تعهد باشیم و چه به مسلک اعتبار.

اما بنابر مسلک تعهد، مطلب واضح است چون تعهد یک امر اختیاری است و امر اختیاری تعلق می گیرد به فعل مقدور ولی دلالت تصوریه و این که چه چیزی از سماع لفظ به ذهن مخاطب خطور کند تحت اختیار متعهِّد نیست بنابراین معقول نیست که این امر غیر اختیاری متعهد به باشد. اما دلالت تصدیقیه و این که هر وقت متلکم، تکلم به کلامی کرد تفهیم معنای آن کلام را اراده کرده محذوری ندارد.

اما بنابر مسلک  اعتبار، درست است که لفظ وضع می شود برای ذات معنا ولی این اعتبار یک فعل عقلائی است و غرض می خواهد و وقتی غرض از وضع افادهی معناست در صورتی که قصد تفهیم وجود داشته باشد، معنا ندارد که وضع و اعتبار، اوسع از این مقدار.

لکن برای این که اشکالاتی که آخوند ره مطرح فرمود متوجه ما نباشد می گوییم معتبر قید ندارد بلکه علقه وضعیه مقید است.

کلام آقای صدر

ایشان نیز قبول دارد که بنا بر مسلک تعهد دلالت وضعیه دلالت تصدیقیه خواهد بود ولی بنا بر مسلک اعتبار، می فرماید حتما دلالت تصوریه است و امکان ندارد که دلالت تصدیقیه باشد و الا خلف لازم می آید زیرا اگر دلالت وضعیه بنابر مسلک اعتبار نیز دلالت تصدیقیه باشد معنایش این است که لافظ باید حین التلفظ معنا را هم اراده کرده باشد که این همان مسلک تعهد است که فرض بر عدم آن بود.

و لکن اگر اشکال بر آقای خوئی به این بیان باشد ، ایشان جواب می دهد بنابر مسلک اعتبار، ما ادعا نمی کنیم که موضوع له قید دارد بلکه ادعا می کنیم که علقه وضعیه قید دارد.

ولی در کتاب بحوث، کلامی هست که اگر دلیلی بر ادعای آقای صدر باشد همین کلام است. ایشان می فرماید: قرن اکید بین دو وجود خارجی و یا دو وجود ذهنی ممکن است اما بین یک وجود خارجی و یک وجود ذهنی محال است ولی دیگر آن را توضیح نمی دهد و برای این مدعای خود دلیلی نمی آورد.

[۱] به این که قائل به مسلک تعهد در وضع باشد.

[۲] به این که قائل به مسلک اعتبار در وضع باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *