چهارشنبه۱۶/۱۰:
کلام در اشکالات مرحوم آقای خوئی بر مسلک مشهور در موضوع له جمله تامه بود.
اشکال دوم:
این اشکال مبنی بر مسلک خود مرحوم خوئی است که می فرماید :
وضع به معنای تعهدیعنی اینکه واضع متعهد انجام آن شودومتعهد به،بایدامر اختیاری باشد چراکه تعهد به امر غیر اختیاری بی معناست.
حال درمانحن فیه میگوییم:
اگرمتعهد به،ثبوت شیء لشیء باشد لازم می آید تعهد،به امر غیر اختیاری صورت بگیردچراکه زید، یا در خارج قائم هست و یا نیست، وتعهدشخص درثبوت قیام برای زیددرخارج اثرگذارنیست.
اماطبق مبنی خودماکه گفتیم جمله تامه برای این وضع شده است که بفهماند متکلم قصد حکایت ثبوت شیئی لشیئی را داردمتعهدبه،که قصد حکایت باشد، امری اختیاری است چراکه قصدحکایت فعل حاکی است ودراختیارآن است.
جواب مرحوم صدر:
کبری کلام مرحوم خویی درست است که برطبق مسلک ایشان،متعهدبه ،ناچارابایدامراختیاری باشد.
ولکن اشکال مابه ایشان درصغری کلام است چراکه میگوییم:
امر اختیاری هم میتواندقصد حکایت باشد(بنابرمسلک مرحوم خویی) وهم قصد اخطاروانتقاش این معنا به ذهن مخاطب(بناربرمسلک مشهور) و هردوی اینهاامر اختیاری هستند.
توضیح:
جمله تامه وضع شده برای ثبوت شیء لشیء که طبق مبنای تعهد،به این معناست که شخص متعهدمیشودکه ثبوت شیئی لشیئی را درذهن مخاطب اخطارواحضارکند واین احضارواخطارمشخصاامری اختیاریست.
وان شیت قلت:
همانطورکه قصدحکایت اختیاری است قصداخطارهم اختیاری است ولکن متعلق قصدفرق میکند.
درنتیجه التزام مسلک تعهد تاثیری در اخذ به یکی از مسالک وضع در جمله تامه ندارد.
نقض:
درمعانی افرادیه چه میگویید؟یانسبت ناقصه که شمامیفرماییدبرای تحصیص است؟چراکه ضرب یادرخارج صادرشده یانشده است.لذاهرچه که آنجاجواب میدهیداینجاهم بفرمایید.
اشکال استادبرفرمایش مرحوم شهید(ره):
اشکال اول:
تاملی که ماکردیم،به این مطلب رسیدیم که قصدحکایت بااخطارمعنی هیچ فرقی نداردوهردویکی است.
درواقع کلام دراین است که آیا این قصد اخطار داخل در موضوع له هست یا نه؟ مشهور می گویندداخل موضوع له نیست ولی مرحوم خویی میفرمایدداخل موضوع له است بخاطراینکه وضع امراختیاریست.
اشکال دوم:
مقدمه:
مشهورمیگویند:
اولا:موضوع له جمله تامه :ثبوت شیءلشیءاست که اگراینطورباشدفعل غیراختیاریست .
ثانیا:غرض وضع:این است که مستعمل اخطاربدهد.
مرحوم خویی میفرماید:
اولا:اخطارغرض نیست بلکه خودوضع است چراکه ثبوت شیء لشیءفعل غیراختیاریست ومتعلق تعهدبایدامری اختیاری باشد.
ثانیا:متعلق حکایت ثبوت شیئ لشیئ هست ولی موضوع له نیست چراکه امری غیراختیاریست.
بااین توضیح میگوییم:
مرحوم صدرفرمود:اخطاروانتقاش بنابرنظرمشهورموضوع له جمله تامه وامراختیاریست درحالیکه بابیان فوق معلوم شدکه بنابه نظرمشهوراخطار،غرض ازوضع است نه اینکه موضوع له باشد.
اشکال سوم:
نقض شمابه مفردات:
مرحوم خوئی می فرماید:لفظ «زید» برای ذات معنا وضع نشده بلکه برای این وضع شده است که هر وقت تصمیم گرفتم اراده کنم تفهیم معنا را این لفظ را به کار ببرم،
لذا فرمود دلالت بر ذات معنا از باب دلالت انسیه است نه وضع و به همین جهت فرمود هر مستعملی واضع است.
جواب از نقض به حروف و نسب ناقصه هم معلوم است. شما می گویید در حصص چکار میکنید؟ جواب می دهد در «ضربُ زید» این طور است که هر وقت می خواهم قصد کنم اخطار این حصه را از ترکیب اضافه استفاده کنم.
اشکال سوم:
خلاصه :
طبق معنی مشهوردلالت تصدیقیه ای وجودنخواهدداشت به این دلیل که اگرمنظورثبوت مفاددرخارج باشداینچنین تصدیقی درخارج نیست چراکه گفته میشودجمله خبریه یحتمل الصدق والکذب است.
توضیح:
بابیان دونکته،مطلب مرحوم خویی راتبیین میکنیم:
نکته اولی:
مشهوربیان میکنندکه جمله دلالت تصدیقیه درآن نهفته است.
نکته دوم:
دلالت تصدیقی یعنی اینکه مخاطب مفاد جمله راتصدیق میکند.
باتوجه به دونکته فوق این چنین میگوییم:
چطور جمله «زید قائم» دلالات تصدیقی دارد در حالیکه چه بسا این شخص دروغ گو باشد؟ یا حتی مواردی هست که جمله تامه موجبه گفته میشودوحال آنکه قطع داریم گوینده کاذب است.
توضیح مطلب طبق مسلک مرحوم خویی:
مطلب اولی:
اگر جمله تامه برای قصد حکایت وضع شده باشد، در این صورت مخاطب، تصدیق می کند که متکلم«زیدقایم»راحکایت میکندچراکه حکایت یعنی گفتن و گوینده بدون شک درحال تکلم کردن است.، اما اینکه حکایتش راست است یا دروغ است مطلب دیگری است.
مطلب دوم:
این که گفته اند جمله خبری یحتمل الصدق و الکذب،اشتباه است چراکه درجمله خبریه قصدحکایت وجودداردپس همیشه صادق است.
جواب مرحوم صدر:
دلالت جمله (تامه)، دلالت تصدیقیه نیست بلکه دلالت جمله مثل مفرد، دلالت تصوریه است. توضیح:
وقتی «زید قائم» گفته می شود به ذهن ثبوت قیام برای زیدخطورمیکند اما اینکه در خارج هست یا نیست به دلالت وضعیه نیست بلکه به دلالت سیاقیه و حالیه است.
سوال:دلالت حالیه وسیاقیه یعنی چه؟
جواب:یعنی اینکه کسی که می گوید «زید قائم» ظاهرش این است که می خواهد حکایت کند پس در واقع به حالش نگاه می کنیم اگر انسان راست گویی باشد تصدیق میکنیم و الاخیر.
نتیجه اینکه:
دلالت تصدیقیه از مفاد جمله خارج است و آنچه که داخل در موضوع له است فقط دلالت تصوریه است.اماگاهی مدلول تصوری مفرداست وگاهی جمله است.