*بحث حقیقت شرعیه:
قبل ازبیان بحث ذکرچندمقدمه لازم است:
مقدمه اولی:
مقصودازحقیقت شرعیه:
محل بحث این نیست که این الفاظ درلسان حضرت رسول(صل الله علیه وآله)زیاداستعمال شده که وضع تعینی پیداکرده باشدیااینکه به یدمبارک نبی اسلام وضع تعیینی پیداکرده باشد،بلکه بحث اعم است.
درواقع بحث دراین است :
که اگرالفاظ درلسان حضرت رسول(صل الله علیه وآله)استعمال شدآیاحمل برمعنی جدیدمیشودیاقدیم؟لذااین بحث بنابرهردوقسم جریان دارد.حتی مثلااگردرزمان حضرت رسول به معنی لغوی استعمال میشده است ولکن درزمان تابعین به معنی خاص انتقال پیداکرده است،بازهم ثمره بارخواهدشد.
مقدمه دوم:
حقیقت متشرعه:
الفاظی درلسان مبارک ایمه معصومین ومتشرعه به معنی جدیداستعمال میشود.
دراین گونه ازالفاظ،کسی شبه ای نداردکه اگرحضرت صادق(علیه السلام)«صلاه»میفرمایندقطعا ظهورش درمعنی جدیداست.
بلکه لایبعد:
بعضی ازالفاظ مثل«صلاه»درآخرزمان حضرت رسول(صل الله علیه وآله)قطعابه معنی جدیدانتقال معنی پیداکرده است.
امامحل بحث:آیاالفاظ درزمان حضرت رسول(ص الله علیه وآله وسلم) به معنی جدیدبوده یاخیر؟
مقدمه سوم:
وضع تعیینی به دونحواست:
نحواول:واضع تصریح بکندکه مثلالفظ«صلاه»رابرای معنی خاص وضع کرده است.
نحودوم:وضع،بنفس استعمال باشد.دراینصورت مدلول مطابقی اش وضع نیست بلکه مدلول التزامیش وضع است.
فرمایش مرحوم آخوند:
استعمالی که میخواهدبرای این وضع درست شودقرینه میخواهد.
منتهی فرق بین این قرینه باقرینه برمجازاین است که درباب استعمال قرینه میاوردتاحکایت کندازمعنی،بوسیله لفظ خاص.
ان شیت قلت:
درباب استعمال قرینه برای این میاوردکه حاکی ودال این معنی،نفس لفظ است ولی درباب مجازقرینه میاوردبرای اینکه قرینه دلالت برمعنی بکند.مثلاوقتی میگوید«رایت اسدافی الحمام»دراینجاقرینه «فی الحمام»دلالت میکندکه مقصوداز«اسد»رجل شجاع است.
نقض وابرامات ذیل فرمایش مرحوم آخوند:
اشکال ثبوتی:
مرحوم محقق نایینی:
نکته اولی:استعمال یعنی افناءالفظ فی المعنی.وفناءیعنی ندیدن.
درواقع لحاظ آالی یک نحولحاظ نیست بلکه لحاظ آلی خودش عدم الحاظ است.ولفظ بعیچ وجه لحاظ نمیشود.
نکته دوم:مقوم استعمال عدم لحاظ لفظ است ومقوم وضع لحاظ لفظ است.
نکته سوم:وقتی میخواهدبگویدصلاه رابرای معنایی وضع کردم بایدلحاظ کندچراکه وضع یعنی حکم وحکم کردن بدون لحاظ موضوع ومحمول ولحاظامکان پذیرنیست.
نتیجه:
اگروضع تعیینی بوسیله استعمال ایجادشود،بدین معنی است که درآن واحدلحاظ آلی واستقلالی نسبت به لفظ جمع شود.یعنی درآن واحدلفظ هم لحاظ بشودوهم لحاظ نشودوجمع بین لحاظ آلی واستقلالی درآن واحدمحال است.
اشکالات مرحوم خویی برمرحوم نایینی:
اشکال اول(بنایی)
بنابرمسلک تعهد:
وضع نفس ابراز واستعمال نیست بلکه وضع مقدم برابرازاست.چراکه وضع بمعنی تعهداست وبه ابرازکاری نداردوفقط تعهدش راابراز میکند.
بنابرمسلک اعتباربهرمعنای که میخواهدباشد:
این اعتبارامری نفسانی است،که آن راابرازمیکند.
حال ابرازش ممکن است بقول«وضعت»باشدوممکن است به استعمال باشد.لذااینجااجتماع لحاظین نیست.
اشکال دوم:(مبنایی)
این اشکال مبتنی براین است که استعمال راحقیقتاافناءبدانیم وحال آنکه حقیقت استعمال جعل الفظ علامه للمعنی است.دراینصورت لازمه وضع عدم تصورلفظ نخواهدبود.چراکه لحاظ آلی واستقلالی دیگرفرض نخواهدداشت.
والشاهدعلی ذلک:
کسانی که فارس هستندوقتی میخواهدعربی صحبت کندوبه عربی مسلط نیست وقتی صحبت میکنددقت میکندکه لفظ فارسی بکارنبردودنبال الفاظ میگرددوتوجه به لفظ میکند.(توجه استقلالی به لفظ).
یامثلاکسانیکه فصیح بدنبال فصیح صحبت کردن هستندتوجه به لفظ دارند.
تحلیل استاد:
امااشکال اول به مرحوم نایینی:
این کلام ناتمام است که ابرازجزءوضع نیست بلکه ابرازجزءوضع است وتاابرازنیایدوضع محقق نمیشود.
مثلا:اگرکسی درذهنش این است که اسم بچه اش رااحمدبگذاردنمیگویداسم بچه ام احمداست بلکه میگویددرذهنم این است که درآینده اسم فرزندم رااحمدبگذارم.
سوال:ابرازاگرقوام امورانشایی به ابرازنیست،ابرازبرای چه آورده میشود؟
اشکال دوم به مرحوم نایینی:
بله درست است وحقیقت وضع افناءنیست بلکه مسلک علامیت درست است.که به آن خواهیم پرداخت.
فرمایش مرحوم صدر:
درباب وضع سه تقریب وجوددارد:
تقریب اول:
وضع ایجادقرن اکیدوملازمه شدیده بین لفظ ومعنی.حال این ایجادقرن اکیدفرق نمیکندکه بگوید«وضعت هذالفظ لهذالمعنی»یااینکه استعمال بکندبغرض ایجادقرن اکید.
وبعدمیفرماید:
طبق این مسلک (نظریه مختارایشان)اینکه وضع به استعمال تحقق پیدابکندممالاریب فیه است چراکه امرتکوینی وملازمه خارجیه درذهن سامع بین لفظ ومعنی است.حال وسیله ایجادش گاهی وضع است وگاهی استعمال است.
استاد:
شبه اول:درعامل کیفی(وضع تعیینی)چطوربا«وضعت»ویک استعمال ملازمه درذهن سامع تکویناایجادمیکند؟
بارهاگفته ایم که امراعتباری نمیتواندامرتکوینی راایجادبکند.
شبه دوم:ملازمه علتش علم بوضع است ولووضعی درکارنباشد.
چطورچیزی که اثرش علم به وضع است میخواهدایجادکند؟
ان قلت:
این عله العله است،به این معنی اعتباروعامل کیفی موجب علم بوضع است وعلم بوضع موجب ملازمه میشود
قلت:ممایضحک به الثکلی است چراکه لازم میآیدهمه افرادباهمه لغات آشناباشند.
نتیجه:
اصلانفهمیدم که عامل کیفی چطورایجادملازمه میکند.
تقریب دوم:
حقیقت وضع تعهداستک
اشکال شکلی وصوری داردبدین ترتیب که:
امکان نداردوضع باستعمال باشدچراکه وضع امرنفسانی است ومقدم براستعمال است ودرآن واحدنیست.لذابایدتعبیرشودبرابراز.
خوب این کلام راخودمرحوم خویی بیان کرد.
تقریب سوم:مسلک قوم:
انشالله سیاتی.