متن فقه، فروع علم اجمالی، تابستان ۹۷، جلسه ۲۱

بسم الله الرحمن الرحیم

فروع علم اجمالی

پنجشنبه ۹۷/۳/۳۱ (جلسه ۳ از سال ۹۷)

 

کلام در این بود که مرحوم صاحب عروه فرمود اگر کسی دو تا نماز بخواند بعد یقین کند که از این دو نماز یک رکعت کم گذاشته نماز اولی را یک رکعت کم آورده یا دومی را. اینجا صاحب عروه فرمود آن مقداری که احتمال نقص می دهد به نماز دومی ضمیمه می کند در صورتی که منافی بعد از نماز دومی اتیان نکرده باشد دو تا سجده سهو به جا می آورد بعد هم نماز اولی را اعاده می کند .

خب ظاهر عبارت عروه این است که نمی تواند این نماز را رها و قطع و باطل کند باید این محتمل النقص را متصل کند این را محقق خویی اشکال کرد فرمود نه، مخیر است که همین محتمل النقص را ضمیمه کند و مخیر است که این نماز را رها کند ، منافی به جا بیاورد بعد برود دو تا نماز را دو مرتبه اعاده کند. خب چرا آقای خویی؟ چون فرمود این علم اجمالی که یا نماز اول را باید اعاده کنم یا قطع نماز دوم حرام است این علم اجمالی منحلّ است. قاعده اشتغال در نماز اول می فرماید نماز اول را باید اعاده کنی برائت از حرمت قطع در نماز دوم می فرماید میتوانی قطع کنی و علم اجمالی در جایی منجز است که اصول در اطراف علم اجمالی نافی تکلیف باشد که از جریانش ترخیص در مخالفت قطعیه عملیه لازم بیاد که دیروز عرض کردیم اما اگر یک طرف اصل مثبت تکلیف دارد یک طرف اصل نافی تکلیف دارد که از جریان این دو تا اصل ترخیص در مخالفت قطعیه عملیه لازم نمیاد این نه، علم اجمالی منجز نیست. ما نحن فیه آن نماز اولی، اصل مثبت تکلیف دارد چون قاعده اشتغال می فرماید نماز را اعاده کن نماز دومی حرمت قطعش اصل نافی تکلیف دارد.

نگید که استصحاب عدم اتیان رکعت در نماز اول و استصحاب عدم اتیان رکعت در نماز دوم جاری می شود چون استصحاب عدم اتیان رکعت در نماز دوم فایده ای ندارد چون اگر می خواد بگه نماز دوم را تو بایستی متصل بیاری قطع نکنی، خب استصحاب عدم اتیان رکعت رابعه اثبات نمی کند که این رها کردن شما قطع صلات است تا حرام باشد ، حرمت رفته روی عنوان قطع، قطع ثابت نمی شود.

اگر می خواد بگه که این رکعت را متصل بیاری این نماز دومی کامل نیست ، این هم که من قطع دارم که اگر این یک رکعت را کامل بیارم نماز دومی کامل است .

پس استصحاب عدم اتیان رکعت در نما ز دومی برای حرمت قطع هیچ فایده ای ندارد .

ما دیروز عرض کردیم آقای خویی! چرا شما در نماز اول به جای قاعده اشتغال جاری نمی کنی برائت از وجوب اعاده؟ شک دارم که ایا این وجوب صلات اول هنوز به عهده من باقی است یا باقی نیست؟ خب رفع ما لا یعلمون. به این رفع ما لایعلمون اشکال کردند که برائت در جایی جاری می شود که منشأ شک در بقا و سقوط فعل مکلف نباشد اگر شارع یقینا واجب کرده نماز بخوانم شک بکنم نماز خواندم یا نه این جا جای برائت نیست رفع ما لایعلمون از اینجا انصراف دارد.

ما عرض کردیم این انصراف سوراخ گشادی است که هر کس دلش بخواد می رود آن تو. چرا انصراف دارد رفع ما لایعلمون اطلاق دارد؟ لذا این طورتقریب کردیم بما اینکه در موارد شک در سقوط تکلیف سیره عقلا بر احتیاط است ، سیره عقلا اطلاق رفع ما لایعلمون را تخصیص می زند . البته این تعبیر تخصیص غلط است، یعنی سیره ازاول نمی گذارد اطلاق در رفع ما لا یعملون منعقد شود، جلوی اطلاق را می گیرد.

ممکنه کسی بگه این سیره حجت نیست. چون سیره ای حجت است که اگر شارع ردع نفرماید منجز می شود به عصیان تکلیف . بر امام (ع) بیان تکلیف واجب است، این که می گن سیره حجت است ،سیره در واقع داخل در تقریر امام است، سیره یک چیز جدیدی نیست، خب اگر یک نفردر محضر امام وضو می گیرد و وضویش ایراد دارد ، امام باید بیان کند وقتی جمعیتی وضو می گیرند، این وضو ایراد دارد، به طریق اولا باید بیان بفرماید. و گرنه این سیره چیزجدیدی نیست ، این داخل در تقریرامام (ع) است.

اما اگر در یک جایی یک سیره ای مطابق احتیاط شد مثل اینکه عرض کردم : سیره عقلا بر این است که وقتی کسی مال  کسی را تلف می کند عوضش را پرداخت می کند، خب اینجا امام (ع) لازم نیست این سیره را ردع کند، مثل این می ماند که یک شخصی در خدمت امام (ع) نماز میخواند قنوت هم می خواند و در ذهنش هم این است که این قنوت لازم است بر امام لازم نیست که بفرماید قنوت واجب نیست. لذا من از اینایی مثل شهید صدر که میگن ارتکاز حجت است هر چی فکر می کنم ممکنه انسان حجیت قیاس را درست کندولی حجیت ارتکاز عقلا را به هیچ وجه نمی شود درست کرد. اگر بنده به محضر امام (ع) مشرف شدم تو ذهنم این است که در آخر الزمان نماز صبح سه رکعت است،اینجا امام (ع) باید بفرماید: این فکرت اشتباه است. به چه دلیل؟ از کجا این مطلب…؟ کبرایش باید درست شود.. از کجا ما ثابت کنیم که خدا بر عهده امام گذاشته که آینده را هم درست کند و باز اعجب از این حرف این است که کسی تفصیل بدهد بین ارتکاز عقلا و سیر مستحدثه. بفرماید سیر مستحدثه حجت نیست اما ارتکاز عقلا حجت است .

تازه ما در بحث حجیت سیره گفتیم : اینکه سیره حجت است این حرف بی ربطی است، سیره حجت نیست . چون به چه دلیل ما در کلام ثابت کنیم اگر من محضرش وضو گرفتم ایراد داشت باید بفرماید به چه دلیل؟

ش…

ا. الان عرض  می کنم.

به چه دلیل این سیره حجت است؟ حالا ممکنه کسی بیاد بگه اما م وظیفه اش بیان احکام است چون ما فرستادیم: رسلا مبشرین و منذرین لأن لا یکون للناس علی الله حجه بل لله الحجه البالغه . اما بر امام واجب است همه احکام را برای همه مردم بیان کند؟؟ این همه روایاتی که وارد شده که بر شما سوال واجب است ولی بر ما واجب نیست . مگر چقدر موارد است که این شخص امام (ع) به حکم ظاهری جواب داده به حکم واقعی جواب نداده. چون این شخص نماز می خواند معذور است چرا امام بر او بفرماید؟

حالا سیره دیگه از دست در رفت. اما ارتکاز را که احدی از فقها نفرموده این یعنی چه ؟ که اگر مثلا مردم… این مطلب بوده که اگر کسی ملکی را احیا کند زمینی را احیا کند ، مالک می شود، خب احیای در آن زمان ، طرف خودش را می کشته سی تا چهل تا گاو با وسایل آن روزی اجاره می کرده 5 هکتار را تا شب شخم میزده. اما یک دفعه یک آقایی هزار تا تراکتور بیاره در یک روز 500 میلیون هکتار را این شخم بزند بعد با هواپیمای بذر پاش بپاشد یک دفعه دید که گفتند کل استان خراسان رضوی، شمالی، جنوبی و استان … همه اینا را مالک شد!! خب اون زمان تراکتور نبوده هواپیمای بذر پاش نبوده؟؟! اگر این در ذهن مردم در ارتکاز مردم این بوده که الان ما تراکتور نداریم و اگر چنین وسیله ای پیدا شود و احیا کند ، مثلا این احیا مملک مالک می شود این را از کجا می دانیم … یا حق التالیف را .. در آن زمان در ذهنشان بوده که اگرکسی یک کتابی را بنویسد دیگری نمی تواند از روی او یک دفعه 10 هزار تا چاپ کند. خب این از کجا آمده؟ این خیلی باید به نظر من در واقع بر خلاف ما انزل الله حاضر باشد که این حرف را بزند.

ش. مثل حیازت با تور می ماند که تور می اندازند و هزاران ماهی گرفته می شود که قبلا تور کوچک می انداختند و دو تا ماهی می گرفتند؟

ا. اون هم همین طور است . اولا اینکه تور را یک کسی می اندازد هزاران ماهی می گیرد آن زمان هم تورهای دستی بوده ، بزرگ هم بوده، اگر تورهای موتوری هم باشد من که ندیدم ، اون  هم اگر باشد الکلام الکلام ولی فکر نمی کنم و تورهایی که معمولا هست بزرگ و کوچک است،تور دست بافت بوده زمان سابق هم بوده نباشد باز الکلام الکلام.

بازکسی بگه اگر این سیره معاصره در ارتکازعقلا در زمان امام (ع) بوده حجت است ولی اگر امام در آینده می داند در آینده همچین وسایلی می آید ولی نسبت به آینده هیچی نفرماید ولی اگر چهار تا بقال در ذهنشان بوده که این باید امام ارتکاز اینها را درست کند. اگر باید عمل مردم را درست کند خب فرقی بین ارتکاز و سیره ندارد اگر نه، اون آقا به گناه نیافتد اون آقا که هزار سال عمر نمی کند که بخواد به این سیره مبتلا شود.

لذا این حرفها وجهی ندارد خب ما حالا اصل حجیت سیره را قبول کردیم اما سیره ای که مطابق احتیاط است بر امام لازم نیست که این سیره را ردع کند خب مردم دارن احتیاط می کنند خب خدا خیرشان بدهد، بد نیست. مثل بعضی از آخوندهای کج سلیقه یک دفعه می آد مسئله می گه که قنوت در نماز واجب نیست اگرکسی به نیت وجوب بخواند نمازش باطل است .خب این هیچ کس نیست بهش بگه مرد حسابی ! اگرکسی به نیت وجوب بخواند ، غافل است چرا نمازش باطل است؟ کسی خیال می کند قنوت در نماز واجب است واجب نیست به او بگیم غیر از اینکه فکرش را مغشوش می کنیم.یا طرف می آد میگه اذان و اقامه که می گی اشهد ان علیا ولی الله را اگر به قصد ورود بگی باطل می شه. حالا اگه کسی به قصد ورود گفت ولی تشریع نمی کند این کجاش باطل می شه این چه گفتنی دارد؟؟ این در واقع رب عالم قد قتله جهله معناش همین است. چیزی که غیر از مشوش کردن فکر مردم را خب گفتنش وجوب هم ندارد حتی حسن هم ندارد حتی مستحب هم نیست، ما دلیل نداریم کسی که یک کاری انجام می دهد خلاف شرع هم نیست ، و لو فکرش باطل است، ما باید فکر او را اصلاح کنیم؟

پس این قاعده اشتغال چون مطابق احتیاط است، این سیره حجت نیست. چون ردعش بر شارع لازم نبود.

جواب از این اشکال را دو تا عرض می کنم:

یک مطلب این است که درست است که سیره حجت نیست ولی یکی از ایرادهای فقه و اصول محقق خویی و نجف همین است بعضی از جاها با تمام قوت علمی و اقتداری که دارد یک فقه و اصول کلیشه ای درست کرده مثلا می فرماید اطلاق رفع ما لایعلمون . این اطلاق به چی ثابت شده؟ به سیره عقلا. ما باید احراز کنیم که در جاهایی که شک در سقوط تکلیف است، اینجا سیره عقلا برتمسک بر اطلاق است این را از کجا ثابت کنیم؟ کجا معلوم است در صدر اسلام به این اطلاق تمسک می کردند؟ ؟

ممکنه کسی بگه ما با صدر اسلام چکار داریم الان تمسک می کنند.

میگوییم به درد نمی خورد چون ظهورات صدر اسلام حجت است.ما باید برامان محرز شود که عقلا در صدر اسلام به این اطلاق تمسک می کردند. خب وقتی شک کنیم سیره عقلا براین بوده یا نه دلیل حجیت این ظهور چیه؟ ما باید این را احراز کنیم که عقلا به این تمسک می کردند.

دوتا مطلب خلط نشه :

یک وقت ما می خوایم بگیم این سیره حجت است. چون حجت است رادع است، این اشکال وارد است که این سیره حجت نیست، این سیره دلیل ندارد که ردعش واجب باشد.

اما یک وقت هست می خوایم بگیم با وجود سیره اطلاق محرز نیست. لذا الان یک شبهه ای که من دارم این است که اگر یک جایی یک سیره ای احتمال بدیم در زمان امام بوده که با وجود او اطلاق را نمی دیدند برای این خطاب ما دلیل نداریم به این اطلاق تمسک کنیم چون این اطلاق دلیلش خودش سیره عقلاست. این باید محرز بشود.خب ما چه می دانیم شاید به این اطلاق تمسک نمی کردند.

مخصوصا که شاهد هم داریم: شاهدش هم این است که معمولا توی اذهان فقهااین بوده که موارد شک در سقوط تکلیف مجرای احتیاط است. خود همین که دراذهان فقها این بوده که در موارد شک در سقوط تکلیف مجرای احتیاط است خب این خودش دلیل بر این است که این سیره به اطلاق محرز نیست که به اطلاق این خطاب تمسک می کردند.

لذا اینجا رفع ما لا یعلمون جاری نمی شود.

اشکال دیگری محقق صدر به این برائت کرده: و آن اینکه در موارد شک در تکلیف اگر شک کنیم که ما تکلیف را اتیان کردیم یانه؟ سقوط تکلیف هست یا نه فرموده برائت در اینجا جاری نمی شود، چون فرموده برائت در صورتی جاری می شود که ما بگیم اتیان تکلیف مسقط تکلیف است یعنی وقتی ظهر شد من چهار رکعت نماز خواندم دیگه تکلیف ساقط می شود. خب تکلیف ساقط میشود چون محقق خویی فرموده هر تکلیفی بقائا مقیداست به عدم اتیان آن متعلق یعنی اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان الا ان یاتوا بها تا وقتی که این صلات را اتیان کنی. خب وقتی من شک کنم اتیان کردم یا نه؟ این جا شک در تکلیف دارم رفع ما لا یعلمون جاری می کنم. مثل این می ماند که شک دارم غروب شده یا نه؟ هما نطور که اگر شک دارم غروب شده یا نه مجرای برائت است اینجا هم شک دارم ساقط شده یا نه مجرای برائت است. خب اقای خویی! این قید را از کجا در آوردی؟  می فرماید از اینجا که اگر این تکلیف بخواد مطلق بشود این اطلاق لغو است. قبیح است. چون من وقتی نماز خواندم ، تکلیف باقی باشد به چه درد می خورد؟ این قبیح است. و بما اینکه محال است فعل قبیح از خدا صادر شود لذا این اطلاق مقیٍّد عقلی دارد کشف می کنیم خطاب، مقیداست.

این فرمایش محقق خویی است. محقق صدر به این کلام اشکال کرده. فرموده در صورتی اطلاق قبیح است که موونه زائد بخواد . فعل لغو اگر موونه زائد نخواد بر حکیم قبیح نیست . اگر بنده دستم را اینجا بگذارم یک کسی بگه چرا اینجا گذاشتی؟ میگم همین طوری. میگه ای آدم بی حکمت! میگه دستت را این طوری بگذار. میگم این طور با آن طور چه فر ق دارد؟ یکوقت این طوری زحمتش بیشتر است میگیم له وجه ولی اگر این طوری با آن طوری زحمتش یکی است دیگه ای آدم بی حکمت یعنی چه؟؟

خداوند اگر بخواد تکلیف را مطلق جعل کند موونه اش از مقید کمتر است بیشتر که نیست لذا مطلق جعل کرده. شما می فرمایید قبیح است ما میگیم قبیح نیست.

خطاب این است که یا ایها الذین آمنوا اذا زالت الشمس فصلّ یا دارد که اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان و انت فی وقت منهما حتی تقرب الشمس الا ان هذه قبل هذه. خب فقد وجبت الصلاتا ن اطلاق دارد چه بیاری چه نیاری. خب ممکنه کسی بگه اقای صدر خیلی خوب! آدم 24 ساعت همه اش در نماز باشد چون اذان ظهر که گفتند نماز می خواند باز بلند می شود میگه وجب الصلاتان بازدو مرتبه … بازمی خواند وجبت الصلاتان سه مرتبه.. باز می خواند وجبت الصلاتان چهار مرتبه… باز می خواند وجب الصلاتان پنج مرتبه نه؛ می فرماید فاعلیت تکلیف و داعویت تکلیف ساقط شده این تکلیف دیگه مثل بادکنکی استکه باد ندارد چیزی درش نیست.

لذا به محقق خویی اشکال کرده که اتیان تکلیف مسقط تکلیف نیست . وقتی اتیان تکلیف مسقط نیست، اینجا شما میگی ما شک می کنیم نماز اولی وجوبش باقی است؟ رفع ما لا یعلمون جاری می کنیم. خب اقای صدر میگه ما شک می کنیم. قطعا باقی است. اصلا قسم به حضرت عباس (ع) نماز را مرتب خوانده، بدون هیچ اشکالی . لذا جای برائت نیست.

خب این فرمایش محقق صدر همان ابتدا که عرض کردم محقق خویی … نجف بعد از آقای خویی در واقع مثل اتوبان است که فقط گاهی یک رنگی می کنندولی رنسانسی رخ نداده که یک تحولی ایجاد بشه . همان خط است ولی گاهی یک خورده چیز می شود.

خب محقق صدر! شمامی فرمایید به اطلاق تمسک می کنیم دلیل این اطلاق چیه؟ سیره عقلا. خب این اطلاق باید اثر داشته باشد که ما ببینیم عقلا تمسک می کنن یا نه؟ وقتی اطلاق اثرندارد شما از کجا می فرمایید عقلا به اطلاق خطاب تمسک می کنن حتی در صورتی که اتیان کنیم؟ به چه دلیل؟

ش. برائت را …

ا. خب برائت ر ا گفتیم ممکنه رفع ما لایعلمون را منصرف ببینند.

ش…

ا. نشد. اولا اقای صدر از اونایی است که قبول دارد رفع ما لا یعلمون منصرف است. ما در خارج یک عملی از عقلا می بینیم که در موارد شک درسقوط تکلیف برائت جاری نمی کنن. نمی دانیم ایا این از این بابت است که تکلیف را مطلق می بینن یا از این باب است که رفع ما لا یعلمون را منصرف می بینن ؟ ما چه می دانیم؟ مثل این است که مردم به یک خبر عادل ثقه ای عمل می کنند ولی ما نمی دانیم به خاطر وثاقتش عمل می کنند یا به خاطر عدالتش عمل می کنند؟ ما اونی که در خارج می بینیم بله؛ سیره در خارج بر این است که در موارد شک در سقوط اینا برائت جاری نمی کنند. اما برائت جاری نمی کنن به چه جهت است؟ رفع ما لا یعلمون را منصرف می دانند؟ یا برای این وجبت الصلاتان اطلاق را ثابت می دانند؟ این را ما نمی دانیم. مخصوصا اقای صدر! شما از کسانی هستی که قبول داری رفع ما لا یعلمون از موارد شک در سقوط منصرف است ما فقط عمل خارجی را می بینیم کتابچه که ندارند که ما ببینیم چه نوشتند؟؟

لذا روی این جهت حرف محقق صدر بی ربط است. و وجهی ندارد ، وجه همانی است که عرض کردیم.

اشکال دیگر به محقق صدر وارد است که اگر ما قطع داریم این تکلیف باقی است ، اما نمی دانیم ایا این تکلیف که باقی است فاعلیت هم دارد یا فاعلیت ندارد. اینجا چرا رفع ما لا یعلمون جاری نشه؟ چون عمده غرض مولا ست روح تکلیف غرض مولاست . این تکلیف ظاهری و پوسیده که ارزش ندارد. ما الان در اینجا شک داریم مولا از من غرض دارد یا ندارد؟ مخصوصا که در رفع عن امتی تسع اگر نگیم هزار درصد حد اقل 98 درصد اطمینان داریم که محتمل است مواخذه در تقدیر باشد در فقره رفع ما لا یعلمون و فقرات دیگر مواخذه در تقدیرباشد. شارع مواخذه و عقاب نمی کند.

روی این جهت ما نمی توانیم بگیم این رفع ما لا یعلمون شک در تکلیف است وقتی شک در تکلیف شد لذا چون اینجا قطع به تکلیف داریم جای رفع ما لا یعلمون نیست نه، این حرفها بی ربط است.

این نسبت تا اینجا این رفع ما لایعلمون نسبت به حرمت قطع جاری می شود. حالا ممکنه کسی بگه آقای خویی! چرا شما رفتی دنبال رفع ما لا یعلمون از حرمت قطع؟ خب دنبال چی بریم؟ استصحاب حرمت قطع. این آقا وقتی که سلا م را گفت نمی داند آیا می تواند این نماز را قطع کند یا نه؟ میگه قبل از این سلام من قطعا می دانستم قطع نماز حرام است، بعد از سلام نمی دانم قطعش حرام است یا نه ، استصحاب حرمت قطع جاری می شود. من کمتر پیش می آید در اطراف علم اجمالی فکرم مشغول بشه و معطل بشم این استصحاب شاید 20 دقیقه فکرم را مشغول کرد به طوری که دیگه جازم می شدم این استصحاب جاری است و برائت هم التماس دعا دارد. بعد شاید دقیقه 21 بودکه خداوند به ذهنم زد که این استصحاب حرمت قطع جاری نمی شه چون الان من بعد از سلام من نمی دانم اگر رها کنم این مصداق قطع است یا نه؟ شاید این نماز تمام باشد. استصحاب حرمت قطع در جایی جاری می شه که من قطع دارم این مصداق قطع است لکن من نمی دانم حرمت دارد یا نه؟ قبل از سلام این قطعا مصداق قطع بود ولی بعد از سلام معلوم نیست شاید مصداق قطع نباشد ، کامل باشد، من نمی دانم مصداق قطع هست یا نه؟ لذا این می شود تمسک به عام د رشبهه مصداقیه . وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه احراز نشده.

تلخص مما ذکرناه که این فرمایش محقق خویی که می تواند نمازش را بشکند و برود این نماز را از نو بخواند به لحاظ فنی تمام است مگر کسی بگه ما از ادله حرمت قطع در آوردیم که در اثنا نماز نمی شود نماز را رها کرد ولو عنوان قطع صدق نکند . این هم که در آوردن این مطلب خیلی کار سختی است اگر کسی این حرف را بزند میشود به استصحاب ثابت کرد که هنوز در اثناء نمازی ، ولی این  موضوع، عنوان قطع نیست ، این بلا وجه است. یا کسی مثل ما عرض کند مثبتات استصحاب حجت است ، ما که استصحاب ر ا حجت نمی دانیم ولی بر فرض که حجت باشد مثبتاتش قطعا حجت است این که تفصیل دادن بین مثبتات استصحاب و غیر مثبتات این درست نیست . ما عرض نمی کنیم همه مثبتات ، بعضی ازمثبتات که مما یغفل عنه العامه هست عرفا بارمی کنیم.

لذا تا اینجا فرمایش محقق خویی تمام است. مضافا به اینکه در مواردی که شک در صحت صلات داریم قطعش هم حرام است یا نه این هم خودش ثابت نیست که از ادله حتی در این صورت هم قطع صلات حرام باشد.

خب تا اینجا این مطلب درست شد. بعد صاحب عروه فرموده: و یسجده سجدتی السهو دو تا سجده سهو به جا می آورد. دو تا سجده سهو را چه کار کنیم؟

بعضی این طور گفتن : یکی از جاهایی که سجده سهو واجب است سلام بی موقع است. خب استصحاب عدم اتیان رکعت میگه این سجده در غیر موقع است.

محقق خویی اشکال کرده فرموده: در صورتی سجده سهو واجب است که ثابت شود که این سلام زیاده در صلات است. روی این جهت فرموده سجده سهو واجب نیست در این مستند، شاید در فتوا تعلیقه نزده باشد ولی در مستند فرموده سجده سهو واجب نیست.

اما اینکه سجده سهو واجب نیست و موضوع سجده سهو چیه؟ ان شاءالله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *