بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه ۱۸/۸/۹۹
جلسه ۵۹۱
کلام در فرمایشات مرحوم آقاضیاء بود. ایشان فرمودند: حقیقت تخصیص اخراج حکمیست و موضوع عام بعد از تخصیص قید بر نمی دارد و به عنوان وجودی و یا عدمی معنون نمی شود بله در تقیید این گونه است و وقتی اطلاق مقید شد موضوع آن قید می خورد و موضوع به عنوان وجودی و یا عدمی معنون می شود.
این نکته را زیاد توضیح دادیم و منشأ اینکه آقای صدر به این نکته اشکال کرده و ما نیز در دوره سابق اشکال می کردیم عدم دقت و عدم تفطن به کلام آقاضیاء عراقی ره است.(خوب دقت کنید) آقاضیاء ره می فرماید: وقتی مولا می فرماید «اکرم العلماء» و بعد می گوید «لا تکرم الفساق من العلماء»، عام حکم را بر روی تک تک افراد می برد، آن افرادی که عادل هستند و حکم را بر روی افرادی که معنون هستند به عنوان عدالت نمی برد تا موجب شود موضوع قید بر دارد بلکه حکم را بر روی ذات افراد می برد منتهی آن افرادِ عادل. خب وقتی حکم بر روی افراد عادل رفت تخصیص اخراج حکمی می شود و موضوع قید بر نمی دارد. افراد عادل در خارج یک تعیّن و واقعیتی دارند و خداوند سبحان آنها را می شناسد و حکم را بر روی آنها می برد. آقای صدر این چه محذوری دارد!؟ اینکه شما می گویید باید حکم برود بر روی افرادی که معنون به عنوان هستند صحیح نیست. شارع افراد عادل را تصور می کند منتهی حکم را بر روی واقع این افراد می برد و بر روی افرادی که معنون به عنوان هستند نمی برد و تشخیص این افراد را موکول به خود عبد کرده است. همان طور که در خمر، تشخیص آنرا به عبد موکول کرده، اینجا نیز تشخیص را موکول کرده است. کلام آقاضیاء ره هیچ محذوری ندارد و اگر کسی اشکال کند منشأ اشکالش عدم دقت و تفطن به کلام ایشان است. این یک نکته.
این نکته آقاضیاء ره ثبوتاً هیچ مشکلی ندارد و عقلاً معقول است که تخصیص بخورد و اخراج، اخراج حکمی باشد و موضوع نیز مقید نباشد.
اما نکته دوم کلام آقاضیاء ره که نسبت به مقام اثبات است. ایشان سه قسم تصور نمودند و فرمودند که بعضی مواقع لسان دلیل و خطاب به نحو استثناء است مثل «اکرم العلماء الا الفساق منهم». حقیقت این قسم تخصیص است. قسم دوم: جایی که به نحو «یشرط ان یکون العالم عادلاً» و یا به نحو نفی ماهیت مثل «لا صلاه الا بطهور» باشد. این قسم ظهور در تقیید دارد و موضوع معنون می شود. قسم سوم که شایع است این است که یک خطابی آید «اکرم العلماء» و در خطاب منفصل بفرماید «لا تکرم الفساق من العلماء»، لب این قسم به تخصیص بر می گردد زیرا اصاله الاطلاق در آن جاری میشود.
عرض ما این است که ظاهر مقام اثبات حتی در استثناء تقیید موضوع است، موضوع به عدم عنوان خاص معنون می شود حال یا به نحو سلبی یا به نحو ایجابی زیرا اگر چه عقلاً فرمایش آقاضیاء ره ثبوتاً قابل تصحیح است منتهی این آن قدر پیچیده است و از ارتکاز عرف دور است که فکر نمی کند که غیر از خداوند سبحان برای شخصی میسّر باشد. فرض کنید زید الآن عادل است و فردا فاسق می شود. آیا حکم در «اکرم العلماء الا الفساق منهم» بر روی زید رفته الی الأبد، چرا که زید فردا فاسق می شود!؟ در اینجا به چه نحو میشود؟ باید بگوییم که شارع فی علم الله می داند که این شخص کی فاسق می شود لذا می فرماید اکرم زیداً مثلا تا ۴ سال. بعد به مدت ۷ سال فاسق است سپس توبه می کند باز وجوب اکرام دارد بنابر این شارع باید بفرماید اکرم زیداً تا ۴سال و بعد از ۷ سال . اینها عقلاً محذوری ندارد ولی این خلاف ارتکاز و خلاف قانون گذاری و جعل در ابناء محاوره و سیره عقلاست لذا اگر ما نگوییم که حرف مرحوم آقاضیاء خلاف مقام اثبات است حتی در مثل استثناء لا اقل این است که از جهت اینکه موضوع قید بر می دارد یا قید بر نمی دارد مجمل است.
اما نکته سوم کلام آقاضیاء ره این بود که امکان دارد کسی بگوید به عموم در جایی تمسک می شود که شبهه، شبهه حکمیه باشد اما اگر شبهه موضوع باشد دیگر جای تمسک به عموم نیست زیرا رفع شک در شبهات موضوعیه از شؤون مولا نیست. از شؤونات مولا رفع شک در شبهات حکمیه است، رفع شک در سعه و ضیق جعل است که آیا جعل «اکرم کل عالم» سعه دارد یا ضیق دارد و همه را شامل نمی شود. مرحوم آقاضیاء فرمودند: رفع شبهه در شبهات موضوعیه از شؤونات مولاست بله اگر مقصود این است که تک تک و یکی یکی مولا تبیین بفرماید، این از شؤونات مولا نیست اما به نحو ضابطه کلیه که مثلا اگر شک کردیم یک عالمی فاسق هست یا فاسق نیست از شؤون مولاست و شاهد بر این مطلب حجیت قاعده ید، حجیت بیّنه، حجیت قاعده فراغ و… است تمام اینها در واقع در شبهات موضوعیه اند لذا اشکالی ندارد.
استاد: این فرمایش ایشان متین است و این گونه نیست که از شؤونات مولا فقط رفع شبهه حکمیه باشد.
اما نکته چهارم کلام آقاضیاء ره. نکته چهارم این است که ایشان فرمودند که مع ذلک کله تحقیق این است که ما تمسک به عام در شبهات مصداقیه مخصص را قبول نداریم زیرا آیا مدار حجیت بر دلالت تصوری است یا بر مدار دلالت تصدیقی؟ مدار حجیت بر ظهور و دلالت تصدیقی است. ظهور تصدیقی در جایی منعقد می شود که متکلم نوعاً التفات داشته باشد اما اگر نوعاً به آن خصوصیت التفات نداشته باشد دیگر جای تمسک به آن ظهور نیست چرا که مدلول تصدیقی و ظهور تصدیقی محقق نمی شود. بعد می فرمایند: متکلم اصلاً به اینکه چه کسی در خارج فاسق هست یا فساق نیست کاری ندارد بلکه خیلی موارد هست که خود متکلم اشتباه می کند مثلا خیال می کند که اکثر علماء فاسقند اما بعد می بیند که عادلند. چون غالباً و نوعاً غفلت متکلم از این موضوع در خارج هست ظهور تصدیقی منعقد نمی شود و ظهور تصوری هم که بدرد نمی خورد.
بعضی از رفقا دیروز اشکال کردندکه مگر آقاضیاء در مطلب قبل نفرمودند که همان طور که رفع شک در شبهات حکمیه از شؤون مولاست همان طور رفع شک در شبهات موضوعیه از شؤون مولاست منتهی نه تک تک افراد بلکه موارد کلی مثل حجیت بیّنه و حجیت ید و امثال ذلک. خب اینجا هم رفع شک در شبهات مصداقیه … بله متکلم نسبت به اینکه چه کسی در خارج فاسق هست و چه کسی فاسق نیست غافل است اما خلاصه شبهات مصداقیه در خارج پیش می آید و مواردی هست که خود مکلف نسبت به اینکه این، فاسق هست یا فساق نیست به مشکل بر می خورد خب چرا شما می فرمایید مع ذلک من قبول ندارم. استاد: این اشکال وارد نیست و جواب آن این است که یک وقت کسی می گوید که اصلاً رفع شک در شبهات موضوعیه و مصداقیه جزء شؤون مولا نیست، این حرف غلط است و آقاضیاء ره جواب دادند اما یک وقت هست مولا می فرماید «اکرم کل عالم» و مکلف شک می کند که این، عالم هست یا نه و یا می فرماید «اکرم کل عالم الا الفساق منهم» و مکلف شک می کند که این، فاسق هست یا نه. این، در این جهت عموم ندارد. به این توجه ندارد. به این، دلالت نمی کند زیرا نوعاً متکلم غافل است. خب این کلام آقاضیاء ره مطلب حقیقی است و مطلب جدیدی نیست منتهی آقاضیاء ره آنرا سخت کرده چرا که قلم ایشان سنگین و سخت است. بله کلمات آقاضیاء واقعا قابل استفاده است و ایشان صاحب فکرند و بعضی از کلماتشان أدقّ از آقای نائینی ره است. این حرف ایشان یک حرف پیش پا افتاده ایست و همه قبول دارند. مقصود این است که «اکرم کل عالم» به حکم واقعی نظر دارد و اینکه جعل حکم واقعی سعه دارد فاسق باشد یا عدل باشد، فیلسوف باشد یا غیر فیلسوف باشد، هاشمی باشد یا غیر هاشمی باشد اما بعد از آنکه این خطاب تخصیص خورد و نسبت به اینکه این شخص فاسق هست یا فاسق نیست شک کردیم آیا بر حکم ظاهری و اینکه عالم مشکوک را هم اکرام کن دلالت می کند؟ از هر کس که سوال کنید می گوید «اکرم کل عالم» نظر به آن ندارد و این خطاب در مقام بیان اصل جعل است وهمان طور که عرض کردیم آقاضیاء ره این را پیچیده کرده است و مثلا اینکه فرمود: غافل است خب ممکن است کسی بگوید غفلت در خداوند سبحان معنا ندارد و می داند که مواردی هست که مکلف شک می کند که فاسق هست یا فاسق نیست ولی اگر اصلا کلام آقاضیاء ره را ذکر نمی کردند یک کسی می آمد و گفت که آیا «اکرم کل عالم» هم بر حکم واقعی و هم بر حکم ظاهری دلالت می کند یعنی اگر یک عالمی را شک داشتید اکرامش کن و آن وجوب ظاهری دارد؟ در اینجا می گفتند: کسی این حرف نمی زند خب آقاضیاء ره هم همین را می گوید منتهی عرض کردیم ایشان مطلب را پیچانده است.
فتلخص مما ذکرنا که در شبهات مصداقیه مخصص لفظی منفصل دائر بین اقل و اکثر جای تمسک به عموم عام نیست.
یک نکته ای که در مقام باقی مانده این است که چند روز پیش عرض کردیم که دلیل حجیت ظهور سیره عقلاست. ما باید ببینیم که آیا عقلاء در مواردی که در مصداق خارجی شک می کنند و شبهه شبهه مصداقیه هست تمسک می کنند یا تمسک نمی کنند؟ اگر تمسک می کنند دیگر این بحث غلط است که آیا موضوع به عنوان نقیض خاص معنون می شود یا نمی شود چرا که عقلاء تمسک می کنند. ممکن است که مبنای آقای نائینی ره باشد (یعنی معنون می شود) اما در عین حال تمسک می کنند و ممکن است که مبنای آقاضیاء ره باشد (یعنی معنون نمی شود) اما در عین حال تمسک نکنند. در ما نحن فیه باید سیره را نگاه کنیم، سیره منعقد هست یا منعقد نیست و این بحث فنی غلط است. ان قلت: حرف شما درست است اما مقصود این بزرگان نیز همان سیره است منتهی سیره را می خواهند فنی کنند. قلت: ولو این ضابطه ها غلط است اما ما قبول می کنیم پس باید ببنیم سیره در خارج چه چیز است؟ جای شبهه نیست که در مواردی که برای ما مشکوک است که آیا این، فاسق هست یا فاسق نیست سیره منعقد نیست لذا وجوب اکرام ندارد و اصلا سیره در مقام بیان حکم ظاهری نیست.
بعد آقاضیاء ره می فرمایند: از ما ذکرنا روشن شد اینکه بعضی برای جواز تمسک به عموم عام در شبهات مصداقیه مخصص به قاعده مقتضی و مانع استدلال کرده اند درست نیست. مستدلین گفته اند: اگر جایی مقتضی موجود باشد و شک در مانع داشته باشیم در این جا حکم به مقتضَی می شود و به شک در مانع توجه نمی شود حال یا عقلاً و یا عند عقلاء. در ما نحن فیه مقتضی موجود است (شمول و ظهور عام نسبت به عالم فاسق) و مانع مشکوک است زیرا مانع فسق است و ما نمی دانیم این شخص فاسق هست یا فاسق نیست. اگر قرار باشد به مجرد احتمال مانع از مقتضی دست برداریم، خب اگر به کسی بگویند: برو به جبهه جواب می دهد که الآن تزاحم هست. می گویند: مزاحم آن چیست؟ جواب می دهد: احتمال می دهم که فردا به شهر حمله کنند و من باید از ناموسم دفاع کنم. می گویند: آقا تو الآن تکلیف را گذاشتی چرا که احتمال دارد تکلیف مزاحم پیش بیاید! پس بنابر این هر جایی که مقتضی محرز شد و شک در وجود مانع کردیم، حکم به وجود متقضَی می شود. آقاضیاء ره می فرمایند: این حرف غلط است زیرا در ما نحن فیه خود مقتضی مشکوک است، متقضی محرز نیست زیرا مقتضی ظهور تصوری نیست بلکه مقتضی ظهور تصدیقی و مراد تصدیقی است. پس این مقتضی و مانع هم تمام نیست.
بعد آقاضیاء ره می فرمایند: ظهر مما ذکرنا که در شبهات مصداقیه فرقی نمی کند مخصص لفظی باشد یا لبی باشد چرا که مولا از این جهت در مقام بیان نیست و ظهور تصدیقی در آن منعقد نشده است زیرا نوعاً غافل از تحقق موضوع در خارج هستند.
بعد آقای صدر یک بیانی از مرحوم نائینی نقل می کند که ایشان برای جواز تمسک به عموم عام طریقی را رفته اند، آن این است که وقتی خطابی وارد شد «اکرم العلماء» و بعد یک خطاب دیگری وارد شد «لا تکرم الفساق من العلماء» در اینجا می گوییم عام این فرد را شامل می شود و لازمۀ این شمول این است که این فرد فاسق هم نباشد. برخی اشکال کرده اند: اینکه این فرد را شامل می شود آیا به عنوان مطلق شامل می شود یعنی چون عالم است؟ خب وقتی یقین داریم عام تخصیص خورده قطعاً به عنوان مطلق (چون عالم هست) شامل این فرد نمی شود، یا آیا به عنوان مقید شاملش می شود یعنی چون عالم غیر فاسق است؟ خب این هم که مشکوک است، شاید عالم فاسق باشد. پس در ما نحن فیه ممکن نیست که این فرد را شامل شود. آقا نائینی ره می فرمایند: این فرد را شامل می شود منتهی به عنوان عالم عادل و نه به عنوان ذات عالم، و عالم عادل ثابت می شود وقتی این را شامل شد عادل هم هست، این لازمه و مثبت آن است و مثبت اماره هم که حجت است.
این فرمایش آقای نائینی ره درست نیست زیرا بعد از آنکه شما قبول دارید که موضوع به عنوان عدم خاص قید بر می دارد دیگر یعنی چه که شامل می شود!؟ شک دارم که فاسق هست یا فاسق نیست. احراز نکردم که عالم غیر فاسق هست لذا این فرمایش آقای نائینی ره بلا وجه است و جای تمسک نیست.
بعد مرحوم آقای آخوند در تمسک به عموم عام در شبهات مصداقیه دائر بین اقل و اکثر تفصیل داده اند و فرموده اند اگر مخصص لفظی باشد جای تمسک به عموم عام نیست اما اگر مخصص لبی (مثل سیره، اجماع، ارتکاز، حکم عقلی واضح) باشد جای تمسک به عموم عام است.
تامل بفرمایید وللکلام تتمه ان شاء الله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .