بسم الله الرحمن الرحیم
چهار شنبه ۲۴/۱۰/۹۹
جلسه ۶۳۶
کلام در این بود که آیا اگر بگوییم خطابات مختص مشافهین است یا اگر بگوییم عام است و معدومین فضلا عن الغائبین را شامل می شود، ثمره ی عملی دارد؟ دو ثمره عملی ذکر کرده بودند. ثمره دوم این بودکه اگر بگوییم خطابات عام است در این صورت احکام ما را نیز شامل می شود و ما می توانیم وظیفه ی خود را بفهمیم. آیه شریفه ی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» ما را نیز شامل می شود، اما اگر گفتیم خطابات مختص مشافهین است به چه دلیل صوم بر ما واجب باشد چرا که آیه می فرماید کتب علیکم یا غیبت به چه دلیل بر ما حرام باشد زیرا آیه می فرماید:« یا ایها الذین آمنوا … لا یغتب بعضکم»؟!
به این ثمره اشکال کرده اند که درست هست که اگر خطابات مختص مشافهین باشند ما را شامل نمی شوند ولی حکم به قاعده اشتراک برای ما نیز ثابت است. اجماع و ضرورت دین بر این است که احکام مختص آنهایی که در صدر اسلام بوده اند نیست.
به این جواب اشکال شد که قاعده اشتراک در جایی جاری می شود که معدومین با حاضرین در صنف و اوصاف یکسان باشند لذا اول باید ثابت شود که ما با آنها یکسان هستیم بعد قاعده اشتراک بگوید حکم برای ما نیز ثابت است اما اگر یک خصوصیتی در مشافهین بوده که آن خصوصیت در ما وجود ندارد و احتمال دهیم آن خصوصیت دخیل در حکم باشد دیگر حکم ما را شامل نمی شود.
مرحوم آخوند از این اشکال بهترین جواب را داده است و مرحوم آقاضیاء مطلب را خوب فهمیده. مرحوم آقای ایروانی ره و مرحوم آقای خوئی با تمام جلالتی که دارند غفلت کرده اند. اشکالاتی که آقای صدر به آخوند ره و آقاضیاء ره کرده، دیروز عرض کردیم وارد نیست.
یک جوابی مرحوم آقای ایروانی دارند. ایشان می فرمایند: همان طور که عقلاء و مقتضای حکمت این است که باید مولا و شارع قیود را برای مخاطبین بیان نماید و اگر قیدی نیاورد و مقدمات حکمت تمام شود، اطلاق برای مخاطبین منعقد می شود همان طور بر مولا لازم است که برای افرادی که مقصود بالافهام هستند ـ ولو مخاطب نباشدـ قیود را بیان بفرماید. اگر مرادش مقید باشد و مطلق بیان نماید، همان طور که نسبت به مخاطب و موضوع حکم موجب نقض غرض می شود و این قبیح است، نسبت به مقصود بالافهام نیز نقض غرض می شود و قبیح است. خب کسانی که قائل هستید این بحث ثمره دارد، حرف شما تمام نیست زیرا درست هست که ما مخاطب نیستیم ـ بنابر قول اختصاص خطاب به مشافهین ـ اما مقصود بالافهام هستیم. ما مقدمات حکمت را جاری می کنیم و خصوصیاتی که محتمل است در حکم دخیل باشند را به وسیله مقدمات حکمت الغاء می کنیم. وقتی در صنف، اتحاد پیدا کردیم به قاعده اشتراک حکم را برای خودمان ثابت می کنیم.
استاد: جناب آقای ایروانی اگر آن قاعده اشتراک و فرمایش آقای آخوند ره را کنار بگذارید ـ کما اینکه ظاهر نهایه النهایه این است که شما به آخوند ره اشکال کرده اید ـ به چه دلیل مولا باید برای مقصود بالافهام نیز توضیح دهد!؟ زمانی باید به مقصود بالافهام توضیح دهد که او نیز باید به این حکم عمل کند و در واقع مکلف به این حکم باشد خب این همان فرمایش آخوند ره و آقاضیاء عراقی ره است. آخوند ره و آقاضیاء ره می فرمایند: این قاعده اشتراک و ارتکاز متشرعه بر این است که قید «حضور» و «درک صاحب شریعت» دخیل در حکم نیست خب اگر شما این کلام را کنار بگذارید دیگر کلام شما تمام نیست. چه کسی گفته که ما مقصود بالافهام هستیم!؟ آن چه ما می خواهیم این است که باید ثابت کنیم که ما مقصود بالافهام للعمل هستیم، خب این از کجا ثابت می شود چرا که ممکن است شارع نخواهد ما عمل کنیم بنابر این قید را ذکر نمی کند. لعل حکم مختص به آنها باشد. لعل حکم مختص کسانی باشد که مدرک صاحب شریعت باشند و در زمان حضور بوده اند بنابر این به چه دلیل باید برای ما بیان بفرماید!؟ باید مقصود بالافهام للعمل باشیم. خب اگر مقصود بالافهام للعمل بودیم دیگر این همان فرمایش آخوند ره است که مرحوم آقاضیاء ره توضیح دادند یعنی قید حضور را عقلاء احتمال نمی دهند که دخیل باشد. وقتی ما می دانیم این شریعت، شریعت خالده است، این شریعت، شریعتی نیست که مختص زمان حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین باشد دیگر این قید به قول آقاضیاء ره مغفول عنه واقع می شود و این قید دخیل نیست. اگر بخواهد این قید دخیل باشد باید تنبّه دهد.
دیروز عرض کردیم ما حکمی را پیدا نمی کنیم که مختص افرادی باشد که در زمان حضور ائمه علیهم السلام موجود بوده اند. آن مواردی را که امثال آقای خوئی ره ذکر کرده اند و ما نیز دو، سه مورد اضافه کردیم هیچ ربطی به این جهت ندارد.
یک مطلبی آقای صدر در ما نحن فیه طرح کرده است که این مطلب در فرمایشات آقای آخوند ره و آقای خوئی ره و دیگران نیست البته آقاضیاء ره آنرا طرح فرموده است اما به این کیفیت در کلام دیگران نیست. ایشان می فرماید: اگر گفتیم احکام مختص مشافهین است برای اینکه تعدی نماییم و حکم را برای خودمان ثابت کنیم یک راه قاعده اشتراک است. به کمک اجماع و ضرورت فقه حکم را سرایت می دهیم. راه دیگر در کلمات آقاضیاء ره است و آقای صدر نیز این را طرح کرده است. آیا می شود بدون قاعده اشتراک و اینکه ما باشیم و این خطابات ـ مع القول باختصاصها للمشافهین ـ حکم را برای معدومین نیز ثابت کرد؟ مرحوم آقاضیاء در تقریرات یک اشاره ای فرموده و آقای صدر مطلب را مقداری بیشتر توضیح داده است. یک مطلبی در باب ترتب یا در بابت کسی که عاجز از اتیان مأمور به است وجود دارد و آن این می باشد که آیا در این موارد راهی برای تصحیح صلاه هست؟ مرحوم آقای نائینی فرموده: بله اگر کسی وارد مسجد شد و دید مسجد نجس می باشد خب وظیفه او تطهیر مسجد است. اگر کسی امر ترتبی را قبول کرد کما اینکه مرحوم آقای نائینی ره ـ ایشان بحث ترتب را خوب منقح و مرتب نمود ـ می فرماید ما به وسیله اطلاق ماده اثبات می کنیم که طبیعی صلاه ملاک دارد مثلا فرموده «یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه» این شخص عاجز تکلیف ندارد و این مسلّم است زیرا تکلیف مشروط به قدرت است اما مولا در رتبه قبل از امر به این صلاه، آن را لحاظ کرده است. خب یا مطلق لحاظ کرده یا مقید لحاظ کرده است. اگر بگویید مقید لحاظ کرده در این صورت می گوییم قید آن کجاست!؟ پس مطلق لحاظ کرده است. از اینکه مطلق لحاظ کرده معلوم می شود که ملاک در مطلق صلاه و طبیعی آن وجود دارد و در حصه نیست. جمیع حصص صلاه ملاک دارند خب اگر جمیع حصص ملاک دارند و ملاک در طبیعی هست در ما نحن فیه این صلاه عاجز ملاک دارد لذا اگر عصیان کرد و مسجد را تطهیر نکرد، نمازش صحیح است، این نه به خاطر اینکه امر دارد بلکه بخاطر اینکه ملاک دارد. یک راهی هم مرحوم آقاضیاء رفته است. ایشان می فرماید یا «ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه» اطلاق دارد. این خطاب یک مدلول مطابقی دارد و یک مدلول التزامی. مدلول مطابقی این است که صلاه برای همه ـ قادر، عاجز و … ـ واجب است و موضوع آن مطلق است. مدلول التزامی این است که این، ملاک دارد زیرا بنابر مسلک عدلیه که مسلک حق است، شارع مقدس به چیزی که مصلحت و ملاک ندارد امر نمی کند. در این جا عقل می گوید تکلیف عاجز قبیح است و صحیح نیست. این مخصص، مدلول مطابقی را از حجیت می اندازد اما اگر مدلول مطابقی از حجیت افتاد مدلول التزامی که از حجیت نمی افتد لذا می گویند: مدلول التزامی تابع مدلول مطابقی است در حدوث و نه در بقاء، یا می گویند: تابع مدلول مطابقی است در وجود نه در حجیت. هر دو تعبیر یک معنی دارد. مدلول التزامی مطابق مدلول مطابقی است حدوثاً نه بقاءً یعنی بقاءً ممکن است مدلول مطابقی از کار بیفتد اما مدلول التزامی باقی باشد؛ یا می گویند: مدلول التزامی تابع مدلول مطابقی است در اصل وجود لا فی الحجیه لذا ممکن است مدلول مطابقی از حجیت بیفتد اما مدلول التزامی از حجیت نیفتد.
سوال:
جواب: اشکال شما درست است و در آن جا طرح شده اما ما فعلا به قول آقای صدر اصل این حرف را کار نداریم که آیا این حرف درست هست یا درست نیست. حرف این است که اگر این حرف در جایی خودش درست باشد در مقام درست نیست.
حال این دو وجه چگونه در مقام تقریب می شود. تقریب این است که این خطاب یک موضوع دارد و یک ادات خطاب دارد. مثلا می گوییم «یا ایها الناس» یا «یا ایها الذین آمنوا»، خطاب یک «الذین آمنوا» و «الناس» و یک «یا» دارد. این قائل می خواهد بگوید ما به عموم مدخول تمسک می کنیم و می گوییم: ناس اطلاق دارد. چطور در آنجا به اطلاق ماده تمسک می کنیم در ما نحن فیه به عموم مدخول تمسک می کنیم. آقاضیاء ره می فرماید: این ناس مدلول مطابقی دارد و مدلول التزامی دارد. چطوری که آنجا حکم و وجوب مدلول مطابقی را می انداخت، اینجا خطاب و ندا مدلول مطابقی را می اندازد. یعنی مدلول مطابقی ناس می افتد اما مدلول التزامی آن به قوت خود باقیست. چطوری که آقای نائینی ره در آن جا می فرمود «صل» یک حکم و یک متعلق دارد و ما نمی خواهیم به اطلاق حکم تمسک نماییم تا شما اشکال کنید حکم مختص قادر است، اینجا ما می گوییم ما نمی خواهیم به اطلاق «یا» ندا تمسک کنیم تا شما بگویید خطاب مختص مشافهین است. آنجا می گفتیم می خواهیم به اطلاق ماده تمسک کنیم این جا هم میگوییم می خواهیم به اطلاق مدخول و موضوع تمسک کنیم.
استاد: ای کاش آقای صدر این وجه آقاضیاء ره را ذکر نمی کند. خود آقاضیاء هم این وجه را ندارد چون این وجه خیلی خراب است. وجه اولی که برای آقای نائینی ره است و آقاضیاء ره به آن اشاره دارد باز له وجهٌ. آن هم ظاهرا برای مرحوم آقا شیخ محمد تقی بروجردی، مقرر آقاضیاء ره است که در نهایه الافکار بیان شده بله امکان دارد آقاضیاء ره جایی این را بیان کرده باشد اما ظاهرا این وجه برای مقرر ایشان باشد.
وجه دوم که اگر مدلول مطابقی از حجیت افتاد، مدلول التزامی از حجیت نمی افتد در مقام جا ندارد زیرا خطاب به مدخول چسبیده است مثلا دارد «یا ایها الذین آمنوا» «یا ایها الناس». اصلا از اول مدلول مطابقی و مدلول التزامی وسیع محقق نمی شود تا بخواهد بیفتد. در قدرت جا برای این حرف بود که بگوییم عقل قرینه لبی است، واضح نیست و مانند مخصص منفصل است و اطلاق را از حجیت می اندازد اما در اینجا ندا به مدخول چسبیده است. ادات خطاب به ناس چسبیده است لذا دیگر معنی ندارد که بگوییم اگر مدلول مطابقی از حجیت افتاد مدلول التزامی هم از حجیت می افتد. لذا عرض کردم ای کاش این حرف را ذکر نمی کند. اگر کسی بخواهد این را تقریب کند گیج می شود. گاهی مواقع تقریب اشکال نه تنها ذهن را باز نمی کند بلکه باعث می شود انسان به مشکل بر بخورد مثل همین جا.
اما آن وجه اول. آقای صدر به وجه اول دو اشکال می کند. اشکال اول: در کلام این ادات خطاب صلاحیت دارند للقرینیه علی التقیید علی تقیید الحکم بجمیع مراتبه یعنی هم خود وجوب را تقیید می کند و هم ملاک را تقیید می کند. زیرا ملاک هم یکی از مراتب حکم است یعنی مرتبه اقتضاء. آن یا ایها الناس، یا ایها الذین آمنوا «یا» همه را صلاحیت دارد تقیید کند هذا بخلاف وجوب زیرا عقل فقط صلاحیت دارد حکم را مقید کند اما صلاحیت ندارد جمیع مراتب حکم که یکی از آنها ملاک باشد را مقید کند.
اشکال دوم: خطابات سه قسم هستند. تاره ادات خطاب ندارند مثل صلوا یعنی خود نفس کلام و امر خطاب است. اگر این گونه باشد دیگر مدخولی وجود ندارد تا بخواهید به عموم آن تمسک کنید. خود مدخول خطاب است. خود موضوع خطاب است. اینجا که اصلا عمومی نیست. اگر جایی باشد که توهم آن باشد جایی ست که مثل یا ایها الذین آمنوا تجب الصلاه باشد تا بتوانیم بگوییم ما یک خطاب و یک تجب الصلاه داریم. ما نمی خواهیم بگوییم به جمیع یا ایها الذین آمنوا تجب الصلاه تمسک کنیم تا شما بگویید خطاب مختص مشافهین است بلکه ما یا ایها الذین آمنوا را کنار می گذاریم و به عموم تجب الصلاه تمسک می کنیم. به عموم این حکم و موضوع تمسک می کنیم.
حال ببینیم اشکال ایشان وارد هست یا وارد نیست وللکلام تتمه ان شاء الله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین