یکشنبه ۲۶/۱۱/۹۹
جلسه ۶۵۳
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
اللهم کن لولیّک الحجّه بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه وفی کلّ ساعه ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.
اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.
السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.
اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانه وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامه.
***********************************************************
با عرض تبریک و تهنیت به محضر ولی نعمه جهان هستی مولانا بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء به مناسبت ولادت با سعادت جد بزرگوارش امام باقر علیه السلام و به یک احتمال اگر امروز دوم ماه باشد و باز به یک احتمال اگر امروز ولادت حضرت امام هادی علیه السلام باشد، به مناسبت ولادت با سعادت جد بزرگوارش امام هادی سلام الله علیهما.
کلام در این بود که اگر ما یک عام و یک خاصی داشته باشیم. چنانچه خاص قبل از وقت عمل به عام آمد، مرحوم آخوند فرمود: این، مخصص است و نمی تواند ناسخ باشد زیرا نسخ حکم قبل از وقت عمل به حکم معنی ندارد و محال است. اینکه شارع حکمی را جعل کند و قبل از آنکه زمان عملش برسد آنرا نسخ کند محال است.
مرحوم آقای نائینی اشکال کرد و فرمود: شما بین قضیه حقیقیه و قضیه خارجیه خلط کرده اید. این فرمایش شما در دو جا درست هست و در آن دو جا قطعا تخصیص هست و نسخ نیست. یکی آن جایی که حکم به نحو قضیه خارجیه جعل شود. قضیه خارجیه به نظر آقای نائینی ره یعنی حکم می رود روی موجود فی الخارج لذا مرتبه انشاء و فعلیت آن یکیست مثل اینکه می گوید آقا درب را ببند، این در واقع قضیه خارجیه است. ممکن است یک قضیه ای از یک جهت قضیه خارجیه باشد و از یک جهت قضیه حقیقیه باشد مثل خمس، سهم مبارک امام علیه السلام از این جهت که متعلق به رسول الله صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین و خداوند سبحان و ذو القربی هست قضیه خارجیه است ولی از این جهت که ربح، ما غنمتم، فی کل ما افاد الناس قضیه حقیقیه است. اینکه ربح کجا هست و کجا نیست و چه زمانی محقق می شود را شارع کار ندارد. آقای نائینی ره می فرماید: اگر این عام به نحو قضیه خارجیه باشد یا به نحو قضیه حقیقیه باشد ولکن موقت باشد مثل اینکه فرموده: در ماه رمضان کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم. شهر الرمضان الذی انزلت فیه القرآن و افترضت فیه الصیام، قبل از ماه رمضان بخواهد این را نسخ نماید نمی شود و این نسخ محال است اما در قضایای حقیقیه ای که موقته نیست مثل اکرم العلماء یا اینکه جواب سلام را دهید چنانچه قبل از اینکه وقت عمل به عام برسد مولی نسخ کند اشکال ندارد زیرا حکم روی موضوع موجود فی الخارج نرفته تا اینکه کسی فکر کند حکم جعل نشده تا نسخ شود بلکه حکم رفته روی موضوع مفروض الوجود و موضوع مفروض الوجود هم که هست.
مرحوم آقای خوئی و دیگران به آقای نائینی ره اشکال کرده اند که حکم اگر به داعی بعث و زجر جعل شود، تا وقتی که این موضوع در خارج محقق نشده و شارع می داند که موضوع این حکم در خارج محقق نمی شود، جعل این حکم لغو و قبیح است. در بحث امر الآمر مع علمه بالانتفاء شرطه، آمر امر کند با اینکه می داند شرط در خارج فعلی نمی شود، این جعل لغو است. خب وقتی این جعل لغو است چه فرق می کند به نحو قضیه خارجیه باشد یا به نحو قضیه حقیقیه باشد. درست هست آقای نائینی ره در قضیه حقیقیه حکم روی موضوع مفروض الوجود رفته ولکن غرض مولی چیست؟ غرضش این است که وقتی این موضوع در خارج محقق شد، فعلی شد، او امتثال کند لذا اگر فعلیت حکمی محال باشد یا امتثال آن محال باشد شارع نمی تواند چنین حکمی را جعل کند. جعل چنین حکمی با اینکه او می داند بعث و زجر بر آن مترتب نمی شود محال است، حال چه فرق می کند که این، قضیه خارجیه باشد یا قضیه حقیقیه. در قضیه حقیقیه اگر چه حکم بر روی موضوع مفروض الوجود می رود ولی داعی این موضوع مفروض الوجود این است که اگر این در خارج محقق شد لعل این امر باعث شود که مکلف اتیان و امتثال کند. اصلا سر اینکه علم به حکم را نمی توان در موضوع حکم اخذ کرد ـ اینکه دور یا خلف و… است درست نیست تمام این ها را در بحث خودش جواب دادیم ـ این است که این حکم فعلیت نمی تواند پیدا کند و الا اگر بتواند فعلیت پیدا کند اشکال ندارد، به همین جهت ما ملتزم شدیم….. مردم عوام هستند، مردم که علامه حلی ره، خواجه نصیرالدین طوسی ره، شیخ طوسی ره و… نیستند که آن قدر دقیق باشند تا بگویند وقتی فرموده عالم به حکم، حکم دارد خب من هیچ وقت عالم به حکم نمی شوم. اینها نوادر هستند و شاید از هر پنج میلیون نفر یا ده میلیون نفر یک نفر اینها را بفهمد لذا ما گفتیم اشکال ندارد و شارع می تواند علم به حکم را موضوع حکم اخذ کند، چرا که به خاطر آن غفلتی که حاصل می شود مردم علم پیدا می کنند ولو اینکه اگر دقیق بودن علم پیدا نمی کردند، اشکال ندارد. جعل حکمی که در خارج محال هست فعلی شود، محال هست که امتثال شود لغو و قبیح است لذا فرقی بین قضیه حقیقیه و قضیه خارجیه نیست. این اشکال را به آقای نائینی ره کرده اند.
سوال:
جواب: نه اونی که عاجز هست به داعی بعث و زجر…… جاهل اشکال ندارد زیرا جاهل قدرت بر امتثال دارد، احتیاط می کند….. فعلی می شود اگر شما نمی دانید این خمر هست یا نه چنانچه خمر باشد در حق شما فعلی نیست!؟
استاد: دیدم برخی در کلامشان یک نکته ای ندارد که این نکته، بد نکته ای نیست و نظر مرحوم آقای نائینی ره نیز به همین نکته است، حال آقای خوئی ره غفلت کرده یا اینکه ایشان غفلت نکرده و در ذهن شریفش این بود که این مقصود آقای نائینی ره نیست، ولی به نظرم بهتر این بود که آقای خوئی ره این طور اشکال می کرد که آقای نائینی ره شما که بین قضیه حقیقیه و قضیه خارجه فرق گذاشتید چه چیزی می خواهید بفرمایید؟ محذور اینکه نسخ حکم قبل از حکم محال است چیست که بعد شما فرموده اید این محذور در قضیه خارجیه هست ولی در قضیه حقیقیه نیست؟ اگر محذور، لغویت باشد این فرمایش آقای خوئی ره درست هست زیرا همان طور که آنجا لغو است اینجا نیز لغو است. اگر بگویید ممکن است آن حکم به داعی بعث و زجر نباشد بلکه به اغراض دیگر باشد مثل اینکه می خواهد شریعت، شریعت کامله باشد و می خواهد دهان فضول ها را ببند یا می خواهد بیان بفرماید که لمصلحه ثانویه این را جعل کرده تا مردم از دین فرار نکند. بابا روزی که پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین تشریف آورد فرمود که قولوا لا اله الا الله تفلحوا، بگید لا اله الا الله رستگار می شوید. خب به این بگید لا اله الا الله خیلی تخصیص خورده است. بگید لا اله الا الله و ولایت امیر المومنین علیه السلام را باید قبول کنید، برائت از دشمنان باید داشته باشید، نماز بخوانید، زکات باید بدید، خمس باید بدید، جهاد باید برید و… خب این چرا؟ زیرا اگر در روز اول می فرمود من می خواهم با مشرکین جهاد کنم، من می خواهم از شما مردم زکات بگیرم و … مردم فرار می کردند. مردم در صدر اسلام می گفتند که لا اله الا الله می گوییم، اینکه ضرر ندارد. این به مقتضی عقل است. یک وقت می بینید آخوندی به یک جایی رفته که مردم آنجا تا به حال آخوند ندیده اند، وضو و نماز و … را بلد نیستند آن وقت یک مرتبه شروع می کند خلاف مقررات کشور حرام است. بابا اینها مقررات متوجه نمی شوند. اول وضوئی، نمازی، محرم و نا محرمی، یواش یواش تا اینها آماده شوند. اصلا معنای این ربّ عالم قد قتله جهله همین است، عالم و با سواد است اما بی عقل است و متوجه نیست که کجا باید چه چیزی بگوید. خب اگر محذور این است فرقی بین قضیه حقیقیه و خارجیه نیست.
اما محذور در نظر آقای نائینی ره این نیست. گفته اند محذور در نظر ایشان این است که نسخ حکم قبل از زمان وقت عمل محال است، چراکه نسخ یعنی یک چیزی باید باشد تا بر داریم. یک کسی می گوید من وجوب نماز جمعه را نسخ کردم خب به او می گویند مگر وجوب جعل کردی که الآن می خواهی نسخ کنی!؟ باید حکم جعل شود تا نسخ شود. اشکال در نظر آقای نائینی ره این است لذا این تفصیلی که داده است درست هست زیرا در قضیه خارجیه جعل و فعلیت یکی است و قبل از زمان عمل حکمی نیست تا شما بگویید نسخ شده ولکن در قضایای حقیقیه قبل از زمان عمل حکم است. این که آقای نائینی ره اسرار دارد که حکم در قضیه حقیقیه برای موضوع مفروض الوجود جعل شده یعنی میخواهد بفرماید که حکم هست. اصلا آقای خوئی ره صحبت لغویت نیست که شما اشکال کرده اید. در نسخ باید حکمی باشد تا این حکم را بر دارد. حال اگر اشکال این باشد، مرحوم آقای نائینی ره درست فرموده و تفصیل بین قضیه خارجیه و قضیه حقیقیه له وجهٌ و ظاهراً آقای نائینی ره به همین نظر دارد زیرا می فرماید: در قضیه حقیقیه حکم روی موضوع خارجی نرفته بلکه حکم روی موضوع مفروض الوجود رفته است. کسی که بخواهد فرمایش آقای نائینی ره را توجیه کند به نحوی که با فرمایشات و مبنای ایشان جور در آید همین کلام را باید بگوید اما فقط یک اشکالی که هست این می باشد که اگر این حرف نظر آقای نائینی ره بود باید ایشان تفصیل بین قضایای حقیقیه و قضایای خارجیه می داند نه قضایای حقیقیه موقته را هم به قضایای خارجیه ملحق کند زیرا این اشکال در اذا زالت الشمس فصل نمی آید زیرا حکم قبل از زوال شمس جعل شده، وجوب صوم قبل از شهر رمضان جعل شده. از اینکه قضایای حقیقیه موقته را به قضایای خارجیه محلق فرموده معلوم می شود که نظر مرحوم آقای نائینی به این اشکال نبوده. اما اگر چه این اشکال هست اما ما می گوییم نظر ایشان به همین اشکال بوده ولکن آن وقته را غفلت فرموده، این مختص آقای نائینی ره نیست بلکه تمام افراد نابغه بشر، افراد مستعد بالا گاهی مواقع یک حرف هایی می زند که از بچه هفت ساله هم سر نمی زند. این، اعجاز خداوند سبحان است تا اینها را غرور نگیرد، مرحوم شیخنا الاستاذ آقای تبریزی ره می فرمود یک روزی من به آقای خوئی ره گفتم این آقای نائینی ره در کتابش یک چیزهایی می نویسد که واقعا آدم باید در مقابل ایشان تواضع و کرنش کند ـ آقای خوئی ره هم همین طور است ـ ولی گاهی مواقع یک چیز هایی می نویسد که انسان تعجب می کند، اگر آقای نائینی ره خواب هم باشد نباید این گونه بفرماید، بعد مرحوم آقای خوئی فرمود: درس ایشان هم همین طور بود. من خیال می کنم این مختص آقای نائینی ره نیست، آدم های نابغه و با استعداد بالا از اینها دارند منتهی کم و زیاد دارد بعضی هر روز دارند، بعضی هفته یک مرتبه دارند و بعضی ماهی یک مرتبه دارند و فکر نمی کنم کسی بگوید من ماهی یک دفعه هم ندارم، کسی که این چنین بگوید معلوم می شود که اصلا عقل ندارد زیرا کسی که استعداد قوی داشته باشد….. هنوز که این طور هست غرور انسان را می گیرد وای به روزی که این طور نباشد. احتمالا اگر بخواهیم کلام آقای نائینی ره را توجیه کنیم همین نظر ایشان است، بله این اشکال هست که پس چرا موقتات را داخل کردید و این اشکال هست که نسخ که ما می گوییم جعل نسخ می شود نه مجعول، حکم را بر می دارد، جعل که هست و کاری با فعلیت ندارد. ای کاش آقای خوئی ره وقتی می خواست به آقای نائینی ره اشکال کند این طور مطلب را منقح می کند و می فرمود: آقای نائینی ره اگر مقصود شما این است که این حکم لغو است، نه در این صورت فرقی بین قضیه خارجیه و قضیه حقیقیه نیست اما اگر مقصود این است که نسخ باید یک جعلی باشد تا برداشته شود، خب جوابش این است که چرا شما موقتات را داخل کردید و بحث ما در جایی است که جعلی باشد، آن قضیه خارجیه با آن معنایی که شما فرمودید اصلا محل بحث نیست. هذا تمام الکلام در فرمایش آقای نائینی ره.
بعد آخوند می فرماید: اگر یک خاصی آمد و بعد یک عامی بعد از وقت عمل به خاص آمد مثلا مولی فرموده لا تکرم الفساق من العلماء و بعد از دو ماه فرموده اکرم العلماء در اینجا این عام می تواند ناسخ باشد و می تواند مخصَص باشد منتهی ظهور عرفی در تخصیص است زیرا این عام یک ظهور اطلاقی دارد که لا تکرم الفساق من العلماء الی الأبد، این حکم مستمر است الی یوم القیامه، یک ظهور استمراری دارد، و عام یک ظهور وضعی دارد اکرم العلماء چه علماء فاسق و چه علماء عادل. با اینکه طبق قاعده اولی، ظهور وضعی اقوی از ظهور اطلاقی هست و ظهور وضعی باید مقدم شود اما در ما نحن فیه ظهور اطلاقی اقواست لکثره التخصیص و قله النسخ، به خاطر اینکه نسخ خیلی خیلی کم است، تخصیص خیلی خیلی زیاد است به همین جهت این جا آن ظهور مقدم می شود.
اینجا به مرحوم آخوند چند اشکال کرده اند. یک اشکالی که نمی دانم در فرمایشات کدام یک از آقایان بود این است که آقای آخوند ره این جا، جای تزاحم و تعارض دو ظهور نیست زیرا شما عام را وقتی حجت می دانید که فحص عن المخصص بشود چرا که فرمودید عموماتی که در معرض تخصیص است حجت نیستند خب این عام در معرض تخصیص است.
ممکن است آقای آخوند ره این را جواب دهد که این، در عام هایی که اول آید و بعد خاص بیان شود می آید، این عام در معرض تخصیص هست و در این موارد باید فحص کنیم اما نسبت به عامی که بعد از خاص آید، ما از ائمه علیهم السلام چنین دأبی سراغ نداریم که دأب و سیره ایشان بر این باشد که خاصی را مقدم بفرمایند بعد عام بیان نمایند.
برخی در ما نحن فیه ـ مثل آقای نائینی ره ـ اشکال کرده اند که جناب آخوند ره اصلا این جا دوران امر بین استصحاب و بین اصاله العموم است. ظهور اطلاقی با ظهور وضعی یعنی چه!؟ استصحاب هست با اصاله العموم. ایشان می فرماید: سر آن این است که اگر ما در نسخ یک حکمی شک کنیم، خطاب ظهور ندارد که نسخ نشده زیرا شارع می فرماید اکرم العلماء، اکرام کنید علماء را بعد شک می کنیم که نسخ شده یا نسخ نشده. حکم هیچ وقت اطلاق ندارد که من از این حکم پشیمان نمی شوم. این از انقسامات ثانویه است. حتی اگر بفرماید: ایها الناس اکرم العلماء و من از این حکم پشیمان نمی شوم، به خدا قسم پشیمان نمی شوم، باز ممکن است از اینکه پشیمان نمی شوم پشیمان شود. حکم نسبت به صورت عدم نسخ اطلاق ندارد. ما نمی توانیم اطلاق خطاب اخذ کنیم و بگوییم این حکم نسخ نشده. خب وقتی نمی توانیم به اطلاق خطاب اخذ کنیم و بگوییم این حکم نسخ نشده پس جناب آقای نائینی ره اگر یک جایی ما شک کردیم که نسخ شده یا نسخ نشده چه کار می کنید؟ ایشان می فرماید: استصحاب عدم نسخ لذا همان کسانی که استصحاب را حجت ندانسته اند استصحاب عدم نسخ را حجت دانسته اند و فرموده اند استصحاب عدم نسخ اجماعی است. پس اینجا دوران امر بین ظهور اطلاقی و ظهور وضعی نیست تا بگویید ظهور اطلاقی مقدم است بلکه دوران امر بین استصحاب عدم نسخ و ظهور وضعی. خب همه گفته اند با وجود اماره نوبت به اصل نمی رسد.
سوال:
جواب: خب می گند که آقای نائینی ره می فرماید این حرف اشتباه ست زیرا در سیره عقلاء اگر شما به کسی بگویید: این گفته فردا بیا. می گوید: شاید پشیمان شده باشد. می گویید: خودش گفته فردا بیا پشیمان نمی شوم. می گوید: شاید از همین که می گوید پشیمان نمی شوم پشیمان شده باشد. …… همین هم ممکن است نسخ شده باشد……… اطلاق همین ممکن است قابل اخذ نباشد زیرا از همین هم ممکن است پشیمان شده باشد.
سوال:
جواب: نه نسبت به این حکم قطع نداریم، انحلالی ست شاید این حلالش نسخ شده باشد. اگر قطع می داشتیم که احتمال نسخ نمی دادیم.
استاد: اشکالی که به آقای نائینی ره وارد است این می باشد که نسخ به معنای پشیمان شدن که نیست. پشیمان شدن نسبت به خداوند سبحان که معنی ندارد، در ائمه علیهم السلام نیز پشیمان شدن معنی ندارد. نسخ أمد حکم است و به لحاظ مقام اثبات نسخ است اما در مقام ثبوت حکم یک قیدی داشته، قید را به مردم نفرموده بعد قید را بیان نموده، این چه اشکال دارد؟! خب وقتی حقیقیت نسخ به تخصیص ازمانی برگشت، اگر ما نمی دانیم این حکم تا فردا جعل شده یا تا چهار روز دیگر، این جا می گوییم جعل شده تا آخر و قید ندارد. اگر ما نمی دانیم النکاح سنتی نسخ شده یا نسخ نشده به این بر می گردد که النکاح سنتی تا صد سال است یا الی یوم القیامه است، خب الی یوم القیامه هست. پس چون حقیقیت نسخ تخصیص ازمانی است به اطلاق تمسک می کنیم و احتیاجی به استصحاب عدم نسخ نداریم.
اشکال دومی که به آقای نائینی ره وارد است این می باشد که مثلا اگر در النکاح سنتی بفرماید من از این حکم پشیمان نمی شوم و این حکم الی یوم القیام هست، اگر کسی آمد و گفت مولی این حکم را نسخ کرده گوش ندهید. آقای نائینی ره در سیره عقلاء به اطلاق این تمسک نمی کنند!؟ شخصی بیاید بگوید: مولی عرفی پشیمان شده. به او می گویند: خودش گفته پشیمان نمی شود. می گوید: شاید از همین که گفته پشیمان نمی شود پشیمان شده باشد. می گویند: بله عقلاً ممکن است ولی در سیره وقتی خودش گفته باشد پشیمان نمی شوم یا خودش گفته باشد الی یوم القیامه، چنانچه شک کنیم ظهور این خطاب حجت است و فردا روز مولی احتیاج می کند که مگر نگفتم گوش نده و من پشیمان نمی شوم، مگر نگفتم الی یوم القیامه پس در سیره عقلاء اگر خطاب قید الی یوم القیامه را داشته باشد یا اگر بفرماید من پشیمان نمی شوم. بعد در نسخ شک کردیم مقتضی قاعده این است که به اطلاق اخذ می کنند بلکه اگر یک جایی قید الی یوم القیامه را هم نداشته باشد و اگر یک جایی نفرماید من پشیمان نمی شوم باز بعید نیست که وقتی می فرماید النکاح سنتی متفاهم عرفی این باشد که این النکاح سنتی تا وقتی که نسخش ثابت نشود در سیره عقلاء به حکم اخذ می کنند و می گویند که باید سنخ آن ثابت شود. ممکن است آقای نائینی ره بفرماید: این همان استصحاب است. می گوییم: نه این استصحاب نیست بلکه این اماره است. الآن یک حکمی در یک کشوری جعل شود بعد یک کسی بگوید: من احتمال می دادم که این حکم را بر داشته اند. در تمام مجامع عقلائی می گویند: تا وقتی نسخ حکمی ثابت نشود حکم اولی به قوت خودش پا بر جا ست و این استصحاب نیست، مرحوم آقای آخوند فرمود و نعم ما قال که اذا دار الامر بین نسخ و تخصیص، تخصیص مقدم است لکثره التخصیص و قله النسخ. خودش هم اصلا ما یقین داریم که این عموماتی که هست ،این خاص هایی که هست…. اگر در شریعت این همه نسخ باشد که اصلا چیزی باقی نمی ماند، همه احکام نسخ می شود.
سوال:
جواب: نه، خیلی از این …. عرض کردم آن جایی که عام بعدش باشد چون خیلی موارد داریم که خاص مقدم است و عام متاخر است.
قرینه اش هم این است که هیچ کس از فقها ـ حال آقای ایروانی ره یک چیزی فرموده ـ این عام متاخر را حمل بر نسخ کرده باشد. هذا تمام الکلام در این صورتی که تاریخ عام و خاص مشخص است. عام مقدم آمده، خاص متاخر آمده. خاص قبل از وقت عمل به عام آمده، بعد از وقت عمل به عام آمده و…
بعد مرحوم آخوند وارد این بحث می شود که اگر یک خاص و یک عامی آمده باشد و ما نمی دانیم خاص مقدم است و عام متاخر است یا بر عکس یا نمی دانیم قبل از وقت عمل است یا بعد از وقت عمل است، خب اینجا چه کار کنیم؟
مرحوم آخوند فرموده به اصل عملی رجوع می کنیم. هرچه اصل عملی گفت. برخی مثل آقای ایروانی به مرحوم آخوند ره دو اشکال کرده اند. اشکال اولی که آقای ایروانی کرده این است که آقای آخوند این چیست، اصل عملی یعنی چه!؟ هر ظهوری حجت است تا وقتی که حجت اقوی ثابت شود. الآن شارع فرموده اکرم العلماء بعد همین شارع فرموده لا تکرم الفساق من العلماء منتهی نمی دانیم لا تکرم الفساق بعد از وقت عمل به عام است، قبل از وقت عمل به عام است، خاص مقدم بوده ،عام مقدم بوده و… این ها را ما نمی دانیم خب اصاله العموم حجت است مادامی که قرینه ای بر خلافش ثابت نشود. خاص ثابت نشد چرا که محتمل است نسخ باشد. ایشان می فرماید: آقای آخوند ره اگر ما یک خطابی داشتیم اکرم العلماء و یک خطابی داشتیم لا تکرم الفساق من العلماء، معنای فاسق مردد و مجمل بود، نمی دانیم مرتکب الکبیره است یا اعم از مرتکب الکبیره و مرتکب الصغیره خب این جا مقتضای قاعده چیست؟ می فرمایید: در ما عدای خاص به عام تمسک می کنیم زیرا می گویید عام حجت است و حجت اقوی و مزاحم ثابت نشده است. خب ما نحن فیه نیز همین گونه هست و این اکرم العلماء حجت است و حجت اقوی ثابت نشده زیرا لا تکرم الفساق من العلماء ممکن است نسخ باشد. اصول عملیه یعنی چه!؟ این یک اشکال که به آخوند ره کرده است. اشکال دومی نیز به آخوند ره کرده، تامل بفرمایید و للکلام تتمه ان شاء الله پس فردا. فردا به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام تعطیل است. عرض نکردیم که فردا روز شهادت است چرا که دیروز عرض کردیم شهادت، بین فردا و پس فردا مردد است ولی چون دیگه در ایران، تلویزیون و تقویم فردا را به عنوان شهادت اعلام کردند و تعظیم الشعائر آنی است که آن روز در نظر مردم روز شهادت باشد. حتی اگر کسی امام هادی سلام الله علیه را خواب ببیند و حضرت مثلا بفرماید من روز چهارم رجب به شهادت رسیده ام و این که در تقویم نوشته سوم رجب، اشتباه است باز شیعه روز سوم رجب را باید بگیرد. بله یواش یواش اعلام بکند، الآن چون دیگه اول ماه بودن یواش یواش در عامه مردم دارد چیز می شود خیلی ها سوال می کنند که مثلا دیروز اول ماه هست یا اول ماه نیست ولی ما ان شاء الله به امید خدا فردا را تعطیل می کنیم و پس فردا را می خوانیم اگر چه احتمال دارد پس فردا روز شهادت باشد ولی الآن سبقه فردا بیشتر است.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین