دوشنبه ۴/۱۲/۹۹
جلسه ۶۵۸
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
اللهم کن لولیّک الحجّه بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه وفی کلّ ساعه ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.
اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.
السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.
اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانه وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامه.
***********************************************************
کلام در این حقیقت نسخ بود. عرض کردیم به این که بگوییم: «یک حکمی را شارع جعل فرموده و بعد نسخ نموده» سه اشکال می شود. یکی از آن اشکالات این است که خداوند سبحان جعل را اراده کرد، بعد این اراده جعل به چه دلیل تغییر کرد؟ چطور شد که مثلا در روز چهار شنبه شارع بفرماید: «ماه رمضان ۱۴۰۰ صوم واجب است» و آخر اسفند بفرماید: «واجب نیست»؟ تغییر در اراده ذات اقدس حق محال است، حال یا ذات اقدس حق جل جلاله و اعظم شأنه اراده بفرماید و عوض شود یا نه، اراده اش از بین برود چراکه هر دوتای این دو مستلزم جهل است و تعال الله عن ذلک علواً کبیراً.
خب این اشکال را مرحوم آخوند جواب داده که در شریعت نسخ به معنای رفع نیست بلکه به معنای دفع است. یعنی از این به بعد اراده نداشته منتهی ما خیال می کردیم که این رفع است. در مقام اثبات و توهم، مکلفین تصور می کرده که نسخ است اما فی علم الله دفع است و رفع نیست لذا اصلا تغیر و تغییر اراده نیست.
به این مناسب ما در اراده خداوند سبحان تکلم کردیم و عرض کردیم اینکه خداوند سبحان اراده داشته باشد، یک اراده ذات و یک اراده فعل ، و اراده ذاتیه همان علم خداوند سبحان به اینکه این، خیر است می باشد. اینکه این، کمال و مصلحت دارد و آن اراده ذاتیه باعث می شود که این خلق و ایجاد صورت گیرد. اراده فعلیه تغییر پیدا می کند چون قوام هر مرادی به اراده است. الآن این اراده خداوند سبحان که موجب خلق زید می شود غیر از اراده ایست که موجب خلق عمرو می شود. این را فلاسفه گفته بودند. ما عرض کردیم اینکه اراده به معنای علم باشد نمی دانیم این از کجا آمده است! اینکه اراده به معنای علم باشد مفهوماً را شما از کجا در آوردید!؟ اگر اراده به معنای علم باشد که این خلاف ارتکاز و وجدان است و شما نیز دلیلی اقامه نکردید. شما برای اینکه اراده همان علم حضرت حق است دلیل نگفته اید. یک بحثی هست که آیا این عالَم موجود بهترین عالم است یعنی اشرف از این عالم موجود خداوند سبحان نمی تواند خلق کند البته نه به این معنی که عجز در ذات اقدس حق باشد بلکه به این معنی که بهتر از این وجود ندارد یا این ممکن است بهتر از این عالم باشد؟ فلاسفه می گویند که این عالم بهترین عالم است و از این، احسن محال است که باشد زیرا علم خداوند سبحان به آن نظام اشرف امکانی تعلق گرفته و خیر در آن است و چون اراده همان علم اوست، همان اراده ذاتی باعث می شود که این عالم را خلق نماید لذا این عالم موجود در خارج مطابق همان عالمی است که خداوند سبحان علم دارد و آن، عالم اشرف امکانی در علم خداوند سبحان است.
دیروز عرض کردیم این حرفها به شعر و بازی کودکان اشبه است تا به مطالب علمی. در کلمات شما برای اینکه اراده ذاتی، همان علم است دلیلی وجود ندارد اگر هم که باشد ما پیدا نکردیم و از طرفی خلاف وجدان هم هست. علم یک چیز است و اراده یک چیز. اینکه اشرف از این عالم وجود ندارد و خداوند سبحان نمی تواند خلق کند نیز دلیل ندارد. کجا ما دلیلی برهانی عقلی داریم ـ فلاسفه که با آیات و روایات کاری ندارند ـ که خداوند سبحان باید احسن را خلق کند. تنها همان برهانی که می گوید: «چون او بخیل نیست و اگر بهتر از این عالم، عالمی وجود داشته باشد چه معنی دارد که خداوند سبحان خوب تر را بگذارد و خوب را ایجاد کند»، خب این چه اشکال دارد!؟ خداوند سبحان بخیل نیست یعنی چه!؟ آیا می توانست این عالم را خلق نکند یا نمی توانست؟ می توانست. می توانست بدتر از این عالم خلق کند یا خیر؟ بله می توانست اما نمی خواست. عرض کردیم که چه دلیلی وجود دارد که هر جایی که اصلح وجود داشته باشد باید خداوند سبحان اصلح را انتخاب نماید. ممکن است بگویید: با وجود اصلح صالح را ایجاد کردن، قبیح است. می گوییم: نه اگر الآن یک کسی قدرت دارد که یک خانه ای در جنگل درست که چند اتاق داشته باشد و هزار متر زیر بنا داشته باشد اما می گوید: یک خانه درجه دو درست می کنیم، دویست متر و با دو سه اتاق،آیا او کار قبیح انجام داده!؟ بله اینکه انسان بیاید درجه دو را رهبر درجه یک قرار دهد قبیح است. به درجه یک بگوید که تو باید گوش بفرمان درجه دو باشی، قبیح است. اینکه در روایات تمام امور را به علماء سپرده اند مثلا «مجاری الامور بید العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه» «مَن کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً على هواه، مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه»، از اینها معلوم می شود که خداوند سبحان، اسلام، ائمه علیهم السلام ولایتی را به علماء داده اند که تمام علماء می توانند در آن تدخّل نمایند. اینکه یک نفر فقط می تواند تدخل کند از روایات ما بر نمی آید. خداوند سبحان بیاید درجه ی دو را رئیس قرار دهد قبیح است اما اگر بنده می دانم اگر صد هزار تومن به فقیر دهم بهتر است اما هفتاد هزار تومن می دهم خب این خلاف حکمت و قبیح است، به چه دلیل!؟ چه کسی گفته خداوند سبحان باید نظام احسن را خلق نماید!؟ عرض کردیم که اگر قرار باشد این طور خداوند سبحان را تنگنا قرار دهیم دیگر خدا نیست و اختیاری ندارد.
سوال:
جواب: اولا احسن الخالقین بدین معنی نیست که بهتر از این نیست بلکه بدین معناست که بهتر از خداوند سبحان خالقی وجود ندارد مثل اینکه می گویم هیچ کس نمی تواند به اندازه من پول بدهد اما این بدین معنی نیست که بیشتر از این پولی که دادم را نمی توانستم بدهم. احسن الخالقین یعنی هیچ خالقی به خداوند سبحان نمی رسد اما خود ایشان بهتر از این را نمی تواند خلق کند در روایات و آیات، الآن چیزی مستظهر نیستم، به عقل هم که نمی رسید تا بخواهم مستظهر باشم چرا که آدم هایی که کم عقل هستند از این حرف های می زنند.
البته این را عرض کنم که مطالب اعتقادی دو قسم هست. یک مطالبی هست که نسبت به اینها، خداوند سبحان هم علم خواسته و هم اعتقاد مثلا یک کسی ـ نستجیر بالله ـ بگوید اگر حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین پیغمبر است من به او اعتقاد دارم، خب این چنین شخصی کافر و جهنمی است. کسی مثلا ـ نستجیر بالله ـ بگوید اگر خداوند سبحان، امام جواد علیه السلام را در سن هفت سالگی امام معصوم و حجت خود قرار داده باشد من روی چشم می گذاریم خب این جهنمی و شیعه نیست. باید یقین داشته باشد که امام جواد علیه السلام امام معصوم است. توحید و معاد نیز به همین منوال است اما خداوند سبحان در اکثر مباحث اعتقادی علم نخواسته است مثلا اینکه در شب اول قبر از فروع هم سوال می کنند یا فقط از اصول سوال می کنند از این قبیل است و انسان می تواند بگوید خدا یا آن چه در واقع هست را من اعتقاد دارم، اگر از فروع هم سوال می کنند من اعتقاد دارد و اگر سوال نمی کنند من اعتقاد ندارد یا مثلا احسن از این نظام را خداوند سبحان می توانست خلق کند یا نمی توانست خلق کند، آنچه را که خلق کرده باید درجه ی یک باشد، این مثل معلمی است که بلا تشبیه وارد یک کلاسی می شود و درس می دهد، خب او بهتر از این درس هم می تواند بدهد اما آیا حتماً باید درس درجه ی یک را بدهد!؟
سوال:
جواب: می گویم: دلم نمی خواست….. لازم داشته باشد….. احسان که واجب نیست بیشتر از این نمی خواهم احسان کنم….. نه، کار بی حکمت انجام دادن بد است اما کاری که حکمت دارد را انجام ندهد که بد نیست….. خب باشد، بله بهتر بود اما قبیح است!؟ …. نه کسی قبیح نمی داند. ممکن است بگویند این کار بهتر بود اما ….
پس اکثر عقاید از قبیل است. اینکه علم امام علیه السلام به چه نحو است؟ امام علیه السلام سایه دارد یا سایه ندارد؟ قدرت امام علیه السلام به چه نحو است؟ خداوند سبحان در این عقاید از ما علم نخواسته لذا خود من این گونه هستم که وقتی مشهد مشرف می شوم همیشه این جمله را عرض می کنم که «اللهم إنی أعتقد کل ما اعتقد به امیر المومنین علیه السلام» و امام رضا علیه السلام این اعتقادات را در این ضریح مقدس به شما امانت دادم، شب اول قبر و موقع مردن به من تحویل دهید. بله اذلال مردم حرام است، بر خلاف عقاید مذهب صحبت کردن حرام است لذا خیلی از افرادی که قدرت علمی ندارد یا وسواس فکری دارند نباید در مباحث اعتقادی که خداوند سبحان علم نخواسته وارد شوند تا بعد گمراه گردند. اینکه احسن از این نظام هست و خداوند سبحان می توانست خلق کند یا احسن از این نظام وجود ندارد از مباحث اعتقادی هست که شارع در آن، علم نخواسته. ممکن است کسی بگوید که نه علم خواسته. می گوییم رفع ما لا یعلمون. اینکه عرض می کنم عقاید کار فقیه است، گاهی یک عده احمق می گویند فقها و مراجع نباید در بحث های عقیدتی دخالت کند. اگر این گونه باشد پس این مرجع نیست، مرجع یعنی کسی که مردم باید برای تمام دین به او رجوع کنند. چطور در نجاست بول به شیخ انصاری ره رجوع کنند اما در اینکه عالم زر به چه نحو است رجوع نکنند! به بقال رجوع کنند!؟ کسی که فقیه نیست می شود بقال دیگر، می خواهد کوه فلسفه باشد، کوه کلام باشد اصلا کوه همه چیز باشد. غیر فقیه در دین می شود بقال حال بقال ها دو قسم هستند یک بقالی که پای منبر هم نشسته و یک بقالی که ننشسته. اینکه اصل این اعتقاد لازم است یا لازم نیست کار فقیه است، کار اصولی است لذا کسی که در فقیه و اصول اعلم نیست چنانچه در اعتقادات وارد شود نمی شود به او اعتماد کرد. ممکن است بگویید پس چرا بعضی از مراجع اعتقادات را خراب می کنند. می گوییم: کسی که شأنیت مرجعیت را دارد و اعلم در فقه و اصول است، کجا خراب کرده است!؟
عرض کردیم که اراده، علم نیست. برخی در تعلیقه ای که بر نهایه نوشتن این مقدار فهمیده است که اراده غیر از علم می باشد اما اراده را معنی نکرده و می گوید: ما اراده را با آثارش می فهمیم مثلا ترحم یعنی چه؟ یعنی انسان متاثر می شود، خب آیا خداوند سبحان رحیم هست؟ بر منکرش لعنت، دیگر «بسم الله الرحمن الرحیم»، «یا ارحم الراحیم». خب خداوند سبحان ترحم دارد یعنی متاثر می شود؟ نه متاثر نمی شود. پس از کجا می گویید که خداوند سبحان رحیم است؟ می گوید: چون رحیم در مخلوقات آثاری دارد مثلا اگر این، فقیر باشد به او پول می دهد یا اگر گرفتار باشد، گرفتاری او را بر طرف می کند، ما از اینکه می بینیم خداوند سبحان فقیر را غنی می کند یا مشکلات او را بر طرف می کند کشف می کنیم که او رحیم است اما رحیم به چه معناست؟ ایشان دیگر معنی نکرده است. اراده غیر از علم است اما به چه معنی؟ ایشان معنی نکرده است. بله اراده در خداوند سبحان به این معنای اراده در ما نیست چرا که اراده در ما، یک کیف نفسانی است خب در خداوند سبحان که کیف نفسانی نیست.
ایشان یک مقداری انصاف داده و هم مطلب را متوجه شده است. اینکه اراده همان علم است مما یضحک به الثکلی ست. ایشان می گوید: به لحاظ آثار و اینکه خداوند سبحان مثلا خالق است و افعالی انجام می دهد، و اینکه فاعل مختار بدون اراده خلق نمی تواند بکند و کاری نمی تواند انجام دهد کشف می کنیم که خداوند سبحان اراده دارد منتهی اراده ایشان به چه معناست را معنی نکرده است.
سوال:
جواب: عرض کردم کسی که بتواند بابا آب داد را بنویسد نمی گوید که علم با اراده ترادف مفهومی دارد.
سوال:
جواب: آخوند ره به علم معنی نکرده است بلکه از قول فلاسفه نقل کرده است. … ببینید خط قرمز بچه شیعه فقط ائمه معصوم علیهم السلام است و از این ذوات مقدس که پایین تر بیایم دیگر … مرحوم شیخ انصاری را ببینید، در کلمات ایشان هست که مثلا فلانی توهم کرده است و… هیچ وقت نمی گوید: بزرگان این طور فرموده اند بله نسبت به بعضی این چنین دارد. کسی که شأنش نیست که در حریم دین وارد شود یا شأنش هست اما در جایی خیلی پرت گفته است، این شخص قطعاً باید تیر کلامی بخورد تا حواسش را جمع کند. همان طوری که آخوند ره، شیخ انصاری ره به صاحب فصول و دیگران می تازد…. این منافات با جلالت آخوند ره ندارد. بچه شیعه غیر از ائمه معصومین علیهم السلام فقط مذهب برایش مهم است ولی در ائمه معصومین غلط است که مثلا بگوییم مذهب مهم تر از امیر المومنین علیه السلام است چرا که مذهب غیر از امیر المومنین علیه السلام نیست.
سوال:
جواب: عنوان ملازم که غلط است و خلاف…
اما این مطلبی که ایشان در تعلیقه بیان کرده نیز اشتباه است. آن چیزی که امر را برای ایشان مشتبه کرده، با اینکه فی الجمله صاحب فکر بوده این است که چه کسی گفته اراده کیف نفسانی است. مفهوم اراده کیف نفسانی نیست. مفهوم علم کیف نفسانی نیست. خود انسان هم علم حضوری دارد و هم علم حصولی. الآن من علم دارم که گرسنه هستم یعنی این، کیف نفسانی است!؟ بله اراده در مخلوق به معنای کیف نفسانی است ولکن در خداوند سبحان به چه معناست… این حرف را آخوند ره در بحث مشتق خوب جواب داده است ایشان می فرماید: اگر صفاتی که برای ذات اقدس حق گفته می شود به معنای دیگری غیر از معنایی باشد که ما می گوییم یا لقلقه لسان است یا حمل بر معنای مضاد آن می شود. خداوند سبحان «یعلم» مثل این می ماند که «انا اعلم» منتهی علم من ناقص است اما علم ایشان بی نهایت است. معنای دانستی که در خداوند سبحان است غیر از دانستی که در من است نیست.
سوال:
جواب: نه تشبیه نیست. خداوند سبحان مثل ندارد نه اینکه معنای اوصافی که دارد با معنای اوصافی که ما داریم فرق کند…. اولا علمش مثل ندارد علم ایشان بی نهایت است اما علم ما…. اگر مقصودتان این است که در مفهوم شبیه می باشند خب بله در مفهوم شبیه هستند. مگر خداوند سبحان موجود است در معنای وجود با ما فرق می کند!؟ مفهوم وجود با ما یکسان است….. ما کیفیت وجود و مصداق وجود را نمی فهمیم، آنچه کفر می باشد وحدت شخصی وجود است، وحدت مفهومی وجود را کسی منکر نیست….. کجا دارد که خداوند سبحان در معنی شبیه نیست یعنی معنای علم خداوند سبحان با معنای علم ما فرق می کند. این را اصلا کدام عالم می گوید!؟ الآن مشکل دو چیز است، یک عده در علوم عقلی افتاده اند و بی عقل حرف هایی زده اند و یک عده هم از این طرف درس نخوانده و فکر نکرده یک چیزهایی گفته اند. دین نه این است و نه آن. اینکه پیغمبر خدا می داند و اینکه ما می دانیم در معنای دانستن هیچ فرقی نمی کند بلکه فقط مثلا علم ایشان بی نهایت است اما علم ما محدود است، معنای علم که دو چیز نیست لذا من ندیدم وقتی آخوند ره در بحث مشتق بحث کرده کسی که فی الجمله درس خوانده باشد به ایشان اشکال کرده باشد.
سوال:
جواب: جسم غلط است……. اصلا جسم غلط است و تشبیه نیست. مثل این می ماند که بگویید خداوند سبحان مخلوق است ولو اینکه تشبیه نکنید.
بله اراده در ما کیف نفسانی است اما الآن اراده دارم صحبت کنم و خداوند سبحان اراده می فرماید که وحی بفرسد، در معنای اراده این دو با هم فرق نمی کنند. اینکه که فکر کرده اید که اراده یعنی کیف نفسانی صحیح نیست بله مصداق اراده در مخلوق کیف نفسانی است. وجود آن به نحو کیف نفسانی است. وجود علم در مخلوق به نحو کیف نفسانی است. اتفاقاً یکی از سوالاتی که از حضرت رضا علیه السلام سوال پرسیده شده و در کتاب احتجاج طبرسی آمده در مورد علم خداوند سبحان است. خداوند سبحان عالم است منتهی علم ایشان مثل علم ما نیست نه اینکه مفهوم علم شان با مفهوم علم ما فرق کند. یک روایت اگر شما پیدا کردید که بگوید مفهوم علم خداوند سبحان با مفهوم علم مخلوق فرق بکند، اگر این طور باشد دیگر ما نمی توانیم قرآن را معنی کنیم، علام الغیوب، عالم الغیب و الشهاده، را نمی فهمیم. « عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول» یعنی چی؟ یعنی همانی را که خداوند سبحان می داند همان را … بگوییم نه نشد چون علم خداوند سبحان به معنای دانستن نیست. دقت کنید که مفهوم را عرض می کنم، بله کسی که مطالب عقلی را بررسی نکرده… معنی مطالب عقلی این نیست که برید منظومه یا اسفار بخوانید، مثل اینکه کسی بگوید اصول یعنی باید کتاب آقاضیاء ره را ببینی، این یعنی چه!؟ مطالب عقلی یعنی استاد ببینید و تعلق کنید، آن قدری که مطالب عقلی در بعضی از اصول ها مطرح می شود یک هزارم آن در اسفار ملاصدرا نیست. مفهوم علم، مفهوم اراده… آقا خداوند سبحان می داند یا نمی داند؟ می گوییم می داند. می گوید: خب می داند به چه معنی؟ می گوییم: می داند به چه معنی یعنی چه!؟ کدام آدم بی سوادی هست که بیاید و بگوید این که خداوند سبحان می داند به این معنایی که ما می دانیم نیست!
سوال:
جواب: خب جاهل یعنی چه؟ الکلام الکلام….. آخر دو علم به چه معنی!؟ این مثل این می داند که کسی بگوید من دو قم قائل هستم خب می گوییم آن قم دیگر یعنی چه!؟
باید اینهایی که مدافع حریم اهل البیت هستند و با این مطالب انحرافی که در فلسفه هست مخالفت می کنند متقن صحبت کنند، استاد ببیند، درس بخوانند. آقا طلبه سیوطی خوانده، رسائل خوانده، کفایه خوانده آن وقت می گوید من دارم عقائد کار می کنم یا بحار کار می کنم، خب اشتباه می کنی. اینها چه می فهمند. آدم باید این ها را یاد بگیرد.
سوال:
جواب: عرض کردم ببینید کلمه اشتراک لفظی اشکال ندارد، چون اشتراک لفظی یک لفظ است. ممکن است بگویید: علم به معنای دانستن است اما آن علمی که مصداقش کیف نفسانی نیست را اشتراک لفظی می دانیم. خب بدانید….. عرض می کنم اشتراک لفظی نیست، امکان ندارد کسی که کمی درس خوانده باشد بگوید علمی که به خداوند سبحان یا عدم جهلی که به ایشان نسبت می دهیم با علم و عدم جهلی که به خودمان نسبت می دهیم فرق می کند. اینکه می گوییم: تعال الله عن ذلک علواً کبیراً، جهل در خداوند سبحان راه ندارد یعنی چه؟ یعنی به همان معنایی که ما جاهل هستیم در خداوند سبحان محال است. اینکه خداوند سبحان حیٌّ لا یموت، این لا یموت یعنی چه؟ یعنی تو می میری، خب خداوند سبحان به این معنی نمی میرد اما اینکه کیفیت این علم و مصداق آن چطور هست را نمی دانیم. تازه در ما نیز …. می گفت: شهر شلوغ است و هر کس یک چیزی گفت. چه کسی گفته علم یعنی حضور صوره الشیء عند العقل!؟ می گویند: ارتباط ذهن با خارج محال است، خب این را چه کسی گفته!؟ می گویند : وجدانی است. می گوییم خب ما هم وجدانی می گوییم. اصل این مطال،ب بدیهی است ولکن تحلیل و حقیقت آن را کسی الا خداوند سبحان و ائمه معصومین علیهم السلام نمی داند.
فتلخص مما ذکرنا ما اراده را در خداوند سبحان قائل هستیم، آیات و روایات و عقل…، به همین معنایی که در مخلوق قائل هستیم منتهی این بدین معنی نیست که اراده کیف نفسانی است. این آقایی که بر نهایه تعلیقه زده، تصور فرموده که ما باید اراده را به کیف نفسانی معنی کنیم، خب این اشتباه است بله مصداق آن در ما کیف نفسانی است. ما این را می فهمیم که الآن که داریم صحبت می کنیم اراده تکلم کردیم، خداوند سبحان هم وقتی می فرماید «إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون» به همین معنای اراده ماست منتهی نه اینکه کیف نفسانی باشد. علم خداوند سبحان مثل ما نیست که ذهن داشته باشد و مطلب در ذهن برود اما دانستن به دو معنی نیست. حرفی که آخوند ره در کفایه دارد دو دوتا چهار تاست، مثل اینکه می گویم: دارم صحبت می کنم. می گوید: الآن که داری صحبت می کنی، همین الآن فلان استاد ریاضی هم دارد صحبت می کند منتهی صحبت کردن او به معنای صحبت کردن شما نیست. خب می گویم: پس به چه معناست؟ یا باید بگویید ما نمی فهمیدم، فقط همین مقدار می فهمیم که نیست، می گوییم پس شما قرآن را چطور می فهمید، روایات را چطور می فهمید. در یک روایت شریفه نیامده که امام علیه السلام بفرماید که علم خداوند سبحان به معنای دانستن شما نیست. همان طور که می گوییم اگر ظهور کلام امام علیه السلام حجت نباشد باید امام علیه السلام می فرمود که به خلاف ظهور کلام ما اخذ کنید، همین طور است نسبت به علم خداوند سبحان و اراده خداوند سبحان و… بله علم ایشان ناقص نیست. ببینید، می فرمایند: «خداوند سبحان داخلٌ فی الاشیاء لا بالممازجه» این را معنی کرده اند اما علم دارد را… هیچ جا نفرموده اند که علم خدا غیر از چیزی هست که شما نسبت به علم ایشان می فهمیدید. اگر این طور باشد تعطیل فهم دین لازم می آید چون می گوییم خداوند سبحان خالق السماوات و الارض خب در این صورت این به چه معناست؟
سوال:
جواب: فعل و صفات ذات فرقی نمی کند. چطور در فعل می گوییم به یک معناست و مثلا می گوییم خلق ما و خلق خداوند سبحان به یک معناست با اینکه ممکن است کیفیت خلق او با خلق ما فرق بکند…
عرض کردم یکی از مشکلاتی که متاسفانه کسانی که در مباحث اعتقادی وارد شده اند این است که باید بروند استاد ببینند، مطالب را حلاجی کنند. نوعاً اینها وقتی مطالبی می نویسند و من می بینم غصه می خورم. یک عده که منحرف هستند و یک عده هم … آقا سابق ها بیست سال درس خارج می نشستند و با استاد ارتباط داشتند اما الآن می بینی کسی دو سال و نیم درس ما می آمد الآن… ابو علی فارسی رد می شد دید ابو الفتح جنی طلبه و … دارد به او گفت: اول زیر بال مرغ برو بعد جوجه زیر پر بگیر. متاسفانه این یک معضله ایست که دست دشمن در کار است یعنی دشمن می خواهد کاری کند که حوزه شیعه را نابود کند. حوزه ای که در علمیت هیچ کس به پایش نمی رسید. همه قبول دارند که در علمیت حوزه علمیه شیعه در طول تاریخ… چه کسی به پای هشام بن الحکم می رسیده، کجا ایشان نشسته که مغلوب شود اما الآن اگر از دبیرستان کسی بیاید مغلوب می شوند. الآن تمام آقایان باید کارها خود را کنار بگذارند و تا وقتی استاد نشده اند به درس بپردازد و الا عمرشان را تلف کرده اند و اگر استاد شدند غیر از تربیت شاگرد هر کار دیگری کنند عمر را تلف کرده اند. هیچ مسئولیتی امروز مهمتر از درس خواندن و درس دادن نیست.
و للکلام تتمه و ان شاء الله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین لعنه الله علی اعدائهم اجمعین