چهار شنبه ۶/۱۲/۹۹
جلسه ۶۶۰
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
اللهم کن لولیّک الحجّه بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه وفی کلّ ساعه ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.
اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.
السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.
اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانه وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامه.
***********************************************************
کلام در این بود که مرحوم آخوند فرمود: حقیقت نسخ دفع است، رفع نیست. اراده خداوند سبحان جلّ جلاله و عظم شأنه از اول ضیق بوده کما اینکه مجعول نیز از اول ضیق بوده اما اظهار دوام و استمرار داشته است. خب این را وجود شریف خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین ، ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین خبر داشتن یا خبر نداشتند؟
ایشان دو عالم درست کرده است، یک عالم محو و اثبات و یک عالم محفوظ. آقای حاج شیخ اصفهانی ره سه عالم درست کرده است، یک عالم مثال کلی و یک عالم نفس کلی. عالم مثال کلی همان عالم محو و اثبات است. عالم نفس کلی همان عالم لوح محفوظ است. بعد ایشان یک عالم عقل کلی نیز درست می کند. ظاهر عبارت مرحوم آخوند این است که آن عالم اعلی که نفس وقتی نهایت را کمال پیدا کند متصل به عالم نفس کلی و عالم محفوظ می شود. اما مرحوم حاج شیخ و مرحوم آقا علی قوچانی که عالم عقل کلی را مافوق دانسته اند می گویند: اگر نفس استکمال پیدا کند ممکن است به آن عالم عقل کلی متصل شود.
توضیح این مطالب این است که در باب نفس، ما یک قوه وهمیه داریم، یک قوه خیالیه داریم و یک قوه عقلیه داریم. قوه خیالیه از صور خارجی عکس برداری میکند. چشم این صورت را که عکس می گیرد به قوه خیالیه می فرستد. قوه وهمیه از این صورت ها، معانی جزئیه بدست می آورد. قوه عقلیه در این معانی جزئیه اعمال تأمل و تعمق می کند و از اینها مفاهیم کلیه و معانی کلیه را انتزاع می کند، حالا انتزاع می کند یا ابداء می کند و در قوه عاقله جزئی راه ندارد و عقل مدرک کلیات است. جزئیات مال قوه خیالیه و قوه وهمیه هست. این طور بو علی سینا در اشارات ذکر کرده است. قاعدهً در کتب دیگر نیز هست چون حکمت سابق هم طبیعیات را شامل می شد و هم الهیات را. اینها بحث الهیات نیست، اینها بحث طبیعیات است که بعداً فیزیک جدا شد و دیگر این طبیعیات در آن بحث نمی شود. الآن این مسخره است که کسی بگوید من می خواهم طبیعیات بخوانم یا می خواهم کتاب ریاضیات قدیم را بخوانم، با وجود پیشرفت علم ریاضی اینکه کسی بخواهد کتاب ریاضی قدیم را پیش فلان آخوند بخواند مما یضحک به الثکلی است ولو اینکه ریاضیاتی که الآن پیشرفت کرده ریاضیات صنعتی و کاربردی است اما ریاضیات که تمرین فکر هست و حساب استدلالی و… شاید خیلی پیشرفت نکرده باشد چون بیشتر در ریاضیات صنعتی که در علوم کاربرد دارد کار کرده اند. آن ریاضیات قدیم، فکر نمی کند الآن در دانشگاه ها محط نظر باشد. ممکن است کسی بگوید: هر کس در کار شما آقایان علماء دخالت کند، آنرا دعوا می کنید که نباید دخالت نکند اما وقتی نوبت به ریاضیات و فیزیک و پزشکی و… می رسد شما دخالت می کنید. دانشجو ها نباید این اعتراض را بکند زیرا اولا دین مثل خون هست و در همه جا سرایت دارد اما ریاضیات این گونه نیست. ممکن است بگویید: سرایت دارد. می گوییم: نشد اینکه اصلا ریاضیات می تواند در دین سرایت کند یا نه را باید فقیه اجازه دهد لذا شما نمی توانید به ما اعتراض کنید که چرا دخالت می کنید، از این گذشته فکر نمی کنم شما در ریاضیات استدلالی و مباحث عقلی قدرت تفکرتان به اندازه ی علماء باشد. اگر یک وقت صوت ما را گوش کردید و معترض بودید، ما حاضر هستیم در دادگاه حاضر شویم منتهی به شرط اینکه دادگاهی باشد که همان جا شلاق عملی را به شما بزند یعنی حق اظهار نظر کردن را از شما بگیرد.
مرحوم حاج شیخ اصفهانی فرموده: مَثَل عالم مثال کلی مَثل همان قوه خیالیه است یعنی جزئیات آن جاست. اگر کسی به این عالم مثال اتصال پیدا کند و عنایت الهی شاملش شود و به این عالم مثال متصل شود، یک چیزهایی را می فهمد و مثلا می فهمد که این شخص، امسال سال آخر عمرش هست یا فردا باران می آید. اینها را می فهمد. بداء در این عالم مثال است. ایشان اسم این عالم را عالم محو و اثبات گذشته است چون این یک صور جزئی است اما این شخص خبر ندارد و در این عالم چیزی نوشته نیست که اگر این شخص فردا صدقه دهد ده سال به عمرش اضافه می شود. اگر بخواهیم تشبیه کنیم ـ کما اینکه در دوره گذشته مثال زدیم ـ به نوار نقاله ی در فرودگاه ها که ساک ها را بیرون می آورد تشبیه می کنیم. الآن کسی که از بیرونی نگاه می کند می گوید: رنگ این نوار مشکی است و دیگر خبر ندارد که در پشت این دیوار چه رنگی وجود دارد اما کسی که جایی ایستاده که پشت دیوار را هم می بیند می گوید نه این نوار از چند رنگ تشکیل شده، یکی از آنها مشکی، دیگری زرد، دیگری قهوه ای و… می باشد. این عالم مثال کلی و عالم محو و اثبات همان یک متر نوار نقاله ای هست که بیرون می باشد و تمام خصوصیات این جا نوشته نیست. در آن عالم ما فوق آن، که عالم لوح محفوظ و عالم نفس کلی است، تمام آن نوار نقاله هست که اگر این، صدقه دهد ده سال عمرش طولانی می شود، و این شخص صدقه می دهد لذا آنجا دارد که عمر این شخص ده سال بیشتر است. کسی که باز عنایت الهی شامل شود و به عالم لوح محفوظ متصل شود دیگر تمام حقایق را می فهمد و در این عالم بداء نیست. آن جایی که در آن بداء هست … مثلا دیروز به عالم محو و اثبات نگاه می کرده و دید نوشته این سال بعد می میرد، سال بعد دید که آن را پاک کرده اند و نوشته اند زنده می ماند، آنی که به این عالم متصل هست، ـ خدا آقا شیخ علی قوچانی را رحمت کندـ نسبت به این شخص واقعاً بداء هست. نسبت به خداوند سبحان ابداء است و بداء نیست، او از اول عالِم بوده است و بعد آشکار نموده اما کسی که فقط به این عالم محو و اثبات متصل است، نسبت به او واقعاً بداء است و می گوید آن، عوض شد اما اگر کسی که عنایت الهی شامل شود و به عالم لوح محفوظ متصل شود ـ که آقای آخوند ره می فرماید ربما یتفق لخاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین و لحضرات الائمه المعصومین علیهم السلام ـ همه چیز را می داند منتهی ابراز نمی کند. به این آقا می گوید که تو سال آینده می میری ولو نفس شریف رسول الله صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین خبر دارد که این صدقه می دهد و امسال نمی میرد ولی به او نمی فرماید. حاج شیخ اصفهانی ره می فرماید: در این عالم لوح محفوظ و نفس کلی، دقایق امور بالصور التفصیلیه هست. بعد ایشان یک عالم مافوق این عالم نفس کلی و لوح محفوظ درست نموده و اسم آن را عالم عقل کلی گذاشته است. ایشان می فرماید در این عالم، صور اجمالیه هست و این عالم مافوق تمام این عوالم هست اما اینکه کسی به این عالم دسترسی دارد یا نه؟ مرحوم حاج شیخ می فرماید وجود نازنین خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین به همین عالم دسترسی دارند. اصلا مرحوم آقا شیخ علی قوچانی می فرماید: لا یبعد که آن عالم عقل کلی که همه چیز در آنجا هست همان نفس رسول الله صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین است. هیچ چیز بر ایشان مخفی نیست. بعد اسم عالم عقل کلی را عالم جمع کلی یا جمع عقلی گذاشته است و اسم آن عالم قبلی ـ عالم لوح محفوظ و نفس کلیه ـ را عالم فرق عقلی گذاشته است، اسم عالم قبل از این را که همان عالم محو و اثبات هست را عالم مثال جزئی گذاشته است. تا به آنجا که در ذهنم هست در صدر نهایه الدرایه می گوید که عالم مثال کلی و در ذیل می گوید: عالم مثال جزئی.
ما که این ها را نمی فهمیم و خود ایشان هم نفهمیده است منتهی یک اصطلاحاتی هست که گفته اند و ایشان نیز فرموده. بله آن مقداری که در روایات هست که ما یک لوح محفوظ داریم و یک عالم محو و اثبات داریم. یک جاهایی هست که به قول آقا شیخ علی قوچانی ره، یک قضاء قدری داریم که این همان عالم لوح محو و اثبات است و یک قضاء حتمی داریم که اراده حتمیه ی اراده حضرت حق در آنجاست که آن عالم لوح محفوظ است و در این عالم بداء معنی ندارد.
یک عبارتی هم مرحوم آقا شیخ علی قوچانی دارد و ما این را نیز نفهمیدیم. ایشان می فرماید: نفس شریف خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین و حضرات معصومین علیهم السلام دو مرتبه دارد. یک مرتبه آن، مرتبه ای هست که به عالم خلق مدبره متصل است و یک مرتبه آن، نفس شریفی هست که به عالم عقل کلی و لوح محفوظ متصل است لذا منافات ندارد که حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین نسبت به مرتبه نفس شریفش که متصل به عالم محو و اثبات است از وقایع خبر نداشته باشند و در این مرتبه جهل هست و نسبت به این مرتبه بداء رخ می دهد اما نسبت به آن مرتبه شریف نفس شان که متصل به عالم لوح محفوظ و عالم عقل کلی هست، مطلع می باشند و خبر دانرد و نسبت به این مرتبه از نفس ابداء است. بنابر این دو مرتبه برای نفس شریف ایشان قائل است که نسبت به یک مرتبه جاهل است و نسبت به یک مرتبه عالم است.
این ها اصطلاحاتی بود که آنها فرموده بودند. یادم هست که در وصیت نامه امام ره دارد که در مقام جمع الجمع، وقتی این عبارت مرحوم شیخ اصفهانی را در دوره قبل دیدیم، دیدیم که اینها از این اصطلاحات خوششان می آید. آخر آقای امام این جمع الجمع کجاست؟ آقای حاج شیخ ره این جمع عقلی و این فرق عقلی کجاست؟ آخر یک چیزی هایی بیان بفرمایید که ما هم متوجه شویم.
اما واقع مطلب را چه بگوییم؟ واقع مطلب این است که روایات ما سه قسم است. یک روایاتی هست که ائمه علیهم السلام علم غیب دارند. خیلی زیاد، نمی توان گفت که متواتر است، شاید بالغ بر چهار یا پنج هزار روایت باشد، چه آنهایی که به نحو کلی بیان شده و چه آنهایی که در جزئیات بیان شده است. حضرت می فرمایند: چطور می شود که انسان حجت خداوند سبحان باشد اما علم به اسرار دنیا نداشته باشد!؟ لا یحجب عنه الشیء، هیچ چیز از از وجود نازنین خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین پوشیده نیست، از وجود نازنین ائمه معصومین علیهم السلام پوشیده نیست. البته این روایات فقط در مورد چهارده معصوم علیهم السلام هست اما نسبت به انبیاء گذشته این روایات نیست ولو اینکه این تعلیلی که امام علیه السلام بیان می فرمایند یعنی اینکه چطور می شود که یک کسی حجت بر مخلوق ها باشد اما در عین حال علمی از او مخفی بماند… الآن یک مطلبی به ذهنم رسید،(به چند نفر از رفقا عرض کردم که ـ ولی متاسفانه هیچ کس گوش نمی دهد چون امروز نه علم در حوزه های علمیه خریدار دارد نه دین ـ در مطالبی که عرض می کنم آن چیزهایی که استطرادی می گویم را در یک جا جمع کنید، حیف است. ممکن است امام زمان به ریش ما بخندد و بفرماید اینها به حرف ما و خداوند سبحان که روزی اینها را می دهیم نمی کنند چه برسد به اینکه بخواهند به حرف شما گوش کنند.) این است که این تعبیر نسبت به انبیاء گذشته هست که «السلام علیکم یا حجه الله علی خلقه»؟ آنها فقط حجت بر انسان ها بوده اند یا اینکه حجت بر تمام مخلوقات بوده اند؟ عرض کردم از تعلیلی که امام علیه السلام بیان می فرماید که چطور می شود که یک کسی حجت خداوند سبحان بر مخلوقات باشد اما در عین حال علمی از او مخفی باشد، انبیاء گذشته حتی حضرت ابراهیم علیه السلام آیا فقط حجت بر انسان ها بوده اند یا حجت بر تمام مخلوقات بوده اند؟ قطعا حجت بر انسان بوده اند اما حجه الله علی حیوانات، علی گیاهان و جمادات… یک پرنده ای آمد پیش حضرت و درد و دل کرد، راوی تعجب کرده و حضرت فرمود: چطور من متوجه نشوم! من حجت اینها هستم. آیا همه انبیاء گذشته منطق الطیر را می فهمیدم؟ بعید می دانم همچین چیزی باشد. اگر این مطلب باشد که بعید می دانم که نباشد، فقط مختص به چهارده معصوم هست. اینها هستند که حجه الله … غیر از حضرت زهرا سلام الله علیها که در کمالات مشترک است ولی ولایت امامت ندارد…. در دعای توسل هم برای تمام ایشان دارد که یا حجه الله علی خلقه. روایات این مطلب، زیاد است. کسی این را نمی تواند منکر شود. اینکه بعضی ها می گویند فلان شخص عارف واصل و علم غیب دارد چرت و پرت است، مخصوصاً بعضی از طلبه ها آن قدر احمق هستند که دنبال یک نفر راه می افتند و می گویند: عارف کامل واصل. ممکن است وصل به جهل شده باشد، عالم واصل کامل یعنی چه؟! این ها برای حوزه قبیح است، برای طلبه درس خوان قبیح است. این مقامات برای ائمه معصومین سلام الله علیهم است. غیر از اینها هر کس ادعاء کند مزخرف گفته و دهانش را باید خورد کرد. این ها بازی و خیانت است. این یک طایفه روایات که مطلق است.
یک طایفه روایت هست که ائمه علیهم السلام می فرمایند: اینجا را نمی فهمیم. مثلا در روایت دارد که حضرت وقتی به بیت الخلا برای قضاء حاجت می رفتند، می فرمودند که من بر روی پایم آب می پاشم که بعد اگر رطوبتی دیدم «ما أبالی أ بول أصابنی أم ماء» یا مثلا در یک روایتی امام باقر علیه السلام می فرمایند: به ما می گویند علم غیب دارید در حالی که الآن نمی دانم کنیزم کجا رفته و او پیدا نمی کنم، یا در یک روایتی ظاهراً از امام صادق علیه السلام هست که ایشان غسل کرده بودند و یک تکه از پشت مبارکشان خشک بود و یک شخص به ایشان عرض کرد، حضرت فرمودند «چرا به من گفتی؟» و قضاوت هایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین و امیر المومنین سلام الله علیه داشتند که «انما أقضی بینکم بالبینات و الایمان». واقعاً ایشان واقع را می دانستند یعنی با اینکه می دانستند این خانه برای زید هست و بینه اشتباه می کند، بر خلاف علم مبارکشان قضاوت می فرمودند و به ظاهر قضاوت می فرمودند!؟ اینها بعید است اصلا روایاتی دارد که «اذا شاءوا ان یعلموا علموا». بلا تشبیه بلا تشبیه من الآن در جیبم یک اسکناس هست، نمی دانم چقدر هست اما هر وقت اراده کنم می توانم بفهمم. علم ایشان در عالم این گونه هست و هر وقت اراده نمایند می توانند متوجه شوند و هر وقت هم که نخواهند نمی دانند.
یک کلمه را از شیخنا الاستاذ ره دارم، ایشان می فرمود بعید نیست که ما بگوییم مثلا مولانا امیر المومنین سلام الله علیه وقتی در محکمه قضاوت می فرمود، نمی خواست واقع را بداند لذا بر طبق بینه و ایمان قضاوت می فرمود. این، بعید نیست چون این خیلی بعید است که ما بگوییم وجود نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین یا مولانا امیر المومنین سلام الله علیه واقع را می دانستند اما بر خلاف واقع قضاوت می فرمودند.
یک طائفه ثالثه ای هست که این طائفه ثالثه می فرماید: خداوند سبحان دو علم دارد ـ یک روایاتش را مرحوم آقا شیخ علی قوچانی ذکر کرده، مرحوم آقای خوئی روایاتش را ذکر کرده، در جلد ۴ بحار و در جلد ۲۶ بحار روایاتش هست ـ یک علمش که «لا یطلع علیه أحد» هیچ کس را بر او مطلع نکرده است. یک علمش که «علمه الملائکه و الانبیاء»، تمام این علم به دست ائمه سلام الله علیهم رسیده ولی تمام آن به دست انبیاء گذشته نرسیده چرا که مولانا امیر المومنین علیه السلام فرمود «لو کنت بین موسی و الخضر لاخبرتهما بأنی أعلم منهما» اگر من بین حضرت موسی و حضرت خضر علی نبینا و آله و علیهما السلام بودم به آنها خبر می دادم که من از شما اعلم هستم. این را هر کس منکر شود رجّاله است. از یک آقایی برایم نقل کردن که او گفته بوده که حضرت مریم سلام الله علیها از حضرت زهرا سلام الله علیها ـ نستجیر بالله ـ افضل و اشرف است زیرا در قرآن دارد که «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمین». در بی سوادی این شخص من شک ندارم ولی این قدر نمی فهمد که در روایات وارد شد که حضرت مریم سیده نساء زمان خودش بوده است. اصلا این شخص چقدر احمق هست که می آید ایشان را با حضرت زهرا سلام الله قیاس می کند. اصلا قیاس مولانا امیر المومنین سلام الله علیه با حضرت ابراهیم السلام الله علیه غلط است و مثل این می ماند که حضرت ابراهیم علیه السلام را به یک پیر زن دهاتی قیاس کنید. نمی خواهم به مقام حضرت ابراهیم جسارت کنم چون ایشان نسبت به سایر انبیاء افضل است البته به جزء حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین ، لذا ما نسبت به حضرت ابراهیم دستور داریم که بگوییم سلام الله علیه اما نسبت به سایر انبیاء باید بگوییم: علی نبینا و آله و علیه السلام.
شیخ اعظم انصاری ره می فرماید: علم امام علیه السلام از آن اموری هست که باید علمش را به خودشان واگذار کرد و من این دقت ایشان را بر آقای خوئی ره ترجیح می دهم. آقای خوئی ره جمع بین روایات کرده و فرموده: یک علمی هست که مختص به خداوند سبحان است، یک عملی هست که مختص نیست و ائمه معصومین علیهم السلام دارند. در آستانه ولادت امیر المومنین علیه السلام این را هم عرض کنم که اگر یک آخوندی بر روی منبر این روایت را بخواند به نظر من در این زمان بی عقل کرده، یعنی بگوید یک علمی هست که خداوند سبحان به ائمه علیهم السلام عطاء نفرموده کما اینکه بعضی می گویند که زمان ظهور حضرت حجه سلام الله علیه را خود حضرت هم نمی داند. این ها به نظر من در این زمان مصداق این است که «اللهم إنی اعوذ بک من علم لا ینفع». یک کسی بگوید که حضرت حجه عج وقت ظهور خودش را نمی داند، خب از این حرف چه چیزی را می خواهی ثابت کنی!؟ این به چه درد مردم می خورد!؟ حالا حضرت علمش را داشته باشد، به مردم که نفرموده است. این غیر از این نیست که در عقاید مردم، تزلزل ایجاد می شود. بله یک وقت یک کسی سوال می کند… من نمی گویم که انسان روی منبر بگوید که هر چه خداوند سبحان می داند ائمه علیهم السلام نیز می دانند اما باید امروز طلبه و استاد، همه روایاتی را بخواند که می گویند ائمه معصومین از غیب خبر دارند و علمشان بی نهایت است. نسبت به عقل ما بی نهایت است ، من نمی خواهم بی نهایت اصطلاحی را بگویم. این روایاتی که هست. خواندن آن روایت در این زمان فایده ندارد چون خواندن آنها موجب افزایش اعتقاد مردم به اهل البیت سلام الله علیهم نمی شود. حضرت فرمود: کاری کنید که محبت من را در دل مردم زیاد کنید. بعضی عوام الناس ـ ولو عمامه به سرها ـ ….. من نمی گویم خلاف بگویید بلکه بگویید: «جمیع احتیاجات مخلوقات»، «تسلط بر تمام زبان ها و لغات»، «هر کاری که بخواهند انجام می دهند»، روایاتی که در ضمینه هست باید خواند. در دوره گذشته نسبت به فرمایش آقای خوئی عرض کردیم که این فرمایش ایشان را رد نمی کنیم ولی قبول هم نمی کنیم. شیخ انصاری از ایشان در این مساله أدّق و اعلم بوده است. علمشان را به خودشان واگذار می کنیم. آیا آنها علم فعلی دارند؟ باید بگوییم نمی دانیم. آیا اذا شاءوا ان یعلموا علموا؟ باید بگوییم نمی دانیم. باید بگوییم هر چه خودشان قبول دارند. بله این حرف هایی که آقا شیخ علی قوچانی ره و حاج شیخ اصفهانی ره می زنند را ما نمی گوییم و عرض نمی کنیم که علم خداوند سبحان با علم امیر المومنین علیه السلام یکی است و هر آنچه خداوند سبحان می داند به امیر المومنین علیه السلام داده. این را هم ما نمی گوییم چون به هر جهت روایاتی داریم و نمی توان این روایات را نادیده گرفت. پس نه این را می گوییم و نه آنرا. واجب نیز نیست چون دیروز عرض کردم که اعتقاد ما دو قسم هست. در یک قسم آن از ما علم تفصیلی نخواسته اند و علم امام علیه السلام از این قبیل است ولی ای کاش آقای خوئی ره هم مثل شیخ انصاری ره می فرمود. یک جاهایی آقای خوئی ره یک فلتاتی دارد اما این گونه نیست که ایشان… بالاخره بشر است دیگر و معصوم که نیست. آقای خوئی ره جزء حوزه سنتی نجف بودن و بعد حوزه سنتی نجف بهم ریخت. اینجا شیخ ره خوب فرموده است. عرض کردم که نمی گویم آن عالم عقل کلی یا آن عالم لوح محفوظ یا آن ام الکتاب وجودِ شریف خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین است و ایشان همه چیز را بالفعل می داند کما اینکه ردی را که آقای خوئی ره فرموده عرض نمی کنیم.
سوال:
جواب: در قضاوت عرض کردم که ممکن است و بعید نیست اما اینکه واقع را بداند اما مامور باشند بر طبق آن حکم نکنند محال نیست.
اما این حرف آقا شیخ علی قوچانی ره را ـ من فکر نمی کردم که ایشان اهل این اصطلاحات باشدـ که می فرماید: یک مرتبه ی نفس شریف خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین محو و اثبات است و یک مرتبه از نفس شریف، متصل به لوح محفوظ است. منافات ندارد که نسبت به آن مرحله جاهل باشد و نسبت به این مرتبه عالم باشد. نسبت آن مرتبه بداء باشد و نسبت به این مرتبه ابداء باشد. اینها را من نفهمیدم. این از آن حرف هایی بود که خیلی… یا خیلی عرشی هست که باید … یا آن قدر فرشی هست که… نمی دانم چه بگویم. و للکلام تتمه و ان شاء الله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین لعنه الله علی اعدائهم اجمعین