متن فقه، فروع علم اجمالی، تابستان ۹۷، جلسه ۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه ۹۷/۳/۲۹ (جلسه ۱ از سال۹۷)

بحث ما در فروع علم اجمالی است که البته در دوسال گذشته هفت تا فرع را خواندیم و بقیه اش باقی ماند.

بعضی از رفقای مشهدی نظرشان این بود که مثلا مسائل مستحدثه پزشکی یا نزاع بین اخباری و اصولی مطرح بشود که مثلا شاید طالب  و داوطلب بیشتری داشته باشد اما آن بحث نزاع بین اخباری و اصولی در واقع یک بحث علمی نیست یک بحث تاریخی است. خب اختلافاتی هم که بین اصولیون و اخباریون هم خودش بحث اصولی باید مطرح بشود که مثلا حجیت ظواهر کتاب بحث شود، برائت در شبهات تحریمیه مثلا باید مطرح شود ، حجیت حکم عقلی که مستقل است، مبتنی بر روایات است باید مطرح شود آنها خودش بحث اصولی است اما بحث تاریخی اش ، بحث علمی نیست. بحث های تاریخی برای مقاله و دانشگاه و اینها خوب است اما به لحاظ قدرت علمی چیزی به دست آدم نمی دهد. بله کسی بخواد یک جایی سخنرانی کند ، خوب است ولی ملایی اونا …

مسائل مستحدثه پزشکی هم اینا عمده در واقع مبانی ان مسائل است. اگر مبانی آن مسئله حل نشود مثلا فرض بفرمایید الان پیوند کلیه، یک کسی کلیه اش را میخواهد در بیاورد پیوند بزند این باید بحث شود که جنایت بر نفس حرام است این چه جوری است ادله اش باید بررسی شود یا مثلا اینکه کلیه را در آورده می خواد بفروشد ، بیع کلیه مطرح شود که (المبانه من الحیّ میتة) این چه جوری است ؟! حالا این کلیه را او می خواد پیوند بزند اصلا این اگر یک جایی یک نفر داره ازبین می رود متوقف است بر اینکه کلیه او را در بیاورند، این به لحاظ پزشکی برای دکتر جایز است؟ خب این بحث تزاحم است، تزاحم بین مقدمه و ذی المقدمه، اینا بحث های اصولی است . خب ما اگر بخوایم این کلیه را بحث کنیم این کلیه حد اقل 50 جلسه می شود آن هم هر بحثی جویده جویده، بله، به عنوان گعده مبنیا علی المبانی اینا به درد نمی خورد. چون ما که نمی خوایم حکم شرعی بگیم ما میخوایم طوری بشه که ان شا اله آقایان خودشان مسائل شرعی را استنباط کنند، اگر این مبانی را مسلط بشوید، خب صد در صد این مسائل پزشکی را بهتر از دیگران جواب می دهید مگر مراجع وقتی مسائل پزشکی می آید، گاهی اوقات مثلا می گویند موضوع شناسی من عرض کردم اصلا من نفهمیدم موضوع شناسی یعنی چه؟ فقیه اگر فقیه باشد، یک نفر بیاد دو تا مثال بزند که این جا موضوع شناسی نکرده فکر نمی کنم این بحث ها… و لو ممکنه به لحاظ ظاهر چون یک نتیجه سر انگشتی دارد، مثلا این طالب داشته باشد ولی در نهایت از این مباحث کسی ملا و فقیه نمی شود،اگر کسی از الان سی سال فقط در مسائل مستحدثه کار کند مخصوصا در مسائل مستحدثه پزشکی ، این ملا نمی شود، فقیه نمی شود، هر کس مدعی بشود که من کار کردم و فقیه شدم باید بیاد سوال بشود امتحان بدهد بعد خودش متوجه می شود.

فروع علم اجمالی خوبی اش این است که کاربرد اصول در فقه است . خب این تقریبا بین فقهایی که همه قبول داشتند که اینا اعلم اند، یعنی کسی مناقشه در علمیت و قوت علمی شان نداشت، همه متفق اند که هر کس اصولش قوی باشد، فقهش اقوا است. منتها اصول قوی تر، کبرویات اصولی نیست. ممکنه کسی خیلی این مثلا قاعده فراغ، تجاوز، برائت و استحباب، کلیات اصولی را بلد باشد اما یک جایی کسی مسئله ای را سوال می کند، خب این کلیات اصول به درد نمی خورد، این باید بتواند تطبیق کند. و گرنه اگر نتواندتطبیق کند یک دکتر دارو ساز خواص داروها را از هر متخصصی بهتر بلد است . ولی آن دکتر دارو ساز مثلا می داند بیماری سل این بهترین دارو برایش است ، اما تشخیص بدهد که این بیماری شخص سل است یا نیست؟ کار او نیست لذا دکتر دارو ساز هم همین طور است. اصول هم همین طور است، عمده اش در تطبیق کبریات اصولی است. این کبریات اصولی یکی ش مثلا در کتاب طهارت است. کتاب طهارت از کتبی است که اگر کسی نخواند بگه من فقیه شدم بی خود می گه ، امکان ندارد . یا کتاب صلات را .یکی از این طهارت یا صلات را باید حتما بخواند . یا کتاب بیع را نخواند بگه من مجتهد شدم محال است ،امکان ندارد.

یکی که باز همه ش جایش همین جاست فروع علم اجمالی است که فروعی را مرحوم صاحب عروه در عروه بیان فرموده یک فروعی هم که جاهای دیگر مطرح شده، گوشه و کنار به ذهن افراد آمده که آن فروع مطرح نشده، خب اونا هم باید درذیل مباحث فروع علم اجمالی که صاحب عروه مطرح کرده باید مطرح شود.

لذا این بحث کاربردی است خیلی مهم است که فکر می کنم از هر بحثی فایده اش به لحاظ تمرین علمی و تسلط بر کلیات و تطبیق ها فکر می کنم در فقه و اصول حرف اول را بزند. البته بحث سنگین و جانداری است و نشاط و جذابیت بحث هم بیشتر است.

چون یک بحث هایی که بنده می دانم مذاق شارع این است و سیره متشرعه بر این است شما بگی مذاق شارع کی گفته این است؟ کی گفته سیره متشرعه این است؟ این سیره از فتوای فقها ناشی شده لذا خیلی چنگی به دل نمی زند و برای افراد مستعد هم خسته کننده هم می شود آنها بیشتر مباحث گعده ای و مطالعه ای و خیلی جنجالی نیست که ….

به همین جهت فکر می کنم این بحث فروع علم اجمالی من حیث المجموع به عقل قاصر ما بحث زنده ای و شاید زنده ترین بحث فقه و اصول باشد ان شااله خداوند سبحان هم کمک کند هم به ما وهم به شما که ما عرض کنیم و شما هم فکر کنید و اشکال کنید و جاهای دیگر مطلب پیدا کنید، هنر شما باید بر این باشد که اونی که ما عرض می کنیم شما باید تخریب کنید اونی که ماتخریب می کنیم شما ان شا اله تعمیر کنید یعنی شما همیشه باید نقطه مقابل باشد منتها تعمیر و تخریب بر اساس مبانی. این که من مثلا بگم اینجا مجرای برائت نیست به این دلیل، شما بفرمایید بعضی گفتند مجرای برائت است خب بعضی گفتند وجهش و باید بیان کنید. لذا صرف بیان اقوال اتلاف وقت است و باید فکر کرد در مطالب.

خب مسئله هشتم صاحب عروه می فرماید: اذا صلی صلاتین ثم علم نقصان رکعه او رکعتین من احداهما من غیر تعیین فان کان قبل الاتیان بالمنافی ضمّ الی الثانی ما یحتمل من النقص ثم اعاد الاولی فقط بعد الاتیان بسجدتی السهو لاجل السلام احتیاطا و ان کان بعد الاتیان بالمنافی فان اختلفا فی العدد اعادهما و الا اتی بصلات واحده بقصد ما فی الذمه.

صاحب عروه می فرماید اگر شخصی دو تا نماز خواند بعد علم پیدا کرد که یک یا دو رکعت از این دو نماز را فراموش کرده و نیاورده: من غیر تعیین، نمی داند نماز اولی است یا نماز دومی ؟

صاحب عروه در واقع از دو حیث تفصیل می دهد یک تفصیل این است که :

فان کان قبل الاتیان بالمنافی اگر این نماز دوم که می خواند: سلام را که گفت هنوز منافی که نماز را باطل می کند به جا نیاورده، مرتکب نشده، شک کرد نماز اولی را سه رکعت خوانده یا نماز دومی را سه رکعت خوانده؟

اینجا می فرماید ضمّ الی الثانی ما یحتمل من النقص مثلا اگر نمی داند که یک رکعت که کم آورده از نماز اولی است یا دومی؟ این نماز دومی را کامل می کند یک رکعت دیگر را می آورد بعد دو تا سجده سهو برای سلام بی جا احتیاطا می آورد سپس نماز اولی را اعاده می کند.

در آن صورتی که بعد الاتیان بالمنافی باشد، یعنی نماز دوم که خوانده پشت به قبله کرده یا نماز دوم که خوانده وضوش باطل شده بعد الاتیان بالمنافی اینجا می فرماید:فان اختلفا فی العدد، اگر در عدد مختلف باشد: اعادهما، هر دو تا را اعاده می کند و گرنه یعنی اگر در عدد یکسان باشد، دو تا نماز ظهر و عصر بوده یا دو تا نماز قضای ظهر بوده، یا یک نماز قضای ظهر بو ده و یک نماز عشا بوده که اینا در عدد هر دو چهار رکعت اند، یا دو رکعت نماز قضای مغرب بوده یا یک مغرب ادایی بوده یک مغرب قضایی، یا دو تا نماز صبح بوده یک ادایی و یکی قضایی یا دو تا قضایی، اگر در عدد متحد باشد، اتی بصلاة واحده بقصد ما فی الذمه. یک نماز می آورد به قصد ما فی الذمه.

خب اینجا فرمایش صاحب عروه اول مستند ش را بیان می کنیم بعد ببینیم آقایانی که اشکال کردند به عروه چیه؟

خب این که می فرماید اگر قبل الاتیان بالمنافی باشد ضم الی الثانی ما یحتمل من النقص . ظاهر عبارت عروه این است که و لو عدد هم متحد باشد نمازی که دومی است یک رکعتی که احتمال مید هد را بیاورد بعد دو تا سجده سهو بیاورد بعد نماز اول را اعاده می کند اگر در عدد مختلف باشد باز این نماز دومی را می آورد آن یک رکعت را می آورد دو تا سجده سهو می آورد بعد نمازاولی را اگر سه رکعتی یا دو رکعتی بوده اعاده می کند.

حالا این جا ظاهر عبارت عروه هم این است که تفصیل نمی دهد که بین دو تا نماز منافی واقع شده یا نه؟ فقط بعد از نماز دوم را مطرح می کند. خب چرا این طور فرموده؟

این که فرموده ما یحتمل من النقص را بچسباند این سرش این است که قاعده فراغ در نماز اول و قاعده فراغ  در نماز دوم با هم تعارض و سپس  تساقط می کند بعد نوبت می رسد به استصحاب عدم اتیان رکعت در نماز اول و استصحاب عدم اتیان رکعت در نماز دوم، خب استصحاب عدم اتیان رکعت در نماز اول می گوید نمازت ناقص است . خب وقتی که ناقص است او را که نمی شود تکمیل کرد چون اگر او را بخوای تکمیل کنی مبتنی است بر اینکه ادغام صلات در صلات جایز باشد یک کسی نماز صبح قضایش را شروع کرد یک دفعه گفت تا امام جماعت بیاد نماز ظهر را بخواند من نماز صبح قضایی را بخوانم این تا همین که رکعت اول را خواند خواست برود به رکوع امام جماعت پیدا شد، شروع کرد به نماز خواندن ظهر.خب اگر کسی گفت ادغام صلات در صلات، یعنی یک نمازی را در نماز دیگربیاری جایز است این هما ن جا آن یک رکعت نماز صبح قضا را نگه می دارد نمازظهر را با امام جماعت میخواند سلام را می گوید سپس رکعت دوم نماز قضای صبح را به جا می آورد. اشکال ندارد بین دو رکعت چهار رکعت فاصله شده. اما اگر کسی گفت اقحام صلات باطل می کند. گفت اگر کسی اقحام صلات در صلات می کند نماز اولی قطعا باطل است چون این در واقع زیاد می کند در نماز اول رکوع و سجود را . ممکنه کسی بگه زیادی در رکوع  وسجود به قصد این است که او را به قصد نماز بیاره وقتی که من قضای صبح را نیت کردم یک رکعت خواندم بعد یک نماز ظهر نیت کردم من زیادی در نماز صبح نکردم، من که زیادی در نماز صبح نکردم چون این نمازی که می خوانم به قصد یک نماز دیگر است.

فرمودند درست است، اگر چه صدق زیاده این است که این را به نیت همان نماز بیاری، به عنوان رکعت همان نماز بیاری اما از آن روایتی که در قرائت سور عزائم در نماز وارد شده که حضرت فرمود نمازش باطل است لانه زاد فی المکتوب خب این یک سجده رفته به نیت قرائت سجده تلاوت ، او را شارع تعبدا زیادی قرار داده که اصلا به قصد نماز نبوده. خب این سجده ای که الان به قصد یک نماز دیگر می آورد این دیگر به طریق اولا مبطل نماز است. خب وقتی یک سجده مبطل نماز باشد و لو به قصد صلاتی اتیان نشود رکوع به طریق اولا، چون رکوع رکن است و اون دو تاش رکن است و این یکی اش رکن است، خب وقتی کسی سجده ای دوتاش رکن است مبطل است خب اینی که یکی اش رکن است به طریق اولا مبطل است. لذا وقتی که در این وسط شروع کرد به نماز عصر خواندن، به رکوع و سجده رفت ، اون نماز اولی را باطل کرده، چون زاد فی صلاته لذا اون اولی قابل اصلاح نیست اما دومی قابل اصلاح است.

شاگرد: قیاس نیست؟ اینکه ما تلاوت را قیاس کنیم با سجده …. سجده تلاوت که نماز نیست؟

استاد: سجده تلاوت اصلا به قصد نماز آورده نشده

شاگرد: حسابش جداست. بعد ما از این نتیجه بگیریم که اگر سجده ای هم به قصد نماز آورده شود پس باطل است.

استاد: اگر الان مثلا یک کسی گفت زراره گفت اصاب شلوارم را بول، بعد حضرت هم فرمود: اغسله. بعد شما فتوا نمی دهی که اگر به عبا هم بول اصابت کرد، نجس می شود؟

ش: در عبا بله.

ا.همان سجده است. سجده ای که در آن نیت صلات می شود قطعا به زیاده نزدیک تر است تا سجده ای که اصلا…

ش: اونا بحث مخالفت با سنی ها و اینها… از باب مخالفت با عامه اهل بیت (ع) اینا را نفرمودند؟

ا: خب خیلی خب. از باب مخالفت عامه باشد. چون از باب مخالفت با عامه می فرمود این سور را نخوانید.اما این که این سوره را خواند اینکه فرمود سجده اش مبطل نماز است نه سوره خواندنش. لذا اگر کسی حواسش نبود سوره عزائم را خواند این نمازش درست است. این سجده اش را که تعلیل می فرماید… ولی اگر تعلیل نمی فرمود ، می فرمود باطل است این درست است.

البته فرمایش شما بی راه نیست به راه هم نیست نه بی راه است نه به راه است. چون یکی از معضلات فقه همین تعدی هایی است که می کنیم. اگر بگه اصلا تعدی نمی کنم که این کمیتش لنگ است کسی بگه من تعدی می کنم چون این اولای از آن است و این را اسمش می گذاریم فحوا و ظهور خطاب،  و به این قیاس نمی گیم. خب این نقض در شریعت زیاد دارد.

من به مرحوم استاد نقل می کردم الان این فرش را شستند ولی غساله اش را نگرفته اند. خب قبل از آنی که فشار بدی بچه ای پایش پاک بودآمد از روی این فرش رد شد خب فرش دو مرتبه نجس شد باید بشوری. چون پایش را که روی تکه اول گذاشت پای بچه نجس شد، قدم دومی فرش را نجس کرد. یا مثلا دو تا انگشت این طوری نجس است این یکی نجس و دیگری پاک است، اینا در دهان می کند و در دهان به هم می چسباند وقتی در دهان به هم چسباند همان در دهان باز جدا می کند و می آورد بیرون ،شما می فرمایید این انگشت دومی نجس شده. چون می فرمایید در واقع دو شیء خارجی در باطن با هم ملاقات کردند. من گفتم منشأ سرایت نجاست رطوبت است، آب است، خب آن رطوبت در داخل دهان می گویی نجس نمی شود، چطور می شو د رطوبتی که خودش پاک است، موجب انتقال نجاست از این انگشت به این انگشت بشود؟ یا این فرش شما غساله ش را پاک می دانید می فرمایید اگر عصر بشود ، غساله ش پاک است، خب آن غساله ش پاک است، اما آن غساله است که می خواهد آن نجاست را از آنجا منتقل کند. بعد ایشان وقتی فکرشان خیلی مشوش می شد می ایستاد ، قبل از مریضی سیگار روشن می کرد، بعد سیگار را که می کشید محاسنش را یک دست می کشید می فرمود: بعد نمی گی ها!

اما خب اینا از این ور شما می فرمایید…

ش.باید بگیری…

ا. خب همان دیگر غساله را بگیری عوض نمی شودکه. همان آب است دیگر، کلمه غساله که میزان نیست. ما دلیل نداریم که آبی که با آن شی ء نجس شسته می شود آن آب نجس باشد، کلمه غساله نیست. این کلمه غساله از باب مثال است.

الان نقض: شما می فرمایید بول بچه نجس است. بول رضیع ذکر. اگر دو لیوان بچه بول بکند رو ی فرش. آب قلیل که بریزی کافی است ، احاطه کند کافی است، جری هم نمی خواد. عصر هم نمی خواد. ولی اگر سر سوزنی به آن بول بچه بخورد بعد بیافتد توی بشکه آب، از آن بشکه آب سر سوزنی روی فرش بیافتد، می فرمایید جری هم لازم است، عصرهم لازم است، و حال آنکه آن منجسی که آب را نجس کرده خودش لازم نبود عصر بشود، لازم نبود جری بشود، همان احاطه کافی بود. خب ما به کجا بگیم فرع اولای به اصل نمی شود؟ این چیه ؟ فرع نیست؟ این که دیگر فرع در فرع است؟ چون دو استکان بول ریخته . بعد می فرمایید این دو استکان بول ، همان یک خورده آب بریزد کافی است .یک ذره سوزن افتاده توی آن بول ، سوزن افتاده توی بشکه که آب کر نیست ، یک  ذره از آن آب بشکه روی فرش ریخته، می فرمایید باید شسته شود جری و غسل و عصر شود. خب اینا چیه؟

اینکه اگر کسی بگه ما از سجده نمی توانیم به رکوع تعدی کنیم، این قطعا فقیه است. یعنی فقیه نر است چون یکی از ارکان نماز استقبال است یکی از ارکان وقت است اگر کسی نمازش را قبل از وقت شروع کرده حواسش نبوده بعد در اثناء نماز فهمید وقت داخل شده این نمازش درست است . اگر کسی روبه قبله نبود وسط نماز فهمید تا وقتی که از حد یمین و یسار خارج نشده خودش را منحرف کند و اشکال ندارد. خب وقت جزء ارکان است است قبله جزء ارکان است. ولی نجاست لباس ، حالا اگر کسی وسط نماز خواست سلام را بگوید دید که لباسش بولی است یا بیشتر از درهم خونی است، خب اگر کسی می داند قبل از نماز نجاستی بوده در اثناء نماز بفهمد باطل است، قبله و وقت که جزء ا رکان نماز است در اثناء نماز باطل نمی کند، خب شما می گویید رکوع یکی اش رکن است، باز سجده لا اقل دو تاش، رکن است ، لباس اگر کلّش نجس باشد، 50 من بول بهش آویزباشد مهم نیست، رکن نیست در عین حال او را شارع فرموده باطل است این را شارع فرموده باطل نیست؟!

ش. … یمین و یسار رکن نیست قبله…

ا. نص است . و گرنه اگر نص نبود ظاهر این که  قبله رکن است او را می گیرد. اطلاقش می گیرد دیگر. لا تعاد الصلاه الا من خمس اگر آن روایات خاص نبود الا من خمس چیه؟ رکن است دیگر.

ش…

ا. خب احسنت . بعد از می گوییم آن سجده هم می گوییم بعد از او. می گوییم او زیاده نبود سجده را شارع استثناء کرده. می گوییم همان طوری که شما  در یک جایی وقت استثنا شده ولی نجاست هم شارع فرموده اگر احتمال فرق نمی دی یعنی چه؟ یعنی باید بگی ما نمیتوانیم به روایت نجاست و به این روایت وقت هردو اخذ کنیم یا باید بگیم هر دو باطل است یا باید بگیم هر دو صحیح است همین که شارع اونی که رکن است را جدا کرده، آسان گرفته اینی که رکن نیست را سخت گرفته پس معلوم می شود شریعت دست ما نیست.کسی که گفت از سجد ه تعدی می کنیم حالا آن مثال های نجاست و اینها را شاید شلوغ کند ولی این نماز را که نمی تواند شلوغ کند یعنی هر چه قدر اهل شلوغی باشد اینجا را …. مگر این که واقعا خیلی بی راه باشد.

این است که اگر کسی گفت ما از سجده به رکوع تعدی نمی کنیم این فقیه است چون می گه این نظیرش .  اما ما بخوایم از سجده به رکوع تعدی کنیم، ما میگیم این نماز باطل است بطلان نماز که موونه نمی خواد، بخوای بگی نماز صحیح است موونه می خواد، لذا باطل ست که ….

ممکنه کسی بگه شما فتوا به بطلان می دهی خب فتوا به بطلان خودش افتا به غیر ما انزل الله است که حرام است. اون هم که خیلی از اینایی که در رساله می نویسند مثل یجب ، یبطل و… به حکم عقل است، باطل است یعنی به حکم عقل . چون قاعده اشتغال می گوید این نماز را دو مرتبه بخوان. مجتهد می نویسد یه خورده… مگر این که اول ما خلق الله ش گرد باشد که بنویسد احتیاطا چون وقتی می نویسد احتیاطا دیگران جریء می شوند خیلی از این فتاوای در رساله ها احتیاط است اما به شکل فتوا. یعنی من الان در رساله اقای خویی متجاوز از سیصد تا سراغ دارم که اینا احتیاط اند، ولی به شکل فتوا ذکر می شود.

روی این جهت فرمایش شما نه به راه است نه بی راه. به لحاظ علمی همین طور است ما از سجده به رکوع نمی توانیم تعدی کنیم، حتی از سجده… مخصوصا آن تعبد هم که در سجده تلاوت است، به قول شما مخصوصا چه بسا حکمتش تقیه باشد ، درست است که … یعنی سر اینکه تعبد فرموده تقیه بوده می خواسته… یعنی در واقع علت اصلی چیز دیگری است امام (ع) می خواسته به این وسیله نظر شریفش این بوده که تقیه کند هم چیز کند و هم این که زیادی در صلات است ، زیادی در صلات …

ش. این که خلاف تقیه است

ا. نه دیگراونا نماز را صحیح می دانند.

ش..

ا. نه تعلیل که می فرماید. یک وقت هست الان مثلا امام (ع) می فرماید این بیع باطل است به خاطر اطلاق حرّم الربا او درست است که خلاف عامه است ولی نمی تواند بگه… چون می گه من به قرآن فتوا دادم. چرا ائمه (ع) خیلی از موارد استشهاد می کردند به کلام پیامبر(ص) ؟ چون اونا نمی توانند در مقابل روایات پیامبر (ص) حرفی بزنند.

شما یک وقت هست که تقیه… مثل اینکه الان کسی حرفی می زند شما می گی امام راحل این طور فرموده خب کسی در مقابل امام راحل حرفی ندارد. ولی یک وقت شما می گی من این حرف را قبول ندارم میگه شما کی هستی که این حرف را قبول نداری؟

درست است که تقیه است ولی تقیه ای است که دشمن جرات نمی کند حرف بزند می گه زیادی در نماز همه قبول دارن مبطل است. مخصوصا بعضی در زیاده قصد و اینها را معتبر نمی دانند. میگن در شکل هم . شما همین طور یک وقت در یک جایی سه تا سجده به جا می آوری میگه یک سجده زیادی بود ولو یک سجده هم ، سجده شکر بود ولی این زیاده بود.

پس … لکن ما عرض کردیم بنا نداریم از آن مشی فقها …. چون من در ذهنم نیست که فقیهی از سجده به رکوع تعدی نکرده باشد. اگر هم باشد اعتباری به حرفش نیست.لذا همین طوری است که عرض کردم با نقض هایی که عرض کردم.

اما اگر کسی اقحام صلات در صلات را اشکال نمی داند اصلا نمی داند یک رکعت از نماز اولی فراموش کرده یا از نماز دومی؟ میگه بسیار خب سلام که داد بلند می شود، میگه یک رکعت نماز می آورم، میگه نماز اولی مغرب بوده نماز دومی عشا بوده؟ خب باشد من یک رکعت نماز می آورم به نیت نمازی که از او کم شده، می گی دو رکعتش قبل بوده، چهار رکعت فاصله افتاده؟؟ یک رکعتش بعد؟ خب بله اقحام صلات در صلات  اشکال ندارد . این آقا نمازی خوانده وسطش نماز دیگر خوانده ، بعد تکمیل کرده. لذا این مبتنی است بر اینکه اقحام صلات در صلاتی جایز نباشد که ما هم عرض کردیم شما هم از فکرش بیاید بیرون، نبایست اونی که چون من همیشه این را عرض می کنم این حرف هایی که به ذهن ما رسیده این تعدی و این… به ذهن فقهای سابق هم رسیده اونها هم این وقت و قبله و نجاست و .. می دانستند ولی در عین حال کسی جرات نکرده، ما هم جرات نداریم. بعضی ها می گن فلان فقیه خیلی مهم است چون خلاف مشهور فتوا داده ، این که خلاف مشهور و اجماع فتوا بدی این به نظر من سواد اول ابتدایی می خواد، که خودکار را برداری و بنویسی: یجوز خلافا للمشهور، یجب خلافا للمشهور نه به تقوا ربطی دارد نه به علمیت  عمده این است که به لحاظ علمی چی می گه؟ ممکنه کسی بگه به لحاظ مشهور مثلا میزان علمی ندارد ولی به لحاظ فتوایی قلمشو نگه بدارد اینا نه اونی که خلاف مشهور فتوا میدهد معلوم می شود آدم مثلا فحلی است نه اونی که مطابق مشهور فتوا می دهد معلوم می شود که آدم ترسویی است. اینا میزان علمی نیست ممکنه کسی مثل مرحوم گلپایگانی فتاوایش را که می بینم، می بینم این واقعا فحل بوده، اگر فتاوای آقای گلپایگانی نبود کسی بگه ایشان امثله را خوانده من باور نمی کردم ولی فتاوایش را که می بینم واقعا بعد از آقای خویی اعلم من الکل می دیدم اینا بستگی به اون قدرت علمی دارد . و للکلام تتمة ان شاءالله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *