بسم الله الرحمن الرحیم
فروع علم اجمالی
شنبه ۹۷/۴/۲ (جلسه ۵ از سال ۹۷)
کلام در این مسئله ثامنه بود که صاحب عروه فرمود اگر شخصی دو تا نماز بخواند بعد یقین کند که به احدی الصلاتین خلل زده، تاره:
منافی بعد از صلات دوم ایجاد کرده
و اخری منافی ایجاد نکرده
اگر قبل از اتیان منافی باشد فرمود محتمل النقص را به صلات دوم ضمیمه می کند سجده سهو به جا می اورد و نماز اولی را هم اعاده می کند.
خب این گذشت محقق حکیم و محقق خویی ایراد داشتند ما هم عرض کردیم فرمایش محقق خویی تمام است ما زاد بر فرمایش ایشان این سجده سهو ی که صاحب عروه فرمود و محقق خویی در مستند اشکال کرده و لکن در تعلیقه عروه حاشیه نزده سجده سهو هم وجهی ندارد
اما اگر بعد ازاتیان منافی باشد که نماز دوم را که تمام کرده منافی به جا آورده بعد علم پیدا کرده که احدی الصلاتین نقص داشته اینجا می فرماید اگر متنا جسین باشند یک نماز به قصد ما فی الذمه میاره مثلا نماز ظهر و عصر بوده یک چهار رکعتی به قصد ما فی الذمه اونی که ایراد داشته میاره
اگر متجانسین نباشند مثل مغرب و عشا باشند که در تعداد رکعات فرق کند اینجا می فرماید اعادهما هر دو را اعاده می کند.
خب وجه اینکه هر دو را اعاده می کند معلوم است چون قاعده فراغ قاعده تجاوز در نماز اول با قاعده فراغ و تجاوز در نماز دوم تعارض و تساقط می کند بعد استصحاب عدم اتیان رکعت یا قاعده اشتغال جاری می شود هر دو نماز را اعاده می کند
اگر متجانسین باشند یک نماز را بیاره کافی است این هم معلوم است چون نمازی که خلل داشته می گی اگر ظهر بوده، ظهر، اگر عصر بوده ،عصر، خب اون چهار رکعت را …
یا نه؛ ممکنه ظهر قضا بوده با عشا پشت سر هم خوانده باز میگه اونی که خلل داشته او را نیت می کند لا زم نیست این متجانسین ظهر و عصر باشد ممکنه ظهر قضا باشد با عشای ادا. یا مغرب قضا با مغرب ادا یا هر دو قضا باشند.اینجا مهم نیست.
یک حاشیه ای محقق حکیم در مقام دارد ، یک حاشیه هم محقق خویی در مقام دارد.
محقق حکیم می فرماید اگر متجانسین بودند اگر ظهر و عصر بودند به قصد ما فی الذمه میاره که ان قلت: چرا به قصد ما فی الذمه بیاره؟
چون یک اختلافی هست که اگر کسی نماز ظهر ش را خواند، عصرش را خواند بعد علم پیدا کرد که نماز ظهرش ایراد داشته.
خب معروف و مشهور این است که نماز ظهر را دو مرتبه را می خواند چون این نماز ظهر ترتیبش با نماز عصر به هم خورده حدیث لا تعاد ترتیب را بر می دارد .لکن در اینجا نمی داند آیا این خلل به ظهر بوده یا به عصر بوده لذا اینجا نمی تواند، چون مشکل ترتیب نیست شاید یک رکعت نماز از ظهر کم گذاشته باشد و شاید از عصر کم گذاشته باشد.
محقق خویی می فرماید یک چهار رکعت نماز به قصد عصر میاره ، مافی الذمه نه؛ البته نه اینکه ما فی الذمه ایراد دارد . مافی الذمه که قطعا احتیاط است ولی طبق صناعت چهار رکعت نماز عصر می خواند. چون در صحیحه زراره می گو:ید من نماز عصر خواندم بعد فهمیدم نماز ظهر نخواندم امام (ع) فرمود : فانوها الاولی ثم تصلی عصرا، انما هی اربع مکان اربع. شما که نیت عصر کردی بعد یادت آمد که ظهر نخواندی آن نمازی که خواندی نیت کن که ظهر بوده. اون را عدول می کنی به ظهر. این نماز دومی را به نیت عصر می خوانی. لذا محقق خویی فرموده در مقام، چهار رکعت نماز عصر میخواند. چون:
یا خلل در نماز ظهر بوده که این عصر اتوما تیک جای ظهر واقع می شود، یک عصر می خواند
اگر هم خلل د رنماز عصربوده ظهرش درست بوده عصر را نیت می کند. لذا علی ای تقدیر وقتی عصر نیت کند این نماز صحیح است.
اینجا محقق حکیم مناقشه دارد که ادله عدول در اثنا را شامل میشود اما ادله عدول بعد از صلات را شامل نمی شود، نماز را که خواندی ، سلام دادی بعد بگه این نماز ، ظهر باشد این را ادله عدول نمی گیرد.
خب اقای حکیم این روایت شریفه که خواندیم اصلا موردش همین سوال سائل همین است که عصر را خوانده بعد از عصر ذکر که ظهر را نخوانده.
به این صحیحه زراره که خواندیم اشکال شده که مورد اعراض مشهور واقع شده. مشهور بر طبق این فتوا ندادن چون اعراض مشهور است لذا این روایت از اعتبار می افتد.
عجیب است که خود صاحب عروه در بحث اوقات طبق این صحیحه زراره فتوا داده که اگر کسی عصر خواند بعد یادش آمد ظهر نخوانده عصر را دو مرتبه می خواند : انما هی اربع مکان اربع ولی در اینجا فتوا نداده . فرموده یک نماز به قصد ما فی الذمه بیاره.
خب اینکه این روایت مورد اعراض مشهور واقع شده اعراض مشهور در کلمات محقق خویی مز بزب است بعضی جاها می فرماید عمل مشهور جابر نیست ولی اعراض مشهور مهم است.
بعض جاها هم می فرماید نه عمل مشهور جابر است و نه اعراض مشهور موهن است.
خب در اینجا می فرماید مشهور اعراض کردند . خب کردند که کردند. اعراض مشهور که فایده ای ندارد. این حدیث معتبر است.
اشاره می کنم چون این بحث ها بحث اصولی است ولی اشاره می کنم:
ما یک اعراض در دلالت داریم . یک اعراض از سند داریم . بعضی گفتن اعراض مشهور از سند این روایت را از اعتبار می اندازد ولی اعراض از دلالت از اعتبار نمی اندازد بعضی بر عکس: اعراض از دلالت از اعتبار می اندازد ولی اعراض از سند از اعتباز نمی اندازد بعضی هم می گویند اعراض از سند و اعراض از دلالت هر دو از اعتبار می اندازد.
عرض من این است که اعراض مشهور از سند و از دلالت هردو روایت را از اعتبار می اندازد و تعجب از خریت فنی مثل محقق خویی که چطور در این مناقشه کرده.
دلیل حجیت خبر واحد، ادله لفظی مطلق که نداریم یک دلیل لفظی باشد که مطلق باشد هر خبر ثقه ای یا هر خبر عادلی حجت باشد ما که چنین دلیلی پیدا نکردیم.
محقق خراسانی در بحث حجیت خبر واحد می فرماید حجیت خبر واحد اون خبر صحیح عادل اعلایی همه چیزش تمام باشد اون خبر مقطوع الحجیه است و ما خبری داریم که مقطوع الحجیه است اطلاقش دلالت می کند بر حجیت خبر ثقه مطلقا اون هم این صحیحه عبدالله ابی یعفور است که از امام (ع) سوال می کند: أ فیونس بن عبد الرحمن ثقه ؟ آخذ عنه معالم دینی؟ قال (ع) نعم؛ خب افیونس بن عبدلرحمن ثقه…؟ این امام (ع) فرمود نعم جناب آخوند! این کجا دلالت می کند بر اینکه خبر ثقه مطلقا حجت است؟! خب ایشان می فرماید در ارتکاز عبد الله بن ابی یعفور این بوده که خبر ثقه حجت است، سوال از صغری کرده این درست نیست . چون عبد الله بن ابی یعفور لعل در ذهنش این بوده که خبر عادل ثقه حجت است، شیعه امامی ثقه حجت است . خب یقین داشته داشته که یونس بن عبد الرحمن شیعه است ولی وثاقتش را شک داشته مثل این می ماند که من سوال می کنم فلان آقا ملبّس است من منبر دعوتش کنم ؟ شخصی می گه بله ایشان ملبس است . این معناش این نیست که هرکس ملبس است می شود دعوتش کرد. نظرمن این است که ملا ولو ملای درجه یک و لو ملبس نباشد کسی برای منبردعوتش کند وهن بر تشیع و وهن بر علماست هر کی که می خواد باشد اصلا من شبهه حرمت دارم که کسی چنین شخصی را دعوت کند و لو عالم درجه یک مثلا اقای خویی باشد لباسهایش را در آورده.
اون را من احراز کردم که این عالم است بلد است ولی چون دو تا قید را معتبر می دانم لباسش را نمی دانم. خب این آقای آخوند ! کجاش دلالت می کند که خبر ثقه مطلقا حجت است؟
ش. این در رابطه با عدالتش است در رابطه با اعراض مشهور نمی توانیم بگیم ..
ا. این اولا. اعراض مشهور هم همین طور است. شاید در ذهنش این بوده که خبری که اعراض مشهور است حجت نیست ولی آنها را می دانسته شنیده بوده در وثاقتش شک داشته .
از این روایت بیشتر از این در نمیاد که در وثاقتش این شک داشته
ش.اعراض مشهور مربوط به روایت است این سوال مربوط به شخص است؟
ا. منافات ندارد چون این می دانسته . مثل اینکه بنده می دانم روایاتی حجت است که بدون واسطه از امام (ع) نقل بشه و لکن بدون واسطه ثقه نقل کند . این ندارد که …
محقق خویی …
این یکی . اشکال دوم هم اینکه عرض کردیم مگر امام (ع) باید ارتکاز مردم را هم درست کند.
اصلا گیریم عبد الله بن ابی یعفور در ارتکازش این بوده که بله؛ هر ثقه ای حجت است. چون مورد جهات را داشته اما م (ع) به او فرموده .
ش. .. ممکن است خیلی از مردم در خلاف احتیاط بیافتند؟
ش. باشد. ممکنه امام (ع) دیده که این عبد الله بن ابی یعفور شیعه است او هم از وثاقتش سوال کرده. اما اگر یک ثقه ای شیعه نبود این هم خبرش حجت نبود چون ذهن عبد الله بن ابی یعفور این بوده لکن موردی که از من سوال کرده یونس بن عبدالرحمن امامی است لذا وثاقتش هم درست است.
اما اقای خویی! شما دلیل بر حجیت خبر ثقه را سیره عقلا می دانید . کجا عقلا…?
اگر یک خبری مشهور عمل نکنند مثلا یک آقایی می گوید فردا روز جمعه و تعطیل است این آقا به همه خبر داده خبرش را هم همه دیدند ولی دیدند که نود درصد مردم اعتنا نمی کنند. خب وقتی نود درصد مردم اعتنا نکنند کجا سیره بر عمل به این خبر است؟! شما فکر کردی آقای خویی! این خبر ثقه حجت است یک آیه شریفه یک خطی از ناحیه خداوند نازل شده که خبر ثقه حجت است. این طور که نیست . این سیره است اگر الان واقعا کسی نقل کرده فردا اداره تعطیل است رییس گفته. ولی صبح می بینه نود در صد کارمندان اداره با اینکه این حرف را شنیدن ولی باز میروند به اداره. این خبر حجت است؟ بعد اگر این اخذ کرد به آن رییس اداره بگه میگه تو کور بودی که اکثر هم کارات آمدند! یعنی چه به چه دلیل حجته؟
ش…..حالا ما تا به دلالت برسیم… به چه دلیل این ..؟
بلکه ما اصلا عرض کردیم خبر ثقه ای حجت است که اطمینان نوعی بر طبقش باشه . اگر یک خبری مشهور اعراض می کند معلوم می شود که این خبر احتمال اینکه یک گیری داشته باشد هست . نمیگیم اطمینان شخصی ولی اطمینان نوعی بر طبقش باید باشد. نوع خبر باید در این خبر اطمینان پیدا کنند.
این نسبت به اعراض از سند.
اعراض از دلالت اسوأ حالا است چون ما دیروز عرض کردیم دلیل حجیت ظهور سیره عقلا است . وقتی عقلا ببینن … نوع عقلا به این ظهور اخذ نکردند. حالا یا معنای دیگری فهمیدند ، حمل بر معنای دیگری کردند، یا گفتن این مراد نیست. این ظهور آقای خویی! کجا در سیره عقلا حجت است؟
الان اگر یک وقف نامه ای را برای مرجع تقلیدی بیاورند ایشان برداشتی کنند بعد بهش بگن این وقف نامه را تا الان به دست سی نفر داده ایم ، ولی بیست و هشت نفر خلاف اونی که شما فهمیدید ، فهمیدند. یا به آنی که شما بیان کردید گفتن نمی شود عمل کرد. دو نفر با شما همراهند واقعا اگر این آقا عمل کند عقلا نمی گن این چه جور..؟ توچه جور فهمیدی؟ ظواهر دیگه..ظهور که…. این بحث فروع علم اجمالی که نیست بگی فروع علم اجمالی سخت است و به عقل همه نمی رسد، ممکنه در هر 50 میلیون نفر یک نفر بفهمد دیگه خربزه خوردم و هندوانه خوردم که چیزی نیست. لذا یک وقتی که بعض آقایا ن فرموده بودند در حج فرمودند غسل احرام واجب است مبطل است اگر کسی غسل نکند ، نماز نخواند و …گفتم این حرف را ایشان قطعا بر می گردد چون این روایت که اذا احرمت فاغتسل فصلّ و انو و لبّ ) یک کلمه است به سیوطی خوان هم که بدی … نه معارض دارد ؛ نه گیر و گور دارد ، امر در عبادات هم امر به شی ای عند شی ای ظهور در شرطیت دارد . یعنی این چیزی است که مجتهد هم نباشد می فهمد که این شرط است . در عین حال همه حمل بر استحباب کردند حالا گیریم دو نفر هم حمل بر استحباب نکردند.
بله، یک وقت هست یک روایتی هست معارض دارد در انقلاب نسبت می افتد ، انها هم همین طور است ولی حالا می گیم آنها بحث سنگین بوده اما اذا احرمت فاغتسل ) این اصلا … یک طلبه ای هم که اصول فقه بخواند میگوید این ظهورش در شرطیت است. به همین جهت ما عرض کردیم آقای خویی! لا تخن بذبیحتک که شما می فرمایید کسی قطع نخاع کند ذبیحه اش را گوشتش حرام می شود خب این لا تخن بذبیحتک یک روایتی است که به دست هر کس بدی نهی در معاملات ، ارشاد به فساد و مانعیت و … است . ولی در عین حال همه یا حمل بر کراهت کردند یا حمل بر حرمت تکلیفی کردند . خب در این وسط آقای خویی! هیچ کدام از اینا نفهمیدند؟ چی بوده که نفهمیدند؟
ش…
ا. نجاست ماء البئر هم همین طور است. اون هم یک وقتی بحث کردیم ان شااله روایاتش را بررسی می کنیم.
اصلا مگر این معنا دارد که قدما که قریب به امام معصوم (ع) بودند می آمدند این روایات منزوحات بئر را حمل بر نجاست کردند بعد علامه که آمده گفتند نه؛ اشتباه کردند . این ظهور چه دلیلی بر حجیتش هست آقای علامه؟ چه معنا دارد؟
لذا اعراض مشهور از دلالت بد تر است. اتفاقا این اعراض مشهور موهن است.
ش…
ا. این حرف هم حرف بی ربطی است که بگیم اگر مدرکی باشد این اعراض به درد نمی خورد ؛ اگر تعبدی باشد این اعراض مفید است گفتیم این هم بی ربط است اتفاقا اجماع مدرکی اگر حجیتش صد در صد باشد اجماع تعبدی حجیتش هفتاد درصد است در بحث اجماع به شیخ انصاری و محقق خویی عرض کردیم و به دیگران که آقای خویی! اگر اجماع بر این است که مثلا وطی از دبر حرمت ابدی می آورد شما می فرمایید مدرکشان این است این هم دلالت ندارد میگیم خیلی خوب!
اجماع تعبدی چه؟ میگه نه، اجماع تعبدی حجت است چون می فرمایید این همه علما نستجیر بالله بی دین بودند ؟! یک فقیه شیعه در طول تاریخ بدون حجت فتوا نداده ما فقیهی نداشتیم تا چه رسد به این همه بزرگ این چه بوده که هیچ کس نفهمیده ؟! قطعا یک نکته ای داشته که اگر آن نکته به ما می رسید ما می فهمیدیم . ما گفتیم آقای خویی بسیار خوب! اجماع مدرکی چطور همه نفهمیدند ؟!
پس معلوم است که ممکنه یک نکته ای باشد که همه نفهمند. اگر منکری …اگر قبول داری خب شاید همین باشد. لذا این تفصیل اصلا شأن محقق خویی و محقق انصاری نیست. این هم در اصول فرمودند در فقه یک مورد کسی پیدا نمی کند که محقق خویی از اجماع مدرکی مسلم صد در صد عدول کرده باشد. امکان ندارد اگر کسی یک مورد آورد من 5 میلیون به او می دهم از الان تا چهل سال دیگر. سرش هم این است که خود محقق خویی در دماء ثلاثه خون و لو اقل از درهم باشد این مانع از صلات است در خون حیض احتیاط واجب کردند در استحاضه فتوا دادند می فرماید چون در حیض قائل ندارد در استحاضه صدوق فتوا داده . خب پس این هیچ فقیهی پیدا نمی شود که واقعا فقیه باشد در میان فقها ی شیعه بر خلاف اجماع فتوا داده باشد و لو این اجماع مدرکی باشد. روی این جهت ما اخباری که مورد اعراض مشهور است در اینها تفصیل می دهیم که اگر این خبر دال بر وجوب و حرمت است باید احتیاط کند ولی اگر دالّ بر ترخیص است حجت نیست. در سیره عقلا اخباری که … نه اجماع ، اجماع که هیچی. مورد اعراض مشهور است تفصیل می دهیم بین تنجز و تعذر . ان خبری که منجزباشد و لو اعراض مشهور باشد از باب احتیاط عقلا عمل می کنند و لی اگر آن خبر که مورد اعراض مشهور است دال بر ترخیص باشد این خبر حجت نیست لذا اینکه زراره نقل کرده از امام صادق یا امام باقر(علیهما السلام) شک از من است که : فانوها الاولی ثم تصلّی عصرا انما هی اربع مکان اربع ما هم عرض می کنیم این چهار رکعت دوم را به قصد ما فی الذمه بیاره. حالا عصر است عصر، ظهر است ظهر، کلمه احوط هم نمی نویسیم.
اینی که صاحب عروه اینجا فرموده و اینی که محقق حکیم فرموده تام و تمام است هیچ مشکلی ندارد اگر متجانسین باشند یک چهار یا یک سه یا یک دو رکعتی به قصد ما فی الذمه می آورد، اگر هم مختلف در عدد باشند هردو تا را اعاده می کند هم مغرب را هم عشا را .
ش. تفصیلی که فرمودید تخصیص ادله برائت می شود؟
ا. تفصیلی که عرض کردیم احسنتم …دیگه وارد نشدم همان اطلاق رفع ما لا یعلمون در سیره عقلا وقتی که یک نفر آمد به شما خبر داد و اجماع هم نبود این باز عقلا به برائت اخذ نمی کنند بله همین طور است.
این را مافقط در خبری که مورد اعراض مشهور است نگفتیم هر خبری که طوری باشد که احتمال عقلایی برخلافش داده بشود. این خبر در سیره عقلا دلیل بر حجیت ندارد تفصیل بین منجز و معذر می دهیم کما هو الحق ، وصل الیه فهمی القاصر .
هذ اتمام الکلام در مسئله ثامنه.
اما مسئله تاسعه این است که کسی صاحب عروه می فرماید مثلا شک بین دو و سه یا دو و چها ر یا سه و چهار کرده بنابر چهار گذاشته الان دارد یک رکعت می خواند نمی داند این یک رکعتی که می خواند رکعت آخر نماز است که بعد باید سلام بدهد و بلند شود یک رکعت نماز احتیاط بخواند یا نه؛ این رکعت ، نماز احتیاط است این الان ایستاده ممکنه شما بگید این چه حرفی است که می زنید نماز احتیاط سوره حمد را باید بخوانی ، نماز احتیاط آن رکعت آخری تسبیحات اربعه بگی ؟
اولا رکعت آخر انسان مخیر است بین تسبیحات اربع و سوره حمد. از آن گذشته ممکنه بیچاره تسبیحات اربعه میگه ولی یک لحظه شک می کند می گوید شاید حواسم نبوده تسبیحات اربعه شروع کردم. یا حمد می خواند میگه حواسم نبود. خب این باید چکار کند؟
صاحب عروه می فرماید : این بنا میگذارد که این رکعت چهارم نمازش است ، بعد که بنا گذاشت تشهد و سلام داد بلند می شود یک رکعت نماز احتیاط ایستاده می خواند، احتیاط را که خواند مجددا آن نماز را هم اعاده می کند. پس سه تا کار:
بنا بر این می گذارد که رکعت اخیره صلات است.
بعد نماز احتیاط می خواند.
بعد نماز را اعاده می کند.
خب اینجا مرحوم خویی اشکال کرده : فرموده این آقا بنا را می گذارد بر اینکه این رکعت آخر نمازش است سلام می دهد یک رکعت نماز احتیاط هم می خواند. چرا باید نماز را اعاده کند آقای صاحب عروه!
ممکنه بگی این شخص نمازش را که خوانده شاید آن رکعتی را که بنا گذاشته رکعت آخر صلاتش است آن رکعت نماز احتیاط بوده خب محقق خویی می فرماید بسیار خب آن رکعت ، نماز احتیاط است. خوانده بعد سلام داده یک رکعت نماز احتیاط خوانده هیچی الکی. میگی خب اون الکی ولی آن نماز احتیاط را در وسطش قصد رکعت آخر صلات را کرده یعنی نماز احتیاط را به نیت رکعت چهارم آورده خلل در نیت زده اون را چکار میکنی؟
می فرماید خلل در نماز درست است و مبطل است علی القاعده . ولی روایاتی داریم که الصلاه علی ما افتتحت علیه نماز مهم آن نیت اولی است اگر شما نیت اولی ات این بود که چهار رکعت نماز عصر می خوانم د راثنا حواست پرت بود به نیت عشا ادامه دادی عمده همان نیت اولی است . خب وقتی که ایستاده شک می کند رکعت احتیاط است یا رکعت آخر صلات؟ نیت اولی اش اگر نماز احتیاط بوده نیت احتیاط بوده نیت وسط نماز هم ملغی است و اشکال ندارد فقط به نیت خلل خورده اون هم که معفو است : الصلاه علی ما افتتحت علیه ) این فرمایش محقق خویی است. لذا می فرماید اعاده نماز هیچ وجهی ندارد. فقط بنا را بر رکعت آخر می گذارد بعد یک رکعت نماز احتیاط می خواند .
البته این د رصورتی است که شک بین دو و سه و سه و چهار کرده باشد یعنی نماز احتیاطش یک رکعت باشد نه دو رکعت.
این فرمایش محقق خویی به عرض قاصر ما اشتباه است. چون ما روایاتی نداریم که دلالت بکند بر اطلاقی و عمومی که الصلاه علی ما افتتحت علیه) این را ما اولین بار از شیخنا الاستاذ شنیدیم و فکر نمی کردم محقق خویی… اینجا دیدم که عین این عبارت را محقق خویی تصریح فرموده.
روایاتی که در مقام وارد شده همه روایاتی است که بین فریضه و نافله است . نماز میخواند خیال می کند نافله است بعد می فهمد فریضه است. اونجا مثلا دارد که صحیح انما هی علی ما افتتحت علیه ؛ هی دارد . اطلاقی ندارد .لذا موردی که نافله شروع کرده بعد فکر کرده فریضه است یا فریضه شروع کرده بعد فکر کرده نافله است همین طور است و معفو است ولی اگر کسی نماز عشا شروع کرده بعد در اثنا به قصد مغرب ادامه می دهد یا عصر شروع کرده در اثنا به قصد ظهر ادامه می دهد یا نماز احتیاط به قصد صلات احتیاط ادامه می دهد یا به قصد رکعت اخر ادامه می دهد ، این تخلف نیت مضرّ نیست کجا؟
ش…
ا. ولی شما باید نیت نماز احتیاط … آن نافله تعبدی است. نافله که نیست . چون ما نافله یک رکعتی که نداریم . تعبدی است.
آنی که هست این است که رکعت آخری نماز با نما زاحتیاط این دو تا ماهیت است.
اگر کسی بگه کما اینکه فکر می کنم شاید مرحوم استاذ فرموده: این نافله و فریضه از باب مثال راوی ذکر کرده ، خصوصیت ندارد؟
جواب این است که نه؛ چه می دانیم شاید خصوصیت داشته باشد. الان ما می بینیم که اگر کسی ظهر می خواند اشتباهی نیت عصر می کند از عصر به ظهر، عدول جایز است ولی اگر ظهرش را خوانده اشتباهی به جای عصر ظهر میخواند از ظهر به عصر عدول جایز نیست. خب شریعتی که از ظهر به عصر عدول جایز نیست از عصر به ظهر جایز است . خب شاید از نافله به فریضه نیت خلاف مضرّ نباشد ولی غیر نافله مضرّ باشد لذا خیلی من زور زدم که این فرمایش محقق خویی را تمام کنم محل ابتلای خودماست گاهی یک دفعه در نما زحواسم میرود خیال می کنم دارم نماز عشا می خوانم خیلی اذیت می شوم ولی هر چه زور زدم به هیچ وجه من الوجوه این فرمایش محقق خویی که عرض کردیم قبلا از استاد شنیده بودیم قابل دفاع نیست لذا این اشکالی که محقق خویی کرده وارد نیست تا ببینیم کلام صاحب عروة در این صورت تمام می شود یا نه. و للکلام تتمة ان شاءالله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.