متن فقه، فروع علم اجمالی، تابستان ۹۷، جلسه ۲۴

بسم الله الرحمن الرحیم

فروع علم اجمالی

یکشنبه ۹۷/۴/۳ (جلسه ۶)

 

کلام در این بود که در مسئله نهم صاحب عروه فرمود اگر کسی شک کند بین دو و سه یا دو و چهار یا سه و چهار، و بنا را بر سه یاچهار گذاشته نماز احتیاط میخواد بخواند. بعد شک می کند این رکعتی که الان میخواند رکعت آن رابعه بنائیه است یا رکعت اول صلات احتیاط است؟ خب این جا فرمود بنا می گذارد بر اینکه این رکعت رابعه بنائیه است و آخر صلات است. بعد نماز احتیاط هم می خواند بعد از نماز احتیاط هم نماز را دو مرتبه اعاده می کند.

محقق خویی اشکال کرد فرمود این مسئله سه صورت دارد:

صورت اولا این است که شک می کند بین دو و سه یا سه و چهار که نماز احتیاط یک رکعت میخواد بخواند خب بنا می گذارد که این رکعت رابعه است نه رکعت صلات احتیاط. فرموده از باب قاعده اشتغال . چون نمی داند که آیا این چهار رکعت بناییه را خوانده یا نخوانده ؟ قاعده اشتغال می گوید بنا بگذار این رکعت آخری صلات است. بعد یک رکعت نماز احتیاط می خواند.

خب از دوحال خارج نیست:

یا آن رکعت اولی که رابعه بناییه گذاشته ،رکعت رابعه بوده واقعا، بعد هم صلات احتیاط خوانده خب دیگه درست است. گیری ندارد.

یا نه؛ فی علم الله آن رکعت صلات احتیاط بوده، رابعه را قبلا خوانده بعد از سلام نماز یک رکعتی اضافه خوانده ، خب اشکالی ندارد و به جایی بر نمی خورد. نماز را برای چه اعاده بکند اقای صاحب عروه؟؟!

خب اینجا دو تا مشکل هست:

یک مشکل این است که اقای خویی! وقتی که این رکعت رابعه را بنا گذاشت بر رکعت رابعه بناییه اگر فی علم الله صلات احتیاط بوده این به نیت خلاف تمام کرده مثل این می ماند که نماز مغرب شروع کرده بعد در اثناء نماز به نیت نماز عصر تمام کرده، خب صلات احتیاط ، این در اثناء قصد کرده رکعت رابعه بناییه ، نیت خلاف کرده ، نیت خلاف مضرّ است.

این را فرمود درست است و علی القاعده مضر است  ولکن اونی که هست ما روایاتی داریم که آن روایات اگر چه در مورد نیامده ولی از او یک قاعده ی کلیه اصطیاد می شود که صلات بر اونی واقع می شود که افتتحت علیها ، اگر صلات به نیت ظهر شروع کرد به نیت عصر شروع کرده، به نیت صلات احتیاط شروع کرده دیگه بقائا مهم نیست چه نیتی دارد ، عمده همان نیت اول نماز است. خب اگر این فی علم الله اول به نیت صلا ت احتیاط شروع کرده این نیت بر خلاف در اثناء ، مضر نیست ،خللی ندارد، لغو است ، لذا اشکالی ندارد.

این یک اشکال، که جوا ب این طوری داد.

یک اشکال دیگر هست که خب، الان این بنا گذاشت بر رکعت رابعه بناییه ، حالا می خواد سلام بده، سلام باید در رکعت رابعه واقع شود از کجا می داند این سلامی که می دهد در رکعت رابعه است ، شاید این سلامی که می دهد در رکعت احتیاط باشد؟؟ این از کجا ثابت شود؟؟

این را محقق خویی دو جواب مید هد:

اولا ما دلیلی نداریم که سلام نماز باید در رکعت رابعه باشد . بله؛ از باب ترتیب بایستی رکعت رابعه اول خوانده شود. خب این رکعت رابعه را قطع دارد که خوانده. حالا یا قبلش یا این. پس این سلامی که می دهد ترتیبش حفظ شده لذا سلام باید در رکعت رابعه واقع شود این از کجا در آمده؟

جواب دوم: بسیار خب. من یک وقتی وارد رکعت رابعه شدم صد درصد. رکعت رابعه بنائیه را وارد شد م، احتمال میدهم آن رکعت رابعه بنائیه باقی باشد، خب سلام بالوجدان هست، رکعت رابعه بنائیه هم بالوجدان باقی است ، مراد از اینکه سلام در رکعت رابعه بنائیه واقع شود ایشان در بحث عام و خاص فرموده که اگر دو جزء مرکب ، دو تا عرض باشد، که هر عرضی مال یک معروض است این ظهور فی در ظرفیت نیست. وقتی میگن طلاق در عده، معناش این نیست که طلاق در ظرف عده باشد؛ یعنی طلاق باشد،عده هم باشد.سلام در رکعت رابعه، یعنی سلام باشد و رکعت رابعه هم باشد، سلام که بالوجدان است ،رکعت رابعه هم بالتعبد باقی است این می شود سلام در رکعت رابعه. لذا چه مشکلی دارد؟ اعاده برا ی چه؟ چه خللی به نماز خورده که باید اعاده کند؟

این صورت اولا، صورت ثانیه عین صورت اولا است. حالا دیگه ایشان یک صورت مستقلی درست کرده و گرنه کپی صورت اولا است.

اون صورت ثانیه این است که شک کرده بین دو و چهار و شک دارد که این رکعتی که الان دارد می خواند رکعت رابعه بناییه است یا رکعت دوم صلا ت احتیاط است ، رکعت اخیره صلات احتیاط است؟ قطع دارد رکعت اولای صلات احتیاط نیست.

این را هم باز بنا را می گذارد بر اینکه این رکعت رابعه بنائیه است بعد هم دو رکعت نماز احتیاط می خواند باز الکلام الکلام:

اگر این رکعت رابعه بنائیه است، که اهلا و سهلا. خب سلام داده دو رکعت نما ز احتیاط هم خوانده. اگر این رکعت رابعه بناییه نیست، رکعت اخیره و دومی صلات احتیاط است، این هم مضرّ و مخلّ نیست چون صلات احتیاطش را خوانده، سلام داده بعد بلند شده دو رکعت دیگه نماز احتیاط بعد از نماز خوانده ، به جایی بر نمی خورد. می ماند که آن نیت خلاف، اینکه آن سلام در رکعت رابعه باشد، اون هم که الکلام الکلام که جوابهاش را عرض کردیم. این دو صورت.

صورت ثالثه ای که در مقام هست این است که اقای خویی می فرماید: این آقا علم دارد یا این رکعتی که الان درش هست رکعت رابعه بناییه است، یا رکعت اولای صلات احتیاط است ؟ نمید اند رکعت رابعه بناییه است یا رکعت اولای صلات احتیاط است؟

اینجا یک خورده امر مشکل می شود چون بنا را بر رکعت رابعه بناییه گذاشت بعد سلام داد، دو رکعت نماز احتیاط آورد، این احتمال می دهد نماز احتیاط سه رکعت شده باشد، چون یک رکعت قبلی، این هم دو رکعت ، سه رکعت، خب کسی که من زاد فی صلاته رکعه فعلیه الاعاده.

بعضی فرمودند نظر صاحب عروه به همین صورت ثالثه است آن صورت اولا و ثانیه که اعاده صلات معنا ندارد. همین صورت ثالثه مقصودش است.

در این صورت ثالثه ایشان می فرماید این علم اجمالی منحلّ می شود که من وقتی سلام دادم احتمال می دهم یک رکعت اضافه آورده باشم ، خب آقای خویی فرموده استصحاب عدم زیاده صلات: اصل این است که من سه رکعت نماز احتیاط نخوانده‌ام ، رکعت ثالثه را نیاوردم، با وجود این اصاله عدم زیاده، استصحاب عدم اتیان رکعت ثالثه ، برای چه نما ز را اعاده کنم ؟ اینجا هم وجهی برای اعاده نماز نیست لذا در جمیع صور ثلاث، همین که بنا بر رکعت آخری میگذارد ، آن نماز های احتیاطی که دارد حالا یا یک رکعت یا دو رکعت را می آورد.

محقق حکیم یک اشکالی کرده در مسئله پنج فروع علم اجمالی و فرمود ه ما نحن فیه عین مسئله پنجم است.

اشکالی که کرده این است که اگر شما شک داری این رکعت ، رکعت رابعه بنائیه است یا رکعت اولای صلات احتیاط است؟ چرا باید بنا بگذاری که این رکعت رابعه است؟

میگی آقا استصحاب می گه من یک رکعت نیاوردم از آن چهار رکعت، رکعت رابعه را نیاوردم ،خب استصحاب میگه رکعت رابعه را نیاوردی اثبات نمی کند که این رکعتی که دستت است رکعت رابعه است. قاعده اشتغال می گه رکعت رابعه را نیاوردی اثبات نمی کند که این رکعتی که دستت است رکعت رابعه است. خب محقق حکیم چه کنیم ول کنیم بریم؟ می فرماید نه، چون اگر ول کند قطع دارد که قطع صلات کرده حرا م است این یا بنا می گذارد بر این که رکعت رابعه است، یا بنا می گذاره بر اینکه رکعت صلات احتیاط است، اختیار با خودش است. چرا؟ چون این امر دائر است بین مخالفت قطعیه و مخالفت احتمالیه، اگر ول کند قطعا مخالفت قطعیه کرده، چون یا رکعت رابعه بناییه است ، قطع فریضه کرده، یا رکعت صلات احتیاط است ، قطع فریضه کرده. چون می تواند مخالفت احتمالیه کند باید مخالفت احتمالیه و موافقت احتمالیه کند .موافقت احتمالیه اش هم به این است که این بنا میگذاره که این رکعت ، رکعت رابعه بنائیه است یا بنا می گذاره بر اینکه این رکعت، رکعت اولای صلات احتیاط است.

ش. چرا استصحاب بقاء در رکعت چهارم جاری نمی کنیم؟

ا. اون هم ثابت نمی شود. استصحاب اینکه من در رکعت چهارم بوده، الان هم در رکعت چهارم اثبات نمی کند این رکعتی که دست من است رکعت چهارم است مثل این می ماند که الان شما عبایت توی قاذوره نجس افتاده ولی عبا و قاذوره خشک بوده اند ، تکاندی بعد این عبا افتاد توی آب قلیل نمی داند عبا قاذوره درش هست یا نیست؟ استصحاب بقاء قاذوره اثبات نمی کند که آب ملاقات کرده      با قاذوره.

یا اینکه این آب دیشب توی این حوض کر بوده، الان احتمال میدهم آب دیشب را کلا عوض کرده باشند استصحاب بقاء الکر فی الحوض اثبات نمی کند که این آب، کر است . استصحاب اینکه این رکعت رابعه من داخل شدم، الان احتمال می دهم داخل رکعت رابعه باشم، اثبات نمی کند که این رکعتی که دست من است ، این رکعت، رکعت رابعه است.

ش. مگر ما دنبال این نیستیم که صلات احتیاط باید بیاید. لذا این هم لازم باشد که بنا بر چهار بذار ….استصحاب عدم اتیان رکعت احتیاط این را اثبات می کند که باید رکعت احتیاط را بیاوری .

ا. اشکال ندارد. استصحاب عدم اتیان صلات احتیاط ثابت می کند باید بیاری ولی خب این رکعت شاید زیادی باشد. این را الان شما به چه دلیل به عنوان رکعت رابعه می آوری؟

ش. اصلا لازم نیست به عنوان رکعت را بعه بیاوریم.

ا. پس چکار کنیم. نیت باید داشته باشد.

ش. استصحاب عدم اتمام نماز وقتی جاری بشه من باید نمازم را تمام کنم

ا. خب این رکعت چرا؟

ش. استصحاب عدم اتمام نماز را جاری می کنم بالوجدان هم …

ا. خب حالا این اشکالی است که خوب است. این اشکال به محقق  حکیم وارد است که وقتی من استصحاب کردم ، رکعت رابعه را نیاوردم ، خب عقل می گوید رکعت رابعه را بیاور دیگه. خب من رکعت رابعه را من بیاورم. این رکعت، رکعت رابعه میشود. لازم نیست من ثابت کنم این رکعت، رکعت رابعه است. عقلا میگه شما باید چهار رکعت می آوردی، استصحاب می گوید رکعت رابعه را نیاوری. خب باید بیاری دیگه! دارم رکعت رابعه را می آورم . اینکه من بنا را بگذارم بر رکعت رابعه نه از این باب است که استصحاب میگه رکعت رابعه است. آقای حکیم! شما قبول داری که یک رکعت رابعه را نیاوردی ؟ خب اشتغال یقینی یستدعی الفراغ الیقینی .خب باید تو رکعت رابعه را بیاری. صاحب عروه هم فرموده باید بیاری. خب بیاری چه جوری باید بیاری ؟  همین که این را بنا بذاری بررکعت رابعه، می شود رکعت رابعه. شما می گی ممکنه د رآن اثناء نیت نماز احتیاط کرده باشی خب اون به درد نمی خورد چون در اثناءنماز ، نیت مضرّ نیست.

پس عقل می گه شما بنا را بگذار این رکعت رابعه است چون وقتی شارع میگه شما باید چهار رکعت را تمام کنی عقل میگه کی چهار رکعت را تمام می کنی؟ وقتی که این رکعت را به قصد رکعت چهارم بیاری. این مثل این می ماند که یک کسی بلل مردد بین بول و منی از او خارج شد. حالا نمی داند که این بلل بول است یا منی؟ وضو گرفت. بعد از وضو استصحاب بقاء حدث دارد، حتی استصحاب عدم کونه جنبا ممکن است داشته باشد، جنب نیست. دیگه آقای حکیم! بالاتر از این که نمی شود. یک شخصی وضو گرفت بعد از وضو علم اجمالی پیدا کرد این بلل یا بول است یا منی؟ خب این جا استصحاب عدم جنابت جاری می شود. چون استصحاب عدم کونه بولا اثر ندارد، من وضو را گرفتم . در عین اینکه میگه جنب نیستی ولی عقل می گوید غسل کن. میگه من جنب نیستم. میگه درست است. چون تو یک استصحاب بقاء حدث داری این استصحاب بقاء حدث بخواد کمرش بشکند و جاری نشود راهی ندارد مگر اینکه شما غسل کنی. عقل است. میگه غسل کن تا کمر استصحاب بقاء حدث بشکند . میگی شارع تعبد کرده که من جنب نیستم ؟؟ بله؛ لذا شما بدون غسل می توانی وارد مسجد شوی ولی اگر بخوای نماز بخوانی باید غسل کنی، اگر بخوای دست به قرآن بزنی باید غسل کنی. غسل باید کنی نه از باب اینکه جنبی، از باب ا ینکه کمر استصحاب بشکند.

ما نحن فیه هم همین طور است اقای حکیم! این شخص وقتی که بالتعبد رکعت رابعه را نیاورده ،خب باید رکعت رابعه را بیاره، قطع فریضه هم که حرام است، خب چه کار کند ؟ مجبور است که بنا بگذاره همین رکعت، رکعت رابعه باشد.

پس این فرمایش که استصحاب ثابت نمی کند که این رکعت، رکعت رابعه است ، این درست است ولی ما برای اینکه بنا بگذاریم بر رکعت رابعه بنائیه احتیاج نداریم ثابت کنیم که این رکعت، رکعت رابعه است، فقط همین مقدار که استصحاب جاری شود که رکعت رابعه را نیاوردی کمرش می شکند ، وقتی کمرش شکست ، کارش تمام است.

لذا این اشکالی که محقق حکیم کرده وارد نیست، همان طور که محقق خویی فرموده این بنا بر چها رمی گذاره یک رکعت نماز احتیاط می خواند. ما فقط اشکال ما به محقق خویی این است که آن ادله ای که شما می فرمایید الصلاه علی ما افتتحت علیه، ما روایتی نداریم که اطلاق داشته باشد. این قدر هم روایا ت متعدد نیست که بگیم این ها به عنوان مثال است. روایات فقط در خصوص نافله و فریضه است شما از نافله و فریضه تعدی کنی به ما نحن فیه که اگر نیت صلات احتیاط کرده باشد مضرّ نیست. این فایده ندارد.

خب حالا چکار کنیم این مبنای آقای خویی که درست نشد، شما الان بنا را گذاشتی بر رکعت رابعه بناییه ، چکار کنیم؟ بگیم استصحاب میگه شما نیت صلات احتیاط نکردی شک داری که نیت صلات احتیاط کردی یا نکردی؟ استصحاب میگه نیت صلات احتیاط نکردی، به درد نمی خورد. چون استصحاب میگه نیت صلات احتیاط نکردی این اثبات نمی کند که من نیت رکعت رابعه بناییه کردم.

خب شک دارم که این رکعتی که دستم است از اول تا اینجا به قصد رکعت رابعه بنائیه آوردم یا به قصد رکعت رابعه بنائیه نیاوردم ، استصحاب از اول به قصد رکعت رابعه بنائیه نیاوردی لذا این نیت نداشتی .

بگی اصل این است که من قصد صلات احتیاط نکردم ؟

اصل این است که من قصد صلات احتیاط نکردم به درد نمی خورد. چون اصل این است که من قصد صلات احتیاط نکردم اثبات نمی کند قصد کردم رکعت رابعه بنائیه را. لذا باید تفصیل بده . صاحب عروه اگر این مبنا را که ظاهرا قبول داشته باشد که الصلاه علی ما افتتحت علیه غلط است. این باید تفصیل بدهد:

یک وقت الان بلند شده تسبیحات اربع می گوید. هنوز به رکوع نرفته، اینجا هیچ محذوری ندارد، بر میگردد از اول تسبیحات اربع را می گوید به قصد رکعت رابع یا اگر حمد خوانده بر می گردد ، دو مرتبه حالا حمد یا تسبیحات اربع به نیت رکعت رباعیه می گوید .اما اگر رفته باشد رکوع و در رکوع یا بعد از رکوع شک کند آیا این رکعت رابعه بنائیه بوده یا رکعت احتیاط بوده به چه نیت اولش را آورده الان دیگه کارش خراب است چون الان دیگه نمی تواند بر گردد این رکوع را اعاده کند، اگر برگردد رکوع را اعاده کند زیادی در صلات می شود، بر نگردد خب استصحاب میگه شما رکوع رکعت رابعه را نیاوردی.

روی این جهت ، روی عرض ما این مطلب تمام است که ما در ما نحن فیه بنا را میگذاریم بر رکعت رابعه بنائیه، نماز احتیاط هم می خوانیم بعد هم باید مجددا نماز را اعاده بکنی.

ش. نیت ما فی الذمه کنی چی؟

ا. خب اون کمرش، اون وسطش نمی داند چی بوده؟

ش. هر چی که باشد؟

ا. فایده ندارد. چون شما باید یقین کنی که چهار رکعت نماز خواندی.

ش. استصحاب که می گه نماز احتیاط را بخوانی ؟

ا. نه؛ اینکه شما چهار رکعت را آوردی باید ثابت بشود. شارع به شما امر کرده چهار رکعت به نیت نماز ظهر بخوان.

ش. الان که من بنا می گذارم ..

ا. خب اون وسطش چی؟

ش. وسطش ..

ا. یعنی قبل از رکوع؟ شما این رکعتی که وقتی رفتی به رکوع نمی دانی این رکعت ، بنائیه است یا احتیاط است؟ خب این رکعت را به چه نیت اوردی؟

ش. چهارم به قصد …

ا. چهارم به قصد صلات عصر… مثل اینکه کسی بگه چهار رکعت نماز می خوانم …

ش.ما فی الذمه معناش همین است …

ا. ما فی الذمه یعنی همان نیتی که کردم، خب شاید نیتی که کردم صلات احتیاط بوده.

ش. خب اگرصلات احتیاط بوده..

ا. نمی دانیم ما الان.

ش. قبلش یک نماز چهار رکعتی خوانده دیگر.

ا. نه؛ ممکنه حواسش نبوده.اثبات نمی کند که .. این که می شود مثبت. در ما نحن فیه این نمی داند الان چکار باید کند.

ممکنه کسی اشکال کند که اگر شما این مبنا را قبول نداری برای چه بنا بر رکعت رابعه بگذاره؟ چون بنا بر رکعت چهارم گذاشتن به درد نمی خورد. چون  اگر اثنایش به نیت رکعت رابعه نبوده اینجاش به چه درد می خورد؟!

خب می گیم حق باشماست ولی مشکل این است که به قول محقق حکیم اگر این رها کند قطع دارد که این ابطال نماز کرده چون یا رکعت رابعه بنائیه بوده خب ول کرده قطع صلات است ، یا رکعت احتیاط بوده باز همین طور.

بله،؛ این کلامی که اقای حسینی نژاد می فرماید در یک صورت درست است و آن اینکه : من نمی دانم این رکعت، رکعت رابعه است یا رکعت صلات احتیاط است در اثنا؟ و یقین هم دارم نیت خلاف نکردم، الان یک دفعه شک کردم که این واقعا رکعت رابعه است یا رکعت صلات احتیاط است؟ ولی یقین دارم که اگر رکعت    صلات احتیاط باشد، رکعت رابعه را آوردم و یقین دارم اگر رکعت رابعه باشد، من قبلا سه رکعت خواندم، این اگر باشد درست است چون به نیت همانی که شروع کرده تمام می کند وقتی تمام کرد قطع دارد که این چهار رکعت نماز را آورده یا قبلا آورده یا بعدآورده، منتها استصحاب می گه نماز احتیاط نیاوردی بلند می شی نماز احتیاط می آوری، اما این که این را به نیت نماز رکعت رابعه بنائیه بیاری یا اینکه در فرضی که من اصلا احتمال می دهم که بنا را بر چهار گذاشتم حواسم پرت شده شروع کردم به نیت نماز احتیاط، و حال آنکه رابعه مانده، اینا دردی را دوا نمی کند، لذا اینی که صاحب عروه فرمود این بتن آرمه است اقای خویی! این هیچ کاری نمیتوانی… فتوا همین است که ایشان فرموده. و اقای حکیم اون .. درست به خال زده ، ولی یک خورده در مستمسک انجاهایش را که استصحاب اینکه من رکعت رابعه را نیاوردم ، اثبات نمی کند که این رکعت رابعه است، اینا دیگه فیه ما فیه است. مهم این است که استصحاب میگه اگر بنا را بر چهار بذاره با ز استصحاب میگه من رکعت رابعه را نیاوردم چون ممکنه اولش من قصد صلات احتیاط کردم، نیت خلاف مضرّ است.

بله، اگر قبل از رکوع متوجه شود این خوب است، چون وقتی قبل از رکوع متوجه شود ، اینجا دو مرتبه آن مقدار را اعاده می کند حالا یا تسبیحات اربعه یا حمد، بعد یقین می کند رکعت رابعه را آورده مضرّنیست.

اینی که عروه فرموده که بنا میگذاره رکعت رابعه بنائیه است ، بعد نماز احتیاط را می خواند بعد نماز را اعاده می کند، ولی خب این اشکال به صاحب عروه هست که مخیر است بنا را بگذاره بر اینکه این رکعت رابعه  بنائیه است نماز احتیاط می خواند ، یا اینکه نه؛ بنا می گذاره این رکعت احتیاط است، سلام می دهد، نماز را دو مرتبه می خواند.

ممکنه بگی این بنا بذاره که نماز احتیاط است، سلام بده رها کند، استصحاب میگه نماز احتیاط را شما نخواندی، قطع فریضه شد، میگیم خب، اگر بنا را بذاره بر چهار که این رکعت رابعه بنائیه هست، نماز احتیاط بخواند این هم باز ممکنه قطع صلات باشد ، چون اگر نیت نماز احتیاط کرده باشد در اثنا نیت خلاف کرده باشد مضرّ است، لذا نیت نما ز احتیاط هم بکند ممکنه قطع صلا ت باشد نیت نماز رکعت رابعه بنائیه هم بکند ممکنه قطع صلات باشد به همین جهت مخیر است یکی از دو کار را انجام دهد، مخیر است نماز را اعاده کند. ندیدم کسی تفصیل و این نکات ، اگر این طور کسی تعلیقه زده باشد معلوم است به عمق مطلب رسیده.

هذا تمام الکلام در مسئله تاسعه.

ش.اقای خویی چون روایات الصلاه علی ما افتتحت علیه را … چون انها در مورد ساهی است . در حالی که این بعد از اینکه ملتفت شد اینجا که بنا را میذاره بررکعت بنائیه ، صلات احتیاطش را درست نمی کند چون ملتفت عامداست نسبت به …

ا. نه دیگه، آن مقداری که   ساهی نیست و مضر نیست دیگه بعدش که عامد نیست.

ش. بعدش عامد است.

ا. نه دیگه عامد نیست چون بنا را بر چهار گذاشته.

ش. اقای خویی میفرماید اگر صلات احتیاط باشد درست است چرا؟ چون …

ا. چون نیت صلات احتیاط کرده.

ش. خی این ساهی بودن..

ا. نه؛ این استصحاب می گه این رکعت نماز احتیاط نیست. ساهی مهم نیست، یعنی عن عذر دارد می آورد. الان شارع بهش گفته این نیت را بکن . الان این به تعبد شرعی میگه صلات احتیاط نبوده لذا مضرّ نیست. عامدی که عمدا، دیوانه مگر باشد، کسی نماز ظهر بخواند در وسط نماز، نیت عصر کند. این یا ساهی است یا اینکه به وجه شرعی وظیفه اش این بوده، خیال می کرده وظیفه اش این بوده، و لو این خیال به جهت استصحاب باشد.

یک نکته ای هم راجع به مسئله هشتم که صاحب عروه فرمود: اون نماز اون یک رکعت را ضمّ می کند به آن نماز دومی، اون را باید به قصد ما فی الذمه ضمّ کند یعنی به این معنا که اگر نقص از صلات دوم بوده،من به نیت صلات دوم می آورم و گرنه اگر مطلقا به نیت صلات دوم بیاره این احتمال زیاده دارد در نماز. این مثل این است که کسی نما ز مغرب خوانده سه رکعت، بلند می شود یک رکعت دیگه، باز به قصد نماز مغرب میاره این باطل است ، در طواف هم فرمودند اگر کسی هفت شوط زده، بعدبگه یک شوط دیگه به این طواف میخوام اضافه کنم این باطل است.

ش. استصحاب عدم اتیان رکعت…

ا. استصحاب عدم اتیان رکعت درست است ولی بعد مستلزم علم اجمالی می شود چون اگر من این را قطعا بیارم علم اجمالی پیدا می کنم یا آن سلام بی جا بوده یا این رکعت را اضافه آورد م، چون رفع ما لا یعلمون از وجود سجده سهو با این استصحاب عدم زیاده تعارض می کند، تساقط می کند. این نکته را تعجب می کنم که چطور محشین و اقای خویی ملتفت نبودند شاید هم به وضوحش واگذار کردند اینکه صاحب عروه فرموده ضمّ الیه ما یحتمل النقص، ضم الیه ما یحتمل النقص رجائا اما اگر قطعا به قصد صلات دوم بیاره علم اجمالی پیدا می کند که یا سلامی که داده غلط بوده یا این رکعت زیاده بوده، استصحاب عدم زیاده با رفع ما لا یعلمون تعارض و تساقط می کند لذا هم بایدصلات را اعاده کند و هم بایستی سجده سهو را به جابیاره که کارش مشکل می شود. ولی اون رکعتی که اضافه می کند باید به این نیت باشد که خدایا اگر نقص مال این است به قصد صلاتی، اگر نقص مال این نیست این رکعت را الکی می آورم. اگر این طور نکند نماز دومش هم اشکال پیدا می کند .

هذا تمام الکلام در فرع نهم ،فرع دهم ان شاءالله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *