بسم الله الرحمن الرحیم
فروع علم اجمالی
دوشنبه ۹۷/۴/۴ (جلسه ۷ از سال ۹۷)
خب این مسئله نهم که دیروز تمام کردیم ممکنه بعضی بگن : محقق خویی برای چی این شبهه را طرح کرده که این سلامی که میخواد بده از کجا میخواد ثابت بشه از رکعت رابعه است، تا بفرماید استصحاب بقاء رکعت رابعه می کنیم. این یقین دارد این سلامی که بده درست است چون یا این رکعت، رکعت رابعه بنائیه است که سلام فی موضعه است،یا این رکعت ، رکعت احتیاط است خب سلام باید بده. یقین دارد که سلام باید بده این چه اشکالیه که طرح کرده اقای خویی!؟
این حرف ناشی از عدم دقت در کلام محقق خویی و حکیم و دیگران است.
نکته این است که صاحب عروه می فرماید: جعلها آخر صلاته، یعنی سلام را به نیت رکعت بنائیه رباعیه می آورد نه سلام را به قصد ما فی الذمه.
خب وقتی این سلام را به قصد رکعت رابعه می آورد باید ثابت شود این سلام در رکعت رابعه است.
لذا این حرف ناشی از عدم توجه است. این مسئله هیچ مشکلی ندارد. فتوای صاحب عروه تمام است.
فتوای محقق خویی هم اگر آن فرمایش که عمده نیت اول صلات است، بعد نیت عوض بشه مضر نیست، اگر عموم آن نکته تمام بشه ، فرمایش محقق خویی هم تمام است.
ش. اگر در همان صورت اولی که محقق خویی آوردند، اگر بنا بر رکعت رابعه بنائیه نذاره، به قصد ما فی الذمه، من نمی دانم فی الواقع یا رابعه بنائیه است یا احتیاط است؟ من به قصد ما فی لذمه سلام را می دهم و این رکعت آخر را می آورم. خب اگر فی الواقع رابعه بنائیه باشد همان حساب می شود اتوماتیک به قول خودتان. اگر هم احتیاط باشد، احتیاط حساب می شود، چه اشکال دارد؟
ا. خب دیروز عرض کردیم،اگر شما ان طوری باشد وشما این را صلات احتیاط نیت کرده باشی، خب این قصد ما فی الذمه یعنی اونی که اول نیت کردم؟
ش. هر چه وظیفه واقعی من است؟
ا. وظیفه واقعی عشاست ، پس احتیاط هیچی. پس باید ثابت شود که شما چهار رکعت خواندی. این که هر چه وظیفه ام است ثابت نمی کند که شما چهار رکعت خواندی. شما باید چهار رکعت بیاری.
ش. خودش اتوماتیک حساب می شه.
ا.نمی شود دیگر. اگر این نماز، احتیاط نیت شده بود. شما هم الان از نماز احتیاط نیت می کنی، کلام این است که وقتی ما فی الذمه خواندی، از کجا ثابت بشه چهار رکعت خواندی و سلام در رکعت رابعه است؟ شاید این سلام در نماز احتیاط بوده؟
ش. الان این رکعتی که من در آن هستم یا فی الواقع رابعه بنائیه است یا احتیاط است درسته؟
ا. بله.
ش. من که نمی دانم . من این رکعتی که هستم..
ا. خب از اینجا به بعد به چه نیتی باید بخوانی؟
ش. من این را به قصدهمانی که فی الواقع بر عهده من است، اگر رابعه بنائیه است که من نمی دانم خود او حساب می شود. اگر احتیاط است، احتیاط حساب می شود، دست من نیست که چه حساب شود ،فی الواقع به قصد همانی که عهده من است می آورم.
ا. عرض می کنم دیگه. اونی که فی الواقع به نیت شما هست هم نماز احتیاط به گردن شماست ، هم این به گردن شماست. هر دو به گردن شماست.
ش. الان این رکعت آخر یکی از دو تاست دیگه.
ا. یک رکعت احتیاط بعدش بخوانی، شما باید ثابت بشود … با آن مبنای محقق خویی بایدثابت بشود، ولی اگر مبنای محقق خویی نباشد درست نمی شود.
دیروز به آقای حسینی نژاد عرض کردیم اشکال ندارد.
ش. با مبنای شما هم خیلی خوب است اتفاقا.
ا. نه؛ با مبنای ما هر دوش غلط میشود. فایده ندارد.
ش. چون اونجا نیت خلل واقع نمی شود.
ا. خلل واقع می شود. چون اگراین رکعت رابعه بنائیه باشدو اولش را به قصد صلات احتیاط آورده باشی اینجا دیگه به درد نمی خورد.
ش…
ا. شما در اثنای این رکعتی.
ش. آن یک رکعت که به نیت نماز اصلی بوده؟
ا. نه، معلوم نیست نماز اصلی بوده . شک دارد ثم شک ان الرکعه التی بیده آخر صلاته یعنی نمی داند این را به نیت آخر صلات شروع کرده یا به نیت اول صلات احتیاط شروع کرده.
ش. خب من بقیه اش را ..
ا. بقیه اش به درد نمی خورد. بایداولش هم درست بشود. اولش درست نشود… مثل این است که شما رکعت اول را به قصدظهر شروع کردی ، رکعت دوم را نمی دانی چه جوریه رکعت سوم را به قصد واقع، واقع … وقتی واقعا این رکعت اخر صلاتی میشود که این ، اون تکه وسط درست بشود با آقای خویی بله؛ ولی اگر آن تکه وسط درست نشود ، کسی اشکال کرد ، می گه شما این را به قصد ما فی الذمه آوردی، خب ما فی الذمه صلاتت باطل بوده چون نیت اون وسط به هم خورده به نیت عصر بوده، آن یک تکه قبل از این ما فی الذمه را…
ش. نمی شود استصحاب کرد که نیت خلاف نکرده…
ا. نیت خلاف نکردم فایده ندارد، باید چهار رکعت به نیت ظهر بیاری .استصحاب اینکه نیت خلاف نکردی اثبات نمی کند که چهار رکعت خواندی.
ش. فرض نیت احتیاط کردنش جایی است که عصر را کامل خواندم بعد نیت احتیاط کردم. نه اینکه این یک رکعت…
ا. اشکال ندارد، باز نمازت باطل می شودچون در وسط صلات احتیاطت نیتت را بر گرداندی.
ش…
ا. شما یقین نداری که اگر نیت صلات … اون و دیروز عرض کردیم که بله، اگر این را شما بدانی که اگر نماز احتیاط را نیت کردی قبلا عرض کردیم که اگر این را بدانی که به قصدصلات احتیاط نیت کردی قطعا اون رکعت رابعه را خواندی، درست است،اینجا باید به نیت نماز احتیاط بیاری درست است و همین هم کافی است. ولی کلام در این است که احتمال می دهد اشتباها آن یک رکعت مانده باشد اشتباهی نیت کرده، اینا را روز اول عرض کردم .
العاشره: این است که می فرماید: اذا شک ان الرکعه التی بیده رابعه المغرب او انه سلم علی الثلاث و هذه اولی العشاء فان کانت بعد الرکوع بطلت و وجبت علیه اعاده المغرب و ان کان قبله یجعله من المغرب و یجلس و یتشهد و یسلّم ثم یسجد سجدتی السهو لکل زیاده من قوله بحول الله و للقیام و للتسبیحات چون تسبیحات اربعه هم گفته احتیاطا و ان کان فی وجوبها اشکال . اگر چه در وجوب سجده سهو صاحب عروه فرموده اشکالٌ من حیث عدم علمه بحصول زیاده فی المغرب چون یقین ندارد زیادی در مغرب کرده ، شک دارد، لذا فتوابه وجوب سجده سهو نمی دهد، ولی احتیاط واجب می کند.
خب این مسئله هم مسئله دقیق و پر تلاطمی است.
صاحب عروه می فرماید: اگر این شخص الان مشغول نماز است نمی داند این رکعت اولای عشا است که مغربش را خوانده سلام داده عشا را شروع کرده؟ یا نه، این رکعت رابعه مغرب بوده که حواسش نبوده اضافه مغرب را چهار رکعت خوانده؟
می فرماید: ان کان بعد الرکوع، اگر این شک بعد از رکوع بوده بطلت. نماز باطل میشود و وجبت علیه اعاده المغرب ، مغرب را باید دو مرتبه بخواند وعشا را بخواند. چون در ما نحن فیه این الان احتمال می دهد چهار رکعت نماز مغرب خوانده باشد خب این احتمال، اینجا استصحاب می گه این رکعت رابعه رکعت مغرب نیست، میگه خب، استصحاب رابعه میگه رکعت رابعه، رکعت مغرب نیست ، این اثبات نمی کند که تشهد و سلام را گفته، شاید تشهد و سلام را نگفته همین طور بلند شده به قصد رابعه حواسش نبوده.
پس بطلت.چون استصحاب اینکه این رکعت رابعه نماز مغرب نیست، و به قصد نماز مغرب نیاورده این اثبات نمی کند این نماز مغرب خوانده با تشهد و سلام، باید تشهد و سلام اثبات شود، در حالی که تشهد و سلام اثبات نمی شود.
اگر کسی بگه: ما قاعده فراغ و قاعده تجاوز جاری می کنیم این نمازی که خواندیم نمی دانیم سه رکعت خواندیم یا چهار رکعت خب اینجا قاعده فراغ و تجاوز را جاری می کنیم.
صاحب عروه اشکال می کند که قاعده فراغ و تجاوز به درد نمی خورد و جاری نمی شود چون معلوم نیست که من فارغ از نماز مغرب شده باشم فارغ ازنماز مغرب وقتی است که من سلام بدهم. من شاید سلام ندادم هنوز در نماز مغربم .
تجاوز هم فایده ندارد چون درست است که این رکعت رابعه مبطل است به قول صاحب مستمسک محقق حکیم، درست است که این رکعت رابعه مبطل است ولی این طور نیست که محل سلام و تشهد قبل از رکعت رابعه باشد، ترتیب باید … قاعده تجاوز: اذا خرجت من شیء و دخلت فی غیره ، خب فی غیره محرز نیست چون اگر این نماز عشا باشد دخلت فی غیره اما اگر این نماز مغرب باشد اشتباهی چهار رکعت خوانده باشد دخلت فی غیره نیست لذا این نماز باطل است.
ش. چون من الصلاه نیست فی غیره نیست دیگه؟
ا. چون غیر باید مترتب باشد دیگر. باید داخل در غیر شرعی بشود تا مترتب شود.
محقق خویی به صاحب عروه اشکال کرده که برای چه بطلت؟ قاعده فراغ دارد.
شما می فرمایید فراغ معلوم نیست. می فرماید فراغ معلوم نیست یعنی چه؟ ما لفظ فراغ که در روایت نداریم. ما در روایت نداریم که:
کلما فرغت من صلاتک.
روایت صحیحه محمد بن مسلم این است: کلما شککت فیه مما قد مضی فامضه کما هو. هر چی که شک کردی که گذشتی، گذشتی و اعتنا نکن.
الان من شک کردم در صحت نماز مغرب و مضی. گذشته نماز مغرب. چون یا باطل است یا صحیح است. خب گذشته ا لان نماز مغرب.
شما می گی فراغ محرز نیست ما فراغ را احتیاج نداریم عنوان فراغ را در روایات نیست. کلما شککت فیه مما قد مضی فامضه کما هو) خب تمام است.
لذا فرموده این نماز مغرب درست است ، این نماز و می شکند نیت عشا می کند چون معلوم نیست که این نیت عشا کرده باشد. رها می کند نماز عشا را میخواند و احتیاجی به اعاده نماز نیست.
عرض ما این است که این فرمایش محقق خویی نا تمام است.
چون قاعده فراغ و قاعده تجاوز در صلات مغرب معارض است با برائت از حرمت قطع در صلات عشا. چون احتمال میدهد که این را عشا نیت کرده باشد، خب اگر عشا نیت کرده باشد اگر بخواد قطع کند، حرمت قطع احتمال دارد خب برائت از حرمت قطع جاری می کنیم . برائت از حرمت قطع معارض اس با قاعده فراغ وتجاوز.
لذا این با هم تعارض و تساقط می کند، باید مغرب را دو مرتبه بخواند عشا را هم دو مرتبه بخواند .
ش. اقای خویی گفتن که استصحاب عدم دخول در نماز عشا…
ا. استصحاب عدم دخول در نماز عشا اثبات نمی کند …
ش. قبول دارید که نفی حرمت می کند؟
ا. نفی حرمت نمی کند. این اثبات نمی کند این نماز غلط است. این نماز یک نمازی است که احتمال دارد صحیح باشد، استصحاب اینکه من نیت عشا نکردم اثبات نمی کند که این نماز، عشا نیست. حتی استصحاب اینکه این نماز عشا نیست لازمه عقلی اش این است که قطعش جایز است. چون قطع صلات فریضه باطل است . این لازمه عقلی اش است.
ش. باید ثابت بشود که لازمه عقلی اش است.
ا. خب اون اثبات نمی کند که در اثناء نماز نیستیم.
ش. تعبدا به ما میگه .
ا. لازمه عقلی است. استصحاب اینکه من نماز عشا را شروع نکردم لازمه عقلی ا ش این است که من در اثناء نماز نیستم . لازم شرعی اش که نیست.
ش. احتمال دارد که برائت جاری بشه.
ا. برائت که معارض است با قاعده فراغ و تجاوز در نماز مغرب. قاعده تجاوز و فراغ در نماز مغرب معارض است با برائت از حرمت قطع در این نماز دوم.
ش. در راستای هم است چرا تعارض کنند؟ فراغ میگه میتوانی نماز را بشکنی برائت می گوید..
ا. فراغ نمی گوید نماز ت را بشکن. فراغ می گه نمازت درست است.
ش. درست است. برائت می گه ..
ا. خب یقین دارم یا این رکعت رابعه است که پس مغرب غلط است یا نماز عشاست که پس قطعش حرام است دیگه. ترخیص در مخالفت قطعیه عملیه میشود.
ش. این کلما شککت که مستند قاعده فراغ هست شککت با این قید که در نماز باشد؟
ا. نماز قطعا هست . قطعا در نماز مغرب …
ش. این الان شک دارد که از نماز مغرب بیرون آمده یا نیامده؟
ا. قد مضی. گذشته دیگه نماز مغرب. پ
ش. کلما شککت فیه. فیه دارد.
ا. خب یعنی نماز مغرب.
ش. خب شک من در این است که شاید من بعد از سلام هستم.
ا. خب همین، نماز مغرب قطعا گذشته. حالا این گذشته چون باطل کردم یا گذشته چون سلام دادم، الان مضی دیگر. چون قد مضی یعنی دیگر نمی توانم برگردم یعنی آن گذشت دیگر. یا به خاطر اینکه سلام دادم گذشت.یا رکعت چهارم مبطل است این گذشت.خلاصه گذشت دیگر.
ش. خب محقق خویی اصلا قبول ندارد حرمت قطع را.
ا. محقق خویی چطور در آن دیروز …ما فعلا کلاممان در این است که …
ش…
ا. خود محقق خویی هم احتیاط واجب دارد. محقق خویی اگر متوجه این تعارض بود می فرمود قاعده فراغ وتجاوز با برائت تعارض می کند و لکن ما حرمت قطع را قبول نداریم. چطور در مسئله قبلی زور زد علم اجمالی را منحل کرد؟؟!
ش. ایشان دارد که استصحاب …
ا. عرض می کنم دیگه. استصحاب به درد نمی خورد.
ش. این اشکال را خود ایشان متوجه بوده..
ا. نه دیگه متوجه نبوده ..اگر متوجه بود که استصحاب را …. چون استصحاب اینکه من نماز عشا را شروع نکردم این لازم عقلی اش این است که این قطع صلات نیست، اینکه ….چطور استصحاب بقاء صلات لازمه عقلی اش است این هم لازمه عقلی اش است. اینکه من در اثناء نماز نیستم و این قطع صلات نیست.
حالا اگر کسی بگه در ما نحن فیه وقتی که قاعده فراغ و تجاوز تعارض و تساقط کرد با برائت، نوبت می رسد به استصحاب عدم اتیان رکعت زائده.
خب گفتیم استصحاب عدم اتیان رکعت زائده به درد نمی خورد. قاعده استصحاب عدم اتیان رکعت زائده اثبات نمی کند که سلام و تشهد آوردی.
ممکنه کسی از این اشکال ما جوابی بده که این جواب بر مبنای محقق خویی تمام است ولو خود محقق خویی وارد این بحث ها نشده.
و لکن فی علم الله یعنی طبق صناعت این جواب باطل است.
کسی بگه نه؛ این نماز قاعده فراغ دارد و .. لذا اونی که ما گفتیم تعارض و تساقط می کند این اصلا .. فان کان بعد الرکوع بطلت و وجب علیه اعاده المغرب این هم درست نمی شود، با عرض ما بطلت هم نیست باید … چون وقتی برائت تعارض کرد این باید این نماز را تمام کند از باب اینکه حرمت قطع نباشد، مغرب را هم اعاده کند .
اگر کسی بگه نه؛ عشا را لازم نیست تمام کند، عشا را ول می کند. چون ما در این نماز مغرب دو تا اصل داریم:
یک اصل: قاعده تجاوز و فراغ است .
یک اصل هم قاعده اشتغال است.
در این نماز عشا هم دو تا اصل داریم:
یکی : استصحاب عدم حرمت قطع است.
یکی هم: برائت از حرمت قطع است.
قاعده فراغ و تجاوز تعارض می کند با استصحاب عدم حرمت قطع. تساقط می کند نوبت می رسد به اصول طولی بعدی. اصول طولی بعدی در نماز مغرب قاعده اشتغال است ، در نماز عشا رفع ما لا یعلمون از حرمت قطع است انجا قاعده اشتغال است. در قطع هم برائت از حرمت قطع است .
لذا اونی که عروه فتوا داده درست است: بطلت و وجبت علیه اعاده المغرب. و حال آنکه اونی که ما عرض کردیم اگر علم اجمالی را منحلّ نمی کردیم اونجا باید این نماز را تمام می کرد احتیاطا به قصد همان عشا. بعد یک مغرب می خواند و یک عشا دو مرتبه.ولی اون طوری که علم اجمالی را منحل کردیم این دیگه نه؛ واجب نیست فقط مغربش را اعاده می کند این عشا را هم رها می کند چون این علم اجمالی منحل شد.
این اشکالی که ما کردیم که در فرمایشات محقق خویی و حکیم هم فکر نمی کنم باشد، حالا شاید کسی .. این درست نیست.
چون ا ولا این استصحاب حجت نیست. استصحاب عدم حرمت نداریم گفتیم استصحاب فقط در طهارت عن الحدث و طهارت عن الخبث.
ثانیا این کلام محقق خویی در اصول ثابت نیست مناقشه دارد که اگر یک جایی دو تا اصل حاکم هستند این ها نافی اند تعارض و تساقط می کنند اصول مرتبه بعد اصول محکوم و اصول طولی یکی اش مثبت تکلیف است یکی اش نافی تکلیف است اونجا جاری می شود و علم اجمالی منحل میشود که محقق خویی این را فرموده و استاد ما شیخنا الاستاد هم این را قبول کرده این درست نیست.
عرض ما این است که قاعده فراغ و تجاوز در آن طرف هم تعارض می کند با این استصحاب عدم حرمت و هم تعارض می کند با برائت از حرمت ؛ این طور نیست که استصحاب با قاعده فراغ و تجاوز بره کنار بعد نوبت برسه به قاعده اشتغال درنماز مغرب و برائت از حرمت قطع نه؛ همان قاعده فراغ با دوتای این طرف تعارض می کند و تساقط می کند لذا اگر کسی در حرمت قطع اشکال نکند بایداین نماز را تمام کند عشائا بعد مجددا مغرب و عشا را اعاده کند .
این نکته ای است که در ذهن ماست.
اما یک نکته ای در ذهن ما هست که: این نماز مغرب درست است. به حدیث لا تعاد. چون حدیث لا تعاد تشهد و سلام را جزء مستثنیات است. لا تعاد الصلاه الا من خمس این جزء خمس نیست نه تشهد جزء خمس است نه سلام . خب اگر این رکعت رابعه باشد خلل زده به سلام و تشهد نماز. مثل این است که کسی از سجده سهو بلند شد حواسش نبود یک بادی از او خارج شد بدون اینکه تشهد و سلام را بخواند. یا هنوز سرش در سجده دوم بود ذکر را نگفته بود بادی از او خارج شد خب این نمازش صحیح است چون خلل زده به سلام و تشهد و ذکر سجده. اینها جزء مستثنی منه است.
نگید طهور جزء مستثنیات است . چون طهور باید در اثناء صلات باشد. حدیث لا تعاد می فرماید این صلات تا اینجا دیگر بقیه اش صلات نیست مثل کسی که سلام داده رفته مبطلی از او صادر شده لذا این به حدیث لا تعاد تمام می شود.
ش. اگر ما بگیم مستثنا زیاده را هم شامل می شود. زمانی این مستثنا منه تشهد وسلام را می گیرد که وارد رکوع بشود چون قبلش میتواند بر گردد بخواند، وقتی وارد رکوع شد…
ا. دارد که : فان کان بعد الرکوع.
ش. بعد از رکوع است خب همین بعد از رکوع که شد هم داخل درمستثنی می شود هم داخل در مستثنا منه.
ا. وقتی می گن نماز تا اینجاست دیگه بعدش جزء نماز نیست. حدیث لا تعاد حاکم بر ادله اجزاء و شرائط است. بقیه اجزا و شرائط ، شرائط ذُکریه است. یعنی در صورت نسیان و جهل و اینها برای این شخص شرط نیست دیگر. چون یا سلام داده رفته یا حواسش نبوده .
ش. یعنی لا تعاد کسی را که اضافه آورده را شامل نمی شود؟
ا. این اضافه نیاورده. چون لا تعاد میگه نماز تو قبل از این رکعت تمام شده، وقتی این در اثنا میشود زاد فی صلاته…
ش. زمانی نماز تمام است که…
ا. اصلا وارد رکوع شده ولی زاد فی صلاته وقتی می شود که آن تشهد و سلام را جزء صلات باشد ولی اگر تشهد و سلام جزء صلات نبود دیگه در صلات نیست . مثل این است که کسی نماز مغرب را خوانده بلند شده یک رکعت نماز خوانده ، خب این که زاد فی صلاته نیست چون نماز تمام شد.
ش. متوجهم . کی تعبد به تشهد و سلام می کند؟
ا. هر جایی که ضرر فقط به این خورده باشد. وقتی که الان اگر تشهد و سلام را گفته بودم نمازم درست بود چون عمدا که زیاد نکردم که بلند شوم.
ش. نه؛ عمدا که نیست.
ا. خیلی خوب. پس این زیادی در صلات نیست چون استصحاب می گه به قصد این صلات نیاوردی . این نماز یا به لحاظ زیاده یا به لحاظ حدیث لا تعاد ، زیاده که نکرده ، تشهد و سلامش هم مشمول حدیث لا تعاد است.
ولی صاحب عروه من خیال می کنم این که نوشته :بطلت، چون در تشهد این حرف هست که تشهد استثنای در حدیث لا تعاد است یعنی ما باشیم و حدیث لا تعاد، تشهد شرط ذُکری است ولکن تشهد استثنا شده باید قضایش را به جا بیاره، قضایش را به جا بیاره هم وقتی است که منافی انجام نداده باشد این وقتی منافی انجام داده ،الان تشهد را احتمال می دهد فراموش کرده قضایش را هم نمی تواند به جا بیاره چون نماز مغرب باطل شده، رکوع زیاد کرده.
سلامش بله؛ اما محقق خویی در ادله قضاء تشهد مناقشه کرده؛ فرموده قضاء تشهد دلیل ندارد.
اگر چه به نظرم در مقام فتوا احتیاط واجب کرده ولی به لحاظ فنی قضای تشهد دلیل ندارد.
این هم که باز قضای تشهد، قضا باید قبل از منافی باشد چون بعضی مثل مرحوم استاد و شاید محقق خویی (چون ایشان هر چه که می فرماید از محقق خویی است) که قضا در واقع این جزء این صلات است، و لکن جایش عوض شده یعنی تشهدی که جایش قبل از سلام یا در رکعت دوم است برا کسی که فراموش کرده جایش عوض کرده می شود بعدش.
روی این جهت باید منافی و مبطل انجام نداده باشد.
ولی ما یک وقتی که در صلات یک کاری کردیم این در ذهنم است که نه؛تشهدش را به جا می آورد دو تا سجده سهو، این لازم نیست که منافی …حالا الان ببینم عروه دراین چیز چه می فرماید؟
و کذا اذا نسی التشهد او ابعاضه و لم یتذکر الا بعد الدخول فی الرکوع بل التشهد الاخیر و لم یتذکر الا بعد السلام علی الاقوی و یجب مضافا الی القضا سجده السهو ایضا بنسیان کل من السجده و التشهد. و لا یجوز الفصل بینهما و بین الصلاه بالمنافی .
این را صاحب عروه می فرماید فصل به منافی جایز نیست کالاجزاء الصلاه .
بعد این عدم جواز ذلک تکلیفا لا دلیل علیه. اینکه جایز نیست تکلیفا.. ولی وضعا را محقق حکیم قبول دارد.
روی فتوای عروه تمام است چون تشهد و سجده را قضایش واجب می داند فصل هم نباید بشود ولی محقق خویی در خود این تشهد شبهه دارد ما غیر از شبهه ای که در تشهد داریم در اینکه منافی هم باید نیاره این را هم خیال می کنم ادله تمام نیست ولی خوب یک مراجعه ی دومی می خواد.
علی ای تقدیر تا اینجا که بطلت ، این بطلت درست است لولا حدیث لا تعاد. مگر کسی به حدیث لا تعاد تمسک کند.
محقق خویی دو بلکه سه تا اشکال به او وارد است.
یک اشکال اینکه: اینجا بطلت، قاعده فراغ وتجاوز تعارض می کنند .
یک اشکال بهش وارد است که نماز عشا را ول می کند استصحاب عدم شروع نماز عشا به درد نمی خورد.
یک اشکال هم وارد است که اقای خویی! حدیث لا تعاد را چرا جاری نکردی ؟ کما اینکه در جاهای دیگه جاری کردی؟
خب این نسبت به اینکه اگر بعد از رکوع باشد.
اما اگر قبل از رکوع باشد در اینجا باید بشیند به قصد نماز مغرب تمام می کند خب این قطع دارد که نماز مغربش درست است چون یا :
این رکعت ، رکعت رابعه نیت کرده خب قبل از رکوع نشست خلل به صلات وارد نکرده.
و یا اینکه این نماز عشا بوده خب هیچی. اشکالی ندارد. می نشیند چون این جا یقین پیدا کند نماز مغرب را خوانده.
صاحب عروه بعد می فرماید چند تا سجده سهو به جا بیاره:
یکی: برای کلام زائد، وقتی که بلند شده بحول الله گفته
یکی هم برای قیام، بلند شده. یکی بحول الله گفته یکی هم بلند شده.
سه:تسبیحات اربع گفته: سبحان الله و الحمد لله گفته. اون هم کلام بی جا است.
برای این سه کلام بی جا سه تا دو سجده سهو باید به جا بیاره.
بعد می فرماید احتیاطا، فی وجوبها اشکالٌ. فی وجوبها اشکال چیه؟ چرا اشکال است اقای صاحب عروه؟
می فرماید چون یقین ندارد این شخص که زیاده در صلات کرده. شایداین نماز عشا باشد.
خب اگر یقین ندارد که زیاده در نماز کرده پس چرا صاحب عروه فتوا نمی دی. پس بفرما احتیاطا سجده سهو به جا بیاره و ان کان عدم الوجوب لا یخلو عن قوه یا (و ان کان لا یبعد عدم الوجوب ) چرا احتیاط واجب می کنی؟ می فرمایی: فی وجوبها اشکال.؟؟ این چه فرمشه؟
شما می فرمایید به خاطر اینکه احتمال دارد زیاده در صلات نکرده باشد.
خب این فرمایش صاحب عروه مشتمل بر چند نکته است که باید بررسی بشود:
یکی اینکه : بنشیند سلام بدهد تشهد بخواند به قصد نماز مغرب. خب بنشیند ، تشهد بخواند به قصد نماز مغرب خب احتمال دارد قطع صلات باشد . به خاطر اینکه این وقتی بشینه شاید نماز عشا را نیت کرده بعد این می شود قطع صلات.
خب این قطع صلات را بر فرض نتوانیم حل کنیم این طور جواب می دهیم: این می نشیند احتیاطا، تشهد و سلام را به قصد نماز مغرب می خواند ، بلند میشود یک تکبیره الاحرام احتیاطی برای نماز عشا می گوید. این قطع صلات نکرده چون:
یا نماز عشا را نیت کرده خب در اثناء نماز عشا نشسته یک تشهد و یک سلام گفته. گفتیم تشهد و سلام مضر به نماز نیست چون این سلامش، سلام احتیاطی بوده و از کلام بی جا منصرف است، تشهدش هم که ذکر الله و ذکر النبی است . ذکر الله و ذکر النبی در نماز استثنا شده و مبطل نماز نیست.
ش. صورت نماز عشایش از بین رفته دیگر
ش. سلام را برای چه داده؟…
ا. اگر کسی تنگی نفس دارد یا کمرش درد می کند نماز عشا را که می خواند حمد را که می خواند می نشیند باز یک کم دیگر سوره را می خواند صورت صلاتی اش مگر به هم خورده؟
ش…
ش…
ا. عرض کردم. میگه اگر مغرب است که مغرب ، اگر هم نیست که هیچی. احتیاطا سلام می دهد دیگر.
ش. به قصد چی؟
ا. همین دیگر. یعنی اگراین نماز مغربم است تشهد و سلام احتیاطا به قصد نماز مغرب .
ش. خب اگر مغرب نیست الکی نشستم سلام می دهم وسط نماز عشا؟
ا. خب چه اشکالی دارد؟ مگر وسط نماز عشا بشینی ..
ش. علم اجمالی دارد که یا قطع کرده
ا. این قطع نیست اصلا
ش. خب شاید قطع باشد
ا. میگم این قطع نیست . مگر کسی که در وسط نمازش بشینه تشهد بخواند سلام بدهد حواسش نباشد این قطع صلات است؟
ش.ممکنه نماز عشا هست دارد قطعش می کند ..
ا. میگم این قطع نیست.
ش. احتمالش که هست. علم اجمالی هم که …
ا. اصلا برای چه احتمالش هست که قطع باشد.
ش…
ا. اصلا قطعا نماز عشا ….وقتی بشینه تشهد و سلام بده این قطع صلات است؟
ش. تشهدو سلام بده و اگر فی الواقع نماز مغرب بوده باشد چی؟
ا. به قصد نماز مغرب که قطع نیست. اگر واقعا نماز مغرب بوده که قصد نماز عشا نکرده و قطع نیست . چون اگر این واقعا نماز مغرب بوده که قصد نماز عشا نکرده. اگر نماز عشا هم بوده که قطع نکرده چون این از دو حال خارج نیست:
یا رابعه مغرب است که قصد عشا نکرده خب نشسته درست است
ش. کلام آدمی نیست ؟
ا. نه دیگه شما که دیروز تشریف نداشتید عرض کردیم که سلام از کلام آدمی منصرف است.
لذا این وقتی که بشینه در اثناء نماز…
بابا اونجا در روایت دارد : ماری آمد حضرت فرمود مار را می کشی بعد نمازت را می خوانی، دیگه یک تشهد و سلام و نشستن از مار کشتن که چیز تر نیست؟؟!
پس اینکه به این نحو بشینه و بلند شه این اشکال ندارد. ولی این فتوای عروه نیست. چون عروه این طور فرموده:
و ان کان قبله یجعلها من المغرب و یجلس و یتشهد و یسلّم ثمّ یسجد سجدتی السهو لکل زیاده ، این معلوم می شود که این نماز عشا را چیز است.. چون اگر بلند شود با این سجده سهو قطعا نماز عشا باطل شده چون این زاد در نماز عشا سجده را .
این صاحب عروه ظاهرش این است که نماز عشایت باطل است از نو شروع می کنی. ولکن این نه؛می شینه تشهد می خواند، سلام می دهد، بلند می شود، وقتی بلند شد یک تکبیره الاحرام احتیاطی به قصد نماز عشا می گه. یا آن تکبیره الاحرام قبلی نماز عشا بوده که این به جایی ضرر نمی زنه.
اگر هم برای نماز عشا نبوده رکعت رابعه بوده این جا تکبیره الاحرامش را گفته .
ش. در مسائل قبل گفتیم یک وقت یقین دارد که نیت خلاف دراثنا ندارد .
ا. این یقین داردکه نیت خلاف در اثنا ندارد. چون ان تشهد و سلام را که به نیت عشا نیاورده.
ش…
ا. تکبیر هم که مضر نیست.
ش. نه ؛ قبلش. قبلش یقین دارد که نیت خلاف نکرده در اثنا.
ا. بله دیگر. فرض این است …
ش…
ا. نیت خلاف نکرده ولی نمی داند که این رکعت چهارم مغرب شروع کرده حواسش نبوده یا نماز عشا شروع کرده ربطی به نیت خلاف ندارد.
این نسبت به نکته اول و للکلام تتمه ان شاءالله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.