بسم الله الرحمن الرحیم
فروع علم اجمالی
سه شنبه ۹۷/۴/۵ (جلسه ۸ از سال ۹۷)
کلام در این مسئله دهم بود. صاحب عروه می فرماید؛
«اذا شک فی ان الرکعه التی بیده رابعه المغرب او انه سلم علی الثلاث و هذه اولی العشا . فان کان بعد الرکوع بطلت و وجبت علیه اعاده المغرب و ان کان قبلها یجعلها من المغرب و یجلس و یتشهدو یسلم ثم یسجد سجدتی السهو لکل زیاده من قوله بحول الله و للقیام و للتسبیحات احتیاطا و ان کان فی وجوبها اشکال من حیث عدم علمه بحصول الزیاده فی المغرب».
اگر شخصی الان این رکعتی که دستش است داردمی خواند نمی داند رکعت چهار نماز مغرب است یا نه؛ رکعت اولای نماز عشا است؟
می فرماید این شک تاره بعداز رکوع پیدا می شود یک وقت قبل از رکوع پیدا می شود.
اگر بعداز رکوع پیدا بشه بطلت . این نماز باطل است و وجبت علیه اعاده المغرب واجب است که مغرب را اعاده کند و عشا را هم اعاده کند.
خب این بطلت صاحب عروه معناش این نیست که یعنی این نماز را رها می کند . این رکعت را رها می کند بطلت این رکعت. اعاده مغرب بر اساس قاعده اشتغال است یا استصحاب عدم اتیان تشهد و سلام است این بطلت ظاهرش این است که یعنی این رکعت باطل است. نه اینکه صلاتش باطل است.
خب اینجا صحبت این بود که چرا قاعده تجاوز جاری نشه؟ الان این از تشهد و سلام تجاوز کرده وارد شده در یک چیزی که مبطل نماز است .
محقق حکیم می فرماید در مقام قاعده تجاوز جاری نمی شه چون قاعده تجاوز شرطش این است که داخل بشه در جزء مترتب. یعنی اگر وارد رکوع شد شک کرد قرائت خوانده یا نخوانده درست است وارد سوره شد شک کرد درست است. اما این الان وارد رکعت رابعه شده رکعت رابعه جزء مترتب بر نماز مغرب نیست یعنی این طور نیست که صلات مغرب شرط صحتش این باشد که یک رکعت بعد یک رکوع زیاده باطل بیاری نه، کسی سلام داد درست است.
لذا قاعده تجاوز در مقام جاری نمی شه چون موضوع قاعده تجاوز دخول در غیر مترتب است و این جا دخول در غیر مترتب نشده.
ش. به طور کلی بعد از سلام قاعده تجاوز جاری می شود اصلا؟ فرض این است که ما سلام را گفتیم بعدش ..
ا. بله؛ مثل اینکه سلام را گفتی نمی دانی رکوع را به جا آوردی یا نه؟ قاعده تجاوز جاری می شود. سلام گفتی نمی دانی تشهد اوردی یا نه؟ قاعده تجاوز جاری می شه.
ش. تجاوز در جزء مترتب جاری می شود یا غیر مترتب؟
ا. نه؛ تجاوز در جزیی جاری می شود که وارد جزء مترتب بشود. مثلا دخل فی الاقامه و شک فی الاذان ، دخل فی القرائه و شک فی التکبیر ، دخل فی الرکوع و شک فی القرائه، دخل فی السجود فشک فی الرکوع باید داخل در غیر بشه.پ
روی این جهت سلام هیچ وقت قاعده تجاوز ندارد. چون جزء مترتب ندارد سلام. یعنی یک چیزی نیست که شرط صحت سلام این باشدکه جزء بعدی را انجام بدی. اینجا چون سلام هم نیاورده تشهدهم قاعده تجاوز نداردچون دخول در جزءمترتب نشده.
اسمی از قاعده فراغ نیاورده محقق حکیم. لعل سرش این است که فراغ از عمل احراز نشده. وقت فراغ از عمل احراز می شه که من قطع داشته باشم سلام را گفتم خب من که نمی دانم سلام را گفتم یا نه جای قاعده فراغ نیست شک در اصل فراغ است.
لذا قاعده فراغ را اسمش هم نیاورده قاعده تجاوز هم اشکال کرده استصحاب عدم اتیان سجده، عدم اتیان تشهد یا قاعده اشتغال ، این نماز باطل است باید اعاده کند.
فرمایشات محقق خویی در این قاعده تجاوز مضطرب است. بعضی از کلماتش این است که دخول در غیر مقوم جریان قاعده تجاوز نیست اونی که مقوم جریان قاعده تجاوز است خروج از محل است ولی اینکه حضرت (ع) فرموده اذا شک فی الاذان و قد دخل فی الاقامه ، اذا دخل فی تکبیره الاحرام شک فی الاقامه و هکذا… این دخل را مقدمتا برای احراز خروج ازمحل ذکرکرده. و گرنه اگر اخراج و خروج از محل محرز بشه و لو اینکه داخل در غیر نشه، قاعده تجاوز جاری می شه.
لذا اگر کس نماز خواند ، پشت به قبله کرد یا موالات به هم خورد شک کرد که سلام گفت یا نه قاعده تجاوز در سلام جاری می شه. چون محل سلام گذشته دیگه، موالات مبطل است یا استدبار به قبله مبطل است.
بعض کلمات محقق خویی این طوری است.
بعض کلمات هم این است که نه؛ دخول در غیر لازم است لذا اگر کسی شک کند در سلام آخر نماز این قاعده تجاوز ندارد بله قاعده فراغ در کل نماز دارد.
خب طبق آن مبنایی که دخول در غیر مقوم نیست فقط برای تحقق خروج از محل است اینجا تشهد و سلام هر دو قاعده تجاوز دارد چون قطع دارد که الان محل تشهدو سلام گذشته چون وارد رکوع رکعت رابعه شده. و این رکوع رکعت رابعه مثل از بین رفتن موالات است مثل استدبار الی القبله است .
اما بنا برکلمات دیگرش نه، این تشهد و سلام قاعده تجاوز ندارد چون دخول در غیر نشده.
ما با فرمایشات محقق خویی کاری نداریم.مضطرب است.
ش…
ا…. به لحاظ قاعده فراغ.
ش…
ا. خب بذار تا من تمام کنم بعد حضرت عالی حاشیه بزن.
در قاعده تجاوز ظاهر ادله این است که خروج از چیز معتبر است: یا زراره اذا خرجت من شیء و دخلت فی غیره فشکک لیس بشیء.
ظاهر خرجت من شیء یعنی اصل شی محرز است. ولی به قرینه تطبیقاتی که کرده اما م (ع) : شک در رکوع بعد ما سجد،شک در قرائت بعد ما رکع این معلوم می شود مراد از اذا خرجت من شیء یعنی خروج از محل شیء .
خب این خرجت من محل شیء، این دخلت فی غیره دارد اقای خویی! این که شما می فرمایید این دخلت فی غیره موضوعیت ندارد از باب این است که محقق عنوان خروج باشد خب این ادعای شماست . اصل اولی در هر عنوانی که در خطاب اخذ می شود موضوعیت است.
ما یک وقتی که قاعده تجاوز و فراغ را که دو یا سه دفعه هم مباحثه کردیم ، متاسفانه اصلا در قاعده تجاوز در غیر صلات اشکال کردند که همان که محقق نایینی فرموده اما قاعده تجاوزی نداریم که هر جایی … لذا انسان به زحمت هم می افتد. گاهی انسان در استبراء نمی داند که قبلی را انجام داد، قبلا قاعده تجاوز را جاری کرده ولی الان دیگه قاعده تجاوز هم نیست. در این بیع و امور دیگر اینا دیگه همه به هم خورد، قاعده تجاوزی نداریم یک قاعده داریم به نام قاعده فراغ. ولی قاعده فراغ در صلات تعبد شده در جایی که شک در اصل جزء شده باشد. حالا کار نداریم اینجا اثر ندارد چون اینجا بحث صلات است.
و لکن محقق خویی می فرماید ما قاعده تجاوز را کار نداریم ولی قاعده فراغ که جاری می شود. چون صحیحه محمد بن مسلم این است که کلما شککت فیه مما قد مضی فامضه کما هو) عنوان فراغ که در روایت ذکر نشده تا شما بگی ما شک داریم از عمل فارغ شدیم یا نه؟ روایت نداریم که کلما فرغت فی صلاتک دارد که کلما شککت فیه مما قد مضی اونی که گذشت ،یعنی صحیح یا فاسد، گذشت. خب در مانحن فیه وقتی که در رکوع رکعت رابعه رفتم این نماز مغرب چه صحیح چه فاسد گذشت.
بعضی ممکنه تصور کنند کما اینکه محقق حکیم ظاهر فرمایشش این است که اینجا مضیّ هم صدق نمی کند چون مضیّ بایستی عمل چه فاسد و چه صحیح گذشته باشد خب گذشته است دیگر اقای حکیم؟! وقتی من در رکوع رکعت رابعه هستم نماز مغرب فاسد هم بوده گذشته صحیح هم بوده گذشته، دیگه الان من در نماز مغرب نیستم، کسی که پشت به قبله می کند الان دیگر در نماز مغرب نیست. کسی که وضویش باطل می شود این دیگر در نماز مغرب نیست نماز مغربش باطل است این اولا.
ثانیا ما به ذهن ما رسید ه اقای حکیم چرا شما این جوری می کنی ما می گیم این سه رکعت نماز مغرب ، سه رکعت قطعا مضی، کلما شککت فیه مما قد مضی این سه رکعت نماز مغرب مضی، ولی نمی دانیم صحیحا مضی یا فاسدا مضی؟
بگی اگر تشهد و سلام را نیاورده چه ربطی به سه رکعت دارد چون نماز واجب ارتباطی است اگر کسی سجده را نیاره رکوعش هم باطل است ،این طور نیست که نمازی که سجده ندارد بگیم این از ناحیه سجده باطل است. رکوعش هم باطل است چون شرط صحت رکوع این است که بعدش سجده باشد. این سه رکعت در صورتی صحیح است که آخرش تشهد و سلام باشد، چه اشکال دارد اقای حکیم ما بیام بگیم من سه رکعت نماز مغرب خواندم و گذشته این سه رکعت نماز مغرب نمی دانم صحیحا گذشته یا فاسدا گذشته خب کلما شککت فیه مما قد مضی فامضه کما هو.
این بیان دومی که عرض کردم کلام محقق خویی بتون آرمه است که بطلت سید عروه بلا وجه است و قاعده فراغ و تجاوز جاری می شه.
لکن ما دیروز عرض کردیم این قاعده فراغ و تجاوز معارض دارد اقای خویی! معارضش رفع ما لا یعلمون از حرمت قطع است . الان من این رکعتی که دارم به رکوع رفتم احتمال می دهم این رکعت صحیح باشد نماز صحیحی باشد من بخوام بشکنم. خب استصحاب میگه این نماز صحیح نیست خب استصحاب می گه این نماز صحیح نیست اثبات نمی کند که این قطع صلات است، اونی که حرام است قطع صلات است. استصحاب میگه ا ین نماز صحیح نیست این اثبات نمی کند که اگر من در رکوع رها بکنم این قطع صلات است. این مثبت است.
بعضی توهم کردند گفتند ما استصحاب می کنیم که وارد نماز عشا نشدیم. اون هم مثل اینکه این نماز صحیح نیست بلکه او بدتر از این است که این نماز صحیح نیست. چون وارد نماز عشا نشدیم اثبات نمی کند این نماز وقتی ول کنم قطع صلات نیست لازم عقلی اش این است. لازمه عقلی اش این است که اگر نماز عشا نباشد این است که این قطع صلات نیست. لازمه عقلی اینکه این واردنماز عشا نشدم یا این صلات صحیح نیست لازم عقلی اش این است که این قطع صلات است لوازم عقلی که حجت نیست اقای خویی وحکیم!
اگر کسی گفت قاعده فراغ وتجاوز در نماز مغرب معارضه می کند با استصحاب عدم ورود در نماز عشا. یا عدم صحت این صلات. چون ترخیص در مخالفت قطعیه عملیه است. قاعده فراغ میگه نماز مغرب را نمی خواد اعاده کنی استصحاب عدم نیست عشا ، عدم ورود در نماز عشا، عدم صحت این صلات، میگه جواز قطع دارد اگر من قطع کنم ، نماز مغربم را هم اعاده نکنم قطع دارم یک حرامی انجام داده ام چون یا نماز مغربم تشهد و سلام نداشته یا این نماز عشا بوده قطعش حرام بوده.
لذا این فرمایش محقق خویی که در جواب محقق حکیم فرموده عجیب است از اقای خویی. فکر می کنم از اقای خویی نیست. چون این مستند مستند را ظاهرا مرحوم ایت اله شهید مرتضی بروجردی نوشته. شایداینها را ایشان نوشته.
اما یک اشکال دیگری کرده به محقق حکیم، که اشکال مبنایی است و آن اینکه:
حرمت قطع صلات دلیل ندارد اونی که ثابت است احتیاطا در جایی است که نمازی که به حسب ظاهر صحیح است و می شود به او اکتفا کرد قطع اون صلات حرام است نه صلاتی که فی علم الله صحیح واقعی باشد خب این رکوع که رفته به حسب ظاهر مکلف نمی تواند به این اکتفا کند چهار رکعت هم بخواند چون استصحاب میگه نیت عشا نکرد.
لذا اگر کسی در کبرای حرمت قطع مناقشه کرد که له وجهُ . این له وجه که ما قبول نداریم ولی …
اما اشکال دوم اقای خویی که استصحا ب میگه نیت عشا نکرده یا این نماز صحیح نیست که ما اضافه کردیم این مثبت است و به درد نمی خورد .
روی این جهت اگر کسی حرمت قطع را قبول داشته باشد کما اینکه ما گفتیم از ادله شکوک این به دست میاد مگر اینکه محقق خویی بفرماید ادله شکوک مال نمازی است که قابل اصلاح است ولی نمازی که مکلف نمیتواند به او اکتفا کند به حسب ظاهر و لو صحیح واقعی باشد این دلیل بر حرمت ندارد که بعید هم نیست این حرف درست باشد ما هم این حرف را الان خیلی رد نمی کنیم چون آن ادله ای که از حرمت قطع در ذهن من است جواب محقق خویی را نمی تواند بدهد .
ولی اگر کسی از این کبرا بگذره و حرمت قطع را قبول کند این معارضه می کند تعارض و سپس تساقط می کند چه این استصحاب جاری بشه و چه جاری نشه.
خب این نسبت به فرض اول که فان کان بعد الرکوع ، بطلت. این رکعت بطلت. درست است. ولی وجبت علیه اعاده المغرب این نه؛ وجهی ندارد. مگر اینکه کسی حرمت قطع صلات را اشکال کند . و گرنه کسی که حرمت قطع صلات را اشکال کند و قبول نداشته باشد قاعده فراغ در این نماز جاری ولی قاعده تجاوز جاری نمی شود.
این نسبت به فرض اول.
فان کان قبل الرکوع اما اگر قبل از رکوع باشد: صاحب عروه می فرماید یجعلها من المغرب یعنی بنا میذاره که این نیت مغرب کرده ، می شینه رکعت را منهدم می کند ، یتشهد و یسلم ثم یسجد سجدتی السهو لکل زیاده. البته دیروز مطلبی عرض کردیم که اصلا در مانحن فیه احتیاجی به قاعده فراغ و تجاوز نیست حدیث لا تعاد این نماز را تصحیح می کند چون بعد از رکوع خلل خورده به تشهد و سلام ، حدیث لا تعاد می فرماید تشهد و سلام جزء نماز نیست. لاتعادالصلاه الا من خمس این داخل مستثنا منه است داخل مستثنا نیست.
این ادله تشهد قضا که باز امروز روایاتش را می دیدم و فرمایشات محقق خویی را الان دیگر پرت می شه از فروع علم اجمالی که ما آنها را بخوانیم، دلیلی که تشهد را بایدقضا کند نداریم روایاتش معارض دارد تازه محقق خویی در دلالت انها خدشه کرده البته یک روایتش دلالتش مخدوش نیست ولی سندش علی بن ابی حمزه بطائنی است اگر هم ایشان درست باشد که درست نیست این روایات تعارض می کند با آن روایاتی که دلالت می کند تشهد قضا ندارد حالا یا حمل بر استحباب می شود یا تعارض و تساقط رجوع می کنیم به عموم لا تعاد الصلاه من خمس یا به رفع ما لا یعلمون . لا تعاد مقدم است.
لذا دراینجا احتیاجی نیست.. و تعجبم که محقق خویی چطور از حدیث لا تعاد اسمی نیاورده خب ممکنه غفلت کرده باشد.
این نسبت به بعد الرکوع اما قبل از رکوع یجعلها من المغرب. محقق خویی می فرماید بایداین کار را کند . واجب است چون نماز مغربش ناقص است استصحاب می گه تشهد و سلام را نیاورده اگر این به نمازعشا ادامه بده یا ول کند برود قطع صلات مغرب میشه. لذا قطعا این یجعلها یعنی وجب علیه ان یجعلها این فرمایش محقق خویی .
محقق حکیم فرموده نه؛ این یجعلها یعنی یجوز ان یجعلها این دو راه دارد :
یک راه این است که بشینه تشهد بگه سلام بگه بعد نماز عشایش را بخواند
یک راه این است که نه؛ این نماز را ادامه بده تمام کند بعد مغرب و عشا را بخواند لذا یتخیر است چرا اقای حکیم؟
می فرماید چون موافقت قطعیه نمیتواند بکند . کاری بکند که حرمت قطع را مخالفت کرده باشداین امکان ندارد. چون اگر این عشائا تمام کند . احتمال میدهد قطع صلات مغرب باشد. بشینه مغربا تمام کند احتمال می شود قطع صلات عشا باشد. چون موافقت قطعیه نمی تواند بکند بایدموافقت احتمالیه بکند موافقت احتمالیه هم دو راه دارد:
یک راه این است که بشینه مغرب بخواند
یک راه این است که عشا را ادامه بدهد رجائا، بعد یک مغرب و عشایی را دو مرتبه بخواند .
خب این فرمایش محقق حکیم، حکیم و محکم است . اگر کسی حرمت قطع صلات را قبول کند اما اگر کسی گفت به قول محقق خویی حرمت قطع صلات ، ان صلاتی را میگیرد که مکلف در مقام ظاهر می تواند به آن اکتفا کند ، اگر کسی گفت حرمت قطع صلات مختص اینجاست خب اینجا دیگه قطع نماز عشا قطعا حرام نیست چون مکلف نمی تواند به این نماز عشا اکتفا کند چون استصحاب می گه نیت نماز عشا نکرده ، ولی اگر کسی که اقای حکیم و صاحب عروه از آنهاست،که حرمت قطع صلاتی که فی علم الله صحیح باشد حرام است فرمایش محقق حکیم محکم است ، استصحاب عدم نیت عشا،عدم ورود در عشا، این ها همه مثبت است و اثبات اینکه اینا قطع صلات نیست نمی کند .
ش. علم اجمالی اینجا منحل نیست؟
ا. نه
ش. اینکه حرمت قطع صلات یا در مغرب است یا در عشا علم اجمالی منحل می شود چون اصل مثبت داریم نسبت به مغرب که شما می توانی نماز را تمام کنی و اشتغال یقینی یستدعی الفراغ الیقینی..
ا. نه؛ اشتغال ..
ش. اصل نافی هم نسبت به حرمت قطع در عشا داریم. که همان برائت از قطع از عشا و عدم نیت در عشا باشد
ا. قاعده اشتغال میگه دو بایدنماز مغربت را یا بشکنی یا دو دفعه بخوانی اما اینکه قطع این صلات حرام نیست قاعده اشتغال نمی گه قطع این صلات حرام نیست تو نمی توانی نماز عشا بخوانی ، قاعده اشتغال می گه اگر همین طوری ادامه بدی به امید اینکه تشهد و سلام را گفتی قاعده اشتغال می گه نه؛ اشتغال یقینی یستدعی الفراغ الیقینی یعنی باید یقین کنی که مغربتو درست خواندی اما اینکه باید بشینی مغرب چیز کنی این را اثبات نمی کند.
ش. چرا دیگه حرمت قطع را ما قائل باشیم …
ا.خب اگر حرمت قطع را قائل باشیم رفع ما لایعلمون .. من نمی دانم قطع است یا نه؟ عرض کردم از مبنای محقق خویی بیا بیرون که حرمت قطع را تفصیل میدهد. کسی که می فرماید قطع صلات واقعی حرام است من بشینم احتمال هم میدهم قطع باشد ادامه هم بدم عشائا احتمال میدهم قطع باشد، قاعده اشتغال نمی گه بشین. قاعده اشتغال می گه به این نماز نمی توانی اکتفا کنی ، یا همین نماز یا یک نماز مغرب دیگر بخوانی.
این نسبت به یجعلها. اما این فرمایش یجعلها من المغرب اقای حکیم! اگر واجب نباشد قطعا احوط که هست. چون به قول شما که مخیر است از این ور آن شبهه اقای خویی هم که ادله حرمت قطع، مال قطع صلاتی است که بشود به آن اکتفا کرد و اتیان کرد، لذا یجعلها من المغرب من خیال می کنم صاحب عروه زرنگی کرده چون یکی از جاهایی که آدم علمیت خودش را بروز می دهد در رساله زدن یا تعلیقه زدن بر عروه است.
این یجعلها ظهورش در وجوب است چون فعل مضارع است ظهورش در وجوب است. حالا ممکنه بگه این ارشاد است یعنی می تواند این کار را بکند یک چیزی نوشته که راه را برای فرار گذاشته.
ولی و ان کان قبله یجعلها من المغرب اگر نگیم فتواست احوط هست چون عرض کردیم این فرمایش محقق خویی دقیق است اگر چه اشکال دوم محقق خویی ظاهرا بلا وجه است.
ش. بنا بر جریان استصحاب در حکم جزئی این جا استصحاب حرمت قطع صلات مغرب را چه جور رد می کنید؟
ا. قبلا حرمت قطع داشت. الان نمی دانم حرمت قطع دارد یا ندارد من الان نمی دانم این قطع است اول باید ثابت شود … اینی که در مسئله قبل گفتیم چون شاید اگر من ادامه بدم قطع صلات مغرب نباشد چون ممکنه تشهد و سلام را خوانده باشم. باید … شما که بودید در مسئله تاسعه که باید ثابت شود که قطع است تا استصحاب بقاء حرمت کنم. الان اگر من نشکنم ، نشینم به عشا ادامه بدم ممکنه قطع نباشد چون ممکنه نماز مغرب را خوانده باشم یقینا.
خب و ان قبله یجعلها من المغرب .این یجعلها یک اشکال داشت که از اقای حکیم، فرمایش محقق خویی که عرض کردیم یک تکه فرمایش محقق خویی تمام است ولی اگر کسی آن مبنا را قبول نکند حرف آقای حکیم درست است.
و یجلس و یتشهد و یسلم ثم یسجد سجدتی السهو خب اینا برای چه؟ اینا به خاطر این است که کسی که لکل زیاده باید سجده سهو به جا بیاره . اینجا الان یک قیام و یک بحول الله اضافه کرده یک تسبیحات اربع اضافه کرده: سبحان الله و الحمد لله.. می فرماید و ان کان فی وجوبها اشکال ولی در وجوب این اشکال هست.
اگر صاحب عروه تعلیل نمی کرد که من حیث عدم علمه بحصول الزیاده فی المغرب ، اگر این تعلیل را نمی کرد خب ما میگفتیم این که فی وجوبها اشکال یعنی اصل وجوب سجده لکل زیاده را مثلا ایشان مناقشه دارد ولی تعلیل که فرموده که من حیث عدم علمه، خب محقق خویی اشکال کرده که استصحاب میگه زیاده در صلات مغرب نکردی چون زیاده در صلات مغرب نکردی لذا سجده سهو واجب نیست.
ش. معارض است این استصحاب با اینکه زیاده در نماز عشا نکرده
ا. نماز عشا را که قطعا زیاد نکرده ، شکسته دیگه. چه زیادی؟ نماز عشایش را که رها کرده ، زیادی که قطعا نکرده. نماز عشا بر فرض باشد قطع کرده چون رکعت اول نماز عشا بوده رفته.
خب اگر کسی بگه این استصحاب عدم زیاده در نماز مغرب معارضه می کند با حرمت قطع نماز عشا خب میگیم حرمت قطع نماز عشا و حرمت قطع نماز مغرب تعارض کرد چون اینا نمی دانیم …. موافقت قطعیه اش که ممکن نبود، موافقت احتمالیه هم که کرد، غیر از این که آن حرمت ها برائت دارد خطاب مشترک دارد ، استصحاب عدم زیاده این خطاب مختص دارد.
مگر اینکه کسی بگه : استصحاب اینکه این قطع نماز مغرب نیست چون من قبلا که قطع نماز مغرب که نکردم الان نمی دانم قطع نماز مغرب می شه یا نمی شه؟
استصحاب میگه قطع نماز مغرب نمی شه.
استصحاب می گه قطع نماز عشا هم نمی شه.
استصحاب میگه زیاده نکرده
این سه تا استصحاب ها با هم تعارض و تساقط می کنند هم استصحاب عدم قطع داریم در ناحیه قطع مغرب، هم استصحاب عدم قطع داریم در نا حیه عشا هم استصحاب عدم زیاده داریم در ناحیه مغرب این سه اصل تعارض می کنند و سپس تساقط می کنند اقا ی خویی باید این استصحاب را جواب بده چون این استصحاب دیگه کمر شکن است.
اگر در حرمت قطع فقط برائت بود می فرمود برائت از قطع مغرب با برائت از قطع عشا تعارض و تساقط می کند، خطاب مشترک است، این خطاب مختص است. ولی چون استصحاب هم در قطع جاری می شه نه استصحاب حرمت قطع ، استصحاب عدم قطع ، که این قطع نماز مغرب نکرده ، قطع نما زعشا نکرده، ولی البته این اشکال را اقای خویی در امان است چون محقق خویی فرمود قطع عشا دلیل بر حرمت ندارد. چون قطع صلاتی حرام است که بتواند به آن نماز اکتفا کند ولی اگر کسی بخواد مستند العروه بنویسد عروه را توجیه کند استصحاب عدم قطع مغرب با استصحاب عدم قطع عشا با استصحاب عدم زیاده هر سه تا تعارض و تساقط می کنند.
لذا باید احتیاط واجب کرد صاحب عروه چون برائت هم همین طور است ، تعارض و تساقط می کند برائت از سجده سهو با آن دو تا برائت ها ، اون هم مثل استصحاب می شه.
لذا اینکه فرموده و ان کان فی وجوبها اشکال یعنی چون از باب احتیاط است ، برائت ها تعارض کرده، استصحاب ها تعارض کرده.
ولی بر مسلک محقق خویی چون قطع عشا را اینجا حرام نمی داند به خاطر اینکه می فرماید حرمت قطع مال آن نمازی است که بتواند به حسب ظاهر به آن اکتفا کند این فرمایش محقق خویی تمام است که سجده سهو نمی خواد ولی کسی که سجده سهو را لکل زیاده قبول داشته باشد و استصحاب را هم قبول داشته باشد و حرمت قطع را هم قبول داشته باشد کما اینکه صاحب عروه این سه تا مسلک را قبول دارد فرمایش صاحب عروه هیچ چیزی درزش نمی رود. و للکلام تتمة ان شاءالله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.