بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
جلسه ۱۳۹ (سه شنبه ۱۸/۹/۱۳۹۹)
کلام در این بود که اگر در معامله غبنی، غابن در عینی که از مغبون به دستش رسیده بوده تصرف بالتغییر کرد، و این بالتغییر هم بالزیاده بود عینا مثل این که زمینی را خریده بود و بعد بایع گفت که من مغبون شدم. مشتری که غابن بود، در این زمین درخت کاشته بود. حالا اگر مبغون فسخ کرد، اینجا باید قلع شجر بشود؟ یا قلع شجر نمی شود؟ و آیا مالک می تواند قلع شجر بکند یا نه، مالک حق ندارد دست بزند و بر خود غابن واجب است که قلع شجر کند؟ حالا قلع شجر کند، ارش بدهد یا ارش ندهد؟ عرض کردیم که مسئله بسیار مهم است و محل ابتلا هست.
و لکن مرحوم سید یزدی ره اشکالاتی به شیخ اعظم ره دارد و همه شقوق مسئله را تحقیق فرموده چون عرض کردیم این مختص به باب غبن نیست. مثلا غاصب زمینی را غصب کرد و در او درخت کاشت یا یک معامله فاسدی بود، مغبوض به عقد فاسد. یا اشتباهی یک کسی خیال می کرد این زمین خودش است و درخت کاشت یا در باب خیارات، خیار غبن، خیار شرط، خیار عیب … یا نه، اقاله کردند یا کسی که زمین در دستش هست مفلَّس شد، همه اینها از همین وادی است که باید حکمش روشن شود.
مرحوم سید یزدی ره می فرماید در صورتی که این غاصب باشد، جای شبهه نیست که صاحب ارض، مسلط است بر قلع شجر چون لیس لعرق ظالم حقٌ.
اگر بگویید ضرر بر این لازم می آید.
گفته اند کسی که اقدام بر ضرر کند، شاملش نمی شود. این خودش اقدام بر ضرر کرده و لا ضرر مقدم بر ضرر را شامل نمی شود.
این کلام صاحب عروه در حاشیه مکاسب است.
این که «لیس لعرق ظالم حق» این روایت که سند ندارد. ولی در سیره عقلا مشخص است که کسی که غاصب است، و اصلا ضروره فقه هست و الا هر کسی بیاید در زمین مردم درخت بکارد و بعد هم بگوید این درخت مال من است و باید اینجا باشد! منتها حالا این بکند بیاندازد دور بدون اجره، خوب چرا؟ این ضرر بر او لازم می آید و وقتی که ضرر بر او لازم آمد، لا ضرر این را شامل نمی شود چون اقدام بر ضرر کرده.
این را قبلا گفته ایم که دلیل نداریم که لاضرر مقدم بر ضرر را نگیرد. چرا نگیرد؟
می گوید کسی که اقدام بر ضرر کرده، قابل امتنان نیست.
اولا این که در حدیث لا ضرر امتنان حکمت اما این که آقای خوئی ره و جماعت دیگری از فقها فرموده اند هر جایی که امتنان باشد جاری می شود و امتنان موضوعش است نه حکمتش، حکم دائر مدار امتنان است، این حرف درست نیست. ثانیا چه کسی گفته که مقدم بر ضرر، قابل امتنان نیست؟ اگر کسی که عاصی است خداوند سبحان او را ببخشد و لطف به او کند، این امتنان نیست؟ این کار غلط و خلاف امتنان است؟ خلاف امتنان یعنی چه؟ یعنی اگر این کار را بکند یعنی کار قبیحی انجام داده؟ یعنی اگر این کار را انجام دهد وضع الشیء فی موضعه شده؟! این حرف که اصلا با اعتقادات شیعه نمی سازد. وعیدهای خداوند سبحان قطعی نیست. خداوند سبحان ارحم الراحمین است. اگر همه عصاه را هم ببرد بهشت، کار خلافی نکرده. خوب این یعنی چه قابل امتنان نیست؟ یک کسی خودش را عمدا از طبقه چهارم انداخت و پایش شکست، حالا یک کسی بگوید این یک غلطی کرده ولی می بریمش دکتر و نجاتش می دهند، بیایند بگوید کار قبیحی انجام دادی چون این شخص مستحق امتنان نبود! این حرف درست نیست و مقدم و غیر مقدم را می گیرد مخصوصا که کسی مقدم غاصب بوده ولی بعد توبه کرد.
و لکن مع ذلک، به عقل قاصر ما لا ضرر در حق این شخص جاری نمی شود چون این شخص اصلا ضرر نکرده. ضرر، یعنی یک مالی دارد و یک حقی دارد و این مال و این حق را از او بگیرند. تلف شود.
نگویید این درختی که اینجا کاشته وقتی قلعش می کنند، درختی که ثابت بوده، اگر قیمتش ۶ میلیون است وقتی که قلعش می کنند ۵۰۰ هزار تومان است و چوبش را می خرند.
می گوییم درست است ولی این حق شجر ثابت نداشته. مثل این می ماند که کسی پول از جیب کسی بدزد بعد بگویند پولهایی که از جیب این دزدی بده. بگوید نه لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام. به من ضرر می خورد. می گویند مگر پولها مال توست که ضرر می خورد؟ لا ضرر در صورتی جاری می شود که این حق ابقاء داشته باشد. این نکته ای که عرض می کنم، نکته دقیق و ظریفی است که در آن فروع بعدی که مرحوم سید هم شاید به خطا رفته و دیگران هم به خطا رفته اند، به درد می خورد. لا ضرر جایی جاری می شود که این حق، ثابت شود. اما اگر ثابت نشود، معنا ندارد لا ضرر. پس سر این که اینجا لا ضرر جاری نمی شود این نیست که اقدام بر ضرر کرده بلکه به جهت این که اصلا در حق این ضرری نیست. خوب این جای شبهه ندارد که درختش را می کند و می اندازد دور.
خوب حالا می تواند نکند؟ بله می تواند باقی بگذارد و مالک را هم راهش ندهد.
می تواند از میوه های درخت بخورد؟ نه.
می تواند از چوب درخت مصرف کند؟ نه. چون درخت مال او نیست. الزرع للزارع ولو کان غاصبا. این مثل کارخانه ای است که مصادره می شود. اگر این کارخانه را کسی خرید، بعد نخ برد آنجا و با دستگاه های کارخانه پارچه بافت و پارچه ها را فروخت، این پولهایش حلال است و پارچه اش مال خودش است. بله گناه کرده که این کارخانه و ماشین آلات را تصرف کرده و اجرت و عین اینها را ضامن است. اما آن پارچه ها مال خودش است. به خلاف باغی که مصادره می شود که میوه هایش هم حرام است چون این میوه ها مال صاحب درخت است. وقتی که صاحب درخت راضی نباشد، این میوه ها مال اوست مگر درختانی که خودشان بکارند.
بعد مرحوم سید یزدی ره می فرماید لا یبعد که بگوییم این حکم، یعنی این حکم جواز قلع مجانا برای مالک کما این که در صورت غصب هست، در صورتی که غاصب نیست ولی مغبوض به عقد فاسد است، زمینی را خریده بعد معلوم می شود که عقدش فاسد بوده یا دو زمین کنار هم بوده و این اشتباها خیال کرده، این زمین مال اوست. خوب اینجا سید ره فرموده اینجا هم بعید نیست که بگوییم حق قلع دارد.
خوب جناب سید! اینجا چرا لاضرر
می فرماید اینجا ممکن است بگوییم جواز قلع بدون ارش ضرر بر مالک غرس است. خودش هم که اینجا اقدام نکرده چون خیال کرده زمین خودش است یا خریده بوده و فکر می کرده معامله اش درست است مگر این که اینجا. اینجا سید می فرماید اللهم الا ان یقال که خود همینکه آمده اینجا کاشته اقدام بر ضرر است و جهل به موضوع مانع از صدق اقدام نمی شود. خوب اگر مانع از صدق اقدام نمی شود، تکلیف چه می شود؟ می فرماید درست است. اینجا اگر گفتیم که ضرر است و اقدام هم صدق نمی کند، لا ضرر در حق این کسی که اشتباهی درخت کاشته، معارض است با لاضرر در حق مالک چون مالک بخواهد ارش بدهد ضرری است. اینها با هم تعارض می کند و تساقط می کند و یبقی قاعده السلطنه فی جواز الاجبار علی القلع او المباشره له و هذا هو الاقوی. پس در جایی که اشتباهی درخت کاشته، اینجا در واقع سید یزدی ره دو تا جواب می دهد برای این که جائز است قلع کند، حالا یا خودش مباشره یا آن صاحب غرس را اجبار کند که بیا بکن. دوتا جواب می دهد. یک جواب این است که اینی که اشتباها درخت کاشته در حق این لا ضرر جاری نمی شود چون اقدام بر ضرر کرده. ان قلت: عالم نبوده. قلت: عالم نباشد. خودش درخت را کاشته دیگر. می خواست نکارد. جواب دوم این است که اقدام صرف نمی کند ولی لا ضرر در حق صاحب غرس با لاضرر در حق مالک تعارض می کند و عموم الناس مسلطون علی اموالهم به قوت خودش باقی است و این را می کند و می اندازد دور.
این فرمایش سید ره است.
این همانطور که دیروز هم عرض کردیم، عجیب است از سید ره. اولا این که اقدام صدق نمی کند. و الا اگر اینطور باشد هیچ جا لا ضرر نمی آید. اینجا هم می خواست معامله نکند و به اختیار خودش رفته معامله کرده. در معامله غبنی هم لا ضرر نمی آید چون می خواست که معامله نکند و به اختیار خودش معامله کرده. در آنجایی که غذایی می خورد و مریض می شود، بعد بگوییم وضو بر او واجب نیست، بگوییم می خواست این غذا را نخورد. اقدام بر این صدق نمی کند. اما این که لاضرر ها با تعارض می کنند و تساقط می کنند و قاعده سلطنت باقی می ماند دوتا ایراد دارد. اولا این که همیشه اینطور نیست که لا ضرر در حق مالک جاری شود چون ممکن است این درخت وقتی که بکند و ببرد، این ضرر بر مالک است خوب می گوییم نه، یک مورد سومی باقی بماند و آن مورد سوم این است که این درخت باشد و نکند و آن صاحب غرس، اجاره اش را بدهد. خوب اگر صاحب غرس اجاره اش را بدهد، دیگر ضرری نیست. شما می گویید اگر بخواهیم بگوییم بکند و ارش بدهد، ضرر بر مالک است. آن هم بکند ضرر بر صاحب غرس است. خوب درست است. خوب یک فرض سومی هست. فرض سوم این است که این درخت باشد و اجره بدهد. یا غارس اجره زمین را بدهد یا مالک اجره درخت را بدهد. این چرا حق داشته باشد بکند؟ این اولا.
ثانیا این قاعده سلطنت عجیب است. آقای صاحب عروه، ما در مقام سه تا دلیل داریم. یکی حرمت اضرار. یکی لا ضرر . یکی هم الناس مسلطون علی اموالهم. خوب لا ضرر اگر تساقط کرد، شما می فرمایید می ماند قاعده سلطنت. پس حرمت اضرار کجا رفت؟ حرمت اضرار قاعده سلطنت را تخصیص می زند. لذا فکر نمی کنم که کسی قائل شود به جواز تصرف در ملک ولو این که یستلزم الاضرار بالغیر. یک کسی حفر بالوعه کند، خانه همسایه خراب می شود، بگوید الناس مسلطون علی اموالهم. حرمت اضرار را جناب سید چه کردید؟ نگویید حرمت اضرار را لاضرر برداشت. لا ضرر که تعارض کرد. لذا الناس مسلطون می ماند و حرمت اضرار و اصلا فکر نمی کنم کسی قائل شود. این الناس مسلطون، حکم به طبع اولی است. امااگر یک عنوان محرم دیگری عارض شد، این دیگر اطلاقی نسبت به آنها ندارد. الناس مسلطون که حرف نشد.
البته بعضی از اضرارها نمی دانم سرش چیست در سیره متشرعه و در سیره عقلا هست. مثل این که یک شخصی خانه چهار طبقه می سازد و جلوی نور همسایه را می گیرد. یا خانه همسایه را مشرف می شود به این نحو که پنجره می گذارد. در این نوع موارد ولو اضرار است، و لکن در سیره متشرعه، و در سیره عقلا نه. طرف می تواند چهار طبقه بسازد ولو خانه همسایه از آفتاب می افتد. می گوید دیوار خانه ات را دو متر ببر بالا چون وقتی می روی به بالکن، به خانه من مشرف هستی. این هم می گوید خوب تو دیوار خانه ات را ببر بالا. من چرا ببرم بالا؟ ولی اگر چاه بکند و ضرر به همسایه بزند، این جائز نیست. نمی تواند بگوید به همسایه که دیوارت را شش متر ببر پایین و قیرگونی کن و بتون کن و عایق بندی کن که به خانه تو ضرر نزند. حالا فرق این دوتا چیست؟ فرقی بین اینها واقعا نیست. ولی بعضی از موارد جائز است و بعضی از موارد جائز نیست. اینهایی که تا می گویی نان از گندم است می گویند حرمت مزاحمت و ایذاء مردم. این اذان می گوید، او می گوید ایذاء مردم است!
پس جناب سید نمی شود ما بیاییم و بگوییم قاعده سلطنت و نمی شود بگوییم حرمت اضرار. اینها را باید مواردش را حساب کرد مورد به مورد.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.