بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
جلسه ۱۴۲ (یکشنبه ۲۳/۹/۱۳۹۹)
کلام در این بود که مرحوم شیخ اعظم ره فرمود تصرف غابن، موجب سقوط خیار غبن نمی شود. اماحالا اگر تصرف کرد، باید بدل را تحویل دهد؟ عین را تحویل دهد؟ انواع و اقسام تصرفات را بیان فرموده. بعد یک جمله ای فرمود که تحقیق این است که این آقای صاحب شجر، مالک است غرسی را در این زمین غرسی که در این زمین نصب شده باشد. این را مرحوم سید یزدی ره اشکال کرد چون شیخ ره فرموداین مستلزم این نیست که استحقاق در مکان پیدا کند. دو تا اشکال کرد. ما دیروز اشکالات را عرض کردیم و بعد کلام شیخ ره را یک توجیهی کردیم. دیدم مرحوم حاج شیخ اصفهانی ره هم در حاشیه مکاسب، ظاهرا همین توجیهی که ما عرض کرده بودیم دارد.
رسیدیم به این که شیخ ره فرمود ممکن است تصرف بالتغییر باشد و تغییر ممکن است بالزیاده باشد و ممکن است بالنقیصه باشد و ممکن است بالامتزاج باشد. امتزاج هم ممکن است به فعل غابن باشد، به فعل مغبون باشد، به فعل اجنبی باشد یا اصلا به فعل هیچ کس باشد.
شیخ ره می فرماید اگر این امتزاج طوری است که مال مغبون، یا مال غابن، یا آن شیء خلیط عرفا مستهلک است. این زیت خریده بعد دید یک خورده بد بوست. یک شیشه گلاب هم خرید و زد به این زیت. خوب یک شیشه گلاب در مقابل سی من زیت، مستهلک می شود عرفا و از بین می رود. اینجا فرمود این مال ممزوج، کلش مال غابن است یا مال مغبون است، هر کدام که بوده چون آن مال دیگری اصلا از بین رفته و مستهلک شده. خوب پس صاحب آن مال چه کار کند؟ مغبون اگر مثلا این مال، مال مغبون بود چه کار کند؟ اگر مال مغبون بود و غابن این کار را کرده بود، غابن ضامن است و اگر مثلی باشد مثلش را می دهد و اگر قیمی باشد قیمتش را می دهد. اگر هم به دست کسی نباشد و همینطور اتفاقی شده باشد، خوب مال مغبون هدر شده. این فرمایش شیخ اعظم ره است.
خوب ما با آن جمله ای که عرض کردیم که این که الآن کل این مال، مال این آقاست به چه دلیل؟ شاید مثلا این زیت وقتی که گلاب به آن مخلوط می شود و معطر می شود، زیت کیلویی سی تومان است و لکن با این معطر شدنش کیلویی هفتاد تومان است. خوب ممکن است بگوییم وقتی این گلاب را زد، این مال را شریک می شوند منتها به نسبت قیمت. به نسبت قیمت سی تومان تا هفتاد تومان معنایش این است که چهار هفتم این مال، مال صاحب گلاب است و سه هفتم این مال، مال مغبون است. خوب شما می فرمایید مستهلک شده و کل این مال، مغبون است، یا مال غابن است، خوب به چه دلیل؟ اگر کسی استصحاب در شبهات حکمیه را قبول کند له وجهٌ که این زیت، قبلا مال مغبون بوده یا غابن بوده، الآن نمی دانم از ملک او خارج شده یا خارج نشده، استصحاب بقاء ملکیت می کنم. اگر کسی استصحاب در شبهات حکمیه را قبول داشته باشد ممکن است بگوییم استصحاب می کنیم. اما اگر کسی منکر اصل استصحاب باشد کما ذکرنا یا منکر استصحاب در شبهات حکمیه باشد کما بنی علیه السید الخوئی ره اینجا اگر آن مستهلک شد، کل این مال، مال صاحب زیت است حالا چه مغبون باشد چه غابن باشد، این از کجا؟ خوب اگر شما بگویید زیت این است. می گوییم خوب نمی دانیم زیت این است. شاید به نسبت قیمت تقسیم بشود. دلیل میخواهد. دلیلی وجود ندارد غیر از سیره عقلا. خوب سیره عقلا را ما از کجا احراز کنیم؟ کجا در زمان امام علیه السلام یک موردی بوده که اینطور خلیط داشته و خلیط عرفا مستهلک شده و بعد آن آقا مدعی شده که ما به نسبت این مالیت شریک هستیم و آن شخص هم گفته نه، فقط تو بدلش را طبکار از من هستی، مثلی باشد مثلش و قیمی باشد قیمتش، او منکر می شده، بعد عقلا حق را به این می دادند و امام علیه السلام هم امضاء فرموده. این از کجا؟! آقای خویی شما که استصحاب در شبهات حکمیه را قبول ندارید، از کجا؟ البته شیخ ره هم که فرموده، نظرش به استصحاب نیست. نظرش حالا یا به اجماع است یا به سیره عقلا. این در صورتی که این خلیط مستهلک شود.
خوب از این بیان ما معلوم شد که اگر ما احتمال دادیم که در این مال به نسبت قیمت شریک می شوند، معلوم شد که فرقی نمی کند این امتزاج به دست غابن باشد، به دست اجنبی باشد یا به اتفاق و تصادف چون این ها باعث شرکت می شود و ما باید اینها را احراز کنیم و وجهی برای کلام شیخ ره ولو این که ظاهرا در این عصر حاضر، یا در این کتب هم حتی من جایی در ذهنم نیست که اگرای مستهلک شده باشد بگویند شریک هستند. می گویند اگر ممزوج، مستهلک شده باشد، مال او از بین رفته، تلف شده غایه الامر شما ضامن هستی، یا مثلش را یا قیمتش را. این فرض اول که صورت استهلاک است.
یک فرعی در اینجا در بعضی شرح ها هست. اگر یک آقایی مثلا شیر کسی را گرفت یک ماده ای به آن زد و پنیر شد یا ماست شد. خوب آن مایع پنیر که به این زد یا آن ماستی که به این زد تا این ماست شد، عرفا الآن مستهلک است و این ماست یا پنیر، عرفا یک طبیعت ثالثه است. این به خلاف زیت است. اینجا چطور؟
اینجا هم فرموده اند آن مال مستهلک از بین رفته و مال باقی ولو طبیعت ثالثه است، ملک همان شخصی است که شیر از او بوده.
خوب ممکن است بگویید این از کجا؟
این را هم می فرمایند این شیر که مال او بوده، بما این که صورت نوعیه لبن داشته مال او نبوده تا بگویید آن صورت نوعیه از بین رفته. این به عنوان یک جسم و به عنوان یک ماده مال این بوده. فرق است بین استحاله در باب طهارت و نجاست و بین استحاله در مقام. اگر مثلا کسی گفت این شیر الآن استحاله شده و به آن می گویند ماست یا دوغ، این دیگر عرفا همان شیء سابق نیست. اگر بگویند استحاله شده، خوب در باب طهارت ونجاست می گویند پس این پاک است. این که می گویند استحاله از مطهّرات است، استحاله که مطهّر نیست. این تسامح و غلط است. استحاله در واقع انعدام موضوع است. آن نجس از بین رفت. این هم که شک داریم که پاک است یا نجس است؟ کل شیء لک طاهر. ولی به خلاف ما نحن فیه. این شیر بما هو صوره نوعیه لبن مال این آقا نیست که اگر استحاله شد، دیگر بگوییم مال تو نیست. یک وقت دیدیم که یک کسی دارد پنیرها را می برد. می گوید این پنیرها صاحب ندارد چون این قبلا شیر بود و الآن که شیر ندارد. استحاله را هم که گفته اند انعدام موضوع است.
خوب طبق عرضی که کردیم الکلام، الکلام. فرقی نمی کند. باز این دلیلی غیر از سیره ندارد و سیره هم در ما نحن فیه محرز نیست بلکه اینجا امر اصعب و اشکل است چون اینجا اصلا استصحاب هم نمی شود جاری کرد. نمی شود گفت که این سابقا ملک این آقا بوده و الآن هم ملک این آقا است چون این شیء سابق نیست و شیء جدید است عرفا. البته این اشکال در استصحاب علی تأمل.
خوب این نسبت به این فرضی که مستهلک بشود.
اما اگر عرفا مستهلک نشده. ممزوج به غیر جنس است، و لکن مستهلک نشده مثلا شیری که مال خود مغبون بود و خریده بود، شیر مغبون را با شیر غابن قاطی کرد و امتزاح حاصل شد به جنس. اینجا معلوم است و شیخ می فرماید الظاهر الشرکه. اگر دو کیلو شیر خودش بوده، این پنج کیلو به نسبت شیرها شریک می شوند. این نسبت به آنجایی که جنس باشد.
اما اگر خلیط غیر جنس باشد و این غیر جنس، عرفا مستهلک هم نیست، اینجا شیخ ره می فرماید «ففی کونه شریکا او کونه کالمعدوم وجهان»
خوب این امتزاج به جنس را هم که عرض کردیم شیخ ره می فرماید «فإن کان بالمساوی یثبت الشرکه» اگر امتزاج به مساوی باشد یعنی مساوی به لحاظ کیفیت. «و إن کان بالأردئ فکذک» اگر به ردیء تر باشد و درجه دو باشد، شرکت حاصل می شود. خوب حالا که شرکت حاصل شد، این غابن آمده مثلا گندم خوب را با گندم ردیء خودش قاطی کرده، آیا استحقاق دارد که ارش نقص را بگیرد؟ بگوید آن گندم ردیء تو قیمتش ده تومان بوده و از من چون جید بوده، کیلویی پانزده تومان است. خوب اینجا باید هر کیلویی پنج تومان، ارشش را برگرداند. یا این که نه، باید تفاوت را از جنس ممتزج بده. جنس ممتزج یعنی چه؟ یعنی می گوید چهار کیلو گندم من جید بوده با چهار کیلو گندم تو که ردیء بوده قاطی کردی. آن چهار کیلو را با این چهار کیلو قاطی کردی. خوب وقتی که آن دوتا چهار کیلو را قاطی کردی، حالا بگوییم نصف! شیخ می فرماید نه، نصف نیست. بگوییم که اینجا دو سومش مال من است و یک سومش مال توست چون گندم من که اجود بوده، کیلویی پانزده بوده و گندم تو که ردیء بوده ، ده تومان بوده لذا به آن نسبت از خود جنس ممزوج، حصه من می شود بالاتر که مثالی که زدم که قبلا درست است که به لحاظ وزن نصف بوده، ولی الآن به لحاظ این رداءه حصه این بیشتر می شود مثلا می شود دو سوم.
خوب این باز الکلام الکلام. جناب شیخ انصاری! استحقاق ارش یا تفاوت یا من الجنس الممتزج أو من ثمنه، یا نه، از جنس ممتزج ندهد، ارش ندهد. از ثمن خودش بدهد. یعنی مثلا این را که مثلا چهار کیلو گندم اجود را خریده بوده به جو، حالا الآن همان نسبت را از جو بدهد که ثمن قبلی بوده. این را می فرماید وجهٌ. اصلا اظهار نظر هم نمی کند.
اما ولو کان بالاجود، اما اگر این گندم مغبون را غابن به اجود قاطی کرد، اینجا می فرماید «احتمل الشرکه فی الثمن بأن یباع و یعطى من الثمن بنسبه قیمته» این فروخته می شود به نسبت قیمت از ثمن داده می شود مثلا یک گندم جید بوده چهار کیلو و یک گندم ردیء بوده چهار کیلو، گندم جدید ۱۵ کیلو است و گندم جدید ۱۰ کیلو است، چهارتا ۱۵ تا ۶۰ تا، چهار تا ۱۰ تا ۴۰، این را فروختند به ۱۰۰تومان، خوب اینجا ۶۰ تومانش می شود مال این غابن و ۴۰ تومانش می شود مال مغبون چون جنس مغبون، اردء بوده و لو در ظاهرش وزنش یکی بوده ولی آن چون اردء بوده و احتمال داده می شودکه در اینجا شرکت در ثمن باشد. «و یحتمل الشرکه بنسبه القیمه» محتمل هم هست که اینجا بگوییم شرکت در خود عین می شود منتها به نسبت قیمت. خوب این یعنی چه؟ یعنی اینجا هم می گوییم ۴ کیلو گندم خوب و ۴ کیلو گندم ردیء، ردیء مال مغبون بوده، این ۴ کیلوی اجود مال غابن بوده حالا مخلوط شده، این ۴ کیلویش ۶۰ تومان و آن هم ۴ کیلویش ۴۰ تومان، ۱۰۰ تومان. آن وقت اینجا ۶تا از این ۸ تا یعنی تقریبا می شود دو سوم این گندمها مربوط به غابن است که جنسش اجود بوده و یک سومش هم مال مغبون است که جنسش ردیء بوده و اجود نبوده.
خوب این فرمایشات را هم که شیخ ره می فرماید این یا آن یا آن کدام یک؟
به عرض ما هیچکدام از آنها ثابت نیست.
شیخ طوسی ره این آخری را که شرکت به نسبت قیمت باشد اشکال کرده و فرموده مستلزم ربا است به خاطر این که ۴ کیلو گندم اجود را فروخته به ۶ کیلو ردیء.
مرحوم شیخ اعظم ره می فرماید اگر ما گفتیم ربا حرام است در هر معاوضه ای و مختص به بیع نیست، اینجا فرمایش شیخ طوسی ره نعم ما قال به خاطر این که ربا لازم می آید و فرض این است که ربا حرام است در جمیع معاوضات و مختص به بیع نیست.
و للکلام تتمه ان شاء الله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.