اصول جلسه ۳۵۷ ثمرة‌ المسالة شنبه ۷ مهر ۹۷

المقصد الأول الأوامر، فصل في مسألة الضد، ثمرة‌ المسالة

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه ۹۷/۷/۷ (جلسه ۳۵۷)

 

کلام در این امر رابع که ثمره بحث امر به شی مقتضی نهی از ضد هست چیه؟

مرحوم آخوند می فرماید ثمره در این ظاهر می شود که اگر ما بگیم امر به شی مقتضی نهی از ضد است این ضد عبادی باطل میشود چون این ضد عبادی مثلا اگر شخصی وارد مسجد شد دید مسجد نجس است وجوب ازاله فوری است ، ازاله نکرده و نماز خواند این نماز میشود منهی عنه. وقتی شد منهی عنه، نهی در عبادت هم که مقتضی فساد است لذا این عبادت می شود باطل و فاسد.

اما اگرقائل شدیم که امر به شی مقتضی نهی از ضد نیست ازاله اگر امر داشت، صلات منهی عنه نیست خب اینجا ضد عبادی صحیح می شود.

این ثمره را آخوند ذکر  کرده.

توضیح مقام در ضمن نقاطی تمام می شود:

نقطه اولا این است که دو ثمره برای این بحث ذکر شده :

ثمره اولا این است که یک واجب موسع عبادی با یک واجب مضیّقی تزاحم دارد. مثلا شخصی وارد مسجد شده، ساعت سه بعد از ظهر ، نماز نخوانده، مسجد نجس شده، ازاله ش نیم ساعت طول میکشه، تطهیرش نیم ساعت طول می کشه، نیم ساعت تطهیرش طول میکشه بعد نمازش را میخواند. حالا اگر ازاله نکرد و همان فرد مزاحم با ازاله را آورد، این صلات صحیح است یا نه؟

ثمره دوم این است که دو واجب مضیق با هم  تزاحم می کنند مثل اینکه شخصی وارد مسجد شد هم زلزله آمد هم مسجد نجس است، زلزله هم صلات آیات فوری است، ازاله نجاست هم نجس است، هر دو فوری اند، ولی احدهما اهمّ است، مثلا ازاله نجاست اهم است. اگر این ازاله نکرد و واجب مضیق مهم را آورد، آیا ا ین واجب مضیق مهم صحیح است یا نه؟

باز هم همین طور است ، فرمودند اگر قائل به اقتضا بشویم این عبادت باطل است اگر قائل به اقتضا نشویم این عبادت صحیح است.

این دو تا ثمره.

نقطه ثانیه در مقام این است که بر ثمره اولا دو اعتراضی اساسی شده و لو در ضمن اعتراضی هفت هشت تا ان قلت و قلت و اعتراض و.. هست.

یک اعتراض اساسی ا ز شیخ بهایی است . ایشان فرموده ما چه قائل بشویم امر به شی مقتضی نهی از ضد هست چه قائل شویم امر به شی مقتضی نهی از ضد نیست هر کدام را قائل شویم این عبادت ضد فاسد است.

چون ضد، عبادت وقتی صحیح است که امر داشته باشد ، با ملاک صحیح نمی شود و این عبادت قطعا امر ندارد اگر الان شخصی وارد مسجد شد که مسجد نجس است نماز خواند خب درست است که این نماز منهی عنها نیست ولی این نماز قطعا امر ندارد، چون  اگر امر داشته باشد که می شود امر به ضدین، امر به ضدین که محال است. این صلات وقتی امر ندارد می شود باطل.

شما می گی نهی ندارد؟  نهی نداشته باشد، صحت عبادت منوط به امر است، وقتی  امر نداشته باشد ا ین عبادت می شودباطل. فرقی نیست که قائل بشویم که امر به شی مقتضی نهی از ضد است یا قائل نشویم.

این اشکال را شیخ بهایی گرفته.

از این اشکال محقق ثانی و جماعتی که تبعیت کردند از محقق کرکی مثل میرزا حبیب الله رشتی جواب دادند که و لو ما قائل بشویم که عبادت صحتش منوط به امر است، امر نداشته باشد، عبادت فاسد است، مع ذلک این واجب موسعی که عبادی است و بعضی از افرادش مزاحمت دارد با یک واجب مضیق فوری مثل ازاله نجاست اگر همان صلاتی که در زمان ا زاله هست این ازاله را ترک کرده و آن صلات را می آورد، همان صلات را می تواند به قصد امر بیاره، اقای محقق ثانی! این چه حرفی است که می زنید آن صلات را چطور میشود به قصد امر آورد؟ او که امر ندارد؟

توضیح مطلب به فرمایش محقق خویی این است که تاره ما قائل می شویم اوامر تعلق به افراد می گیرد، هر فردی از صلات ماموربه است اینجا بله، این فرد مزاحم امر ندارد، چون می شود طلب الضدین

اما یک وقت قائل می شویم که امر تعلق می گیرد به طبیعت ، خصوصیات شخصیه دخیل در ماموربه نیست ، وجود طبیعت بدون هیچ گونه قید و شرط و مشخصه فرد ماموربه  است، خب شارع طبق این مسلک کما هو الحق که انشا اله بعد از این بحث خواهد آمد، این است که امر تعلق گرفته به طبیعی صلات، خب طبیعی صلات یک فردش هم ا ین صلات ساعت سه بعد از ظهراست که این صلات ساعت سه بعد از ظهر هیچ فرقی با سایر افراد صلات ندارد فقط این مزاحم دارد و گرنه لولا المزاحم هیچ فرقی ندارد، خب این صلات ساعت سه را به داعی امر به طبیعت می آورد چطوری که اگر ا زاله می کرد صلات ساعت پنج بعد از ظهر را به داعی امر به طبیعت می آورد، الان هم صلات ساعت سه را به داعی امر به طبیعت می آورد.

ان قلت: امر تعلق گرفته به طبیعت مقدوره. درست ا ست که امر تعلق گرفته به طبیعت ولی به هر طبیعتی که نیست ، طبیعت مقدوره.

خب صلات ساعت سه بعد از  ظهر که مزاحم با ازاله هست این که مصداق طبیعت مقدوره نیست بله، این مصداق ذات طبیعت هست ولی مصداق طبیعت مقدوره نیست، ماموربه طبیعت مقدوره است ، این فرد مصداق طبیعت مقدوره نیست.

قلت: میگیم یک کلمه اینجا مخفی شده، اون کلمه اگر واضح بشود، این مستشکل حرفش را پس می گیرد، و آن کلمه این است که امر تعلق گرفته به طبیعتی که مقدور  باشد یا به طبیعت به قید مقدوره، کدام یک است؟

اگر امر تعلق گرفته باشد به طبیعت مقدوره به قید مقدوره ، این صلات ساعت سه مقدور نیست ، چون وقتی این مزاحم  است وقتی عقل می گوید آن فرد را بیار این فرد را نیار، تو عاجزی از این فرد شرعا، چون موجب عقاب می شود، اما اگر گفتیم نه؛ امر تعلق میگیرد به طبیعت منتها در جایی که عبد قادر باشد، خب در جایی که عبد قادر باشد، اگر کسی بین الحدین از ساعت دوازده تا ساعت شش بر یک صلات قدرت دارد، خب این قادر است، عاجز نیست لذا رأس ساعت یک امر دارد.

اگر ا لان اذان گفتند شما بیابان هستی تا برسی به جایی که دسترسی به آب پیدا کنی ممکنه دو سه ساعت طول بکشه امر به صلات را شما کی داری؟ سه ساعت دیگه که شما آب پیدا کردی؟نه. همان اول ظهر. چون اول ظهر قادر است بر اتیان صلات بین الحدّین. اگر یک کسی امروز به شما بگه قدرت داری فردا به من پول بدی؟ میگی آره. میگه الان قدرت داری؟ میگه بله. میگه ببخشید این مبلغ پول که تو بانک است در  خانه که نیست؟ میگه درست است. امر وز که جمعه است چه جور قدرت داری؟ میگه تو پول امروز را که نمی خوای پول فردا را می خوای. من ا لان قدرت دارم بر پول فردا. کسی که در بیابان است راس ساعت دوازده همان ساعت دوازده قدرت دارد بر صلات بین  الحدین ، خب صلات بین الحدین را می آوردمی شود ماموربه ، این فرد مصداق طبیعت ا ست چون طبیعت قید ندارد، امر رفته روی ذات صلات. ولی عبد باید قادر باشد که قادر هم هست چه اشکال دارد؟

این توضیحی است که محقق خویی برای فرمایش محقق کرکی و میرزا حبیب الله رشتی بیان فرموده.

به این کلام محقق و میرزا حبیب اله ، محقق نایینی اشکال کرده که اینی که شما بگی اگر بعضی از افراد صلات عبادی مزاحم باشد با یک واجب آخر ،می شود آن بعض افراد را به قصد امر آورداین حرف بر یک مبنا درست و بر یک مبنا غلط است چون این که تکالیف مشروط به قدرت است دو مبنا  است:

یک مبنا این است که عقل کاشف است میگه تکلیف مشروط به قدرت است نه این که عقل قید می زند، هیچ حاکمی معنا ندارد که حاکمی حکم حاکم دیگر را قید بزند. اینی که میگن عقل مقید است مسامحه است ، عقل که مقید نیست، چون شارع حکم را از اول یا مطلق جعل کرده یا مقید جعل کرده، اگر مقید جعل کرده که عقل تقیید چه را بزند؟؟ اگر مطلق جعل کرده حاکم دیگه نمیتواند حکم حاکم دیگر را قید بزند که.

شارع در مقام ثبوت حکم را مقید جعل کرده در مقام اثبات مطلق است ، عقل مقام ثبوت را کشف می کند چون میگه تکلیف به داعی بعث و زجر است مولا که می فرماید صلّ، اگر یک شخصی نماز شب نمی خواند نشسته فیلم نگاه می کند تا ده دقیقه به آفتاب، زود میره نماز می خواند، میگه تا حالا چکار میکردی؟ میگه نماز شب مستحب بود ولی نماز یومیه واجب است و اگر نخوانم جهنم پشتش هست، این را میگن امر مولا داعی شد، یعنی اگر مولا امر و واجب نمی کرد عبد نمی آورد، ولی مولا واجب می کنه این باعث می شود که عبد بیاره. وقتی تکلیف به داعی بعث و زجر است ، شخص عاجز که نمی تواند انجام دهد،  لذا تکلیف به  عاجز عقلا قبیح است، پس چون تکلیف به عاجز قبیح است عقل کشف می کند که این تکلیف در مقام ثبوت مشروط به قدرت است .

این یک مسلک است. بنا بر این مسلک کلام محقق ثانی و میرزا حبیب اله شسته و رفته است و هیچ گیری ندارد .

ولی یک وقت ما میگیم خود امر اقتضا می کند که تعلق بگیره به حصه مقدوره چون امر به داعی بعث و تحریک است . خب تحریک برای عاجز که محال است ، برای غیر مقدور که محال است.

پس خودتکلیف از اول انصراف دارد، مقام اثبات ضیق است، تکلیف ا ز ا ول انصراف دارد به صلات مقدوره، و این مسلک مختار میرزای نایینی است که ایشان می فرماید مقام اثبات از اول ضیق است، مقام اثبات منصرف است به حصه مقدوره، خب بنا بر این مسلک کما هو الحق، بنا بر قول محقق نایینی ، خب این ماموربه شد صلات مقدوره، خب جناب محقق ثانی! صلات ساعت سه، مصداق صلات هست ولی مصداق صلات مقدوره نیست مثل کسی که بدون وضو نماز بخواند میگه بدون وضو؟ میگه بله، به داعی امر. یعنی چه؟ میگه مگر صلات بدون وضو مصداق صلات نیست؟ میگه چرا. ولی امر رفته روی صلات با وضو، صلات بدون وضو مصداق صلات است نه مصداق صلات با وضو. این فرد مزاحم مصداق صلات هست ولی مصداق صلات مقدوره نیست لذا نمی شود به داعی امر آورد.

پس حرفی که شما محقق  ثانی زدید بنا بر اینکه ا شتراط قدرت به اقتضای نفس تکلیف است نه به حکم عقل است نا تمام است.

بله؛ اگر کسی قائل شد به حکم عقل است این فرمایش شما تمام است .

این ا شکالی ا ست که محقق نایینی به محقق ثانی کرده.

محقق خویی به ا ین فرمایش محقق نایینی سه اشکال کرده:

اشکال اول اینکه تفصیل شما روی مسلک شما غلط است چه قائل بشویم اشتراط قدرت به اقتضای نفس خطاب است چه قائل شویم به حکم عقل از باب قبح تکلیف عاجز است، علی کلا التقدیرین کلام شما درست نیست چون بنابر اینکه اشتراط قدرت به حکم عقل باشد از باب قبح تکلیف عاجز، درست است که قدرت بر احد الافرادقدرت بر ذات طبیعت ا ست و قدرت بر صرف وجود است این حرفی نیست، اما در صورتی کسی که در بیابان است ولی آب ندارد دو ساعت دیگه به آب می رسد، کسی می تواند بگه اول وقت  این مکلف امر به صلات با وضو دارد که واجب معلق را محال نداند اما اگر کسی واجب معلق را محال دانست جناب محقق نایینی! این نمی تواند بگوید کسی که اول وقت دربیابان است، آب ندارد ، وقت داخل شد امر به صلات با وضو دارد، چون این میشود واجب معلق، واجب معلق چیه؟

واجبی که وجوب الان است ، واجب فردا است ، دوساعت یا سه ساعت دیگر است مثلا خب الان که واجب است ، وجوب آمده، سر ظهر، این شخص که در بیابان است، الان که نماز الان واجب نیست ،نماز این فرد که واجب نیست ، نماز کی واجب است؟ سه ساعت دیگه. خب این می شود واجب معلق. شما که واجب معلق را محال می دانید. خب شما وقتی واجب معلق را محال می دانید چطور در مقام تفصیل می دهی؟

محقق نایینی! ما قبول کردیم اشتراط قدرت به حکم عقل است ، خب ساعت سه که این شخص وارد مسجد می شود ، مسجد نجس ا ست ، شما می گی ساعت سه وجوب هست خب واجبش کی هست؟ کی و گفته بیار؟ ساعت سه وجوب هست ولی واجبش صلات یک ساعت دیگه چهل دقیقه دیگر است .

ش….

ا.. نه این الان چهل دقیقه دیگه می تواند بیاره

ش. تبدیل شده به واجب معلق؟ از همان اول که خدا برایش واجب معلق جعل نکرده بود.

ا. لمّ واجب معلق که انفکاک بعث از انبعاث است اینجا هست لازم نیست اصطلاحا…

ش…باز این ا شکال هست الان مولا بعث می کند دو ساعت  دیگه انبعاث هست چون میتواند بذاره برا دو ساعت بعد

ا. امکان انبعاث مهم است نه انبعاث خارجی، و گرنه انبعاث خارجی که ممکنه عاصی باشد، در همه واجبات موسع نیست چون الان می تواند نماز بخواند .

 

ش .ا گر بعث از انبعاث جدا نمی شود که …

ا.نه امکان انبعاث چون امر به داعی …

ش . … غیر از این ا ست که اینها متضایفین اند؟

ا.تکلیف که به داعی بعث نیست به داعی امکان بعث ا ست ، امکان بعث با امکان انبعاث متضایفین اند، درست است ،  هر جا امکان بعث هست باید امکان انبعاث هم باشد ، این شخصی که خودش به تاخیر می اندازد امکان بعث هست ، امکان انبعاث هم هست ولی اینجا امکان انبعاث نیست.

خب این اشکال را محقق خویی کرده که چون شما منکر واجب معلقی در مقام اینجا نمی توانی این تفصیل را بدهی.

اقای صدر به محقق خویی اشکال کرده و فرموده اشکال شما به اقای نایینی وارد نیست.

ایشان می فرماید کسانی که منکر واجب معلق اند یکی از دو منشأ است :

تاره منکر واجب معلق اند، چون می گن واجب معلق مستلزم تفکیک بعث از  انبعاث است، امکان بعث از امکان انبعاث است.

این یک عده، مثل محقق نهاوندی،

یک عده نه؛ میگن واجب معلق محال است چون واجب معلق بر میگردد به واجب مشروط به شرط متاخر.  الان شارع وقتی که میخواد حج در موسم را واجب کند خب این ممکنه در موسم بمیرد از کجا می تواند واجب کند حج در موسم را ؟  پس قطعا باید این وجوب مشروط باشد به مجیء موسم که موسم بیاد.

محقق نایینی که واجب معلق را محال می داند نه به خاطر ا ین است که انفکاک بعث از انبعاث محال است و بعث تشریعی هم مثل بعث تکوینی است نه، ایشان چون شرط متاخر را محال میداند، لذا واجب معلق را محال می داند چون واجب معلق یکی از صغرویات واجب مشروط به شرط متاخر است.

خب اقای صدر اینکه اشکال نشد به اقای خویی!؟ می فرماید بله. یک ا مر دیگه هم ضمیمه می کنیم:

محقق نایینی می فرماید اگر یک تکلیفی شارع بکند که آن تکلیف ظاهرش مشروط به شرط متاخر است، مثل صوم در زن حائض، این صوم که بر زن واجب است مشروط به این است که تا غروب آفتاب حیض نبیند ، اگر یک واجبی در شریعت آمد، یک خطابی آمد که ظاهرش واجب مشروط به شرط متاخر است، خب حالا یا نصِّ است یا اطلاق دارد، خب اقای نایینی که نمی فرماید ما این خطاب را کنار می گذاریم چون شر ط متاخر محال است می فرماید ما به این ظاهر اخذ می کنیم، خب به این ظاهر اخذ می کنی شرط متاخر محال است؟ اونو چکار میکنی؟ می فرماید ما به ظاهر اخذ می کنیم ، کشف می کنیم که شرط مقارن است چون عنوان تعقب شرط است. اگر بگن زنی که متعقب است به حیض، الان متعقب است به حیض، یا الان متعقب است به عدم حیض، اگر به نفس حیض مشروط باشد او شرط متاخر است، ولی به عنوان تعقب این شرط مقارن  است، خب ما به صاحب خطاب اخذ می کنیم، میگی شرط متاخر که محال است؟ میگه باشد، حالا شرط متاخر… ما قطعا نمی دانیم در مقام ثبوت به شرط متاخر است، شاید در مقام ثبوت شارع شرط مقارن را اخذ کرده باشد اون شرط مقارن عنوان تعقب است.

خب حالا اقای خویی! میایم سر مقام. امر به صلات آیا اطلاق دارد یا ندارد درمقام اثبات؟ چه صلات مزاحم چه صلات غیر مزاحم، هر دو را می گیرد یا نمی گیرد؟

اگر بگی نمی گیرد که شما خودت در کلام محقق ثانی توضیح دادی که میگیرد، خب امر دوم، اقای صدر سر بلند می کند.

امر دوم محقق صدر  این بود که اگر یک خطابی داشته باشیم که ظاهر آن خطاب شرط متاخر باشد ما به ظهور خطاب اخذ می کنیم شرط را هم بر می گردانیم به عنوان تعقب، که شرط مقارن باشد، امر اول اقای صدر هم ضمیمه می کنیم.

خب محقق نایینی که منکر واجب معلق شد برای چه منکر شد؟ به خاطر شرط متاخر. خب اینجا که شرط متاخر نیست بلکه مقارن است.

لذا کلام محقق نایینی درست است تفصیلش روی مسلک خودش درست ا ست ، ا شکال بر مبنای خودش وارد نیست.

این طور محقق صدر به محقق خویی اشکال کرده.

ش. پس چرا اصلا واجب معلق را محال می داند؟

ا. عقلا محال است دیگه

ش. نه ؛ ما میگیم همیشه بر میگرده به شرط مقارن.

ا. اگر برگشت به شرط مقارن، دیگه واجب معلق نیست.

ش. نه ، وجوب الان میاد به شرط مقارنت .

ا. واجب هم ا لان ا ست.

ش. نه؛ واجب که در آینده است.

ا. حج متعقب به موسم. عنوان تعقب الان است.

ش. باشه. معلق بودن به این ا ست که زمان انجام دادن واجب….

ا. زمان واجب، نه زمان انجام دادن.

ش. واجب معناش همین است.

ا. نه؛ تعقب الان  است. او دیگه واجب معلق نیست.

ش. او قید این است که برای وجوب است

ا. نه؛ قید وجوب نیست.حج متعقب به موسم را یعنی آن طوافی که این متعقب باشد به این روز مثلا نهم عرفه اون موقوف را شارع واجب کرده.

ش. واجب معلق چرا بر گشتش به  شرط متاخره؟ چون ممکنه زمانش نیاد و بمیره.

ا. او که مفاد ندارد و اگه این طوری باشد در تعقب هم ممکنه اوبمیرد.

ش . اون را ما کشف می کنیم.

ا.احسنت اون هم اگر مرد ما کشف می کنیم. کشف می کنیم ا ین قدرت نداشته.

و للکلام تتمة ان شاءالله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی