اصول جلسه ۴۱۹ الواجب الموقّت و الموسّع چهارشنبه ۲۶ دی ۹۷

المقصد الأول الأوامر، فصل في الواجب الموقّت و الموسّع‏

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانة وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامة.

چهارشنبه  26/10/97 (جلسه 419)

واجب موقت و غیر موقت

کلام در واجب موقت وغیر موقت بود که مرحوم آخوند ره بعد از واجب کفائی شروع فرمود.

واجب، تارة موقت است و اخری غیر موقت است. موقت، یعنی واجب مقید به زمان. یک وقت خاصی، قید اخذ شده در متعلق تکلیف مثل صوم، صلاة، حج.

واجب غیر موقت مثل وجوب جهاد، رد سلام.

واجب موقت، دو قسم است: یک قسم این است که وقتی که در تکلیف اخذ شده، اوسع از مقداری است که اتیان واجب، زمان لازم دارد. مثلا یک کسی بخواهد نماز بخواند، ده دقیقه وقت می خواهد ولی از زوال شمس تا غروب شمس، مثلا پنج ساعت است. این می شود واجب موقت موسع.

یک وقت هست که واجب موقت، آن زمانی که در متعلق تکلیف اخذ شده، به اندازه مقدار زمانی است که اتیان واجب لازم دارد. مثل صوم، قیدی که در متعلق تکلیف اخذ شده من طلوع الفجر الی دخول اللیل است. این مقدار هم لازم است. این می شود واجب مضیق. یعنی زمان، قید که اخذ شده به همان مقداری است که متعلق تکلیف، اتیانش لازم دارد.

بعضی ها اشکال کردند که واجب موسع امکان ندارد چون معنای واجب موسع این است که مکلف می تواند اول وقت ترک کند.این چه واجبی است که جواز ترک دارد؟!

خوب این معلوم می شود شبهه واهی ای است چون واجب موسع، متعلق وجوب که فرد اول وقت نیست. متعلق وجوب، جامع بین الحدین است. صرف الوجود بین الحدین است. یعنی از اول زوال شمس تا غروب، صرف الوجودش. خوب آنی که متعلق وجوب است جواز ترک ندارد و آنی که جواز ترک دارد، متعلق وجوب نیست. لذا این شبهه وهم محض است.

بعضی ها در واجب مضیق اشکال کرده اند و گفته اند واجب مضیق عقلا محال است چون همیشه باید عبد منبعث بشود تا بتواند تکلیف را انجام بدهد. خوب باید ملتفت به تکلیف بشود، تکلیف را تصور کند، بعد بیاورد. خوب واجب مضیق همیشه لازم می آید یک مقداری از واجب، در خارج وقت باشد چون یک کسی تا بخواهد وجوب صوم را تصور کند، تا بخواهد علم پیدا کند، این دوثانیه، یک ثانیه، نیم ثانیه، زمان می برد. پس این نیم ثانیه، این شخص صائم نبود و نیت صوم نداشته و نمی شود که واجب، اضیق از زمانی باشد که احتیاج دارد آن زمان باشد تا مکلف، فعل را بیاورد.

خوب این اشکال هم وهم محض است چون اولا واجب مضیق، معنایش این نیست که وجوب، مضیق است. زمان واجب، به اندازه زمانی است که مکلف، احتیاج دارد. ممکن است زمان وجوب، چهار روز قبل باشد. ممکن است زمان وجوب، شش ماه قبل باشد. مثلا حج، وجوب عند الاستطاعه می آید بنابر این که واجب معلق ممکن است، وجوب عند الاستطاعة می آید. موسم حج، زمان حج است. چه بسا ممکن است ده یا یازده ماه قبلش مستطیع بشود و وجوب بیاید. لذا این حرف اصلا معنا ندارد. این متوهم فکر کرده که واجب مضیق، واجبی است که وجوبش همان لحظه می آید. اما بنابر امکان واجب معلق، ممکن است وجوبش یک ماه قبل، دو ماه قبل … بیاید. لذا وجوب را تصور کرده، تصدیق کرده، همه اش تمام است و اول زمان واجب هم امساک می کند یا مثل همین وجوب صوم، وجوب سی روز از اول زمان رویت هلال می آید. غروب اول شهر  رمضان سی تا وجوب می آید. خوب این می تواند این وجوب ها را تصور کند و انجام بدهد و هیچ محذوری ندارد. این یک.

دو: بر فرض که وجوب هم همان زمان بیاید مرحوم آقای خوئی ره فرموده اگر وجوب همان زمان بیاید، باز این کافی است چون تقدم بعث بر انبعاث، تقدمش رتبی است نه زمانی. مثل علم به علت و علم به معلول است. همان زمانی که علم به علت پیدا می شود همان زمان علم به معلول پیدا می شود و تقدمش رتبی است. لذا این کافی است و احتیاج نیست که زمانش مقدم باشد.

خوب این جواب دومی که مرحوم آقای خوئی ره داده ناقص است چون آقای خوئی! شبهه این است که مکلف وقتی می خواهد قصد امساک کند با نیت، باید وجوب صوم را تصور کند که صوم را بتواند بیاورد. شما می فرمایید تقدم بعث بر انبعاث، تقدم رتبی است. تقدم رتبی نیست. این باید علم پیدا کند و علم احتیاج دارد به تصور که زمان می برد، حالا بگویید یک دهم ثانیه. تقدم رتبی دردی را دوا نمی کند. نمی دانم چرا این در محاضرات نوشته شده.

اما جواب اساسی این است که حتی اگر زمان وجوب، همان زمانی باشد که به اندازه زمان واجب، همان لحظه وجوب می آید باز کافی است چون مثل کسی که می داند امشب ماه رمضان است، ماه قبلی سی روز بوده. این درست است که وجوب حین دخول شهر رمضان می آید، ولی این از قبلش خبر دارد. کسی ممکن است سی روز قبلش خبر داشته باشد. مثل این که به او صادق مصدق خبر داده یا این که نوع مردم عوام از قول منجمین علم پیدا می کنند. الآن هم این منجمین حرفشان این است که اینی که ما گفتیم ماه قابل رویت نیست شما می گویید رویت شده، این حرفها من در آوردی شما است. ولی نوع مردم عوام علم پیدا می کنند. یا مثلا وقتی که امروز روز بیست و نهم ماه شعبان است و ماه رویت نشده این شخص دیگر غروب آفتاب بیست و نهم ماه شعبان که می شود، شب که می شود، یقین دارد فردا شب ماه رمضان است. خوب علم پیدا می کند. علم به وجوب ممکن است قبل از زمان وجوب باشد، ممکن است بعد از زمان وجوب باشد و ممکن است همزمان با وجوب باشد. فکر می کنم آقای خوئی هم همین را می خواهد بفرماید.

اصل امکان واجب موسع، امکان واجب مضیق، وقوعش در شریعت مما لا ریب فیه است. مهم این است که این واجب موقت مثل صلاة که زمان در او اخذ شده، اگر مکلفی در وقت نماز نخواند، حالا یا عمدا نخواند، عصیان کرد، یا معذور بود، متمکن نبود، به هر نحوی نخواند، اگر این آقا در وقت نماز نخواند خارج از وقت باید نماز بخواند یا خارج از وقت نباید نماز بخواند؟ نه این که اگر این در وقت نماز نخواند، خارج از وقت قضاء محال است، نه! یعنی اگر ما باشیم و همین دلیل وجوب موقت، آیا این اقتضاء می کند که کسی که در وقت نماز نخواند در خارج وقت قضاء بر او واجب باشد یا اقتضاء نمی کند؟

اگر گفتیم اقتضاء می کند، این اصطلاحا می گویند قضاء تابع اداست یعنی هر جا اداء واجب بود، اداء نکردی باید قضاء کنی.

اگر گفتیم دلیل واجب موقت اقتضاء نمی کند، این یعنی قضاء تابع اداء نیست. بله یک جایی اگر دلیل خاصی از خارج آمد که تو باید قضاء کنی، آن یک امر جدید است و اشکال ندارد.

پس اگر گفتیم دلیل اقتضاء می کند و مقتضای خود دلیل واجب موقت است، این معنایش این است که قضاء به امر جدیدی نیست یا قضاء تابع اداست و خود همان امر اقتضاء می کند که این مأمور به را در خارج وقت بیاورد.

اگر گفتیم نه، او می گوید واجب همان خصوص مقید و موقت است، وقت که تمام شد آن وجوب ساقط شده و وجوب دیگر دلیل می خواهد.

از اینجا معلوم شد این بحث منحصر به وقت نیست. یک کسی رفته دکتر، دکتر به او می گوید ناراحتی کلیه داری، باید روزی پنج لیوان آب بخوری. هر دو سه ساعت. آیا امساک از بقیه مفطرات در وقت لازم است یا لازم نیست؟

خوب این واجب اولی ما امساک از جمیع مفطرات است به نحو عام مجموعی در جمیع وقت، من طلوع الفجر الی دخول اللیل. حالا اگر یک مفطر را من نمی توانم ترک کنم از بقیه باید امساک کنم دلیل می خواهد. این هم تحت همین قاعده است.

یا مرحوم آقای خوئی ره می فرماید اگر کسی فاقد الطهورین است. نه می تواند وضو بگیرد و نه می تواند تیمم کند. اینجا فرموده این شخص برایش نماز واجب نیست چون نماز در وقت، مقید به طهور است. اما صلاة بدون طهور واجب است، دلیل می خواهد.

در باب حج، یک کسی هست خودش نمی تواند برود مکه یا اگر می تواند برود، طواف نمی تواند بکند، این که برای طواف نائب بگیرد دلیل می خواهد چون وجوب اولی حج تعلق گرفته به حج اختیاری. این نمی تواند حج اختیاری را بیاورد در طواف یا سعی نائب بگیرد، یسعی به دلیل می خواهد.

تمام اینها تحت همین امر کفایه است که اینجا ذکر می فرماید. مثال به موقت است ولی بحث مختص به موقت نیست. هر واجبی که مقید باشد به یک قیدی و مکلف نمی تواند آن مقید را بیاورد آیا فاقد آن قید را باید بیاورد یا نباید بیاورد؟ این طرح بحث است.

مرحوم آخوند ره می فرماید نه، واجب نیست بیاورد. چون امر خورده به مقید، یک مطلوب است. زمان که تمام شد، قید مرتفع شد، تکلیف هم می رود. این که دوتا تکلیف است، یکی تکلیف به اصل طبیعی صلاة و جامع صلاة و یکی تکلیف به صلاة در وقت که حالا اگر وقت تمام شد، تکلیف دوم ساقط شده ولی تکلیف اول به قوت خودش باقی است، این احتیاج به دلیل دارد.

تفصیل کلام همانطور که مرحوم آقای خوئی ذکر فرموده تارة این دلیل مقید، متصل است. حالا یک واجبی که مطلقش ذکر نشده باشد و فقط مقید باید و قید متصل باشد الآن من در ذهنم نیس چون مثل صلاة و صوم و حج که مطلقش ذکر شده. واجب موقتی غیر از اینها هم واجبی الآن در ذهنم نیست. علی ای حال اگر ما باشیم و فقط یک دلیل داریم که مثلا و من رأی منکم الشهر فلیصمه، که قید، متصل است و منفصل نیست در اینجا آقای خوئی و آخوند ره و دیگران فرمودند که معلوم است که وقتی که ماه رمضان تمام شد وجهی ندارد که بگوییم او دلالت می کند بر قضاء چون قید متصل بوده و یک تکلیف بوده به متصل. متصل هم از بین رفته. اینی که کسی بگوید مثلا یا الذین آمنوا کتب علیکم الصیام فی شهر رمضان، از کتب علیکم، یک وجوب در می آید و از شهر رمضان، یک وجوب در می آید که دوتا وجوب است، یکی وجوب اصل صوم و یکی وجوب صوم در شهر رمضان. ولو یک خطاب است، ولو قید متصل است و لکن به مجرد این که این خطاب، دوتا مطلوب از آن فهمیده می شود، این دیگر خیلی پرت و رسوا است.

انما الکلام در آنجایی است که یک دلیل واجب مطلق است. یک قید منفصل آمده. مثل یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة. بعد در یک مقیدی آمده که نماز را در وقت بخوانید. اگر قید منفصل باشد و  دلیل واجب، مطلق باشد، اینجا ممکن است کسی توهم کند که ما یک مطلقی داریم، یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة، یک مقیدی داریم که نماز در وقت بخوانید. ممکن است کسی توهم کند که این ربطی ندارد. این دوتا تکلیف است. نماز بخوانید. نماز دروقت بخوانید. خوب دوتا تکلیف است. یک کسی نماز می خواند، یک کسی نماز در وقت می خواند، یک کسی در وقت نخواند. حالا اگر یک کسی در وقت نخواند، آن دلیلی که نماز در وقت بخوانید، آن دلیل که به قوت خودش باقی است. این مثل این می ماند که یک دلیل داریم که روزه بگیرید، یک دلیل داریم که نماز بخوانید. حالا یک کسی بگوید من روزه نمی گیرم، خوب این دلیل نمی شود که نماز نخواند.

یک عده آدم نادان می گویند تو ربا می خوری برای چه نماز می خوانی؟

خوب این که اگر نماز نخواند می شود دوتا بد. چرا دوتا بد داشته باشد؟

آن یکی می گوید چرا به نماز جماعت می روید آبروی دین داری را می برید؟

خوب این آبروی دین داری را نمی برد. یک دلیل را که عصیان می کند دلیل نمی شود که دلیل دیگر را انجام ندهد. خوب بله باید به او بگویید ای کسی که به نماز جماعت می روید، ای کسی که روزه می گیری، نمازت را هم بخوان.

می گوید دزدی می کنی برای امام حسین علیه السلام هم عزاداری می کنی؟

عزا گرفتنش که بد نیست. دزدی کردنش بد است. و این عزا، فردای قیامت عذاب دزدیش را پاک می کند. ان الحسنات یذهبن السیئات معنایش همین است دیگر. توبه که نمی خواهد چون توبه خودش هم یکی از مکفرات است. حسنات هم یکی از مکفرات است.

این دوتا تکلیف دارد. یکی به صوم، و یکی به صلاة. صوم را اتیان نمی کند. ولی دلیل نمی شود که صلاة را هم اتیان نکند.

ما نحن فیه هم آن متوهم، همین را می گوید. می گوید دوتا تکلیف است. یکی این است که نماز بخوانید. یکی این است که نماز در وقت بخوانید. این ها دوتا تکلیف است. شما نماز در وقت نخواندی عمدا یا نتوانستی بخوانی، خوب اصل صلاة را باید بیاوری. لذا قضاء تابع اداست. قضاء، امر جدید نمی خواهد. خوب آن مطلق دلالت می کند بر وجوب صلاة در خارج وقت.

از این جا معلوم شد که این قائل که این حرف را می زند، این فقط مختص جایی است که خود آن خطاب واجب، اطلاق داشته باشد. اگر خطاب واجب اطلاق نداشته باشد، مقید باشد، این فائده ندارد. باید او در مقام بیان باشد، مطلق باشد، تا بگوییم یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة دلالت می کند بر وجوب صلاة چه در وقت و چه در خارج وقت، برای همه افراد.  اما اگر یک جایی یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة، اطلاق نداشته باشد، مجمل باشد، مولی در مقام بیان نباشد این به درد این قائل نمی خورد.

پس تمام اشکال در جایی است که یک مطلقی داریم که به اطلاقه دلالت می کند بر وجوب این فعل، چه در زمان و چه در غیر آن زمان خاص و یک مقیدی داریم، آیا این جا می شود گفت که مکلف دوتا تکلیف دارد؟ تعدد مطلوب است، یک تکلیفش این است که نماز بخواند و یک تکلیفش این است که نماز در وقت بخواند. همه حرف حول همین دو کلمه می چرخد. اگر ما یک خطابی داریم یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة، یک خطابی داریم که مثلا اذا زالت الشمس فصل، آیا این دوتا خطاب در مقام ثبوت ، از دوتا تکلیف خبر می دهد که پرده را که برداری در مقام ثبوت، دوتا تکلیف است. یک تکلیف این است که نماز بخوانید. یک تکلیف این است که نماز در وقت بخوانید. هر کس که می گوید در مقام ثبوت دوتا تکلیف است، این دوتا خطاب کاشف از دوتا تکلیف در مقام ثبوت است، این قطعا می فرماید قضاء تابع اداست. قطعا می فرماید قضاء امر جدید نمی خواهد. قطعا می فرماید خود آن اطلاق و خطاب اولی کافی است برای اثبات قضاء.

اما اگر کسی گفت نه، اگر ما یک خطابی داریم یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة، یک خطابی داریم اذا زالت الشمس فصل، درست است که در مقام اثبات دوتا خطاب است ولی اگر پرده را کنار بزنی به مقام ثبوت نگاه کنی در مقام ثبوت یک تکلیف بیشتر جعل نشده. صلاة عند زوال شمس. منتها به خاطر حکمتی در مقام اثبات به دو خطاب ذکر کرده. خطاب دوتاست. مقام اثبات دوتاست. ولی تکلیف یکی است. خوب اگر تکلیف یکی بود، وقتی که قید رفت، تکلیف هم می رود. کسی که می فرماید در مقام ثبوت، یک تکلیف است. در مقام اثبات به تدریج بیان فرموده، و الا اگر پرده کنار برود یک تکلیف بیشتر نیست این از آنهایی است که می فرماید قضاء تابع اداء نیست و قضاء امر جدید می خواهد. یک تکلیف است و آن هم مقید. مقید هم با زوال قید از بین رفت، تمام شد و رفت چون دیگر قدرت ندارد.

این است یا آن است؟ تمام نزاع سر همین یک کلمه است که اگر ما یک خطاب مطلقی داریم یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة و یک خطاب مقیدی داریم ، صلوا عند زوال الشمس، این قطعا باید ببینیم آیا متفاهم عرفی از این دوتا خطاب این است که در مقام ثبوت، یک تکلیف است؟ یک جعل است ولی در مقام اثبات دوتا بیان شده به خاطر تقیه یا سهولت یا به هر حکمتی؟ یا نه، مفاهم عرفی از این خطاب مطلق و خطاب مقید این است که دو تکلیف است، یکی در وقت، یکی هم مطلق؟ خوب قطعا می گویید وقتی که وقت زائل شد، تکلیف مقید زائل می شود و تکلیف مطلق به قوت خودش باقی است. نزاع سر همین یک کلمه است.

اینجا نه مرحوم آقای خوئی ره لمّی بیان فرموده و نه مرحوم آخوند ره. هر دو بزرگوار ادعا فرمودند که اگر چنانچه یک مطلقی داشته باشیم و یک مقیدی داشته باشیم، حمل مطلق بر مقید می شود. یک تکلیف است. دوتا تکلیف نیست. آقای خوئی ره نقض فرموده که پس اگر اینطور شد یک آقائی دیدند که نماز می خواند بدون رکوع و بدون سجود یا بدون رکوع و سجود هم نه، بدون قرائت و بدون همه چی. می گویند این چه کار است که می کنی؟ می گوید من نماز ظهرم را خواندم. می گویند هنوز که ظهر نشده. می گوید نه، نماز ظهر دوتا تکلیف است، یک اصل تکلیف و یکی هم در ظهر باشد. خوب قرائتت کو؟ سلامت کو؟ می گوید یک خطابی دارد الصلاة ثلاثة اثلاث، ثلثه طهور و ثلثه رکوع و ثلثه سجود. این اطلاق دارد.  من هم حوصله حمد و روبه قبله بایست و تکان نخور و … ندارم. آن تکالیف را ان شاء الله توبه می کنیم. آقای خوئی ره می فرماید چجور شما در سائر موارد اگر یک مطلقی داشته باشید، یک مقیدی داشته باشید، کسی توهم نمی کند. معلوم است که حمل مطلق بر مقید می شود، خوب زمان هم همینطور. چه فرقی می کند؟ آنجا استقبال الی القبله قیدش زده، مقید، قرائت فاتحه است، سوره است، تسبیحات اربعه است. تازه چهار رکعت را هم این آقا می گوید من حوصله ندارم چون پا درد و کمر درد دارم. همین نیم رکعت، یک رکوع و یک سجده بس است. می زنید این حرف را؟! نه! حمل مطلق بر مقید می شود. می فرماید همانطور که آنجا حمل مطلق بر مقید می شود، ما نحن فیه هم حمل مطلق بر مقید می شود. اما سرّ این که چرا حمل بر تعدد مطلوب نمی شود؟ این حرف که ظاهرش بد نیست که اگر ما یک خطابی داریم مطلق است، یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة، یک خطابی داریم مقید است که نماز در وقت بخوانید، خوب می گوید آن مطلق و این مقید، دوتا تکلیف است. یکی این است که نماز بخوانید، یک تکلیف این است که نماز را در وقت بخوانید، خوب دو تا تکلیف است، اصل اولی هم این است که تأسیسی است. این که ظاهرش  بد نیست آقای خوئی!. این که شما می فرمایید چرا در  سائر موارد حمل مطلق بر مقید می کنید؟  خوب در سائر موارد لابد اجماعی هست، قرینه ای هست، نکته ای هست. خوب باشد. اما اگر اجماعی، قرینه ای، نکته ای نباشد خوب سائر موارد هم همینطور. لم را ذکر کنید. این لم در فرمایشات آقایان تا آنجایی که من نگاه می کردم ذکر نشده.

خوب آقای خوئی ره می فرماید اگر ما بگوییم اعتق رغبة و اعتق رغبة مومنة، این چرا حمل مطلق بر مقید می شود؟ خوب آقای خوئی همه این هایی که مثال زدید، تکثیر امثله کردید. حل نکردید.

من خیال می کنم که حلش این است و مقصود آقای خوئی هم همین است، حلش این است که شارع اگر یک تکلیف جعل بکند عام، یک تکلیف جعل بکند خاص، تکلیف عام، گفته اند لغو است. چرا لغو است؟ چون این آقا وقتی که نماز در وقت را بخواند، مطلق هم اتیان شده. یک آقائی اگر بگوید هندوانه بخر بیاور، بعد هم بگوید هندوانه چهار کیلویی بخر بیاور. می گوید وقتی که من هندوانه چهار کیلویی بخرم، خود به خود هندوانه هم خریده ام دیگر. این امر به هندوانه لغو است. امر به مطلق در کنار امر به مقید لغو است. چون مطلق در ضمن مقید امتثال می شود. امرش حشو و زائد است. بهترین بیانی که برای این که اینجا حمل مطلق بر مقید می شود و دوتا تکلیف نیست، نه بهترین بیان، بیان منحصر در این است. این مطلب درست است یا درست نیست؟ ان شاء الله شنبه آینده

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی