اصول جلسه ۴۵ معنای هیئات و اسم اشاره چهارشنبه ۱۶ دی ۹۴

المقدمة، الامر الثانی الوضع، معنای هیئت و اسم اشاره

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

دانلود

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

چهارشنبه 16/10/94

کلام در اشکالات مرحوم آقای خوئی بر مسلک مشهور در موضوع له جمله تامه بود.

اشکال دوم

این اشکال مبنی بر مسلک خود آقای خوئی است که می فرماید وضع به معنای تعهدی است که واضع انجام می دهد. از طرفی باید امر متعهد به امر اختیاری باشد و تعهد به امر غیر اختیاری بی معناست. اگر قرار باشد آنی که متعهد به است ثبوت شیء لشیء باشد لازم می آید تعهد به امر غیر اختیاری زیرا مثلا زید، یا در خارج قائم هست و یا نیست، چه من تعهد بکنم و چه تعهد نکنم.

بله اگر گفتیم جمله تامه وضع شده برای این که بفهماند متکلم قصد حکایت ثبوت شیئی لشیئی را دارد مشکل حل می شود چون قصد حکایت، امری اختیاری است.

جواب آقای صدر:

شما وقتی وضع را معنا کردید به تعهد، درست است که متعهد به باید امر اختیاری باشد اما فرقی نمی کند این امر اختیاری قصد حکایت باشد یا قصد اخطارِ این معنا به ذهن مخاطب و هردوی اینها اختیاری هستند. در واقع کلام در این است که طبق مسلک تعهد، آیا جمله تامه وضع شده برای ثبوت شیء لشیء به این معنا که تعهد می کنم اخطار بدهم و احضار کنم ثبوت شیئی لشیئی را یا وضع شده برای قصد حکایت؟ بنابراین مسلک تعهد تاثیری در اخذ به یکی از مسالک وضع در جمله تامه ندارد.

از طرفی نقضی که بر مرحوم آقای خوئی وارد است نقض به معانی افرادیه مثل لفظ «زید» و نسب ناقصه است. مثلا در نسبت ناقصه، که می فرمایید برای تحصیص وضع شده است، هر چه که آنجا می فرمایید همینجا نیز بفرمایید.

اشکال بر این جواب

مگر قصد حکایت با قصد اخطار فرق می کند؟ کلام این است که آیا این قصد اخطار داخل در موضوع  له هست یا نه؟ مشهور می گویند موضوع له جمله تامه، ثبوت شیء لشیء است، بله غرض از این وضع این است که مستعمل اخطار کند این معنا را ولی آقای خوئی می فرماید این اخطار غرض نیست و داخل در خود وضع است زیرا متعلق تعهد باید امر اختیاری باشد.

به فرض که بگویید قصد اخطار با قصد حکایت فرق می کند، می گوییم مهم برای آقای خوئی این است که بگوید موضوع له در جمله تامه نمی تواند ثبوت شیء لشیء باشد.

اما نقض شمابه مفردات: آقای خوئی می فرماید مثلا لفظ «زید» برای ذات معنا وضع نشده بلکه برای این تعهد است که هر وقت تصمیم گرفتم اراده کنم تفهیم این معنا را این لفظ را به کار ببرم، لذا فرمود دلالت بر ذات معنا از باب دلالت انسیه است نه وضع و به همین جهت فرمود هر مستعملی واضع است.

جواب از نقض به حروف و نسب ناقصه هم معلوم است. شما می گویید در حصص چکار میکنید؟ جواب می دهد در «ضربُ زید» این طور است که هر وقت می خواهم قصد کنم اخطار این حصه را  از ترکیب اضافه استفاده کنم.

اشکال سوم:

اگر جمله تامه وضع شده برای ثبوت نسبت شیء لشیء، ما از مشهور سوال می کنیم مگر نمی گویند جمله، دلالت تصدیقی دارد؟ دلالت تصدیقی یعنی این که به ذهن مخاطب تصدیق خطور می کند یعنی مخاطب تصدیق می کند مفاد جمله را. چطور جمله «زید قائم» دلالات تصدیقی دارد در حالیکه چه بسا این شخص دروغ گو باشد یا حتی مواردی هست که قطع داریم گوینده کاذب است.

ولی اگر جمله تامه وضع شده باشد برای قصد حکایت، در این صورت مخاطب، تصدیق می کند که متکلم دارد حکایت می کند که «زید قائم» – حکایت یعنی گفتن و گوینده بدون شک دارد تکلم می کند- ، اما این که حکایتش راست است یا دروغ است مطلب دیگری است.

بنابراین حتی این که گفته اند جمله خبری یحتمل الصدق و الکذب را آقای خوئی می فرماید اشتباه است. جمله خبریه همیشه صادق است. بله مانند این مثال که مرحوم مظفر آورده که فقیری می گوید به من پول بدهید، مردم به او می گویند دروغ می گویی تو پول دار هستی، مرحوم مظفر می فرماید این که به او می گویند دروغ گو به این جهت است که این جمله، یک دلالت التزامی وجود دارد (فقر) که به لحاظ آن دلالت می گویند دروغ می گویی. این جا هم به قول آقای خوئی جمله، یک دلالت انسیه دارد که آن دلالت انسیه یحتمل الصدق و الکذب.

جواب آقای صدر

چه کسی گفته دلالت جمله (تامه)، دلالت تصدیقیه است؟ دلالت جمله هم، دلالت تصوریه است. جمله، مثل مفرد است یعنی وقتی «زید قائم» گفته می شود به ذهن خطور می کند ثبوت قیام برای زید اما این که در خارج هست یا نیست به دلالت وضعیه نیست بلکه به دلالت سیاقیه و حالیه است یعنی این کسی که می گوید «زید قائم» ظاهرش این است که می خواهد حکایت کند پس در واقع به حالش نگاه می کنیم اگر انسان راست گویی باشد تصدیق میکنیم و الا نه. بنابراین دلالت تصدیقیه از مفاد جمله خارج است و آنی که داخل در موضوع له است فقط دلالت تصوریه است.

اشکال بر این جواب

اگر دو جمله «قیامُ زید» با «زید قائمٌ» را با هم بسنجیم، آیا «قیام زید» هم دلالت می کند بر ثبوت شیئی لشیئی؟ اگر دلالت می کند پس این دو جمله با هم چه فرقی دارند؟ دلالت تصوری ثبوت شیء لشیء، که در هر دو هست. پس چه چیزی در «زید قائم» هست که در «قیام زید» نیست؟

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی