اصول جلسه ۶۵۹ العام و الخاص سه‌شنبه ۵ اسفند ۹۹

المقصد الرابع في العامّ و الخاص‏، ‏ فصل فی دوران الأمر بين النسخ و التخصيص‏ حقیقت نسخ

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

سه شنبه 5/12/99

جلسه 659

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانة وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامة.

***********************************************************

کلام در این بود که آیا نسخ حقیقةً ممکن است، چه در تکوینیات و چه در تشریعیات یا ممکن نیست؟ عرض کردیم این نسخ از سه جهت مورد اشکال واقع شده است. یک جهت این است که اگر خداوند سبحان این فعل را از عبد اراده فرموده، چطور ممکن است اراده خداوند سبحان عوض شود!؟ اراده خداوند سبحان عوض شدنی نیست چون تغییر اراده مستلزم جهل حضرت حق است و تعال الله عن ذلک علواً کبیراً.

بعد به همین مناسبت وارد بحث اراده شدیم که اراده در خداوند سبحان غیر از علم است و صفت ذات نیز نیست. اراده در خداوند سبحان یکی بیشتر نیست و آن هم صفت فعل است و حادث می باشد. خداوند سبحان کان و لم یرد ثم اراد. اراده ذات اقدس حق، احتیاج به مقدمات ندارد. اگر من بخواهم الآن یک کاری را انجام دهم این طور نیست که بلا فاصله انجام دهم بلکه مقدمات می خواهد و باید یک موانعی را رفع کنم و اینها زمان می برد ولی انجام فعل در خداوند سبحان مقدمات نمی خواهد. اینکه فلاسفه می گویند: «باید قابلیت موجود شود، هر وجودی از خداوند سبحان نمی تواند بدون آن مسیرش انجام شود»، کفریات است حال یک کفریاتی هست که علم و کفر است و یک کفریاتی هست که جهل و کفر است. ما هیچ دلیلی بر این نداریم بلکه ارادتُه ایجادُه، ارادتُه فعلُه. خداوند سبحان می تواند بدون اینکه این نطفه یک زمانی را طی کند انسان را خلق کند. بدون اینکه خاک را اول خلق بفرماید بعد این خاک را انسان نماید، بر خلق انسان در این حالت هم باز خداوند سبحان قدرت دارد، به خاطر اینکه آن موجود اول را از چه چیزی درست نموده؟ «خلق الله الاشیاء لا من شیء» «ابتدأ الاشیاء لا من شیء» خب خداوند سبحان اولین مخلوقی را که خلق کرده مثلا گِل بوده است خب می توانست به جای گل، انسان خلق کند. من نمی دانم واقعاً این فلاسفه … البته در میان آنها کسی که قدرت علمی داشته باشد من ندیم، در موجودین فی ما نعلم ندیم و آنهایی هم که فوت شده اند که در کتاب هایشان چیزی ندیدم. این چه حرف مزخرفی هست که می گویند! خداوند سبحان در خلق کردن احتیاج به هیچ چیزی ندارد، چه مجرد را بخواهد خلق کند، چه موجود مادی را بخواهد خلق کند.

سوال:

جواب: خلق از عدم که… خلاصه مجردات را از چه چیزی خلق کرده است!؟ بر فرض که مجردات قدیم زمانی باشند اما حادث ذاتی که هستند خب اینها را از چه چیزی خلق کرده است؟

عرض کردم که من در آنها آدم با سواد ندیدم. با سواد یعنی متفکر اینکه کسی متفکر باشد با کسی که مطالب را حفظ کرده باشد فرق میکند. من در میان آنها متفکر ندیدم و بعید می دانم که باشد چون کسی که یک جو فکر داشته باشد… این آخر چه حرفی هست.  «إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»‏ اطلاق دارد.

در موجودات تکوینی هر موجودی را خداوند سبحان می تواند خلق کند اما دأب ایشان بر این قرار گرفته که انسان در این عالم غیر از این طریق، موجود نشود و گاهی مواقع اعجاز می فرماید و حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام ایجاد می شود. این که می گویند «کلما فی الکون وهم أو خیال/ أو عکوس فی المرایا أو ظلال» اگر حقیقت داشته باشد برای مطلب خود فلاسفه است و واقعاً مطالب فلاسفه همین است که کلما فی کتبهم وهمٌ أو خیال. البته فلاسفه که می گویم نه فلاسفه اصطلاحی بلکه آدم هایی که قدرت فکری ندارند اما حرف می زند لذا ممکن است کسی ضد فلسفی حرف بزند اما قدرت فکری نداشته باشد یا کسی فیلسوف هم باشد اما قدرت فکری داشته باشد.

اما خود اراده چیست؟ در روایات ائمه علیهم السلام و در قرآن، اراده معنی نشده است. به نظرم کسی نمی تواند حقیقت اراده را معنی کند. می گویند: شوق اکید محرک عضلات است. استاد: خب وقتی امروز بنده اراده دارم فردا مسافرت بروم و هیچ مقدمه ای هم ندارد، نحو المراد أو نحو مقدماته، الآن که من اراده دارم محرک عضلات به کجاست؟ به جایی نیست. عرض کردم می گویند: این اراده نیست این قصد هست. استاد: با الفاظ که نمی شود بازی کرد، انسان همان طور که می گوید الآن اراده دارم مشرف به حرم شوم همانگونه می گوید الآن اراده دارم فردا به مشهد بروم. در نفس فرقی بین این دو اراده نیست. مضافاً به این که چه کسی گفته که این اراده کیف نفسانی است!؟ تحلیل امور وجدانی کار مشکلی است. بله انسان می فهمد که اراده غیر از محبت، علم، تشنگی و گرسنگی است اما اینکه اراده کیف نفسانی هست را چه کسی گفته!؟ اراده در خداوند سبحان به چه معناست؟ مفهوم اراده در ذات حضرت اقدس حق با مفهوم اراده در ما یکسان است. عرض کردیم اگر قرار باشد معنای این دو، دو چیز باشد تعطیل دین لازم می آید و انسان از آیات و روایات هیچ چیزی نمی فهمد. اراده ایشان به همین معنایی که ما می فهمیم است منتهی فرقش این است که اراده شما ممکن است به نتیجه نرسد مثلا شما اراده می کنید که این سنگ را حرکت دهید اما بعد می بینید که قدرت ندارید ولی در خداوند سبحان این گونه نیست. شما هر چیزی را نمی توانید اراده کنید اما خداوند سبحان هر چیزی را می تواند اراده نماید. ایجاد شما مقدمات دارد اما خداوند سبحان مقدمات نمی خواهد. خداوند سبحان دنیا را بر این اساس و بر طبق حکمت عالیه ای که داشته بنا فرموده و الا می توانست طوری بنا بفرماید که هر یک دقیقه یک نفر ایجاد شود کما اینکه می توانست به شکل بچه ای که تازه به دنیا می آید باشد یا می توانست به شکل یک انسان چهل ساله به دنیا آید. تا به حال فکرش را نکرده بودم و این، الآن به ذهنم رسید که حضرت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام وقتی که خلق شد به شکل انسان چند ساله بود؟ قطعا بچه کوچک که نبوده است. حضرت عیسی علی نبیا و آله و علیه السلام صبی بوده چرا که از مادر متولد شده است اما در مورد حضرت آدم، من روایتی ندیدم و نشنیدم که شکل ایشان به چه نحو بوده، آیا به شکل انسان بیست ساله بوده، به شکال انسان سی سال بوده و…؟ خداوند می توانست انسان را از همان اول به شکل یک انسان بیست ساله خلق کند کما اینکه می توانست طوری خلق نماید که اصلا پیر نشود و مثلا انسان بیست ساله با انسان دویست ساله به یک شکل بودند کما اینکه در قیامت همین طور است. معاد جسمانی، که هر کس منکر شود آدم نیست، مگر کسانی که در بهشت هستند پیر می شوند خب او هم مخلوق خداوند سبحان است. تا زمان حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام محاسن سفید نمی شد یعنی حضرت نوح علی نبیا و آله و علیه السلام با آن عمر طولانی ظاهراً یک موی سفید نداشته چرا که اولین بار ظاهراً حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام یک موی سفید دید، به خدا عرض کرد این چیست؟ حضرت حق فرمودند: این وقار است. بعد عرض کرد: زدني وقاراً. بعد تمام موهای صورت حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام سفید شد. معنای ارادتُه فعلُه یعنی اینکه او مقدمه و اسباب نمی خواهد، هیچ کدام از مخلوقات. هر کس غیر از این بگوید کفر گفته است. هم عقل و هم نقل متفق هستند بر این مطلب.

اما آیا اراده خداوند سبحان به آینده تعلق می گیرد؟ بله عقلاً اشکال ندارد که خداوند سبحان امروز اراده بفرماید که فردا باران بفرستد. ما دلیلی نداریم که اراده خداوند سبحان به آینده تعلق نمی گیرد مثل اینکه اراده عبد به آینده تعلق می گیرد منتهی این اراده چیست؟ نمی دانیم.

سوال:

جواب: عرض کردیم ارادته فعله أو ایجاده یعنی مقدمه نمی خواهد.

اراده، فعل خداوند سبحان است یعنی چه!؟ «خلق الله الاشیاء بالمشیة» اراده حضرت حق غیر از مخلوقش هست منتهی اینکه فعلش هست یعنی مقدمات و اسباب نمی خواهد و مثل ما نیست که اسباب بخواهد. هر چیزی که امکان وجودی داشته باشد، صدورش از خداوند سبحان خلق الساعة است حتی این قدرت را به ائمه علیهم السلام نیز داده است. حضرت یک دانه خرما می کاشت بعد به ظرف یک دقیقه درخت خرما شد.

سوال:

جواب: کلمه خلق را بکار نمی گیریم اما هیچ محذور عقلی ندارد که همان طور که ذات حضرت حق حضرت عیسی علی نبیا و آله و علیه السلام را بدون پدر خلق کرد مولانا امیر المومنین نیز کسی را ایجاد کند منتهی این به اذن الله است. اما این کار را ائمه علیهم السلام کرده اند؟ خیر، بله در بعضی از موارد  مثل اینکه کسی حضرت را مسخره کرد بعد او، زن شد و زنش مرد شد، بعد  هم بستر شدن و یک بچه از آنها به دنیا آمد. یعنی وقتی آقا موسی بن جعفر سلام الله علیهما به شیر در پرده اشاره فرمود بعد آن شیر بر روی سفره پرید و ساحر را بلعید، چه اشکال دارد که به تمثال شخصی اشاره کند و آن ایجاد شود. امیر المومنین علیه السلام که به سنگ اشاره کرد طلا شد خب به سنگ اشاره نماید و آن آدم شود.

سوال:

جواب: خلق لا من شیء که محال نیست چون اگر خداوند سبحان این قدرت را دارد که شمس را خلق نماید خب همین قدرت را به امیر المومنین علیه السلام می دهد اما نداده. در روایات ما هر چه که دارد، تبدیل است اما برهان عقل بر استحاله آن نیست. خداوند سبحان قدرت دارد که خورشید را خلق نماید اما قدرت ندارد که همین قدرت را به امیر المومنین علیه السلام بدهد!؟

سوال:

جواب: نه به دست ائمه علیهم السلام خلق نکرده بلکه دنیا به خاطر ایشان خلق شده است. خلقت بها یعنی مثل اینکه می گویم به خاطر شما به درس آمدم.

این، استحاله عقلی ندارد و ندیدم کسی در این مورد چیزی گفته باشد اما در روایات هر چه که هست تبدیل است اما این طور نیست که قدرت نداشته باشد چون اذن خداوند سبحان است دیگر، بله امیر المومنین سلام الله علیه با غمض عین از قدرت و اذن الهی هیچ است هیچ و لکن تفویض خداوند سبحان… یعنی می تواند به شیر روی پرده اشاره بفرماید که بیا بخور اما نمی تواند بفرماید شیر موجود شو و شیر خلق الساعة موجود شود!؟ بله من ندیدم که روایتی باشد که … چون روایت همه در تبدیل است اما چیزی باشد که در هیچ موردی…، به چشمم نخورده است با اینکه در این روایت اعتقادی و در مورد ائمه علیهم السلام خیلی خیلی کار کرده ام و بعید می دانم که باشد. اگر هر بر فرض یک دانه پیدا شود اطمینان به خلافش هست.

خب این نسبت به اراده. پس در نسخ اراده عوض نمی شود. خداوند سبحان اراده این فعل را از عبد کرده است منتهی تاریخ اراده تا امروز بوده ولی عبد خیال می کرده که اراده خداوند سبحان مطلق و مستمر است.

اما این اشکال که از نسخ لازم می آید که احکام تابع مصالح و مفاسد نباشند یا یک فعل در یک روز هم مصلحت داشته باشد و هم مفسده داشته باشد زیرا از دو حال خارج نیست، اینکه خداوند سبحان دیروز صوم امروز را از عبد خواسته و دیشب نسخ کرده، صوم امروز یا مصلحت داشته یا مصلحت نداشته است. چنانچه مصلحت داشته، پس چرا نسخ شده و اگر مصلحت نداشته، پس چرا جعل کرده است؟

جواب این واضح است، حکمِ حقیقیِ واقعیِ اولیِ ناشی از مصلحت در متعلق نسخ نمی شود در باب نسخ مصلحت در جعل است، مصلحت در امر است، مصلحت در نهی است و این منافات ندارد که امروز یک چیزی مصلحت داشته باشد و مولی امر کند و بعد فردا نهی کند مثل اینکه می گوید برو آب بیاور یک ساعت بعد گفت آب نیاور. به او می گویند: اول گفتی آب بیار. می گوید: چون یک آقایی آمده بود که خدم و حشم دارد گفتم من هم نشان دهم که چند تا أم الحلیس دارم، تو هم که اعتناء نکردی و آبروی ما رفت، الآن هم نرو چون کارت دارم. این اشکال ندارد، امر در یک زمانی مصلحت داشته باشد و در زمانی مصلحت نداشته باشد که محذور ندارد چون عرض کردیم که یا خود زمان دخیل است یا زمان با امری ملازمه دارد که او دخیل است.

اما این اشکال که جعل حکم به نحو مطلق و نسخ آن، لغو است. جواب این اشکال این است که لغو آن جایی قبیح است که مؤونه زائده بخواهد الآن اگر بخواهم بگویم «اکرم العلماء فی کل زمانٍ» یا «اکرم العلماء فی هذه السنة» یا «اکرم العلماء» به تنهایی خب اگر بخواهم مقید جعل کنم، جعل مقید مؤونه بیشتری دارد تا اینکه بگویم اکرام در امسال واجب است. این، هم الفاظش بیشتر است و هم اعتبارش، ولی وقتی اکرم العلماء بگویم هم لفظ و هم اعتبار آن کمتر است.

از آخوند ره عجیب است. ایشان می فرماید: نسخ دو جور است یک وقت هست که نسخ قبل از حضور وقت عمل است و یک وقت هست که نسخ بعد از حضور وقت عمل است. اگر نسخ قبل از حضور وقت عمل باشد مصلحت در انشاء حکم بوده است ولی در ثبوت حکم و قرار حکم مصلحت نیست. مصلحت در انشاء بوده غایة الامر مکلف خیال می کرده که حکم ثابت است ولی در استمرار و ادامه حکم، ایشان می فرماید: حکم و مصلحت، اظهار دوام را اقتضاء می کرده. خب چرا جناب آخوند ره شما به دوام که رسیدید، مصلحت را در اظهار بردید و در اصل که رسیدید مصلحت را در جعل و انشاء بردید!؟ نه، در بقاء هم ممکن است بگوییم اینکه می گویند نسخ به تخصیص ازمانی بر می گردد غلط است، مثلا خداوند سبحان حکم نجاست کفار یا نکاح مشرکین را الی یوم القیامه جعل کرده منتهی اراده اش تا یک مقدار بوده است. مصلحت در انشاء استمرار بوده نه در اظهار. بله ممکن است حکمی را جعل ننماید و فقط اظهار کند. من در تعجب هستم که جناب آخوند ره شما چرا بین این دو فرق گذاشتید. اگر جعل آن محال است پس چطور در آن جایی که نسخ قبل از وقت عمل است قبول دارید که حکم انشائی جعل شده و اگر جعل آن محال نیست  خب استمرار آن نیز محال نیست.

سوال:

جواب: حکم وضعی هم اعتبار… اشکال ندارد، حکم وضعی آن آثار تکلیفی را ندارد چون بر حکم وضعی یک سری آثار تکلیفی بار است خب آن آثار را دیگر نمی خواهد.

یک وقت ممکن است کسی اشکال کند که مصلحت در جعل است، حکم جعل شده، پس نسخ نشده است چون الشیء لا ینقلب عما هو وقع علیه، وقتی او مطلق جعل کرده چطور می شود که برداشته شود، مگر این می شود؟

می گوییم: نسخ الغاء حکم است. توضیح آن این است که حکم در واقع یک معنای عرفی دارد و یک معنای عند الشخص دارد. ممکن است کسی یک کتاب لغت بنویسد و بعد بگوید که من دو پنجره و دو درب و یک ماشین خریدم، تمام اینها را داخل اتاق بردم. بعد شخص دیگر رفت دید در اتاق پنجره و درب و ماشین نیست. نویسنده می گوید من اسم فلان چیز را پنجره و اسم فلان چیز را درب و اسم فلان چیز را ماشین گذاشتم. به او می گویند: این ، اشکال ندارد ولی مردم به این، پنجره و به این، درب و به این، ماشین نمی گویند. این وجوب یک معنای لغوی دارد یعنی عقلائی. عقلاء کی می گویند که مولی واجب کرده؟ الآن اگر یک مولایی طلب را اعتبار کند ولی ابراز نکند، آیا عقلاء می گویند واجب کرده، امر کرده؟ نه، چطور در اطلاق وجوب عند العقلاء ابراز و انشاء می خواهد، این وجوب را عقلاء تا وقتی می گویند و قبول دارند که جاعل الغاء نکند ولی وقتی الغاء کرد دیگر این، وجوب نیست. شما می گویید الشیء لا ینقلب عما هو وقع علیه، او وجوب را مطلق اعتبار کرده، اعتبار را که نمی تواند بردارد. می گوییم بله او وجوب را مطلق اعتبار کرده اما به مجرد اعتبار او، عقلاء وجوب می گویند یا نمی گویند؟ نمی گویند، چطور عقلاء می گویند ابراز می خواهد، همین طور می گویند که باید لغو نکند لذا وقتی که گفت: «ألغیت و نسخت ایجابي» عقلاء می گویند که این وجوب دیگر نیست و وجوب رفت.

سوال:

جواب: مولی نمی خواهد. بله دیگر، فرض این است که نسخ کرده است. نسخ نسبت به حکم حقیقةً رفع است نه دفع یعنی انشاء را بر می دارد. حکم مجعولش را بر می دارد لذا اینکه مرحوم آخوند اسرار دارد که حقیقت نسخ رفع است نه دفع غلط است. بله نسبت به اراده حقیقت نسخ دفع است اما در حکم مجعول حقیقت نسخ رفع است. نسختُ یعنی ألغیتُ و عرف هم دیگر وجوب نمی گوید. نمی دانم این مطلب چطور بر آخوند با آن عظمت فکری و آقای خوئی با آن جلالت مخفی مانده است.

هذا تمام الکلام نسبت به حقیقت نسخ. سوال بعدی این است که این احکامی که نسخ می شود حضرت رسول صلی الله علیه و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین و ائمه معصومین علیهم السلام از این نسخ ها خبر داشتند یا خبر نداشتند؟ مرحوم آخوند می فرماید ربما، ممکن است که خداوند سبحان به ایشان الهام بفرماید که این حکمی که جعل شده تا سال سوم هجرت است اما شما به مردم چیزی نفرمایید و من چیزی در آیة قرآن ذکر نکردم کما اینکه ممکن است که خبر نداشته باشند. ایشان می فرماید لعل امر حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام  به ذبح حضرت اسماعیل علی نبیا و آله و علیه السلام از این قبیل باشد یعنی این امر، امر امتحانی بوده و خداوند سبحان می خواسته نسخ نماید اما به ایشان خبر نداده است. حال اینکه کلمه لعل… در مورد حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام ظاهراً باید این گونه باشد ـ کما اینکه در دوره قبل عرض کردیم ـ که اگر حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام می دانست که کارد نمی برد و حضرت اسماعیل علی نبیا و آله و علیه السلام کشته نمی شود، دیگر برای ایشان امتحان نمی شد.

سوال:

جواب: اینکه باور نمی کنند به خاطر این است که می گویند من از کجا بدانم که خداوند سبحان این کار را انجام می دهد. اگر الآن امام زمان بفرماید: از این چهار طبقه شما خودت را به زمین پرت کن من تضمین می کنم، به ایشان عرض می کنم که من از صد طبقه خودم را می اندازم.

امتحان وقتی می شود که حضرت ابراهیم خبر نداشته باشد، ظاهر آن این است اما در این دوره یک احتمالی به ذهنم آمده البته خیلی به آن اسرار ندارم و فقط من باب این که همه چیز را گفته باشم عرض می کنم خصوصاً اینکه این، بحث عقیدتی است و این مباحث از نجاست بول و … خیلی مهم تر است و بحث از این امور کار فقیه می باشد. نجاست بول را فقیه طرداً للباب بیان می کند، خب آن این است که چه بسا حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام خبر داشته است. خداوند سبحان می دانسته که اگر به حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام واقعاً هم دستور ذبح را می داد حضرت ذبح می فرمود. در این دعای ندبه می فرماید: « بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ‏ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه‏» یعنی خداوند سبحان چون می دانست که اگر به امیر المومنین سلام الله علیه هر دستور بدهد، ایشان انجام می داد لذا این قدرت را به ایشان داد. این عقلاً اشکال ندارد منتهی برای اینکه جواب مردم را دهد، مردم فردا نگویند حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام چه کار کرد که شما «جعلته اماماً»… خب حضرت اقدس حق می فرماید در آتش که انداختمش، بچه اش را هم که قربانگاه بردم. اینها را مردم نمی فهمد چون اگر این را بفهمند که خیلی بهتر می شد، معجزه برای این است که مردم یقین پیدا کنند که خداوند سبحان با او ارتباط دارد خب اگر این را قبول داشته باشند که دیگر معجزه نمی خواهد. وقتی من به طرف می گویم «دلیلت چیست؟» که شک داشته باشم لذا آن کسی که از خواص هست می گوید حضرت ابراهیم علی نبیا و آله و علیه السلام می دانسته ،خب این شخص ایمان می آورد چون می گوید ایشان چه مقامی داشته که خداوند سبحان این را به ایشان گفته است. این یک احتمال است.

خلاصه آیا ائمه علیهم السلام و حضرت خاتم الانبیاء تمام این ها را خبر داشته اند یا بعضی از اینها را خبر نداشته اند؟ مرحوم آخوند می فرماید: ربما که خداوند سبحان به آنها الهام بفرماید.

اینجا یک حرفی مرحوم آقا شیخ علی قوچانی دارد، یک حرفی مرحوم حاج شیخ اصفهانی دارد، یک حرفی مرحوم آقای ایروانی دارد، یک حرفی مرحوم آقای خوئی دارد و یک حرفی هم ما داریم. در تمام مباحث شما حتماً صوت های دوره قبل را گوش دهید حتی خود من مقید هستم این چند جلسه را گوش کنم. این صوت ها چند فایده دارد یکی اینکه در آن دوره توضیح زیاد داده ام .درست هست که بعضی از نکات را الآن برگشتیم و آن ها، پخته تر شده اند اما توضیح آن دوره بیشتر است و یکی هم در نقل کلمات. پس حتماً قبل از اینکه کلاس بیاید صوت دوره قبل را گوش کنید. در این دوره راجع به علم امام علیه السلام که ان شاء الله فردا طرح می کنیم چیزی بیشتر از دوره قبل نمی گوییم و نظرم نیز عوض نشده است، فقط یک کلمه را اضافه کردم. و للکلام تتمة و ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین   لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی