دوشنبه 8/9/1400
جلسه 727
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
اللهم کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.
اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.
السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.
اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانة وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامة.
***********************************************************
مرحوم آخوند فرمود: «شبهه ای نیست که شخص عاصی مستحق عقاب است». این مطلب را دیروز بررسی نمودیم و عرض کردیم که به حکم عقل است.
در ادامه ایشان می فرماید: «کما اینکه شبهه ای نیست که شخص مطیع مستحق ثواب است». عرض کردیم جناب آخوند اینکه شخص مطیع مستحق ثواب است به چه دلیل!؟ اگر خداوند حق اطاعت دارد، حق مولویت دارد و باید او را عباد اطاعت کنند به چه دلیل ثواب باید داده شود!؟ اگر کسی بگوید: «او حق دارد به شرط اینکه ثواب دهد و این حق در صورت مجانی نیست». این حرف، حرف بی ربطی است و فکر نمی کنم این حرف را الی یومنا هذا کسی گفته باشد. بله لازمه اینکه مطیع مستحق ثواب است همین می باشد ولکن بعید می دانم کسی تفوّه کرده باشد که عبد باید خداوند سبحان را اطاعت کند منتهی به شرط اینکه خداوند سبحان ثواب دهد.
من خیال می کنم برای اینها یک مطلبی اشتباه شده یا عبارت ها ناقص است. آن مطلب این است که بعد از اینکه خداوند سبحان فرمود: «الجنة للمطیعین و النار للعاصین» دیگر شخص استحقاق ثواب دارد. وقتی خداوند سبحان وعده داده، ثواب ندهد قبیح می باشد و عقل جلوی او را می گیرد. بله از اول و ابتداءً ثواب لازم نبود اما وقتی ثواب را وعده داد، «ان الله لا یخلف المیعاد» مخصوصا خود ایشان بفرماید: خلف وعده نمی کنم. اگر نفرماید که من خلف وعده نمی کنم باز قبیح است اما وقتی خود ایشان وعده داده دیگر این، آکد حکم عقل است و عبد مستحق ثواب می شود و اگر خداوند سبحان ثواب ندهد عقل طلب کار می شود و جلوی آن را می گیرد.
اما سر آن این می باشد که اگر خداوند سبحان ثواب ندهد کذب لازم می آید و کذب بر خداوند سبحان قبیح است.
سوال، جواب: خلف وعید گذشت است. اگر چند دقیقه صبر کنید می رسیم.
اگر کسی بگوید: «اینکه خداوند سبحان فرموده (الجنة للمطیع) توریه کرده است و قصد معنی ننموده». می گوییم: اینکه کسی بگوید دروغ بر خداوند سبحان قبیح است این، در حکم عقل واضح نیست. دو کذب وجود دارد. یک کذبی هست که بی ضرر است مثل اینکه شخصی بگوید: یک بارانی می آمد فلان طور و بهمان طور. می گوییم: این یعنی چه! الآن که آفتاب است. می گوید: داشتم شوخی می کردم. خب این بر عباد قبیح نیست. حال اگر خداوند سبحان یک دروغ این طوری بفرماید یعنی لفظ را در معنی استعمال کند و قصد اخبار داشته باشد اما اخبار خلاف واقع، آیا فعل قبیح انجام داده است! عرض کردم اینکه گفته اند: «کذب مقتضی قبح است و باید یک عنوان محسّنی بر آن منطبق شود مثل کذبی که منجی مومن است» صحیح نیست بلکه دروغی که ضرری نداشته باشد، ظلم به کسی نباشد ـ البته ضرر را من قبول نداریم چرا که اگر انسان به خودش ضرر بزند که قبیح نیست ـ این کذب دلیل بر قبح ندارد حال چه از خداوند سبحان صادر شود و چه از غیر خداوند سبحان صادر شود.
سوال، جواب: ظلم نبودن که عنوان محسّن نیست، عدل است که عنوان حسن می باشد الآن شما نشسته اید و دارید به ساعت نگاه می کنید به کسی ظلم کرده اید؟ نه، اما این نگاه کردن حسن است؟ نه
سوال، جواب: نه، کذب از جهل نیست. کسی که شوخی می کند جهل ندارد بلکه می خواهد از این راه دخال سرور بر دل مومن کند. بله راه های زیادی دارد یک راه نهم ربیع است می خواهد …
اینهایی که من عرض می کنم را اگر شما بیرون بگویید، فحشتان می دهند. این که در روایات دارد که خطر کسی مطالب ما را به افرادی بگوید که آنها ظرف تحملش را ندارند ـ بنابر آنچه از روایات در خاطر هست ـ و رد کنند کم تر از قاتلین ما نیست. حوزه ای که در دو دو تا چهار تا گیر است، آن وقت شما این مطالب را به آنها بگویید معلوم است که فحش می دهند. منتهی چون عرض کردم که عقاید کار فقیهِ اصولی ست و غیر او نباید کسی صحبت کند. برخی می گویند: «در عقاید کار کرده ایم» خب مثل این می ماند کسی بگوید «در کبد کار کردم» خب اصلا دکتر هستی که می گویی در کبد کار کردم!
پس ممکن است این «ان الله لا یخلف المیعاد» و وعید را خداوند سبحان عملی نکند البته این بدین معنی نیست که دروغ گفته، وقتی می فرماید «النار للعاصین» این را به داعی اخبار نفرموده بلکه به داعی تخویف بیان کرده است مثل اینکه پدری به بچه اش می گوید: اگر این کار را بکنی گردنت را جدا می کنم. خب این شخص دروغ نگفته
سوال، جواب: نه ممکن است اصلا نخواهد بزند بلکه فقط به داعی تخویف و تهدید می گفته است.
معلوم نیست خداوند سبحان در مقام اخبار باشد. امروز یک جمله اضافه عرض کردیم و آن این است که لو فرض که به داعی اخبار باشد … یک مطلبی در رساله ها هست که «الکذب حرام هزله و جده» کذب حرام است، چه شوخی و چه جدی. از طرفی شما می گویید: «نمی خواهد کذب بگوید بلکه می خواهد شوخی کند». خب شوخی دو نوع است یک وقت هست یک کسی دروغ می گوید به غرض مزاح یعنی مزاح داعی بر داعی است. داعیِ بر اینکه می خواهد دروغ بگوید این است که می خواهد مزاح کند. اما یک وقت جمله را که استعمال می کند به داعی اخبار استعمال نمی کند بلکه به داعی مزاح استعمال می کند.
خب جواب اول این بود که «النار للعاصیین» را اصلا در اخبار استعمال نکرده، داعی خداوند سبحان اخبار نیست تا شما بگویید دروغ می شود. داعی در این صورت تهدید است ولو اینکه خود ایشان می داند که قصد ندارد عقاب نماید.
ولکن یک وقت می گوییم «النار للعاصیین» به داعی اخبار است منتهی داعی بر اخبار، تهدید است. اگر این طور باشد کذب هست ولکن این کذب دلیل بر قبح ندارد. روایت و آیه ای هم نداریم که خداوند سبحان فرموده باشد از وعیدم تخلف نمی کنم.
اما وعد، در ناحیه وعد می گویند: «شما کریم هستی، چرا فرمودید (الجنة للمطیعین)؟» سر آن این است که شما می خواستید عباد تحریک به اطاعت شوند و داعی بر اطاعت درست نمایید. خب اگر مردم احتمال دهند که شما بهشت نمی برید و خلف وعده می فرمایید، قطعا داعی کمتر می شود. وقتی داعی قطعا کمتر می شود خب شما چه داعی دارید که یک جمله ای را به دروغ یا به داعی تحریک بفرمایید و کاری بکنید انگیزه کمتر شود. یک وقت من می گویم: «اگر این کار را بکنید صد هزار تومان می دهم» خب ممکن است دروغ گفته باشد چرا که باید غصه بخورم که پول را از کجا بیاورم یا محل خرج مهم تری وجود داشته باشد اما خداوند سبحان که این طور نیست. ایشان اگر به هر کسی به اندازه ای که به تمام دنیا اعطاء فرموده ببخشد ما انتقص من ملکه شیء، از ایشان که چیزی کم نمی شود. مثلا به بچه می گوید «درس بخوان. اگر درس بخوانی دوچرخه می خرم». چرا می گویی دوچرخه می خرم؟ می گوید: «برای اینکه انگیزه شود که درس بخواند». پس چرا می گویی شوخی کردم؟ می گوید: «من هزار کار واجب تر دارم، این بچه الآن نان ندارد بخورد». اما اینکه خداوند سبحان انگیزه مردم را کم کند و داعویت اوامر را کم کند بدون اینکه هیچ وجهی داشته باشد قبیح است و مورد سوال واقع می شود که چرا گفتید! اصلا اگر قرار بود که شما خلف وعده بکند گفتن تان از اول لغو بود زیرا اگر خداوند سبحان نمی فرمود «الجنة للمطیعین» احتمال می دادیم که ایشان ثواب دهد. کسی نگفته که عقلاً محال است خداوند سبحان ثواب دهد. خب حال که فرموده باید داعی ای داشته باشد و اگر خلف وعده نماید، این خلف وعده با آن داعی تنافی دارد.
سوال، جواب: نه الآن معلوم است. مثل اینکه بگویید: «اجتماع نقیضین در اینکه فردا باران می آید و فردا باران نمی آید معلوم نمی شود مگر فردا». وقتی فرموده «الجنة للمطیعین» عقل می گوید: دیگر احتمال خلف وعده داده نمی شود.
(این را از باب و أما بنعمة ربک فحدث عرض می نمایم. فکر نمی کنم کسی زیر آسمان کبود اینکه چرا خلف وعده از خداوند سبحان قبیح است و چرا خلف وعید قبیح نیست را این طور که امروز بیان کردم، بیان کرده باشد. این لطف خداوند سبحان بود. ان شاء الله خداوند سبحان ما را ببخشد. مرحوم آقای تبریزی نقل می کرد در مسجد خضرا مکاسب می گفتم. آنقدر زیبا گفتم که خودم کیف کردم. وقتی مشرف شدم به حرم مولانا امیر المومنین علیه السلام یک عربی جلو آمد گفت «نصاب شتر چند تا ست». هر چه فکر کردم یادم نیامد. به عمامه ام ضربه ای زد گفت «آخوند بی سواد برو درس بخوان». آقا غرور … الآن من خائف هستم که بتوان مابقی درس را بگویم.)
اما متجری و منقاد. در بحث تجری مرحوم آخوند سه مطلب را متذکر می شود: 1ـ متجری مستحق عقاب است. 2ـ متجری فعل قبیح انجام می دهد و فعل متجری به قبیح است. 3ـ فعل متجری به حرام است.
اما مطلب اول، استحقاق عقاب: مرحوم آخوند می فرماید: سه چیز ذر عاصی هست الف: سوء سریره ب: قصد گناه و معصیت ج: معصیت خارجی. اگر شما گفتید که عقاب بر آن سوء سریره و خبث باطن است خب این در متجری نیز هست. اگر بگویید: عقاب بر قصد معصیت است. عاصی قصد معصیت دارد. کسی که قصد معصیت کند خداوند سبحان عقابش می کند، خب این نیز در متجری هست. اگر بگویید: قصد معصیت موجب استحقاق نمی شود، سوء سریره که در نفس پنهان است نیز موجب استحقاق نمی شود، آنچه موجب استحقاق عقاب می شود، آن معصیت خارجی و مخالف امر مولی ست و این از متجری صادر نشده. آن چه موجب استحقاق عقاب است معصیت و مخالفت امر و نهی مولی ست و این از متجری صادر نشده است.
مرحوم آخوند می فرماید: اینکه بگوییم «خداوند سبحان بر سوء سریره و خبث باطن عقاب می کند و چون فعل متجری کاشف از سوء سریره و خبث باطنش است عقاب می شود» را ما قبول نداریم زیرا خبث باطن موجب عقاب نمی شود. مخصوصا بنابر مسلک آخوند ره، چرا که ایشان می فرماید: «اصلا خبث باطن دست عباد نیست بلکه (الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة) (السعيد سعيد في بطن أمه، و الشقي شقي في بطن أمه) » این حرف های لاطائلات را که مرحوم آخوند سر هم کرده که آن سوء سریره و خبث باطن اصلا ذاتی انسان ست مثل اینکه کسی زرد آلو را چوب بزند که چرا زرد شدی یا آب را چوب بزند که چرا خیس هستی، خب اینها دست خودشان نیست بلکه ذاتی ایشان است. خب این حرف ها غلط است ولکن منشأ استحقاق عقاب معصیت خارجی نیست. آن هتک مولی و خروج از رسم عبودیت و از زیّ بندگی ظلم به مولی ست و مستحق عقاب است. همین که انسان قصد گناه می کند، همین که انسان نیت گناه می کند هتک مولی ست و مستحق عقاب اولین و آخرین است. در یک روایت شریفه ای از مولانا امام سجاد سلام الله علیه هست ـ قریب به این مضمون ـ که اگر خداوند سبحان به مجرد اینکه عبد نیت گناه کرد، عقاب جمیع اولین و آخرین را بر او نازل کند ـ به تعبیر من ـ کار خلاف عقل انجام نداده است. او مستحق عذاب اولین و آخرین است. عبد بیاید قصد گناه کند فضلا از اینکه متلبس و مشغول شود به فعلی که عقیده دارد گناه است خب این ظلم بر مولی ست، هتک مولی ست.
من در تعجبم از شیخ اعظم ره و آقای نائینی ره. احساسم این است که شیخ اعظم ره در رسائل غفلت دارد که می فرماید: «متجری مستحق عقاب نیست». این همه روایاتی که وارد شده، مثل همین روایتی که خواندم. آیا باید بگوییم که این روایت خلاف حکم عقل است!
سوال، جواب: اگر ما گفتیم که عقلا استحقاق ندارد دیگر خلاف حکم عقل است بنابر این احتیاج به خبر معارض نیست. چرا شما دنبال معارض می روید!
اگر شیخ ره بفرماید: «وقتی می فرماید (نیة السوء للمومن تکتب) بدین معناست که خود این حرام و معصیت است. امکان دارد شارع نیت یک گناهی را حرام بکند» مثل اینکه در روایت هست (إذا التقى المسلمان بسيفهما فالقاتل و المقتول كلاهما في النار. قيل هذا القاتل فما بال المقتول قال صلى اللَّه عليه و آله لأنه أراد قتل صاحبه). یک کسی بگوید از این معلوم می شود که قصد قتل مومن حرام است. نه، از این معلوم نمی شود. شیخ اعظم ره، اگر واقعاً خداوند سبحان بفرماید: «کسی که نیت گناه کند و پا به سمت گناه دراز کند او را عقاب می کنم ولی در عین حال به عزت و جلالم نیت گناه را حرام نکردم، مقدمه گناه را حرام نکردم» واقعا عقل جلوی ایشان را میگرد!
سوال، جواب: خلط نشود. عرض من این است که اگر یک روایتی این طور که من عرض کردم بیاید بدین معناست که عقل می گوید «شما حق نداری عقاب کنی. بله می توانی حرام کنی ولکن نمی توانی عقاب کنی». واقعا نمی دانم چه در ذهن شیخ اعظم ره با آن جلالت بوده که امر بر ایشان مشتبه شده والا این فرمایش آخوند بتن آرمه است و قابل اشکال و رد نیست. کسی که قصد گناه کند، مشغول فعلی شود که به نظر خودش گناه است قطعا هتک مولی ست و خروج از زیّ بندگی است.
سوال، جواب: اولا کسی که می داند این شراب است و می خورد اما خلافش ثابت می شود با کسی می خورد و واقعا شراب خورده یکسان هستند. بعد هم در یکی بودن بحث نمی کنیم ممکن است کسی ادعا کند که عاصی را بیشتر چوب می زنند اگر چه من قبول ندارم بلکه بحث در استحقاق عقاب است. بله امکان دارد شارع بفرماید: عاصی را شش سال در جهنم می اندازم و متجری را چهار سال، ولی استحقاق یعنی اگر خداوند سبحان بخواهد عقاب نماید عقل جلوی او را می گیرد را فکر نمی کنم کسی بگوید.
سوال، جواب: شیخ اعظم ره وقتی می فرماید: «استحقاق عقاب ندارد» یعنی چه؟ استحقاق عقاب که کاری با وقوع ندارد بلکه یعنی عقلاً عقاب این قبیح است و عقل جلوی خداوند سبحان را می گیرد.
و للکلام تتمة و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین لعنة الله علی اعدائهم اجمعین