بسم الله الرحمن الرحیم
۱/۱۱/۱۳۹۲
کلام در این بود که مرحوم شیخ اعظم قدس الله نفسه تفصیل داد در حجیت استصحاب بین شک در مقتضی و شک در رافع، خلاصه ی استدلال مرحوم شیخ این شد که معنای حقیقی نقض رفع هیئت اتصالیه است و این معنای حقیقی در باب استصحاب وجود ندارد باید به معنای مجازی ما حمل کنیم معنای مجازی هم دو معنا بود یکی حمل کنیم بر جایی که رفع امر ثابت است یعنی مقتضای بقاء وجود دارد و احتمال می دیم رافعی اون را از بین برده باشد یا اینکه حمل کنیم بر رفع هر امری چه مقتضی داشته باشد چه نداشته باشد که شیخ فرمود اگر معنای حقیقی متعذر باشد حمل می شود بر اقرب المجازات که اولی است لذا حمل می شود بر معنای ثانی که رفع امر ثابت باشد این فرمایش مرحوم شیخ اعظم بود
مرحوم آخوند قدس الله روحه در کفایه این فرمایشات شیخ اعظم را بررسی کرده اشکال کرده و بعضی براهین دیگر بر مدعی شیخ ذکر کرده و رد کرده
فرمایشات مرحوم آخوند در چند نکته بیان می شود
نکته اول: آخوند فرموده نقض به لحاظ خود متیقن نیست و نقض به لحاظ خود یقین است سرش این است که اینی که مرحوم شیخ فرموده نقض به معنای رفع ید امری که مقتضای بقاء داره استعداد بقاء داره این حرف غلط است چرا؟ چون نقضت الحجر من مکانه، الان سنگ در یک جایی است، خب سنگ وقتی که یک جایی است به خودی خود اگر هزارسال هم باشد باقی است این باید یک رافعی یا یک چیزی بیاید که این را حرکت بدهد بادی، سیلی، حیوانی، انسانی، یک نیرویی باید به این وارد بشود، پس باید طبق فرمایش شیخ نقضت الحجر من مکانه، سنگ را از مکانش نقض کردم باید درست باشد چون مقتضی بقاء هست و حال آنکه این درست نیست. و از آن طرف مواردی هست که مقتضی بقاء وجود ندارد، استعداد بقاء وجود ندارد ولی در همین حال استعمال نقض صحیح است مثل اینکه می گیم نقض یقینی بالإشتغال السراج، یک چراغی اگر نفت داره نمی دونیم نفتش چقدره مثلا دو لیتر بود که تا صبح روشن بمانه یا یک لیتر بود که نصف شب خاموش بشه خب اینجا شک در مقتضیه ، استعداد بقاء معلوم نیست ولی در عین حال صحیح است بگیم نقض یقینی بالإشتغال السراج. یقین من به اشتغال سراج نقض شد. از این معلوم میشه که صدق نقض به لحاظ خود یقینه چون یقین در او یک استحکام و ابرامیه، نقض هم یعنی ضد ابرام، اون امر مستحکم و مبرم شکسته می شه اصلا کاری به متیقن نداره به لحاظ خود یقینه، این فرمایش اول مرحوم آخوند در جواب شیخه،
توضیح فرمایش آخوند این است که اصلا نقض معنایش این است که اصلا نقض معنایش چیه اینه که مرحوم شیخ فرموده نقض، حقیقتش رفع هیئت اتصالیه است هیئت اتصالیه را، اگر بهم بزنه، از بین ببره نقض صدق می کند مثل نهری که آب میاد خب آب هیئت اتصالیه دارد اگر یک مثلا چوب یا یک تخته یک مانعی گذاشته که آب را از وسط قطع کرده جلوی آب را گرفته این میگه نقضت ماء النهر آب نهر را شکوندم قطعا نقض استعمال نمی شه یا مثلا پنبه ای خب پنبه یک هیئت اتصالیه داره به حساب تیکه تیکه است اگر یک تیکه ی پنبه را از هم به حساب جدا بکنه می گه نقضت القطن پنبه را شکوندم این قطعا به این معنا استعمال نمیشه ، این نقض معناش چیه حقیقتش ما هم بلد نیستیم این نقض مرحوم آشیخ مرتضی حائری رحمه الله علیه آقای صدر دیگران می گن نقض مجرد هیئت اتصالیه براش به درد نمی خوره هیئت برمیه هیئت فتلیه هیئت ابرامیه این باید درش باشد نقض یعنی شکستن یک امر محکم به شدتٍ و قوهٍ خب نقض در موارد استعمال میشه بیشتر این استعمال نقض، یکی در عهد یکی در یمینه، یکی در میثاقه، یکی در دلیله دربرهانه، می گن دلیلت نقض شد، قرضت نقض شد، چمیدانم این بیعت را نقض کردی، عهدت را نقض کردی، قسمت را نقض کردی، این کلمه ی نقض القطن، پنبه نیست بلکه پنبه ای است که رشته شده طناب شده، درواقع استحکامی داره که پنبه را رشته رشته می کنه، خب اینا استعمال نقضه، یکی هم در قرآن کریم الذی انقض ظهرک هم استعمال شده، ولی اصلا من خودم شبهه دارم که نقضت الخشب در زبان عرب، استعمال می شه یا نه، در زبان فارسی می گه چوب را شکوندم ولی در عرب نقضت الخشب به چوب هم نقض اطلاق می شه یا نمی شه یا لیل که میگن نقض شد، لذا خود معنای نقض معلوم نیست. یک حرفی این آقای صدر داره که مال آقای صدر نیست دیگران هم گفتند. این فتیله پیچ یعنی یک چیزی که باید پیچ در پیچ باشد مثل طنابی که پیچ در پیچه رشته رشته می کند، خب مثل الذی انقض ظهرک را چه می کنید حالا کمر را مگه میشه بگی پیچ در پیچه یا غرض را، نقض غرض، جزء مسلمات است کسی اشکال نمی کنه و استعمال میشه. خب این غرض یعنی چک نقض هیئت فیتیلیه و چمیدانم ابرامیه و اینا. لذا خود معنای نقض الان برای ما واضح نیست، خود یقین ابرام داره، استحکام داره، آقای آخوند خب نقض به شک هم ابرام میشه، شکت را نقض نکن، خب روایات باب استصحاب داره لا ینقض الشک الا بالیقین، نقض نکن شکت را، اتفاقا ما دیشب که در کتاب لغت هم نگاه می کردیم، کتاب لغت هم ، متأسفانه لغویون هم زرنگن، در حالیکه قاعدتا غیر از اصولیون نباید زرنگ باشند، مثلا موارد استعمال را میاره اما نقض را معنا نمی کنه، پس نقض معناش چیه، نقض را ما نمی توانیم یعنی بلد نیستیم. همه ی آقایون اصولیون هم که معنا کردند، معنا نکردند چون ما این فرمایش مرحوم صدر رو که میگه نقض مجرد اتصاله فایده ندارد، هیئت برمیه و غیر لازمه است این مسلم است که مجرد اتصال فایده نداره این را آشیخ مرتضی حائری رحمه الله و بقیه هم فرموده اند. اما باز هیئت برمیه یا فتلیه چیه، اگر هیئت فتلیه یعنی به حساب پنبه ریسمان را به هم می پیچند، در انقض ظهرک چی می گید، نقض الحجر من مکانه، چی میگید، نقض الغرض، نقض الدلیل، چه میگید. بیعت را شاید بگیم دو چیز به هم پیچیده شده، ولی در بقیه کار خراب است، اما معنای نقض برای ما معلوم نیست چیه، اما این فرمایش آقای آخوند به شیخ وارده که نقض به یقین استناد داده شده خب وقتی نقض به یقین استناد داده شده شما چرا آقای شیخ نقض را به متیقن استناد دادی این دوتا اشکاله:
۱. نقض به لحاظ متیقنی که استعداد بقاء دارد همیشه درست نیست، مثل نقضت الحجر من مکانه ۲. یعنی اشکال اول دو شاخه دارد که نقضه، شاخه دومش اینه که نقض یقینی اشتغال سراج با اینکه شک در استعداد بقاء داریم ولی اطلاق نقض صحیح است
نکته دوم : خب خوب حواسهارا جمع کنیم ، این است که آقای آخوند باید آقا، نقض مطلق است به خود یقین در روایت، شما چرا می فرمایید که نقض را باید برگردانیم به متیقن، چرا می فرماید به خاطر اینکه (شیخ این اشکال رو داره) چون می فرماید نقض ، یقین که قطعا نقض شده، خب متیقن هم تمام شده اگه به لحاظ آثاره چرا به لحاظ آثار یقین نمی گیرید، لا تنقض الیقین بالشک به لحاظ آثار یقین، به لحاظ احکام یقین، شما نقض نکن، مگر شما به لحاظ آثار متیقن نگرفتی، خب به لحاظ آثار متیقن بگیر، پس نقض یقیناً به حساب جری عملی است، تعبد ، در مقام عمله خب وقتی که در مقام عمل شد، می فرماید، تو اگر یقین داشتی چکار می کردی، الان هم که شک داری کاری بکن که در حالت یقین می کردی، تعبد به لحاظ آثار یقینه ، به لحاظ یقین، تنزیل تنزیل واقعیه ، وبلی متیقن تنزیل ظاهریه ، ما دیروز عرض می کردیم آقا، اشکال می کردید، ما می گفتیم اون میشه حکومت واقعیه ، و حال آنکه استصحاب حکومت ظاهریه است، خب شما باید بلا فاصله اشکال می کردید که آقا آثار یقین تنجز و تعذر حکومت ظاهریه است، حکومت ظاهری (خوب دقت بفرمایید) دو تا کلمه را من چند مرتبه تکرار کردم، باز هم می کنم، استصحاب اگر کسی بپرسه حکومتش بر برائت چیه؟ حکومت واقعیه است چون واقعا جایی که استصحاب هست برائت نیست. چون کشف خطاب معنا نداره، معنا نداره که یک کسی بگه که آقا ، إإ دیروز برائت بوده من اشتباه می کردم. حکومت استصحاب بر لا تشرب الخمر بر اینها حکومتش ظاهریه، اما حکومت استصحاب بر اصول عملیه، حکومتش واقعیه لا تنقض الیقین بالشک ، می گوید آثار یقین را بار بکن ، کدام آثار؟ منجزیت و معذریت. تنجیز و تعذیر اثر یقین است نه اثر متیقن این آثار را بار کن ، پس نقض استناد داده شده به خود یقین ، و اسنادش هم حقیقی است ، شما چرا آقای شیخ این نقض که اسناد داده شما به یقین ، این را برمی دارید بعد می فرمایید نقض اسناد داده شده به متیقن و متیقن هم چونکه حقیقتا نمی شه نوبت می رسه به معنای مجازی، در معنای مجازی هم اقرب المجازات،
آخوند می فرماید بعد از صحت اسنادنقض حقیقتا وجهی نداره که شما نقض را برداری متعلق یقین نیست، متعلق متیقنه این را که گفته از کجا؟، پس نقض به خود یقینه، به لحاظ آثار یقین، یک کلمه دیگرم هست که خدا رحمتش کنه در کتاب کفایه ایشان می اندازد که اشکال مرحوم ایروانی را نقض می کند . خب اشکال آقای ایروانی چیه در اینجا، اشکال مرحوم ایروانی، فرموده آقای آخوند شما اینجا می فرمایید نقض اسناد داده شده است به یقین به لحاظ خود یقین نه به لحاظ متیقن، از اینور در کتاب کفایه فرمودید استصحاب لا تنقض الیقین بالشک یقین موضوعیت نداره، یقین طریقیت دارد ، آلیت دارد، کجا فرموده این را ، در کدام تنقیح، آخوند گیر کرده، که آقا اگر در یک جایی حالت سابقه با یقین ثابت نشد، بلکه اماره حاصل شد، از اینور آخوند از افرادی است که اماره را علم و یقین نمی دونه، خب در موارد امارات چجور استصحاب می کنه، اکثر موارد حالت سابقه با اماره ثابت شده چجور استصحاب می کنه ، اونجا فرموده لا تنقض الیقین بالشک یقین موضوعیت نداره، طریقیت داره، یعنی استصحاب ملازمه است بین حدوث و بقاء در جایی که حدوث درش منجزی واقع شده باشد، مرحوم آقای ایروانی به آخوند اشکال کرده، که آقای آخوند این چه حرفیه داری می زنی شما می فرمایید که اسناد نقض به یقین به لحاظ خودشه نه به لحاظ متیقن یعنی یقین استقلالا در لا تنقض الیقین بالشک استعمال شده، خب شما اون تنبیه ، به حساب امارات اگر بخواهند حالت سابقه را ثابت بکنند ، چه کار می کنید؟ شما جناب آقای ایروانی اینکه خود آخوند در خود کفایه دارد که ما که می گیم آثار یقین ، یقینیه که طریق اخذ می شه و مرآت اخذ می شه نه یقینی که موضوع اخذ می شه تا شما بگی یقینی که در شریعت آثار ندارد یقینی که مرآت اخذ میشه طریق اخذ می شه اون آثار یقین را در عمل بار بکن جری عملی بکن ، این حقیقتش همان مطلبی است که در تنبیهات فرموده ایشان که نمی فرماید که یقین موضوعیت دارد یقین به لحاظ اینکه طریق و اماره به واقع است، کاشف است، آثاری دارد که آن آثارش هم تنجیز و تعذیر است. نکته ی دوم در فرمایش مرحوم آخوند اینه که آقای شیخ چه داعی داریم که روایت نقض اسناد داده شده به خود یقین شما این را ورمی داری و می زنی به متیقن، یعنی چه، اسنادش حقیقتا صحیح و از این طرف وجهی ندارد که به معنای مجازی بریم و بعد بگیم اقرب المجازات مقدم است. بعد می فرماید اصلا ما گذشتیم اسناد به نقض به یقین به لحاظ خود متیقنه لا تنقض الیقین بالشک، قبول کردیم که اقرب المجازات چیه، اونجایی که مقتضی استعداد بقاء باشد، همه ی اینها قبول، کی گفته اقرب المجازات مقدمه؟ کی گفته؟ مگه این برهان عقلیه که از ضرورات تتقدّر بقدرها این را در کجای اصول فقه و کفایه پنبه اش را زدن، در بحث عام و خاص، یک بحثی است که آیا تخصیص باعث مجازیت می شه یا نمی شه تا قبل از زمان سلطان العلما می گفتن تخصیص باعث مجازیت می شه بعد از سلطان العلما گفتن نه بابا الفاظ وضع شده اسم جنس وضع شده برای ماهیت مبهمه ی مهمله ، تخصیص موجب مجازیت نمی شود اونوقت یک بحثی است که جواز تمسک به عام فی باقی الافراد بعد از تخصیص آیا بعد از تخصیص تمسک به عام جایز هست یا نه، خب از زمان سلطان العلما راحته، به خاطراینکه مجاز نیست که ما بگیم خب مجاز مرآتیت داره، مثلا علما اگر صدتا بودند حالا چهل تاشون رفتن، شصت تا یک معنای مجازیه، پنجاه تا معنای مجازیه، سی تا یک معنای مجازیه، اونها دیگه از این بحث راحت شدن، اونهایی که می فرمایند عام بعد از تخصیص مجاز میشه ، خب چرا در مابقی تمسک به عام جایز است چون فرمودند نمی دانیم سی تاست چهل تاست، پنجاه تاست، اقرب المجازات شصت تاست ، اینجا اشکال کردند ، اقرب المجازات مقدم است، ببینید ما در استعمالات قرینه و ظهور عرفی می خوایم نه امور عقلی اعتباری، امور عقلی اعتباری به درد ما نمی خوره، این اقربه این ابعده پس لو تنزلنا ازاینکه اسناد به لحاظ خود یقینه، و اسناد به لحاظ متیقنه، و در ما نحن فیه مجاز و قبول هم کردیم اونجایی که استعداد بقاء داره به حساب اقرب المجازات ولی خب ما کبری را قبول نداریم که اقرب المجازات اولی و مقدم است در باب استصحاب،
فتلخص مما ذکرنا فرمایش شیخ واقعا وجهی نداره به دلیلی که فرموده ، و فرمایش آخوند تا اینجایی که عرض کردیم، و اشکال شما آقای ایروانی وارد نیست، البته ما معنای نقض را حقیقتش نفهمیدیم، اگر کسی از شما پرسید، نقض معناش چیه، نقض نمی دونیم معناش چیه،
این عرائض ما وللکلام تتمهٌ
سیدمحمدعلی سیدمحمدی