الخیارات جلسه ۲۲۲ خیار العیب دوشنبه ۲۶ مهر ۴۰۰

مسألة يسقط الأرش دون الردّ في موضعين: أحدهما: إذا اشترى ربويّاً بجنسه فظهر عيبٌ‌ في أحدهما

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

جلسه 22۲ (دوشنبه ۲۶/۷/۱۴۰۰)

کلام در مسقطات خیار عیب بود. مسقطات رد را سال گذشته، مفصل بحث کردیم. رسیدیم به مسقطات أرش، دون الرد. یک جاهایی ارش ساقط می شود و فقط حق رد دارد. دو مورد را مرحوم شیخ اعظم ره در مکاسب بحث کرده.

یک مورد آنجایی است که از اخذ ارش، ربا لازم می آید مثل این که صد من گندم مثلا استرالیا را فروخته به صد من گندم ایران . گفته من گندم را می خواهم کشت کنم، این بذر استرالیا برداشتش بیشتر است. او می گوید نه، من می خواهم آرد کنم و بخورم، گندم ایران طعمش لذیذتر است. بعد متوجه شد که این گندم استرالیا، بعضیهایش جوانه زده و خیش شده و رطوبت کشیده و عیب دارد. حالا بخواهد ارش بگیرد؛ خب این می شود ربا چون مکیل و موزون باید مثل به مثل فروخته بشود و این به زیاده فروخته شده. صد من گندم ایران فروخته شده به صد من گندم استرالیا بعلاوه مثلا سه ملیون تومان پول چون ارش گرفته. هر جایی که از اخذ ارش ربا لازم بیاید، ارش جائز نیست.

اینجاها یک بحث های کبروی هست و یک بحث های صغروی هست. شیخ اعظم ره با همه اعظمتی که دارد، همه جهات این بحث را منقح و بحث نفرموده.

یکی این که ما باید بحث کنیم اصلا آیا اخذ ارش ربا هست یا ربا نیست؟

حالا لو فرض که اخذ ارش ربا باشد، باز باید بحث کبروی کنیم که ادله حرمت ربا، آیا این نوع ربا را هم شامل می شود یا نمی شود؟ اطلاق دارد یا ندارد؟ حتی ثابت کردیم و بحث کردیم ادله تحریم ربا این را هم شامل می شود؛ خب نسبت این ادله تحریم ربا با نسبت ادله ارش، عام و خاص من وجه است. یک جاهایی را ارش می گیرد که ربا نمی گیرد. مثل جایی که خانه ای را فروخته، حالا عیب دارد. یک جاهایی را ربا می گیرد که ارش نمی گیرد مثل این که از همان اول گفت صد من گندم استرالیا را به شما فروختم به نود من گندم ایران. یک جاهایی هم هست که هر دوتا می گیرد. خب این دوتا با هم تعارض می کنند و ادله حرمت ربا مقدم است؟ ادله ارش مقدم است؟ تساقط می کنند؟ رجوع می کنیم به اصل عملی؟ اینها بحث هایی است که باید مطرح بشود.

کسی که در این بحث ها به نظرم مستوفی بحث کرده و از بقیه بهتر بحث کرده مرحوم سید یزدی ره است. ایشان فرموده باید چند کبری بحث بشود. لا بأس بالاشارة الی امور علی سبیل الاجمال.

یکی این که آیا صحیح و معیب یک جنس هستند یا یک جنس نیستند؟ ممکن است بگوید اصلا گندم صحیح و گندم معیب، دوتا جنس هستند. لذا می فرماید «لا إشكال و لا خلاف كما اعترف به في الجواهر أنّ‌ الصّحيح و المعيب من جنس واحد ربوي يجوز بيع أحدهما بالآخر مثلا بمثل» نمی شود شما صد من گندم استرالیای معیب را به صد و ده من گندم صحیح ایرانی بفروشی و بگویی صد منش در مقابل صد من و آن ده منش هم در مقابل وصف صحت.

خب این واضح است و درست است و لذا صاحب جواهر هم فرموده وصف صحت ، موجب زیادی مالیت می شود ولی وصف صحت، موجب نمی شود که اینها دو جنس شوند یا ربا در آن جائز است.

دومی این است که ما یک زیاده ی عینیه داریم و یک زیاده حکمیه داریم. مثلا شما یک وقت هست که می گویی صد من گندم استرالیا را می فروشم به صد و ده من گندم ایرانی. خب اینجا احد العوضین، خودش بیشتر است. ولی یک وقت هست می گویید صد من گندم استرالیا که خراب است را فروختم به صد من گندم ایران که سالم است به شرط این که ده من گندم اضافه ایرانی هم به من بدهی. این در واقع مثلا به مثل است. حقیقتا ثمن و مثمن، هر دوتا صد من است ولی حکما این یکی بیشتر است. آیا ادله حرمت ربا این را هم شامل می شود؟ یا نمی شود؟ یعنی اگر شرط کرد مالی را عملی را، این هم زیاده در عین است یا نه؟ می فرماید که «جاء الربا من قبل الشروط و إنّما تفسده الشروط». یک وقت هست ربا از خود عوضین می آید و یک وقت هست ربا از شرط می آید. مثل این که صد من گندم ایرانی صحیح را به شما فروختم به صد من گندم معیب استرالیا به شرط این که دو ملیون هم پول بدهی. خب این هم باید بحث بشود چون اینجا ارش که می گیرد، ارش که از جنس عوضین نیست بلکه پول است.

سومی این است که ما بایدبحث کنیم که هر شرطی ربا است یا نه؟ مثلا اگر گفت که من این صد من گندم ایرانی را به شما فروختم به صد من گندم استرالیای معیب به شرط این که تا سه روز حق فسخ داشته باشی، آیا این هم ربا هست یا ربا نیست؟ یا فروختم این را به تو به شرط این که این گندم استرالیا را در نجف به من تحویل بدهی. این را ادله حرمت ربا نمی گیرد. اینی که بعضی ها می گویند ربا به این حیل شرعی، حرمتش برداشته نمی شود؛ خب مسالةٌ: یک کسی می گوید صد من گندم استرالیا را به شما فروختم به صد من گندم ایرانی به شرط این که این گندم ایران را در مکه به من تحویل بدهی.

می گوید چرا این شرط را می کنی؟

می گوید چون خروج گندم از ایران ممنوع است. هر یک کیلویش را مثلا اینقدر جریمه می گیرند.

خب این چه فرقی می کند بین این که بگوید صد من گندم استرالیا را به شما می فروشم به صد من گندم ایران به شرط این که دویست ملیون هم پول به من بدهی. می گوید دویست ملیون برای چه؟ می گوید هزینه این که این صد من گندم را از اینجا ببرم عربستان.

حالا چه فرق می کند شما خودت ببری به عربستان یا پول بگیری؟! اینها در واقع حیل ربا هستند.

هر کسی که هر طور معامله ربوی می خواهد بکند، بیاید من راه شرعیش را بگویم که حتی آنهایی که حیل ربا را قبول ندارند، قبول داشته باشند این راه را. این تعبد شرعی است و الا هیچ وقت ربا، مشکل عقلی و اقتصادی ندارد.

بعضی ها می گویند اقتصاد اسلامی عظمتش این است که ربا در آن نیست که اگر ربا در آن بود، فشل اقتصادی می آورد.

نه. مگر در دنیا ربا هست، فشل اقتصادی آورده؟! چه فرقی می کند که شما بگویید من به تو 500 هزار تومان دادم به مضاربه، کار بکن. هر ماهی اینقدر علی الحساب به من بدهی و آخر سر هم سود من را مصالحه بکن به این قدر. و اگر هم ضرر کردی خانه 50 ملیونیت را باید به من بفروشی به 20 ملیون.

می گوید تو داری به من 500 هزار تومان پول می دهی!

من 500 هزار تومان را ماهی 5 هزار درصد سوم می گیرم.

این اشکال دارد؟ نه.

خب حالا این به او بگوید این پول را بگیر به قرض. اگر ضرر بکنی باید پول من را بدهی و پول من را بدهکاری. ماهی اینقدر هم باید سود بدهی. آن فشل اقتصادی می آورد و این فشل اقتصادی نمی آورد؟! انما یحلل الکلام و یحرم الکلام. زن و شوهر می گویند ما تا الآن زندگی خوبی داشتیم ولی از حالا به بعد دیگر این زندگی فائده ندارد. ازما به خیر و از شما به سلامت. شما برو دنبال کارت. می گویند نه این طلاق نیست و باید صیغه طلاق جاری کنی. خب این صیغه طلاق در آن چیست؟ بله قطعا یک مصالحی دارد ولی نه مصالحی که ما با عقلمان تشخیص بدهیم. لذا این مزخرفات چیست که بعضی می گویند؟ اینقدر ما در اسلام احکامی داریم که الآن اگر من بخواهم بشمارم شاید متجاوز از 300 تا حکم باشد. شما فرش را شسته اید. هنوز عصر نکرده اید. غساله اش هم پاک است. اگر بچه از این طرف فرش بدود برود آن طرف فرش، این فرش نجس می شود چون پایش را که گذاشت روی فرش، پایش نجس شد و وقتی گذاشت آن طرف فرش، آن طرف فرش را هم نجس کرد و حال آن که نجاست به وسیله غساله می خواهد منتقل بشود. خود این غساله پاک است. مرحوم آقای تبریزی ره می فرمود آخر فرع که اولی از صل نمی شود! گفتم این دوتا انگشت، این یکی نجس و آن یکی پاک است. این دوتا انگشت را جدا از هم در دهان می کنیم و در دهان به هم می چسبانیم و در همان دهان از هم جدا می کنیم و می آوریم بیرون. این یکی انگشت هم نجس شده. آیا دهان به نظر شما نجس می شود؟ فرمود نه. آبی که در دهان است پاک است؟ فرمود بله. خب نجاست را چه چیزی سرایت داده؟ آب دهان. لذا فرع، اولی از اصل نمی شود و … . طفل رضیع روی فرش یا روی رختخواب ادرار می کند. می گویید دو لیوان آب بریزد که تمام اینجاهایی که آب ریخته را احاطه بکند. نه تعدد می خواهد و نه عصر. حالا اگر همین لیوان ادرار بچه، یک سر سوزنی به آن بخورد و آن سرسوزن بیافتد در بشکه آب و یکی هم انگشتش را بگذارد در بشکه آب و بزند به فرش. می گویید اینجا باید عصر بشود چون فرش نجس شده. ولی این که دیگر فرعِ فرعِ فرع است. چون یک مقدار بول. سر سوزن به آن نجس شده. و آب به آن سرسوزن نجس شده و انگشت به این آب نجس شده و فرش یا لحاف به آن نجس شده. دیگر چندتا فرع می خواهید بیشتر از اصل؟ ولی باز می گویند باید بشویی.

انسان یاد همان حرفی می افتد که ابان عرض کرد خدمت حضرت که ما در شام این حرفها را شنیده ایم و گفتیم انما جاء به الشیطان. حضرت فرمود «مه» ساکت باشد. «الدین اذا قیست محقت».

این که آخر الزمان فقهائهم شرارهم می شوند سرش همین است که یک عده بی دین هستند و یک عده ممکن است بی دین نباشند ولی بی سوادی هستند که درس نخوانده و در فقه کار نکرده، هباء منثورا می گویند. حالا ممکن است یک وقتی یک فقیه جا افتاده متدینی هم این حرفها را بزند ولی خب معصوم که نیست. مرحوم آقای تبریزی ره یک وقتی می فرمود که این ولد اکبر که هبوة مال اوست، آن ولد اکبر حین موت پدر نیست. آن ولد اکبرِ از اول است. لذا اگر کسی پسر بزرگش مرده در زمان حیاتش برای قضاء نمازش، این دیگر ولد اکبر ندارد. هر چه می گفتیم آقا! این چه حرفی است؟! به هر جهت بشر است دیگر. و الا من خیال می کنیم اینهایی که به حیل ربایی که ما عرض می کنیم اشکال می کنند – چون بعضی جاهایش فنّیا هم اشکال دارد- اگر توانستند جوابهای نقض ها و اعتراضات امثال بنده را بدهند ما حاضر هستیم تا آخر عمر آنها را روی سر بگذاریم.

خب باید الآن بحث بشود که هر شرطی؟ یا نه؟

گفته اند نه دیگر. این شرط که فلان جا به من بده، این ربا نیست.

یا مثلا بایستی ما بحث کنیم: مرحوم شیخ ره قول ثالثی از بعضی از شافعیه نقل می کند که ادله حرمت ربا، آنجایی را می گیرد که حین العقد ربا باشد ولی اگر بقاءً ربا شد، این اشکال ندارد. یک وقت هست شما ابتداءً می گویید صد من گندم استرالیا به صد و ده من گندم ایران یا به صد من گندم ایران بعلاوه این که دو روز هم ماشینت برای من کار کند. خب این ربا است. ولی ارش، حدوثا که نیست. ارش، بقاءً است. وقتی که این گفت این گندم معیب است و صد هزار تومان بده! از حالا به بعد این زیاده می شود و قبل از آن که زیاده نبوده. آیا ادله حرمت، اینجا را هم می گیرد یا اینجا را نمی گیرد.

خب اینجا بعضی ادعا کرده اند که ادله حرمت ربا، ربای حین المعاوضه و حین العقد را می گیرد نه ربای بقائی را.

خب اینجا باید این بحث بشود که آیا این ارش، در واقع از اول بوده که جزئی از ثمن باشد؟ یا این که ارش، از اول نبوده و جزئی از ثمن نیست. یعنی کسی که در واقع صد من گندم ایرانی صحیح را به صد من گندم ایرانی می فروشد که فی علم الله معیب است، این در واقع، نود من است که ده منش را او در واقع بدهکار است که صد من را به نود من فروخته؟ یا نه، صد من به صد من؟

خب معروف و مشهور این است که ارش، جزء ثمن نیست. جزئی از عوضین در مقابل وصف صحت واقع نمی شود. شما یک درب سالم را که می فروشی اینطور نیست که بگوید این درب، دو ملیون تومان است. یک ملیون و دویست هزار تومانش پول آهنهایش است. سیصد هزار تومانش پول جوشکاری و اجرتش است. 500 هزارتومانش هم مال وصف صحتش است. یعنی اگر این درب ایراد داشته باشد در واقع شما 500 هزار تومان بدهکاری. مثل کسی که صد من گندم فروخته، ترازو اشتباه بوده، نود من را به جای 100 من داده. این در واقع، صد من را تحویل نداده.

خب گفته اند نه، وصف صحت، مالیت جداگانه ندارد. کل 2 ملیون در مقابل این درب است منتها به شرط صحت.

بعد شواهدی ذکر کرده اند. یکی از شواهد این است که اگر قرار باشد این وصف صحت در مقابل یک مقداری از این عوضین باشد، لازمه اش این است که وقتی این می رود فسخ بکند باید از خود عوضین پس بدهد. شما می روی مغازه یک کیلو شکر می خری. او می گوید من اشتباهی یک کیلو و دویست گرم کشیده ام. شما می گویی خب باشد، من 200 گرم شکر از خانه برای شما می آورم. او می گوید نه، این شکرِ من است. از روی همینها می خواهم بردارم. خب اگر قرار باشد این ارش هم جزء ثمن یا مثمن باشد باید از همان عین بدهد. ولی طرف می تواند بگوید این هزار تومانیها نو هست و من لازم دارم. من می روم پول دیگری برای شما می آورم. ثانیا اگر این در واقع جزء باشد، اگر رفت و او فسخ نکرد، یا اصلا نفهمید که این معیب است، بدهکار است؟ نه. وقتی که این فسخ می کند تغریم است و حال آن که اگر این، جزء عوضین باشد چه این فسخ بکند و چه فسخ نکند و چه این بفهمد و چه نفهمد، او بایستی مال را برود تحویل بدهد چون بدهکار است. مثل کسی است که کم فروخته یا زیاد پول گرفته اشتباها.

ممکن است کسی بگوید نه، این راه دارد. راهش این است که می گوید این جزء عوضین است به شرط متأخر. یعنی اگر فسخ کرد، آن وقت جزء عوضین است. اما اگر فسخ نکرد، جزء عوضین نیست. لذا ارش، ربا می شود.

مرحوم سید یزدی ره از این جواب می دهد که شما بر فرض با این کارت این اشکال را درست کنی، اما آن اشکال اولی که باید خلاصه از این عوضین پس دهد و حال آنکه می گویید لازم نیست از عوضین پس بدهد و از عوضین هم می تواند پس بدهد.

اینها یک بحث هایی است که باید در ما نحن فیه بررسی بشود و آنی که از همه مهمتر است این است که ادله حرمت ربا، الآن این را شامل می شود. بسیار خب. نسبتش با ادله جواز ارش، عام و خاص من وجه است. خب چه کسی گفته که ادله حرمت ربا مقدم است؟

ممکن است کسی بگوید همیشه جانب حرمت مقدم است چون می گویند دفع المفسدة اولی من جلب المنفعة.

سید یزدی ره می فرماید این حرف غلط است. اگر بگویند یا بایستی نماز نخوانی یا بایستی این مقدار آب نجس را بخوری. اینجا تزاحم است. پس بگوییم جانب حرمت مقدم است که نماز را نخواند؟! نه، نماز رکن و ستون دین است. خوردن آب نجس، حرمتش قابل قیاس با نماز نیست.

بله یک حرف دیگر هم هست که آن، حرف حسابی است و آن این است که ادله حرمت ربا، قرآن شریف است. «وَ أَحَلَّ اللّٰهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبٰا» ادله ارش، روایت است و اگر روایت، با قرآن تعارض کند چه به تعارض تباینی و چه به تعارض عام و خاص من وجه، روایت ساقط می شود. “ماخالف کتاب الله فهو زخرف، فاضربوه علی الجدار”

اگر کسی این حرف را بزند که مرحوم آقای خوئی ره در مقام این حرف را فرموده؛ خود کلمات آقای خوئی در فقه و اصول مختلف است. واقعا این فرمایش قرآن که «وَ لَو كَانَ مِن عِندِ غَيرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱختِلَٰفًا كَثِيرًا»؛ غیر ممکن است که بشر غیر معصوم، حرف بزند و حرفهایش ضد و نقیض نباشد. آقای خوئی ره را شما اگر کتابهایش را بگردید در فقه و در اصول شاید متجاوز از 50، 60 مورد پیدا کنید که اینها ضد و نقیض هستند. تازه آقای خوئی ره که مسلط بر حرفهایش بوده و کار کرده و اگر بگویند در زمان آقای خوئی فقط یک فقیه بوده، همه می گویند قدر متیقنش آقای خوئی ره بوده، ولی بشر است. ایشان در بعضی جاها می فرماید اطلاق، مدلول کتاب نیست چون اطلاق، به نظر آقای خوئی ره در مراد جدی منعقد می شود. مراد جدی، کتاب نیست. کتاب یعنی ما فی الدفتین. مراد استعمالی. خب وقتی به نظر مرحوم آقای خوئی وفاقا لشیخه النائینی ره اطلاق در مدلول استعمالی منعقد نمی شود و در مراد جدی منعقد می شود، خب این موافق کتاب نمی شود. لذا فرمود موافق اطلاق، موافق کتاب نیست چون کتاب، مهمل است. ولی در همینجا در تقریرات مرحوم شهید آمیرزا علی غروی تبریزی ره فرموده اطلاق، مدلول خطاب است و این موافق اطلاق است و موافق اطلاق مقدم می شود. ادله جواز اخذ ارش، ساقط می شود.

بعضی دیگر هم گفته اند حالا اثر عملی ندارد چون شما اگر هم این حرفها را قبول نکنی، ادله حرمت ربا با ادله جواز اخذ ارش، عام و خاص من وجه است و تعارض می کند و تساقط می کند و رجوع می کنیم به اصل عملی و اصل عملی هم که اصالة الفساددر معاملات است. نمی دانم این پولی که به من می دهد، مالک می شوم یا مالک نمی شوم؟ استصحاب فساد و عدم ملکیت و عدم جواز اخذ ارش و هکذا جاری می شود.

اینها فرمایشاتی است که در مقام عرض کردم اکثر اینها را بلکه شاید همه اش را سید یزدی ره فرموده و در فرمایشات مرحوم آقای ایروانی و مرحوم شیخ اعظم و آقای خوئی، مختصری از آنها هست اگر چه که در لابلای فرمایشات آقای خوئی ره اشاره شده.

یک کلمه هم مرحوم آقای تبریزی ره دارد که فرق است بین این که بگوید این صد من گندم را فروختم به صد و ده من گندم یا بگوید این صد من گندم را فروختم به صد من گندم به شرط این که به من دو ملیون پول بدهی. آن اولی، هم حرمت تکلیفی دارد و هم حرمت وضعی دارد و فاسد است. ولی این دومی فقط حرمت تکلیفی دارد ولی معامله اش فاسد نیست.

تأمل بفرمایید و للکلام تتمة ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

 

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی