صوت و متن فقه ، جلسه ۲۱۱ ، یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰

🎙دانلود صوت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

جلسه ۲۱۱ (یکشنبه ۱۴۰۰/۳/۲)

کلام در این بود که یکی از مسقطات خیار عیب، حدوث عیب عند المشتری بود. خب این که حدوث العیب عند المشتری یکی از مسقطات است، شیخ اعظم ره تفصیل داد. ما دیروز عرض کردیم که اصلا این که انسان بگوید حتی آن عیبی که قبل از زمان خیار یعنی بعد از انقضاء خیار و بعد از قبض حادث بشود و مستند نباشد به مشتری، دلیل بر این که مسقط باشد ما علی الاطلاق نداریم لولا الاجماع. اجماع را هم که عرض کردیم یکی از معضلات واقعا همین اجماعات و شبه اجماعات است. مثلا در باب غسل جنابت، معروف و مشهور، شهرت قوی این است که رأس، بعدش یمین و بعدش یسار. مرحوم آقای خوئی ره و دیگر بعد از فتوای آقای خوئی تقریبا این فتوی شایع شد که ترتیب بین یمین و یسار معتبر نیست. حالا بعضی ها در رأس و بدن هم احتیاط واجب کرده اند. فکر می کنم یک مدت دیگر بگذرد همین ترتیب بین رأس و بدن را هم شاید یک عده بردارند. خب کلام این است که روایات همین مقدار دارد که امام علیه السلام سر و گردن، رأس را شست و چند مشت آب روی منکب ایمن ریخت و بعد چند مشت آب روی منکب ایسر ریخت. دیگر ندارد که چند مشت که روی منکب ایمن ریخت، طرف ایمن را شست. خب به چند مشت آب که بدون دست کشیدن، تمام سمت یمین را که آب نمی گیرد چون ده تا یا صدتا مشت هم آب بریزی، تمام را که نمی گیرد. یک مقداری از پشت را می گیرد و یک مقداری از جلو را و یک مقداری روی بازو و یک مقداری روی زانو. ولی تمام یمین فکر نمی کنم شسته بشود. اصلا ما یک روایتی که ترتیب را در آن روایت ذکر کرده باشد نداریم. همه فقها هم فتوی داده اند. حالا چطور می شود که این فقها اطلاقات اغسل ثوبک ثمن بدنک را متوجه نشده اند؟! در ما نحن فیه هم اگر اجماعی باشد، این اجماع ما عرض کردیم که تفصیل بین مدرکی و غیر مدرکیش بلاوجه است. این که کسی طبق اجماع فتوی بدهد، این هم با توجه به این اجماعات و شهرت ها کار مشکل است. کسی مخالفت بکند با اجماع، این که اصلا اشکل است. به نظر من کسی که خلاف اجماع فتوی بدهد شاید نباشد. اگر باشد این اصلا فقیه نیست نه این که فقیهی است که حالا اشتباه کرده. حالا ممکن است باسواد باشد و دو کلام اصول و اینها … ولی فقیه نیست. این معلوم می شود که اصلا شمّ فقاهت و دین شناسی زیر صفر است. این نه جواز تقلید دارد و نه جواز فتوی دارد و نه فقیهی است که روایاتی که در اعظمت فقها وارد شده این را شامل بشود. من هم فکر نمی کند که یک فقیهی پیدا بشود در طول تاریخ که با اجماع مخالفت کرده باشد. بله احتیاط طریق نجات است، آنها لا بأس به. لذا عرض کردیم این اصلا دلیل ندارد.

حالا لو فرض که ما گفتیم حدوث عیب عند المشتری مسقط خیار عیب است، حالا این عیب معنایش چیست؟

مرحوم شیخ اعظم ره در مکاسب فرموده این عیب به معنای مطلق النقص است. نقص در مالیت. حالا نقص در مالیت ممکن است ارش بیاورد و ممکن است ارش نیاورد. مثلا اگر الآن دوتا کتاب را با هم می خرند، بعد یکیش عیب دارد، خب می خواهد پس بدهد، وقتی که پس می دهد خود این پس دادن یک عیب است عند المشتری است چون تبعض صفقه ایجاد می شود. پس این عیبی که ما می گوییم حدوث عیب عند المشتری می فرماید تبعض صفقه را شامل می شود. یا شرکت حاصل می شود. خود شرکت نقص در مالیت می آورد. ولی شرکت ارش نمی آورد. عیبی که ارش می آورد، اخص است از عیبی که موجب می شود خیار عیب ساقط می شود چون آن، تبعض صفقه را شامل می شود و شرکت را شامل می شود. یا نه، ممکن است صفت کمال باشد مثلا یک عبدی کتابت بلد بوده و حافظ قرآن بوده و حافظ چه مقدار آدرس بوده. شخصی خریده عند المشتری، کتابت یا خیاطت را فراموش کرد. خب خیاطت، کتابت، اینها ارش نمی آورد و نقص نیست و لکن صفت کمال است. نقص در مالیت است و عبدی که کتابت بلد است، قیمتش گرانتر از عبدی است که کتابت بلد نیست. خب شیخ ره می فرماید اینها همه را شامل می شود. و فرقی هم نمی کند که نقص حسی باشد یا نقص معنوی باشد مثل همین فراموشی کتابت یا کسی که رانندگی را فراموش می کند، این نقص جسمی پیدا نکرده. بله یک وقت هست تصادف می کند و مغزش آسیب می بیند، این در واقع نقص جسمی پیدا کرده که منجر شده به فراموشی. ولی یک وقت ده پانزده سال پشت فرمان نشسته.

مرحوم حاج شیخ اصفهانی ره تفصیل داده. مرحوم شیخ اعظم ره همه اینها را قائل شده . ولی به قول مرحوم آقای خوئی ره فرموده اصلا این بحث غلط است چون ما روایتی که دلالت می کند حدوث عیب عند المشتری خیار عیب را از بین می برد، مانع از رد است، اصلا در آن دلیل کلمه “عیب” ذکر نشده. دلیل ما یکی خبر زراره است و یکی مرسله جمیل است. اما خبر زراره دارد ان احدث فیه شیئا. حالا ما بیاییم بحث بکنیم که تبعض صفقه، عیب به آن صدق می کند یا صدق نمی کند؟ خب این غلط است چون اصلا ما کلمه عیب در روایت نداریم. یا مرسله جمیل دارد ان قام بعینه. خب بعینه قائم بود، ما باید ببینیم قائم به عین هست یا نه؟ یک کسی بحث بکند که یک خانه ای خریده و بعد دیده که این خانه سقفش ایراد دارد و عن قریب مشکل می شود. نصف این خانه را فروخته بود. حالا می خواهد فسخ بکند. می گوید تو که الآن می خواهی برگردانی، نصف خانه را می توانی برگردانی. آن نصف دیگر را که او قبول نمی کند. خب اینجا ما بیاییم بگوییم شرکت مصداق عیب هست یا نیست؟! عیب چه کاره است؟ مگر ما در روایت داریم عیب حدث؟ احدث فیه شیئا یا قام بعینه، شما چکار دارید که عیب صدق می کند یا صدق نمی کند؟

خب روی فرمایش آقای خوئی ره تبعض صفقه مصداق احدث نیست. همانطوری که دیروز در فرمایش مرحوم حاج شیخ اصفهانی ره عرض کردیم که یکی از ادله ای که برای سقوط خیار عیب در موقع حدوث عیب عند المشتری ذکر شده اطلاق مرسله جمیل است، قائم بعینه، آنجا عرض کردیم که اگر این شخص وقتی که بر می گرداند بگوید من رسائل و مکاسب از شما خریدم، رسائل 3 یا 4 صفحه اش چاپ نشده، می خواهم رسائل را برگردانم، این نمی تواند بگوید ان احدث در اینی که میخواهد برگرداند شیئا، این شیئا نیست عرفا. یا وقتی می خواهد برگرداند بگوید ان قام بعینه. این قام بعینه هست دیگر. همان را دارد بر می گرداند. بله اگر بود ان احدث فیه المبیع شیءٌ، درست است. یا در آن شرکت خوب است. در شرکت ما ملتزم می شویم که اگر خانه را خریده بعد متوجه شد که سقفش ایراد دارد حالا می خواهد نصف خانه را برگرداند، می گوید ظاهرش این است که همانی را که عیب دارد برگردانی. خب کل خانه عیب دارد و شما نصفش را بر می گردانی. ولی اگر فقط رسائل عیب دارد و مکاسب عیب ندارد، این تبعض صفقه را شامل نمی شود.

اگر این عبد کتابت را فراموش کرده، این چه جسمی باشد و چه غیر جسمی، حتی اگر جسمی باشد همانطور که عرض کردیم، مرحوم حاج شیخ اصفهانی ره هم فرمود، ان قائم بعینه رده، این قام بعینه، بعینه اصلا چیزی بیشتر از کلمه رد نیست. خب باید آن باقی باشد تا رد بکند.

ممکن است کسی بگوید بله اگر مثال های ذیلش نبود، ما بودیم و ان قام بعینه، حق باشما بود. ولی مثال های ذیلش، اگر ثوبی را قطع کرده یا خیاطت کرده یا صبغ کرده، خب ما نمی توانیم از خیاطت و از مثل صبغ و از مثل قطع تعدی بکنیم که یک عبدی فراموش کرده ولو منشأ این فراموشی این است که مغزش کوچک شده یا ضربه ای خورده که ایرادات فیزیکی در سلولها و اعصاب مغزش ایجاد شده. خب ما نمی توانیم از آن تعدی کنیم . یا مثلا اگر این قبا را خریده، بعد معلوم شده که عیب دارد، چاک درز قبا مثلا ده سانت بیشتر پاره شده. نمی توانیم بگوییم که این قام بعینه نیست. احدث فیه شیئا را ممکن است بگوییم ده سانت بیشتر شده را شامل می شود. ولی قام بعینه شامل نمی شود. خب در ما نحن فیه بله همانطور که مرحوم آقای خوئی ره فرموده ما باید تفصیل بدهیم که آیا صدق می کند احدث فیه شیئا و آیا صدق می کند قام بعینه؟ یا صدق نمی کند؟

ممکن است کسی بگوید آخر احدث فیه شیئا با قام بعینه، عام و خاص مطلق هستند. هر جا که قام بعینه صدق نکند، احدث فیه شیئا صدق می کند.

می گوییم نه، اینطور نیست چون همانطور که در جواب مرحوم آقای خوئی ره گفتیم احدث فیه شیئا باید این حدث و این شیء، مستند باشد به این فاعل. اما اگر مستند نباشد به مشتری و خود به خود اتفاق افتاده باشد، مثل این که یک کسی داشته خیابان را رنگ می کرده این کارگر شهرداری و همینطور بالای خیابان را رنگ می پاشیده یا باید می آمده و رنگ ها را می برده یا باد می آمده و این ثوب را روی رنگ های دیوار انداخته، اینجا احدث فیه شیئا صدق نمی کند. ولی قام بعینه، ممکن است بگوییم این دیگر قام بعینه نیست. من به تو پارچه دادم مثل برف سفید، این چیست که همه اش رنگی شده؟! لذا نه، اینها با هم فرق می کنند.

منتها ما عرضمان این است که آقای خوئی! ان احدث فیه شیئا و قام بعینه رده، این را باید شما در نظر بگیرید، آن مرسله جمیل است و سند ندارد.

بعضی ها گفته اند روایات جمیل آنهایش که مرسله است، اشتباه است. اینها همه اش مسنده است.  در این روایات باز ابن ابی عمیر هست که از طریق ابن ابی عمیر پیش آمده اند اینطور که در ذهنم هست.

و لکن هر دو وجه ناتمام است. ما گفتیم دلیلی نداریم در رجال که مرسلات جمیل، عن رجل اشتباه است. جمیل خودش مستقیم روایات را نقل کرده.

آن ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی را هم به کرّات و مرّات عرض کردیم که یا ینقلون و لا یرسلون الا عن ثقة، اجتهاد شیخ ره است از کلام کشی در مورد اصحاب اجماع و غیرهم هم در کلمات شیخ ره، مقصودش همان اصحاب اجماع است و یک شهادتی از شیخ ره بالخصوص نیست. دیگر چند دفعه عرض کردیم و الآن احتیاج نیست وارد بشویم.

آن روایت زراره هم اشکال سندی دارد به خاطر موسی بن بکر که توثیق ندارد.

اگر درست هم باشد فرمایشات آقای خوئی ره یک تکه اش درست نیست. آن تکه ای که عرض کردیم احدث فیه شیئا را فرمود احدث خصوصیت ندارد و به مناسبت حکم و موضوع، حدث است. که همانطور که حاج شیخ اصفهانی ره هم اشکال کرد، ما هم تقریب کردیم ولو اشکال حاج شیخ ره در این جهت نبود ولی عرض کردیم چاشنی اش در کلام حاج شیخ ره هست. ما هم که عرض کردیم. و فرمایش آقای خوئی ره ناتمام است. اگر آن درست باشد، بله این که عیب صدق می کند یا نه ؟ آیا نقص جسمی، نقص غیر جسمی، نقص در مالیت، ارش بشود، عیب بگویند، عوار بگویند، اینها نه، اینها خصوصیت ندارد.

پس هر دو روایت مشکل دارد و اگر اجماع باشد ما به اجماع قائل می شویم و عرض کردیم یک نفر هم مخالفت بکند، برای ما مخالفت یک نفر مهم نیست ولو آن یک نفر صدوق ره باشد. آقای خوئی خلاف اجماع فتوی نمی دهد ولو اجماع مدرکی باشد. شاهدش در دماء ثلاثة که فرموده اند دم، اقل از درهم باشد، استثناء کرده اند دم حیض و نفاس و استحاضه را، آنجا بعضی ها آقای خوئی ره دیگران، شیخنا الاستاذ اشکال کرده اند که این حرف درست نیست که دماء ثلاثه، نه روایات مطلق است. ولی در خون حیض احتیاط واجب کرده و در استحاضه، فتوی به جواز و عدم مانعیت داده به خاطر این که صدوق ره در خون استحاضه فتوی داده. ولی ما صدقِ تنها را هم مضر نمی دانیم. باید طوری باشد که یک جمعی از فحول، چهار یا پنج نفر از بزرگان مخالفت بکنند و الا اگر اینطور نباشد از احتیاط واجب عدول نمی کنیم.

هذا تمام الکلام در مسقط چهارم.

و للکلام تتمة ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *