🎙دانلود صوت
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
جلسه ۲۱۳ (سه شنبه ۴/۳/۱۴۰۰)
مرحوم سید یزدی ره در این بحث چندتا تنبیه ذکر کرده که اینها در کلام شیخ انصاری ره هم هست ولی چون ایشان مرتب ذکر کرده، الآن ذکر می کنیم و دیگر به کلام شیخ ره که رسیدیم رد می شویم مگر این که ذکر نکرده باشیم.
یکی از تنبیهاتش را دیروز عرض کردیم که اگر بائع راضی باشد به رد، آیا تخییر است؟ یا نه، تخییر نیست، بلکه عزیمت است و باید ارش بگیرد. حتی راضی هم بشود فائده ندارد. مثل این که یک کسی مثلا پدری بگوید که من راضی هستم که تو به من بی احترامی بکنی! این گذشت.
الثالث:
می فرماید لو زال العيب الحادث قبل أخذ الأرش، اگر مشتری قبل از آن که ارش بگیرد، عیب حادث زائل شد، خب عیب حادث در ید مشتری مسقط رد است و متعین در ارش است ولی اگر ساقط شد، حالا اگر قبل از آن که ارش بگیرد این عیب زائل شد، آیا اینجا جواز رد دارد یا جواز رد ندارد؟
مرحوم سید ره می فرماید فالظاهر جواز الرد. چرا؟ چون عیب سابق، مقتضی رد است. عیب حادث، مانع است. خب مانع بر طرف شد دیگر. مقتضی موجود است و مانع هم برطرف شد.
ممکن است کسی بگوید در روایت اینطور است که اگر ان احدث فیه حدثٌ، احدث فیه شیئا، یا اگر قائم به عین نبود در مرسله جمیل، ارش بگیرد. خب آن اطلاق دارد ولو بعد این حدث از این شیء از بیو برود. ولو بعدا این قائم به عین باشد.
ایشان می فرماید نه، روایت، معنایش این است که امام علیه السلام می فرماید حین رد، باید مبیع، قائم به عین باشد و تغییر نکرده باشد. خب الآن وقتی می خواهد رد بکند، قائم به عین است دیگر.
ان قلت: جناب سید! وقتی که عین تغییر کرد، آن خیار از بین رفت. الآن که عین برگشته آمده به جای خودش، به چه دلیل آن خیار برگردد؟
می فرماید من قبول ندارم و روایت این است . روایت، مشروط به شرط متأخر است. یعنی این خیار عیب و جواز رد ساقط می شود به شرط این که الی الابد یا الی حین اخذ الارش به جای خودش برنگردد. اما اگر به جای خودش برگشت، اینجا کشف می شود که خیار ساقط نشده بوده و خیار باقی بوده. یعنی سید ره می فرماید ما یک حکم وضعی داریم که خیار است. یک جواز تکلیفی است که رد است، استیفاء این حق است، اعمال این رد است. اعمال حق، شرطش این است که حین الرد، عین باقی باشد. یعنی اگر حین الرد عین باقی نباشد، تو حق استیفاء این حق و حق اعمال خیار نداری. خیار هست ولی تو حق نداری. روایت این است که تو اگر می خواهی رد بکنی، زمان رد باید این عین باقی باشد. اما اگر باقی نبود، استیفاء حق نمی توانی بکنی. اعمال حق نمی توانی بکنی. نه این که اصلا خیارت ساقط شده باشد.
خب الآن می فرماید عیب حادث زائل شده و عین برگشته به جای خودش لذا رد می کند و گیری ندارد. به همین جهت فرموده اند اگر مشتری عین مبیع را فروخته، بعد معلوم شده که عیب داشته، منتها قبل از آن که بفهمد عیب داشته، عین منتقل شد، حالا یا او فسخ کرد، یا خرید، یا اقاله کرد. خب وقتی منتقل شد، فرموده اند این جواز رد دارد و حال آن که آن جواز رد با تلف -چون فروختن تلف حکمی است- از بین رفت. گفته اند نه، خیار از بین نرفته.
پس ما یک خیار داریم و یک اعمال خیار و استیفاء حق داریم. این دوتا نباید خلط بشود.
بعد خدا رحمتش بکند یک ترقی هم می کند و می فرماید اصلا ممکن است بگوییم اینی که عین باید باقی باشد نه این که در تمام این ازمنه. یعنی اگر مثلا این آقا ماشین خریده در روز چهارشنبه مثلا 4 خرداد و لکن این ماشین باید تغییر نکند، نکند، نکند تا زمانی که رد کرده. نه، روایت این اصلا نیست. روایت این است که حین در باید قائم باشد. یعنی شما ماشین را خریدی 4 خرداد، می خواهی 9 خرداد یا 10 تیر ماشین را پس بدهی. باید آن حینی که اراده رد داری، باقی باشد. قبلش ولو تغییر کرده باشد یا از بین رفته باشد. مثلا بر فرض محال اگر یک شیئی تلف شد و بعد خداوند سبحان مثل معاد آن را ایجاد کرد. باز این شخص می تواند رد بکند. بله ماشین تلف شده بوده ولی به اعجاز الهی خداوند سبحان تمام ذرات این ماشین را از همه جا جمع کرد و همان ماشین را درست کرد.
پس جواب اولی این بود که خیار مشروط است از اول به بقاء عین به نحو شرط متأخر. استحقاق ردش را نمی توانست اعمال کند. خیارش را نمی توانست اعمال بکند. جواب دوم این است که نه، اصلا بقاء، در حین رد است. اگر قبلش بقاء داشته یا نداشته، اصلا مهم نیست. این فرمایش سید یزدی ره.
خب این کلام ایشان که اگر عیب حادث از بین رفت می تواند برگرداند؛ ظاهر این روایت همین است که اگر عین باقی است و مثل سابقش است، این اطلاق دارد چه تغییر کرده باشد و چه تغییر نکرده باشد چون مرسله جمیل این است که «فی الرجل یشتری المتاع فیجد به عیبا یوجب الرد. فإن کان المتاع قائما بعینه، ردّ علی صاحبه و إن کان قد قطع أو خیط أو حدثت فیه حادثة رجع فیه بنقصان العیب علی سبیل الأرش» خب اگر باقی باشد ردّ علی صاحبه. کِی اگر باقی باشد؟ آن حین رد.
بله اگر می فرمود اگر باقی باشد خیار دارد این درست است. ولی این اگر باقی باشد، ردّ علی صاحبه، یعنی زمانی که صاحبش می خواهد رد بکند، آن زمان باید مبیع قائم به عین باشد. همین “مع” ای که مرحوم سید ره فرموده، فرمایش متینی است و روایت اطلاق دارد.
اگر کسی بگوید خب ردّ علی صاحبه، ارشاد است. یعنی حکم وضعی خیار دارد.
می گوییم اولا که معلوم نیست ارشاد باشد. این کلمه خیار را ما در آورده ایم. ردّ علی صاحبه.
ممکن است شما بگویید یعنی واجب است رد کند؟!
نه، این امر در مقام توهم حظر است. یعنی چون مبیع را خریده و معامله لازم است، حق ندارد کسی رد بکند. اما حالا اگر بخواهد رد بکند، باید عین قائم باشد.
اگر هم کسی بگوید خیار است.
می گوییم اشکال ندارد. خیار، چون به لسان ردّ هست، زمانی که خیار دارد، اگر حین رد باقی باشد.
لذا مسالةٌ اگر کسی ماشینی را خریده، این ماشین را که خریده عیب داشته. وقتی ملتفت شده، این ماشین تصادف کرده. این حرفی که ما تا حالا می گفتیم غلط بوده که خیار بوده، بوده، با تصرف یا با این عیب ساقط شده. ساقط نشده اصلا. خیار از اول نبوده. مرسله جمیل، معنایش این است که اگر حین الرد مبیع قائم به عین باشد، خیار دارد. این معنایش این نیست که خیار داشته، بعد خیارش چون تغییر کرده، ساقط شده. نه، خیار ساقط نشده. اصلا خیار نداشته. اثر عملیش این است که مسالةٌ – اثر عملی خیلی مهمی هم دارد – اگر یک کسی ماشینی خرید، بعد تصادف کرد و ماشین تلف شد. بعد گفتند این ماشین که رنگش فابریک نبوده و عیب داشته. خب بگوییم این تلف در زمان خیار بوده چون ماشین رنگ داشته؟ می گوییم نه، تلف در زمان خیار نبوده. چرا؟ چون خیار وقتی که می خواهد رد بکند، باید قائم به عین باشد. الآن که قائم به عین نیست. شما می گویید خب آن وقت که قائم به عین بوده و تغییر نکرده بوده. میگوییم ما دلیل نداریم که اگر این آقا می خواهد رد بکند خیار عیب دارد. این تقریبا مثل عده ی وفات است. عده ی وفات، وقتی که زن شوهرش فوت می کند ولی خبر فوت نرسیده، اگر خبر فوت نرسیده، این رفته شوهر کرده، یک سال که شوهر داشت، بعد به او گفتند که شوهر شما پارسال یا دو ماه پیش فوت کرده. از همانجا که به او خبر دادند، عده نگاه می دارد ولی حرام ابدی نشده. چرا؟ به خاطر این که ازدواج در حال عده نبوده. عده حین بلوغ خبر است. بلوغ خبر موضوعیت دارد. این عده نداشته. اصلا ممکن است یک فقیهی بگوید، شاید هم فتوی بدهند که این از این مرد جدا می شود و چهار ماه و ده روز عده نگه می دارد و بعد هم اصلا عقد جدید نمی خواهد. زنش بده. حالا به خاطر این که کسی بگوید یعنی چه؟! بگوییم احوط است که عقدی بخواند یا حالا فتوی بدهیم، ولی حرمت ابدی نمی آورد. چون عده از حین بلوغ خبر است. در ما نحن فیه هم همینطور است. حینی که می خواهد رد بکند این مبیع بایستی قائم به عین باشد. اما اگر قبلش قائم به عین بوده یا قائم به عین نبوده، خیار ندارد. خب اگر شما بتوانی ملتزم بشوی که خیار نبوده، الآن خیار هست، بله ملتزم می شویم. ارش می تواند بگیرد، فقط جواز رد ندارد. روی این جهت مقتضای مرسله جمیل، همینی است که سید یزدی ره فرموده و با توضیحاتی که عرض کردیم مشکلی ندارد.
بعد می فرماید:
الرّابع إذا ردّ بالعيب السّابق قبل ظهور العيب الجديد ثم بان له ذلك فالظاهر بطلان فسخه.
این هم بحث مهمی است. اینها بحث کلیدی است یعنی در واقع می شود گفت اجتهاد غیر عبادات، 80، 90 درصدش در مکاسب است مخصوصا در این بحثها، این مساله مهم است. شخصی ماشین خریده و گفت این ماشین رنگ داشته. گفت خب باشد، پس می گیرم. قبول کرد و فسخ کرد. وقتی فسخ کرد، بائع ماشین را گرفت، یک مدت طول کشید برد مثلا تعمیرگاه، گفت کجا رفتی؟ این تصادف کرده، چراغها و باتری عوض شده. بعد معلوم شد یک عیبی در دست مشتری حادث شده بوده حالا یا مشتری خبر نداشته مثلا رفیقش برده، یا خبر داشته، علی ای حال اینجا آیا آن فسخ، صحیح است؟ یا نه، آن فسخ، صحیح نیست؟
ممکن است کسی بگوید که آن فسخ اگر به عنوان اقاله باشد خب بله صحیح است. اما اگر آن فسخ به عنوان اعمال خیار باشد، سید یزدی ره یک کلمه ای دارد که این کلمه، در چندین مورد در فقه، کاربرد دارد. می فرماید نعم، لو دخل فی عنوان الاقاله صح و کان التخیل المزبور من باب الداعی لا القید. یعنی این آقا می گوید اقاله می کنم. یک وقت این که این ماشین رنگ شده، داعی است که اقاله می کند. این می فرماید اشکال ندارد چون تخلف داعی، مضر نیست. مثل این می ماند که خیال می کرده بول کرده و رفته وضو گرفته، بعد انکشف که بول نکرده بوده ولی قبلش خوابیده بوده. تخلف داعی مضر نیست.
ولی اگر از باب قید باشد یعنی بگوید من اقاله می کنم، مقید بر این که رنگ شده باشد و عیب دیگری حادث نشده باشد و من حق خیار داشته باشم، این را می فرماید اقاله اش هم درست نیست چون تخلف داعی مضر نیست ولی این تخلف قید است. بعد یک فتدبر دارد. این در نماز جماعت هم هست. می گویند این آقا وارد مسجد شده خیال می کرده امام جماعت همیشگی است. بعد نماز خواند و دید که یکی از مأمومین امام جماعت بوده. خب این نماز جماعت درست است یا نه؟ سید ره فرموده بله. اگر این اقتدایش از باب داعی بوده، داعی بر این اقتدا کرده آن امام جماعت همیشگی بوده. کشف خلاف بشود اگر این امام جماعت شروط امام جماعت را داشته باشد لا بأس. اما اگر از باب تقیید بوده، حتی اگر این امام جماعت شرائط امامت را داشته، مع ذلک این نماز جماعت باطل است. ما نحن فیه هم مثل همانجاست.
مرحوم آقای خوئی ره در آنجاها اشکال کرده که داعی مال امور حقیقی است. بله اگر کسی خیال می کند این آب است، می خورد بعد معلوم می شود که شربت بوده، تخلف داعی شده. ولی در امور اعتباری فرقی بین داعی و تقیید نیست. علی أی حال فرموده اگر آن امام جماعت شرائط امام جماعت را داشته باشد جماعتش صحیح است و اگر شرائط را نداشته، جماعتش باطل است. در مانحن فیه هم همینطور است. در آن صلاة جماعت فرموده که چون در امور حقیقی تقیید معنا ندارد، یک کسی بگوید من آب می خورم مقید بر این که این آب سرد باشد، می گویند این آب چه مقید به این باشد که سرد است یا نه؟ شما همین آب را خوردی دیگر. مقید معنا ندارد. امور تکوینی تعلیق بردار نیست. امور تکوینی یا موجود می شود منجزا و یا موجود نمی شود. اقتدا امر تکوینی است. اگر اقتدا نکردی که نکردی. اگر اقتدا کردی که اقتدا کردی. بله اگر این امام جماعت، حضرت آیت الله نبود، اقتدا نمی کردی. ولی حالا که اقتدا کردی. ما نحن فیه هم شاید آقای خوئی ره اشکال کرده باشد. حالا این فرمایش آقای خوئی و امثال آقای خوئی به این کلام درست است یا نه؟ تخلف داعی فرق می کند یا نمی کند؟
و للکلام تتمة ان شاء الله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.