متن اصول، جلسه ۶۷۳ ، یکشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۰

 یکشنبه ۸/۱/۱۴۰۰

جلسه ۶۷۳

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّه بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه وفی کلّ ساعه ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانه وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامه.

***********************************************************

کلام در مقدمات حکمت بود. مرحوم آخوند فرمود: مقدمات حکمت سه مقدمه هست. اینکه متکلم در مقام بیان باشد، دوم اینکه قیدی نیاورد و سوم اینکه قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد. عرض شد که در این فرمایش آخوند ره، دو نکته باید توضیح داده شود. نکته اولی: توضیح مقدمات؛ دیروز بعضی از آنها را عرض کردیم و رسیدیم به انتفاء قدر متیقن در مقام تخاطب. خب چرا اگر قدر متیقن در مقام تخاطب باشد اطلاق منعقد نمی شود؟ سر این را باید در نکته ثانیه جستجو کرد.

نکته ثانیه این بود که مرحوم آخوند فرمود: لو تم هذه المقدمات و متکلم و مولای حکیم اراده ی اطلاق نکند به غرضش خلال رسانده است. عبارت مرحوم آخوند این است: «فإنه فیما تحققت لو لم‏ یرد الشیاع لأخل بغرضه» خب چرا؟ زیرا این به صدد بیان بوده ولی بیان نکرده است. مقصود آخوند از «لأخل بغرضه» این می باشد که طبق مقدمه اولی مولی در مقام بیان مراد استعمالی خود بوده، در مقام بیان اعطاء حجت بوده و قیدی هم نیاورده و قدر متقین در مقام تخاطب نیز نیست حال اگر اطلاق اراده نکند اصلا بیان نکرده. ان قلت: مقید را بیان کرده است. قلت: مقید را هم بیان ننموده. این، نه از این جهت که مولی حکیم است بلکه اصلا این اجتماع نقیضین می شود و عقلا محال است نه اینکه قبیح باشد زیرا آن مثل این می ماند که من بگوییم: «به صدد راه رفتن هستم، اراده راه رفتن دارم» اما راه نروم. معنی ندارد که کسی به صدد بیان باشد ولی بیان نکند. اصلا معلوم می شود که به صدد بیان نیست. معنی ندارد که کسی بگوید من اراده بلند شدن دارم ولی بلند نشود. اراده تکلم داشته باشد ولی تکلم نکند. مقصود از نقض غرض و اخلال به غرض این است، نه اینکه مقصود از اخلال به غرض این باشد که اگر اطلاق اراده نکند ممکن است مکلف برود مقید را بیاورد و این مخل به غرضش هست، این چنین نیست بلکه اتفاقاً اگر اطلاق را اراده نکند و مقید را بیاورد… مخل به غرضش هست یعنی چون ممکن است که عبد هر حصه ای را بیاورد، خب اینکه هر حصه ای را بیاورد مخل به غرضش نیست چرا که غرضش اطلاق نیست، غرضش این است که یکی از این علماء اکرام شود، گفته اکرم العالم ولی مقصودش اکرام بعض علماء است پس موجب نقض غرض نمی شود، و اگر مقصود از نقض غرض و اخلال به غرض به این معنی باشد خب قدر متیقن خارجی هم مضر است زیرا وقتی قدر متیقن وجود دارد، عبد همان را می آورد. اصلا اگر مقصود به این جهت باشد در مقام بیان هم نباشد بلکه در مقام اجمال و اهمال باشد، اما اگر قدر متیقن خارجی باشد باز مقدمه اولی لازم نیست. به همین جهت مراد از نقض غرض و اخلال غرض این است. به همین جهت مقصود از اخلال به غرض این است، عبارت آخوند ره هم دارد که «حیث إنه لم ینبه مع أنه بصدده» . خب وقتی این معلوم شد از اینجا معلوم می شود که چرا مرحوم آخوند ره می فرماید انتفاء قدر متیقن در مقام تخاطب، چرا که اگر قدر متیقن در مقام تخاطب باشد دیگر اخلال به غرض رخ نمی دهد زیرا ممکن است این اراده همان قدر متیقن را کرده باشد و به صدد اعطاء حجت در همان قدر متیقن باشد و آن را هم بیان کرده باشد، چراکه گفتیم مقصود از قدر متیقن در مقام تخاطب این است که کلام و خطاب آن را شامل می شود. از این جا فرق بین قدر متیقن در مقام تخاطب و قدر متیقن در خارج معلوم شد و اینکه چرا آخوند ره می فرماید اگر قدر متیقن در مقام تخاطب مضر است ولی قدر متیقن خارجی مضر نیست. در قدر متیقن خارجی اگر مولی در مقام بیان باشد و بگوید که من در مقام بیان هستم و می خواهم با این خطاب بیان کنم، به او می گوییم در مقام بیان هستی اما چیزی بیان کرده ای. ان قلت: قدر متیقن خارجی که هست. قلت: قدر متیقن خارجی دارد اما شما در مقام این نیستی که موضوع جعلت چه چیزی هست. شما در مقام این هستی که می خواهی بیان کنی اما قدر متیقن خارجی را که تو بیان نکردی. بیان به او نسبت داده نمی شود نمی توان گفت که او بیان کرده است. چه بسا ممکن است که قدر متیقن خارجی اصلا داخل در خطابش نباشد و اتفاقاً خطابش از آن منصرف باشد مثل جایی که با بیّن بالمعنی الاعم یا غیر بیّن به یک معنایی دلالت کند و لازمه کلامش باشد. پس بنابر این با این سه مقدمه مرحوم آخوند مطلب را تمام می کند.

بعد یک ان قلتی پیش می آید و آن این است که قدر متیقن در مقام تخاطب مضر نیست زیرا فرق هست بین تقیید و بین قدر متیقن در مقام تخاطب. وقتی بفرماید: اکرم العالم العادل، قید عادل می فهماند که تمام مراد او در این خطاب عالم عادل است و در این خطاب عالم غیر عادل مرادش نیست اما اگر مثلا گفت: «اصاب ثوبی بول هره» و امام علیه السلام فرمود: «اغسل ما اصابه البول» قدر متیقن در مقام تخاطب اثبات نمی کند که بول غیر هره داخل خطاب نیست بلکه ممکن است آن را شامل شود، ممکن است آن نیز مرادش باشد. پس تمام مراد را بیان نکرده است.

مرحوم آخوند جواب می دهد و می فرماید: مراد از مقدمه اولی این است که مولی در مقام این می باشد که مراد خود را بیان کند و این مراد من هست اما تمام مراد من این است، به این معنی که غیر این مراد من نیست و من در مقام بیان این هستم و این تمام مراد من هست بوصف انه تمام المراد. یک وقت می خواهد تمام مرادش را بیان کند یعنی آن چرا که می خواهد بقیوده و خصوصیاته … و یک وقت می خواهد بیان کند تمام آن چیزهایی که می خواهد بدین معنی که من این ها را می خواهم و غیر از این ها را نمی خواهم. بله اگر در مقام بیان تمام مرادش باشد بوصف انه تمام المراد، این جا قدر متیقن در مقام تخاطب مضر نیست زیرا این دلالت نمی کند که تمام مرادش باشد اما اگر مقدمه اولی این باشد که مولی در مقام بیان مرادش است بدین معنی که آن چرا که می خواهد و تمام خصوصیاتش را بیان کند. خب آن چرا که می خواهد، تمام خصوصیاتش را بیان کرده است. لذا می فرماید: بله اگر در مقام بیان تمام مراد باشد و غیر قدر متیقن را بیان نکند، کشف می شود که قدر متیقن تمام مرادش است. خب این نسبت به فرمایش آخوند ره تا به اینجا.

به مرحوم آخوند چند اشکال شده است. اشکال اول این است که گفته اند: اصلا این انتفاء قدر متیقن در مقام تخاطب مضر نیست حتی اگر قدر متیقن در مقام تخاطب باشد باز اطلاق منعقد می شود زیرا آقای صدر ـ این اشکال در فرمایشات آقاضیاء ره نیز هست ـ می فرماید: مولی در مقام بیان است یعنی مولی در مقام بیان موضوع جعل خود است، می خواهد موضوع جعل خود را بیان کند نه اینکه در مقام بیان افراد و مصادیق موضوع باشد. مولی در مقام بیان افراد و مصادیق موضوع نیست بلکه مولی در مقام بیان موضوع جعل خود است به نحو قضیه حقیقیه. خب مولی در مقام بیان موضوع جعل خود هست، این جا موضوع جعل را بیان نکرده بله مصادیق بیان شده ولی موضوع جعل بیان نشده. در «اصاب ثوبی بول هره» قال علیه السلام «اغسل ما اصابه البول» خب موضوع جعل بیان نشده چرا که جعل بر روی افراد خارجی نمی رود بلکه جعل می رود بر روی عنوان. خب عنوان موضوع بیان نشده است.

اشکال دوم این است که ـ این اشکال نیز در فرمایشات آقای بروجردی ره و دیگران هست ـ همان طوری که قدر متیقن تخاطب مضر است همان طور قدر متیقن خارجی نیز مضر است زیرا مکلف در قدر متیقن خارجی نیز یعلم موضوع جعل را و حکم به اینها تعلق گرفته است. وقتی بفرماید: «اذهب الی السوق و اشتر اللحم» و مکلف یقین دارد که لحم غنم مراد متکلم هست، اینجا دیگر بیان شده و مکلف می داند و این چه فرقی می کند.

عرض ما این است که فرمایش مرحوم آخوند با مقدمات که ما آنها را توضیح دادیم و ایشان فرمود، هیچ یک از اشکالاتی که کرده اند به آخوند ره وارد نیست زیرا آقای صدر، بله درست هست، مولی در مقام بیان موضوع جعلش هست و در مقام بیان اعطاء حجت است. حکم نیز مستقیماً روی افراد خارجی نرفته بلکه به وسیله عنوان جعل شده است، تمام اینها درست است اما حرف آخوند ره این است که اگر قدر متیقن در مقام تخاطب باشد، مولی اعطاء حجت کرده و موضوع جعل را بیان کرده و آن عنوان بول هره است و بول غیر هره را اراده نکرده و بیان نیز نکرده است. شما با افراد چه کار دارید!، عنوان بول هره…  .

چنانچه آقای صدر بگوید: اگر عنوان این موضوع، بول هره هست خب لب قدر متیقن در مقام تخاطب در واقع به تقیید بر می گردد. پس موضوع مقید است.

می گوییم: موضوع مقید نیست چون ما نمی دانیم شاید این گونه جعل کرده باشد که «اغسل ما اصابه بول هره أو غیره» بول هره یا بول غیر هره.

خب ممکن است شما بگویید: چنانچه «بول هره أو بول غیر هره» باشد پس چرا در خطاب فرموده «اغسل ما اصابه البول»؟ نگفته بول هره بلکه گفته البول، این البول یا باید بول هره به تنهایی باشد که این، تقیید می شود یا باید بول غیر هره هم باشد.

می گوییم: (خوب دقت کنید که اینها را در دوره سابق نگفتیم.) اغسل ما اصابه البول، چنانچه مولی می خواسته بگوید اغسل ما اصابه بول هره ولی یک کسی جلوی دهان او گرفت، خب در این صورت، احتمال می دهیم که مولی اصلا نمی خواسته حرفی بزند و احتمال می دهیم که می خواسته حرف بزند و قید هره را بیاورد. خب اینجا نمی شود گفت که بول هره را گفته است!؟ می گویید: آخر نگفته. می گوییم: بله در آنجایی که دهانش را گرفته اند، نگفته ولی اینجا قدر متیقن در مقام تخاطب نسبت داده می شود پس بول هره را قطعاً گفته، منتهی بول غیر هره را نمی دانم که گفته یا نگفته، خب این جا قدر متیقن در مقام تخاطب موضوع جعل را هم بیان کرده زیرا مراد از اینکه موضوع جعل را بیان کند یعنی به مولی نسبت دهیم نه اینکه در این نوشته باشد یا از دهان مبارکش بخواهد در آید.

اما اشکال دوم هم وارد نیست زیرا عرض کردیم در قدر متیقن خارجی به مولی نسبت داده نمی شود. او در مقام بیان اعطاء حجت بوده و بیان نکرده. درست هست که قدر متیقن  خارجی دارد مثل اینکه من یقین دارم اکرام عالم عادل را می خواهد ولی بیان نکرده. اگر مقصود از آن بیان، بیان مراد جدی باشد اشکال وارد است اما اگر مقصود از بیان، بیان مراد استعمالی و اعطاء حجت باشد دیگر بیان نکرده است. قدر متیقن در خارج به مولی اسناد داده نمی شود. باید به مولی اسناد داده شود تا بگوییم فرقی بین این دو نیست. لذا این دو اشکال به مرحوم آخوند وارد نیست اما ما بقی اشکالات و للکلام تتمه  ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین   لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *