متن اصول ، جلسه ۴۸۰ ، سه شنبه ، ۲ مهر ۹۸

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّه بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه وفی کلّ ساعه ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانه وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامه.

چهارشنبه  ۲/۷/۹۸ (جلسه ۴۸۰)

فصل فی أن النهی عن الشی‏ء هل یقتضی فساده أم لا

الامر الأول [الفرق بین هذه المسأله و مبحث الاجتماع‏]

کلام در این است که آیا نهی از عبادت یا نهی از معامله، مقتضی فساد هست یا مقتضی فساد نیست؟

مرحوم آخوند قبل از ورود در بحث اموری را متعرض می شود، بعد در دو بخش نهی از عبادت و نهی از معامله تکلم می کند.

امر اول در کفایه این است که یک بحث اجتماع امر و نهی داریم و یک بحث نهی از عبادت مقتضی فساد است. آیا اینها دو مساله است یا یک مساله؟

مرحوم آخوند می فرماید اینها دو مساله است چون تمایز علوم به نظر صاحب الکفایه و تمایز مسائل به غرض است. اگر آن غرضی که بر این مساله مترتب است و بر این علم مترتب است غیر از غرضی باشد که بر مساله دیگر مترتب است، بر علم دیگر مترتب است، دوتا علم می شود. تعدد و تمایز می شود.

اینجا می فرماید جهت بحث در اجتماع امر و نهی با جهت بحث در ما نحن فیه فرق می کند. جهت بحث در ما نحن فیه این است که اگر یک عبادتی منهی عنه بود آیا نهی از عبادت مقتضی فساد و بطلان عبادت هست یا نیست؟

جهت بحث در اجتماع امر و نهی این است که آیا تعدد و جه و تعدد عنوان قائله اجتماع امر و نهی را مرتفع می کند؟ یا تعدد عنوانی لا یکفی؟

خوب این دو جهت بحث است و دو مساله هم هست. لذا اینها را نمی شود یک مساله حساب کرد. این فرمایش مرحوم آخوند ره.

مرحوم ایروانی ره به آخوند ره اشکال کرده و فرموده آخوند که می فرماید این نهی از عبادت، مقتضی فساد است، خوب چرا مقتضی فساد است؟ محذورش چیست؟ اگر محذورش این است که شیئی مبغوض است محبوب واقع نمی شود، و عبادت باید محبوب باشد و محبوب و مبغوض با هم جمع نمی شود، این هم جهت اجتماع امر و نهی است و جهت دیگری نیست. یا اگر کسی گفت که عبادت امر می خواهد، اگر این عبادت منهی عنه است، نمی تواند مأمور به باشد، خوب این همان بحث اجتماع امر و نهی است که اجتماع امر و نهی محال است. بله اگر کسی گفت که عبادت ملاک می خواهد و عبادت منهی عنه ملاک ندارد. این با اجتماع امر و نهی دو تا می شود. اما اگر جهت بحث در اجتماع امر و نهی این است که محبوب و مبغوض با هم جمع نمی شود وعبادت هم که در ما نحن فیه باطل، به خاطر این است که عبادت باید محبوب باشد و مبغوض و محبوب با هم جمع نمی شود، این در واقع همان جهت بحث در اجتماع امر و نهی است و جهت آخر نیست.

مرحوم آقا ضیاء عراقی ره فرموده اجتماع امر و نهی و نهی از عبادت مقتضی فساد است دوتا بحث هستند چون در اجتماع امر و نهی ، بحث سر این است که نهی بوجوده العلمی، اگر مکلف عالم باشد به وجود نهی، این نهی بوجوده العلمی، با امر جمع نمی شود مبغوض و محبوب با هم جمع نمی شود. این در واقع نهی بوجوده العلمی است. ولی در نهی از عبادت مقتضی فساد است، نهی بوجوده الواقعی است چون وقتی که این، نهی داشت، ملاک ندارد و امر ندارد و وقتی ملاک نداشت، می شود فاسد. لذا مرحوم آقا ضیاء به آخوند اشکال کرده که اصلا این حرف غلط است که آخوند قبلا فرمود اگر ما در اجتماع امر و نهی قائل به امتناع شدیم و جانب نهی را مقدم داشتیم، آن وقت می شود صغرای ما نحن فیه. صغرای بحث ما نحن فیه این است که نهی از عبادت، مقتضی فساد هست یا نه؟ ما در اجتماع امر و نهی در واقع صغرای اینجا را درست می کنیم. نهی در اجتماع امر و نهی صغرای اینجا را درست نمی کند. اصلا این دوتا مقام است. ولو ما در اجتماع امر و نهی قائل به امتناع بشویم، ولو جانب نهی را مقدم بداریم، مع ذلک باز نمی توانیم بگوییم حالا که این صلاه در دار غصبی منهی عنه است این صلاه خودش در ما نحن فیه فاسد است چون نهی از عبادت، مقتضی فساد است. این فرمایش مرحوم آقا ضیاء ره.

یک ضابطه هم مرحوم آقای ایروانی ره داده و فرموده اجتماع امر و نهی از نهی از عبادت مقتضی فساد است، جداست. چرا؟ سرّش این است که موضوعاتش دوتاست. موضوع در اجتماع امر و نهی غیر از موضوع در نهی از عبادت مقتضی فساد است، است چون موضوع در اجتماع امر ونهی این است که اگر امر به یک عنوانی تعلق بگیرد مثل صلاه و نهی به یک عنوانی تعلق بگیرد مثل غصب، بین این دوتا عنوان، عام و خاص من وجه باشد، یا بین این دوتا عنوان عام و خاص مطلق باشد، فرقی نمی کند، کلام این است که آیا ممکن است فعل واحد، وجود واحد، به یک عنوان مامور به باشد و به یک عنوان منهی عنه باشد؟ نسبت بین این دو عنوان عام و خاص من وجه باشد یا عام و خاص مطلق باشد.

ولی در ما نحن فیه که نهی از عبادت مقتضی فاسد است این است که فعل واحد، وجود واحد، به یک عنوان مطلق مامور به باشد و به یک عنوان مقید، منهی عنه باشد مثل صلّ، و لا تصل فی الحمام. امر به خورده به یک عنوان و نهی خورده به همان عنوان، لکن با یک قید. این فرمایش آقای ایروانی ره

حالا چه باید گفت؟

این که مرحوم آخوند ره فرموده جهت بحث در اجتماع امر و نهی با جهت بحث در نهی از عبادت دوتاست، این درست نیست. این ناقص است. چرا؟ چون می فرمایید: در اجتماع امر و نهی بحث سر این است که تعدد عنوان آیا محذور تعدد معنون را بر می دارد؟ که امر، از عنوان به معنون سرایت نمی کند؟ یا تعدد عنوان ، محذور تعدد معنون را بر نمی دارد و امر از عنوان به معنون سرایت می کند؟ خوب می گوییم اصلا محذور چیست که ببینیم محذور را بر می دارد یا بر نمی دارد.

محذور این است که شیء واحد ، فعل واحد، می تواند هم مامور به باشد و هم منهی عنه باشد؟ خوب نمی تواند. فعل واحد، می تواند به یک عنوان محبوب باشد و به یک عنوان مبغوض باشد یا نمی تواند؟ فعل واحد می تواند با یک عنوان مصلحت داشته باشد و با یک عنوان مفسده داشته باشد یا نمی تواند؟ اینها بحث اجتماع امر و نهی است. خوب وقتی اینها بحث اجتماع امر و نهی است، این کسی که می گوید نهی از عبادت مقتضی فساد است، چرا این حرف را می زند؟ چون می گوید عبادت منهی عنه، نمی تواند مامور به باشد. عبادت منهی عنه، مبغوض است و محبوب نمی تواند باشد. عبادت منهی عنه، مفسده دارد و مصلحت نمی تواند داشته باشد. خوب اینها همان محاذیر اجتماع امر و نهی است.

اگر کسی بگوید ما در اجتماع امر و نهی، فقط از محذور این که امر و نهی با هم جمع می شود یا نمی شود؟ بحث می کنیم.

میگوییم این طور نیست و بحثهایش گذشت.

این که نهی از عبادت، مقتضی فساد است یک محذوری داشته باشد که این محذور را در اجتماع امر و نهی ما بحث نمی کنیم ، از حیث دیگر بحث می شود، این غلط است. لذا جناب آقای آخوند، شما می فرمایید جهت بحث دوتاست، کجا جهت بحث دوتاست؟ بله شما شکل ظاهری را اینطور درست کردید که آیا در اجتماع امر و نهی، امر از عنوان به معنون سرایت می کند یا سرایت نمی کند؟ خوب اگر سرایت می کند برای چه محذور دارد؟ اگر سرایت نمی کند برای چه محذور ندارد؟

لذا بحث این که نهی از عبادت مقتضی فساد است، داخل در بحث اجتماع امر ونهی است.

بله اگر شما می خواهید بگویید که در تمایز علوم دو کلمه است: یک کلمه این است که آیا نهی از عبادت، مقتضی فساد است، حتی آنجایی که با دو عنوان باشد را می گیرد یا نمی گیرد؟ اگر کسی بگوید نه، نهی از عبادت مقتضی فساد است، فقط مختص جایی بحث کرده اند که امر و نهی به یک عنوان باشد، اگر این مقصود باشد، بله اینها دو مساله است. چرا؟ چون جدا کرده اند. مثل این که اصولیین می آمده اند می گفتند ما مقدمه واجب را، مقدمه عبادات را یک بحث می کنیم و مقدمه معاملات را یک بحث می کنیم. ولی اگر جناب آخوند، این که ملاک و جهت در اینجا غیر از ملاک و جهت در آنجاست؛ ملاک و جهت در هر دو یکی است. آنچه که مهم است این است که این حرفها اصلا ارزش ندارد. حالا یک کسی بگوید نهی از عبادت مقتضی فساد است، این یک مساله است یا دو مساله؟!

فرمایش آقا ضیاء ره هم درست نیست. بحث نهی در عبادت، مقتضی فساد است یعنی چه؟ اعم از نهی بوجوده العلمی و وجوده الواقعی؟ یا نه باید علم نداشته باشی؟ این چه حرفی است آقا ضیاء؟ بحث نهی در عبادت مقتضی فساد است عام است، چه این نهی معلوم باشد و چه مجهول باشد. حالا آخوند ره استاد شما فرموده در بحث اجتماع امر و نهی، تنقیح صغری می کنیم. این درست است دیگر.

اما فرمایش مرحوم آقای ایروانی ره هم ناتمام است چون چه کسی گفته که موضوع بحث در نهی از عبادت مقتضی فساد است ، این است که امر بخورد به یک عنوان و نهی بخورد به همان عنوان با قید مثل صلّ و لا تصلّ فی الحمام؟! بحث عام است. نهی از عبادت مقتضی فساد هست یا نه؟ چه این نهی به یک عنوان بخورد یا با دو عنوان باشد.

لذا حق این است که به لحاظ آنی که بحث کرده اند، اینها دوتا بحث است ولی به لحاظ ملاک و ریشه ی بحث، اینها هر دو یکی است.

این امر اول.

الثانی أنه لا یخفى أن عد هذه المسأله من مباحث الألفاظ

بعضی این که نهی از شیء مقتضی فساد است یا نه؟ را مساله لفظی دانسته اند. ولی اجتماع امر و نهی را هیچ کسی مساله لفظی ندانسته. این که این مساله نهی از شیء مقتضی فساد است یا نه؟ را لفظی دانسته اند آیا غلط است یا نه؟

آخوند ره فرموده این درست است چون یکی از اقوال در معاملات این است که نهی، بالدلاله اللفظیه دلالت می کند بر فساد معامله. خوب اگر کسی گفت نهی بدلالته اللفظیه دلالت می کند بر فساد معامله، اگر بیاید این بحث را عقلی طرح کند و بگوید نهی از معامله یا از عبادت، مقتضی فساد است چون اینها با هم جمع نمی شوند عقلاً. عقلاً صحت با نهی جمع نمی شود. اگر بحث را عقلی طرح کند و لفظی طرح کند لازم می آید این قول خارج از بحث باشد چون او که میگوید ملازمه ندارد عقلاً ولی نهی بدلالته اللفظیه دلالت بر فساد می کند. برای این که بحث را عام طرح کرده باشند، بحث را لفظی طرح کرده اند. مرحوم آخوند اینطور بحث را طرح کرده است.

خوب آقای آخوند! اگر در عبادت، نهیی از لفظ استفاده نشد بلکه از اجماع یا حکم عقل یا از سیره استفاده شد، آیا این نهی دلالت بر فساد می کند در عبادت؟ یا دلالت می کند؟ دلالت می کند. خوب شما که مساله را لفظی طرح کردید، پس لازم می آید نهی هایی که مدلول غیر لفظ هستند، مدلول اجماع یا سیره یا حکم عقل هستند، از بحث خارج باشد.

آخوند می فرمایدما بحث را تعمیم می دهیم و از آنها هم بحث می کنیم به خاطر این که ملاک بحث عام است. آن بحث را تعمیم می دهیم، چه نهیی که از لفظ استفاده بشود و چه نهیی که از غیر لفظ استفاده بشود لعموم الملاک.

آقای ایروانی به آخوند اشکال کرده و فرموده شما بحث را لفظی طرح کردید به خاطر این که یک محذوری در آن افتادید و آن محذور این است که چطور می شود که یک نهی هایی هست که مفاد لفظ نیست. این نهی ها را به عموم ملاک داخل کردید. پس یک محذوری دارید. خوب از آن طرف بیاید و بحث را عقلی طرح کنید و بعد بگویید اگر یک جایی باید بحث کنیم که اگر عقل، قائل به ملازمه نشد، ولی لفظ نهی دلالت بر فساد دارد یا ندارد؟ این را بحث کنیم لعموم الملاک چون می خواهیم ببینیم معامله منهی عنها صحیح است یا نیست؟ مگر محذور آن از محذور این کمتر است؟ لفظی طرح کنید یک محذور دارید و عقلی طرح کنید یک محذور دارید. این دو محذور را باید به عموم ملاک داخل کنید. به همین جهت فرموده این وجهی که در کفایه فرمودید ناتمام است.

بعد یک نکته ای در کلام آقای ایروانی ره یا به احتمال کم در کلام کسی دیگر هست که ما بحث را همان لفظی طرح می کنیم. می گوییم نهی، منتهی بحث را وقتی لفظی طرح کردیم می گوییم بحث لفظی اعم است از دلالت مطابقی و دلالت التزامی.

خوب دقت کنید یک نکته را عرض کنم.

اگر بحث را ما لفظی طرح کنیم که لفظ نهی بدلاله اللفظیه آیا دلالت بر فساد می کند یا نه؟ این از دو جهت محذور دارد. یک جهت این بود که بعضی از نهی ها اصلا از لفظ استفاده نمی شود. یک جهت دیگر این بود که لفظ نهی دلالت نمی کند ولی عقل می گوید ملازمه هست بین نهی و بین فساد عبادت. این ملازمه عقلی است. خوب اگر شما بحث را بیایید لفظی طرح کنید دیگر نمی توانید بحث از ملازم عقلی کنید. آقای ایروانی ره فرموده نه، بحث را ما لفظی طرح می کنیم و در عین حال عقلی را هم طرح می کنیم چون این که می گویند آیا لفظ نهی دلالت بر فساد می کند یا نه، لفظ نهی دلالتش اعم است از دلالت مطابقی و دلالت التزامی. خوب وقتی بحث از ملازمه می کنیم که ملازمه هست بین فساد و بین نهی یا نه؟ این می شود دلالت التزامی لفظ نهی. دلالت التزامی هم داخل در دلالت لفظ است. دلالت التزامی که منحصر نیست به دلالت مطابقی.

لکن می گوییم ملازمه عقلی دو قسم است. یک ملازمه بیّن بالمعنی الاخص است و یک ملازمه غیر بیّن است. ملازمه بیّن بالمعنی الاخص داخل در دلالت لفظیه است. اگر کسی گفت فاسئل القریه، خود قریه دلالت می کند بر اهل قریه چون سوال که از قریه نمی شود. اما یک وقت هست ملازمه عقلیه، ملازمه غیر بیّن است مثل این که اجتماع امر و نهی محال است. اگر اینطور باشد، این مدلول قطعا مدلول لفظ به حساب نمی آید.

خوب این فرمایشات آقایون.

این بحث هم که بحث ما اعم است. نمی دانم چرا اینطور بحث کرده اند. آیا نهی ملازمه با فساد دارد سواء کان النهی مدلولا لفظیا أو مدلولا غیر لفظی؟ و سواء کان الدال نفس اللفظ أو غیره. منتها عرض کردیم این بحث ها بیشتر از این ارزش ندارد.

الامر الثالث

امر ثالث این است که این که می گوییم نهی از عبادت مقتضی فساد است، نهی تحریمی است فقط؟ یا اعم است از تحریمی و تنزیهی؟ یا اعم است از تحریمی و تنزیهی و نفسی و غیری؟ یا اعم است از غیری و تبعی و اصلی؟ همه این نهی ها داخل در محل نزاع است؟ یا بعضی از نهی ها داخل در محل نزاع است؟ این بحث، بحث مهمی است.

آخوند ره فرموده نهی تحریمی که قطعا محل بحث است و جای شبهه ندارد. نهی تنزیهی هم قطعا محل بحث است. چرا؟ چون نهی تنزیهی یعنی این فعل را مولی دوست ندارد. ترکش بهتر است. منقصت و حزازه در این فعل است. خوب اگر منقصت و حزازه در این فعل باشد، قطعا نمی تواند عبادت واقع بشود چون عرض کردیم عبادت باید، قصد قربت در آن بشود. قصد قربت هم یک کلمه است. یعنی فعلش محبوبتر از ترکش است. اگر یک جایی ترک محبوبتر از فعل باشد، این معنا ندارد. مثل اینهایی که الآن نمازشان در پنج وقت می خوانند. اینها را مرحوم استاد آقای تبریزی ره  احتیاط واجب داشت که این حرام است و باطل است و من عرض می کنم که اگر طوری باشد که در خانه باشد، قطعا کار بدی است و اگر طوری باشد که دیگران بفهمند و از بزرگان باشد، این قطعا حرام است و باطل است چون ترویج باطل است.

اگر هم کسی بگوید حرام است ولی منقصت و حزازه دارد، مثل این که کسی الآن نماز را بدون قنوت بخواند، می گوید عجله دارم، خوب همینقدر دستت را بلند کن و بنداز. نماز بی قنوت، منقصت دارد. یا مثلا بعضی چیزها باب می شود که مثلا در قرآن خواندن یا نماز خواندن به شکل عامه یا مخصوصا وهابی ها قرآن بخواند یا نماز بخواند. مرحوم علامه امینی ره می فرمود که هر کس که صوت عبد الباسط را می گذارد، چاقو در شکم من می زند. اگر موسیقی بگذارد بهتر است. چون با این صوت، این بچه کشش پیدا می کند. این در واقع مثل قرآنی است که و لا یزید الظالمین الا خسارا. این قرآنی است که غیر از خسارت در آن چیزی نیست.

اگر عبادت در آن منقصت باشد، امکان ندارد که صحیح باشد.

بله یک نهی های تنزیهی ای هست مثل لا تصلّ فی الحمام که در واقع منقصت در فعل نیست بلکه مصلحتش کمتر است. اگر نهی تنزیهی ای باشد که دلالت بر حزازه در فعل نکند و فقط دلالت کند که ملاک این کمتر است، تطبیق طبیعی بر این فرد به قول آخوند ره مرجوح است، این نهی ، نه تنها که دلالت بر فساد نمی کند بلکه دلالت بر صحت می کند. آن نهی تنزیهی ای داخل در بحث است که مفادش منقصت و حزازه در فعل باشد به همین جهت فرموده اند ما عبادت مکروه نداریم. نه تنها که عبادت مکروه نداریم، عرض کردیم عبادت مباح هم نداریم. حداقل عبادت، استحباب است. اگر کسی یک عملی را انجام دهد که مستحب نباشد، نمی تواند قصد قربت کند مثل کمک به غیر شیعه. قضاء حاجت، همه مربوط به مومنین است. قضاء حاجت غیر مومن مستحب نیست بلکه مکروه و در بعضی از جاها حرام است. بله ممکن است یک جایی عنوان ثانوی بر آن منطبق بشود مثل این که تالیف قلوب بشود یا مثل این که دفع اذیت یا آزار از مومنین بشود یا تبلیغ مذهب باشد. مثل این که مرحوم آسید ابوالحسن ره در زمان خودش، نمی دانم در عراق زلزله ای آمده یا سیلی آمده، پاپ مسیحی ها وجهی را برای آسید ابوالحسن می فرستد تا خرج شیعه ها کند، مرحوم آسید ابوالحسن حواله ای به همان مبلغ ضمیمه می کند و تشکر می کند و می فرماید شنیده ام در فلان منطقه گرسنه زیاد است، آن پول باشد و این حواله هم باشد تا خرج آنها کنید و تشکر می کند. مراجع سابق، برایشان مذهب و حفظ کیان تشیع، خیلی مهم بود.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *