بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه جلسه ۵۰۹
کلام در این بود که مرحوم آخوند ره فرمودند اگر جمله شرطیه بخواهد مفهوم داشته باشد باید بر اینکه شرط علت منحصره جزاء است دلالت کند. ایشان فرمود اینکه قضیه شرطیه و ادات شرط، بر لزوم دلالت می کند مسلم می باشد وقتی می فرماید ان جاءک زید فاکرمه یعنی وجوب اکرام با مجیئ زید ملازمه دارد و اتفاقیه نمی باشد. چنانچه ادعی شود که قضیه شرطیه بر اتفاقیه نیز صحیح و به نحو حقیقت می باشد، ادعای صحیحی نخواهد بود چرا که اصلا دلالت بر لزوم، مما لاریب فیه می باشد اما اینکه قضیه شرطیه دلالت کند که جزاء مترتب بر شرط است و شرط علت و جزاء معلول می باشد، فضلا از اینکه شرط علت تامه باشد، و چه رسد به اینکه علت منحصره باشد، چنین دلالتی نمی کند. آخوند می فرماید چگونه ادعی کنیم که قضیه شرطیه دلالت بر ترتب می کند به نحو ترتب علت تامه منحصره، در حالی که در غیر از موارد ترتب و علت تامه و علت منحصره، بسیار استعمال می شود.
اگر کسی بگوید استعمال جمله شرطیه در غیر علت منحصره مانند «ان طلعت الشمس فالضوء موجود»، استعمال مجازی است و نیاز به علاقه و عنایت دارد؛ آخوند می فرماید همان طور که در علت منحصره استعمال می شود بلا عنایه و لا رعایه علاقه، در علت غیر منحصره نیز استعمال میشود. پس استعمال قضیه شرطیه در موارد غیر علت تامه، استعمال حقیقی است و مجاز نمی باشد.
دقت نمایید یک عبارتی سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه دارد که استعمال، علامه حقیقت می باشد. بر این مطلب اشکال کرده اند که استعمال اعم از حقیقت و مجاز می باشد لذا علامه حقیقت نمی باشد. در آن بحث برخی از فرمایشات آخوند ره، آقای خوئی ره و شیخنا الاستاذ ره یک مطلبی را بیان می کند و آن این می باشد که دو نکته در استعمال مجازی باید رعایت شود ۱ـ استعمال عنایی ۲ـ رعایت علاقه. مثلا اگر به سقف بگویند زید آمد، زید مجازا در سقف استعمال شده است به خاطر اینکه خود به خود بسته میشود. این استعمال با وجود قرینه بر مجاز بودن باز رکاکه دارد و عرف نمی پسند اما گاهی مواقع استعمال را عرف می پسند مثل اینکه بگویند برف آمد و مقصود آمدن شخصی باشد که مثل برف سفید است، این استعمال رکاکه ندارد و عرف می پسند ولکن قرینه ندارد. پس در استعمالات مجازی یکی رعایت علاقه لازم است و دوم: استعمال عنائی، این استعمال مانند پیچی است که درست بسته نشده و در جای خود مواقع نشده است. حق این است که تشخیص استعمال عنائی سخت می باشد. وقتی گفته شود جاء القمر و قمر در انسان خوش سیما استعمال شود، تشخیص اینکه استعمال عنائی است و در او یک نحو اعتبار و عنایت وجود دارد، کار سختی نمی باشد و ما نیز درست متوجه نشدیم، بله در مثل جاء القمر امر روشن است اما در مثل جاء انسان جمیل و اینکه استعمال آن، عنائی نیست و چه فرقی بین این دو مثال است را تشخیص نمی دهیم .
آخوند می فرماید استعمال علامت حقیقت است منتهی نه تمام استعمال ها. مثلا وقتی انسان را در زید استعمال می کند می بیند به همان نحوی که در عمرو استعمال می کند، استعمال نموده است و فرقی بین این دو استعمال وجود ندارد، این استعمال علامت حقیقت می باشد. شاید مقصود سید مرتضی ره همین مطلب باشد، بعید است مقصود ایشان با آن جلالت ، عظمت و دقت غیر از این باشد مگر احتمال داده می شود که نداند استعمال اعم از حقیقت و مجاز است. مقصود سید ره این می باشد که اگر لفظی در جایی بدون هیچ عنایتی و رعایت علاقه ای، استعمال شود، استعمال حقیقی می باشد. مرحوم آخوند نیز به همین مطلب استشهاد می کند ایشان می فرماید جمله شرطیه برای اینکه جزاء مترتب بر شرط است به نحو ترتب علت تامه، وضع نشده است چرا که اولا استعمال بدون عنایت و بدون رعایت علاقه در جایی که شرط علت تامه نباشد صحیح می باشد و کیف به اینکه علت منحصر باشد. صحت استعمال علامت است بر اینکه جمله شرطیه وضع نشده است برای اینکه شرط علت منحصره جزاء باشد.
ثانیا: چنانچه کسی بگوید اگر فلانی آمد، من تو را محاکمه نمی کنم و آن شخص نیاید. اگر در مقام مخاصمات عذر بیاورد که کلام من مفهوم نداشته است، عقلاء و عرف عذر او را قبول می کنند و حال آنکه اگر جمله شرطیه مفهوم داشته باشد نباید قبول کنند. این قبول عذر علامت است که جمله شرطیه وضع نشده است برای خصوص جایی که شرط علت منحصره جزاء باشد.
ثالثا: جمله شرطیه کثیرا ما استعمال می شود در مواردی که شرط علت منحصره نیست و معنا ندارد که لفظ برای یک معنایی وضع شده باشد ولکن استعمال مجازی آن از استعمال حقیقی آن بیشتر باشد.
این سه دلیل، دلیل می شود که قضیه شرطیه وضع نشده است برای جایی که شرط علت تامه منحصره باشد.
سوال:
جواب: اولا صیغه امر، کثرت استعمال در ندب ندارد. ثانیا ما قبول نداریم که صیغه امر برای وجوب وضع شده باشد بلکه برای طلب وضع شده است
سوال:
جواب: آخوند در بحث امر جواب می دهد که با قرینه استعمال شده است.
سوال:
جواب: بیان شد که یک قرینه هست و یک عنایت هست و یک رعایت علاقه. اگر بگویید جاء القمر و قرینه بیاوری که «و دَخل فی البیت من الباب»، ولو قرینه ذکر کردید اما استعمال مجازی می باشد چرا که عنائی و علاقه دارد به مناسب اینکه هر دو زیبا هستند. لذا گفتیم که اگر بگویید زید آمد و مقصود آمدن سقف و بسته شدنش باشد، دارای رکاکه می باشد و استعمالی است که عرف نمی پسند.
بعد آخوند ره می فرماید اگر بگوید جمله شرطیه وضع شده است برای خصوص جایی که شرط علت تامه منحصر باشد غلط می باشد بلکه برای مطلق لزوم وضع شده است خواه ترتب، علت تامه و علت منحصره باشد یا نباشد اما به اکمل افراد لزوم منصرف است، لزوم دارای افرادی می باشد، اول ترتب معلول بر علت، دوم علت تامه باشد، سوم علت تامه منحصره باشد. لزومی که بر علت تامه منحصره است، اکمل افراد لزوم می باشد و لفظ منصرف به اکمل افراد است. به این جهت ما ملتزم می شود که قضیه شرطیه، مفهوم دارد چرا که اکمل افراد می باشد.
آخوند ره به این کلام دو اشکال می کند
اول: کبری مورد قبول نیست، و منصرف به اکمل افراد نمی باشد، کسی نمی گوید حیوان منصرف به شیر می باشد و یا عالم منصرف به شیخ مفید می باشد.
ثانیا: چه کسی گفته است که لزوم بین معلول و علت تامه منحصره، اکمل افراد می باشد. پس همان شکل که شرط در جایی که علت تامه منحصره است، دخالت در جزاء دارد به همان نحو در جایی که علت تامه منحصره نباشد دخالت در جزاء دارد. لزوم در هر دو یکسان می باشد. تأثیر علت بر معلول خواه منحصره باشد خواه غیر منحصره، به یک نحو می باشد.
ان قلت: ملتزم می شویم که قضیه شرطیه مفهوم دارد و بر اینکه شرط علت تامه منحصره است دلالت می کند البته نه بالدلاله الوضعیه أو الانصرافیه بلکه بالدلاله الاطلاقیه. همان طور که اطلاق صیغه امر، بر نفسیه، تعیینه و عینیه دلالت می کند و بر غیریه، تخییره و کفائیه دلالت نمی کند. همانگونه که اطلاق صیغه ـ با اینکه وضع نشده است ـ بر وجوب نفسی دلالت می کند، اطلاق ادات شرط و جمله شرطیه بر علت تامه منحصره دلالت می کند.
قلت: اولا اطلاق در صورتی است که مولا در مقام بیان باشد و اگر در مقام بیان نباشد اطلاق منعقد نمی شود ثانیا اطلاق در مانحن فیه غلط می باشد و بین اطلاق صیغه امر و اطلاق جمله شرط فرق وجود دارد و آن فرق عبارت است از اینکه وقتی شارع می فرماید یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه، باطلاقه دلالت می کند که نماز در جمیع احوال واجب است، باران ببارد، نبارد، وضو داشته باشد، نداشته باشد و … ، اما وجوب غیری در تمام احوال واجب نمی باشد مثلا وضو زمانی واجب است که نماز واجب باشد لذا می توان گفت اطلاق صیغه یقتضی النفسیه بدین معنا که وجوب در تمام احوال هست و غیری نیست چرا که وجوب غیری در تمام احوال وجود ندارد. هذا، بخلاف جمله شرطیه چرا که علی أی تقدیرٍ ـ چه شرط علت تامه منحصره باشد و یا آنکه نباشد ـ شرط در جزاء تاثیر دارد و اینگونه نیست که اگر علت منحصره باشد در تمام احوال تاثیر می گذارد و تلازم دارد و اگر منحصر نباشد در بعضی از احوال تلازم وجود دارد، لذا نباید بین قضیه شرطیه و اطلاق صیغه قیاس شود.
سوال:
جواب: آن می شود اطلاق شرط که ان شاء الله بیان خواهد شد و آخوند فی الجمله قبول می نمایند.
فتلخص مماذکرنا: ادات شرط و جمله شرطیه دلالت وضعیه و انصرافیه و اطلاقیه بر مفهوم ندارد. این می شود مدعی آخوند ره در کفایه است.
حاج شیخ اصفهانی ره اشکال نموده است که اینکه می گویند قضیه شرطیه دلالت بر لزوم می کند صحیح نمی باشد. قضیه شرطیه هیچ دلالتی بر لزوم ندارد. قضیه شرطیه بر وجود جزاء عند فرض شرط دلالت می کند. معنای إن شرطیه این می باشد که هر جا فرض شرط شود، جزاء نیز فرض می شود و لزومی در کار نیست لذا اگر اتفاقیه باشد باز بدین شکل می باشد، اگر بگویند ان جاءک زید فالحمار ناهق یعنی فرض مجیئ زید با فرض ناهقیت حمار همراه است.
به همین جهت است که لو امتناعیه دلالت بر امتناع می کند. در «لو دَرَس زیدٌ لصار مجتهدا» فرض خواندن زید در گذشته شده است و این شرط و فرض خارجاً محال است تحقق پیدا کند چرا که الآن نمی تواند شیء در گذشته محقق شود. به خاطر اینکه شرط محال است در گذشته تحقق پیدا کن، جزاء نیز محال است محقق شود. بنابر این معنای لو با إن شرطیه فرق نمی کند إن شرطیه یعنی وجود شرط درخارج فرض می شود و لو شرطیه نیز یعنی وجود شرط در خارج فرض می شود منتهی به دلیل اینکه در لو وجود شرط در ماضی فرض می شود و تحقق آن محال است جزاء نیز محال است تحقق پیدا کند.
به همین جهت استعمال شرط در قضیه لزومیه و اتفاقیه یکسان می باشد و دلالت بر لزوم ندارد و اینکه آخوند ره فرمود تبادر لزوم می کند و ان شرطیه بر قضیه اتفاقیه صدق نمی کند، ادعایی نا تمام است. حاج شیخ از اول منکر است که قضیه شرطیه دلالت بر لزوم کند.
سوال:
جواب: صدق عرفی، دلیل آخوند نیز صدق عرفی بود ایشان نیز به همان استدلال کرده اند، بیان شد که اگر کسی بگوید اذا جاء زید فالحمار ناهق ـ در صورتی که التصاق باشد ـ قضیه شرطیه، صدق می کند. چگونه آخوند ره فرمود شرط علت تامه منحصره نیست و استعمال آن، بدون عنایه و رعایه علاقه درست می باشد همان طور در ما نحن فیه حاج شیخ می فرماید استعمال آن، بدون عنایه و رعایه علاقه صحیح می باشد.
سوال:
جواب: دلالت بر لزوم نمی کند.
سوال:
جواب: اگر باشد بله. اگر اینگونه باشد که عند فرض آن، او نیز بیاید. اگر واقعا اینگونه باشد که فرض نوم زید مساوی با اجتهاد باشد درست می بود.
سوال:
جواب: ان جاء زید فالحمار ناهق، لزوم دارد. این همه در منطق قضیه شرطیه اتفاقیه را مثال زده اند، این امثله غلط است!؟ پیر زن ها هم قبول دارد مثلا می گویند هر وقت من شب خواب ببینم، فردا باران می بارد. این همان قضیه شرطیه اتفاقیه است.
اما ترتب: حاج شیخ ره می فرماید اگر مقصود از ترتب، ترتب خارجی باشد، حرف آخوند ره صحیح می باشد و ترتب خارجی اثبات نمی شود لکن ترتب به چند نحو است: ترتب خارجی، ترتب زمانی، ترتب باعتبار عقل و… . پس قضیه شرطیه دلالت بر ترتب می کند البته فقط بر ترتب خارجی یعنی ترتب علت بر معلول دلالت نمی کند بلکه گاهی بر ترتب خارجی و گاهی بر ترتب زمانی مثل جاء زید فجاء عمرو و گاهی بر ترتب طبیعی مثل جاء الواحد فاثنان و گاهی بر ترتب فرضی و اعتبار عقلی نیز دلالت می کند مثل ان جاء زید فالحمار ناهق در این مثال حمار را ناطق بر مجیئ مترتب می کند.
پس حاج شیخ می فرماید دلالت بر ترتب می کند البته نه ترتبی که در نظر آخوند ره است که همان ترتب خارجی و علت بر معلول است.
فللکلام تتمه ان شاء الله فردا وصل الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین