بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه جلسه ۵۳۴
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده، یا فاطمه الزهرا، یا أمّ الائمه النقباء النجباء
کلام در این بود که مرحوم آخوند فرمود اذا تعدد الشرط و اتحد الجزاء، یک خطاب آمد که ان ظاهرت فکفر و یک خطاب آمد که ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر، آیا در اینجا دو کفاره باید داد یا یک کفاره باید داد؟ مرحوم آخوند فرمود اصل عدم تداخل اسباب است و مقتضی ظهور قضیه شرطیه در حدوث عند الحدوث این است که هر کدام از این دو قضیه، یک جزائی را در مقابل شرط اقتضاء می کنند.
آقای نائینی ره همین فرمایش را دارند منتهی دو نکته در کلام ایشان وجود دارد لذا کلام ایشان را بیان می کنیم
نکته اول: حاصل فرمایش ایشان این است که معنای قضیه چه شرطیه و چه حملیه، ثبوتا یکسان می باشد. شارع بفرماید الخمر حرامٌ، هر قضیه حملیه ای به قضیه شرطیه بر می گردد یعنی مولا در مقام جعل، فرض وجود می کند و برای هر کدام از وجوداتی که فرض می کند یک حکم جعل می کند ، زیرا هر وجودی که در خارج محقق می شود، مصداقی از وجود موضوع است و یک حکم برای آن جعل شده است. پس قضیه الخمر حرام بدین معناست که کل ما وجود فی الخارج شیء و یصدق علیه انه خمرٌ فهو حرام. اگر به نحو قضیه شرطیه بفرماید ان زالت الشمس فصل، دلالت می کند بر تکرار جزاء زیرا معنای ادات شرط این است که مدخول ادات فرض می شود و در موقع الفرض و التقدیر هستند، یعنی در صورتی که فرض زوال شد نماز واجب می شود. خوب هر روزی که فرض زوال شود و شرط تکرار شود، جزاء نیز تکرار می شود. آن جایی که شرط واحد است و تکرار می شود، هر جا که شرط فرض شود جزاء نیز فرض می شود اما آن جاهایی که شرط جنسا متعدد هست مثل ان ظاهرت فکفر و ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر، تعدد جزاء به خاطر این است که قضیه شرطیه بر ترتب جزاء مستقلا عند ثبوت شرط مستقلا دلالت می کند یعنی هر وقت شرطی مستقلا فرض شد، مستقلا جزاء بر او مترتب می شود. بنابر این دو شرط دو جزاء می خواهد لذا تعدد می شود.
اما این حرف که ظهور شرط با ظهور جزاء در قضیه شرطیه تنافی دارد زیرا اینکه فکفر و وحدت متعلق در حکم واحد ظهور دارد، از ریشه غلط می باشد، یعنی چه متعلق در حکم واحد ظهور دارد زیرا متعلق یک ماده دارد و یک هیئت دارد. ماده آن بر کفاره دلالت می کند یعنی طبیعت مبهمه مهمله و هیئت آن بر طلب دلالت می کند. صرف الوجود و یک کفاره از کجا در آمده است!؟ بله اگر طلب متعدد نباشد و یک طلب باشد لازمه عقلی یک طلب این است که یک وجود طبیعت کافیست اما اگر طلب متعدد شود، ایجاد طبیعت هم متعدد می شود. دو طلب یعنی دو مرتبه طبیعت را ایجاد کن. بنابر این اصلا در ناحیه جزاء ظهوری نیست تا بخواهد تعارض کند. او سکوت است و اصلا کاری ندارد. بعد می فرمایند لو فرض که ما قبول کنیم ظهور در ناحیه جزاء در این است که یک دفعه طبیعت را بیاوری کافیست، این ظهور از باب این است که ظهوری در تعدد وجود نداشته باشد اما اگر یک جایی تعدد طلب باشد قطعا این ظهور از بین می رود. ان قلت: در صورتی که طلب با هئیت انشاء شود مثل ان ظاهرت فکفر مقضای انشاء با هئیت این است که ماده منتسبه را می خواهد و این ماده قابل تکرار است، ماده منتسبه یعنی کفاره ای که متعلق وجوب است، کفاره واجب و متعلق وجوب قابل تکرار است اما اگر طلب با جمله خبریه انشاء شود ان ظاهرت تجب علیک الکفاره، مفهوم وجوب که قابل تکرار نیست، مفهوم که قابل تعدد نیست، صد فرد هم که در خارج ایجاد شود مفهوم که قابل تکرار نیست لذا در این صورت باید گفت که مقتضای ظهور خطاب، تداخل است. قلت: مفهوم معنا ندارد که معلق شود. معنا ندارد که مفهوم وجوب کفاره بر ظهار معلق باشد پس قطعا تجب به ماده منتسبه مرآه و مشیر است و او را مولا طلب می کند.
این کلام مرحوم آقای نائینی است و عرض کردیم که آقای خوئی ره هم این کلام را فرمود. یک نکته ای که آقای نائینی ره نسبت به آخوند ره اضافه بیان کردند این بود که اصلا ظهور طبیعت در صرف الوجود نیست. این را آخوند هم قبول دارد و فکر نمی کنم کسی که ملا باشد بفرماید که ظهور صیغه افعل در صرف الوجود است به نحوی که طلب به صرف الوجود تعلق گرفته باشد. این را آخوند از باب این گفت که اگر دو طلب باشد اجتماع مثلین پیش می آید. اجتماع مثلین هم ما حل کردیم و گفتیم اجتماع مثلین در دو تکلیفی که عام و خاص من وجه باشند اشکال ندارد، الآن اگر شارع بفرماید اکرم العالم بعد بفرماید اکرم الهاشمی، اگر این ها دو وجوب باشند در عالم هاشمی اجتماع مثلین پیش می آید، و این اجتماع اشکالی ندارد. دو وجوب به یک طبیعت تعلق بگیرد که موضوع های آن متعددند یا دو وجوب به یک موضوع تعلق گیرند که محمول های آن عام و خاص من وجه هستند اشکال ندارد، الآن محمول اکرام در اکرم العالم و اکرم الهاشمی، واحد است اما موضوع آنها متعددند. ان ظاهرت فکفر و ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر، درست که محمول ها واحدند اما موضوع ها متعددند، موضوع یکی ظهار و موضوع دیگر افطار است و نسبت بین این دو عام و خاص من وجه است امکان دارد جایی ظهار باشد اما افطار نباشد و جایی افطار باشد ظهار نباشد و جایی باشد که هر دو وجود داشته باشند. اجتماع مثلین در عام و خاص من وجه اشکالی ندارد زیرا اگر مقصود از اینکه می گویید اجتماع مثلین رخ می دهد و آن محال است این باشد که اجتماع مثلین در جعل محل است، خوب این دو جعل است، علاوه بر اینکه امر اعتباریست و در آن استحاله معنا ندارد لذا حتی شارع می تواند بفرماید بزن، نزن. الآن باران می آید، باران نمی آید زیرا اعتبار یعنی فرض و فرض محال که محال نیست پس بنابر این در ما نحن فیه به لحاظ مقام جعل و اعتبار اینها دو جعل هستند و انحلالی نیز هست و عالم هاشمی دو وجوب دارد. اینکه می گویند تاکید، اتفاقا دیدم در اینجا مرحوم آقای خوئی در تعلیقه بر اجود دارند که اگر بخواهید بفرمایید در عالم هاشمی تاکید می شود باید بفرمایید اکرم العلماء و اکرم الهاشمین، سه جعل دارد، جعلی برای عالم غیر هاشمی، جعلی برای هاشمی غیر عالم و یک جعل برای عالم هاشمی، این صحیح نیست، تاکید نیست. خود آقای خوئی ره در سر تا سر مصباح الاصول این عبارت را فقط در تعلیقه اجود بیان کرده اند و الا این عبارت را نه از شیخنا الاستاذ ره شنیده بودم و نه در فرمایشات آقای خوئی دیدم ایشان هر جا که این مشکل پیش می آید می فرماید مندک می شود و طلب مؤکد می شود حتی در همین بحث نیز می گوید مندک و طلب مؤکد می شود.
مرحوم آقای نائینی در جواب ان قلتی که می گوید اگر اینها عام و خاص من وجه باشند در مجمع یک طلب مؤکد می شود و دو طبیعت را نمی خواهد جواب می دهد آن در جایی است که حکم انحلالی باشد اما اگر جایی ترخیص در تطبیق باشد مثل ان ظاهرت فاعتق رقبه و ان افطرت فی نهار شهر رمضان فاعتق رقبه که ترخیص در تطبیق باشد دیگر اجتماع مثلین پیش نمی آید. استاد: احتیاجی به این حرف نیست زیرا اجتماع مثلین مشکلی ندارد.
اگر کسی بگوید شما با مبنای آقای خوئی کاری نداشته باشد زیرا ایشان می فرماید حقیقت حکم غیر از اعتبار و ابراز چیز دیگری نیست چرا که شما می فرمایید اراده مولا تعلق می گیرد و به آقای خوئی نقض کردید که غرض و اینکه مولا می خواهد به چه معناست. بنابر این اگر شارع بفرماید اکرم العلماء و بعد بفرماید اکرم الهاشمین یعنی در عالم هاشمی دو اراده اکرام دارد؟ اگر بگویید بله، در اجتماع مثلین دو اراده پیش می آید. از این اشکال این گونه جواب می دهیم که در قضایای حقیقیه مولا یک اراده کلی دارد به آن کلی جعل و طبیعی دارد، یعنی اراده دارد که همه علماء اکرام شوند، نه اینکه الآن در صفحه نفس مولا به تعداد علماء اراده وجود داشته باشد چه بسا ممکن است مولا عرفی از افراد آن غافل باشد. مولا یک اراده دارد به اکرام علماء و یک اراده دارد به اکرام هاشمی. اگر مقصود از دو اراده در عالم هاشمی یعنی دو اراده بالفعل دارد، در قضایای حقیقی این گونه نیست که مولا اراده بالفعل به تعدد افراد داشته باشد. اگر بگویید اراده ارتکازی و اجمالی، می گوییم دو اراده اجمالی که اشکال ندارد به نحوی که اگر از او بپرسید می گوید هم این را اراده دارم و هم آن را اراده دارم. پس بنابر این اجتماع مثلین محذوری ندارد و این را مرحوم آقای نائینی دیگر حل نفرمود، آقای خوئی ره راحت هستند چرا که حقیقت جعل را اعتبار و ابراز می دانند، اما بنابر مسلک ما یک خورده اشکال ممکن بود داشته باشد که جواب دادیم.
بعد مرحوم آقای نائینی یک اشکالی به خویش وارد می کند که ان قلت: اگر متعلق در صرف الوجود ظهور ندارد، چنانچه شارع بفرماید صل صل، دو وجوب هست یا تاکید است؟ اگر بفرمایید تاکید است می گوییم به چه علت تاکید باشد، ظهور هر کلامی در تاسیس است، در متعلق نیز صرف الوجود نخوابیده، یک صل طلب می کند، ظهور صل دوم هم در تاسیس است لذا دو طلب می شود و باید دو مرتبه طبیعت را ایجاد کرد اگر از جنس واحد باشند و اگر از جنس متعدد باشد هر طبیعت جداگانه ایجاد می شود. قلت: ظهور کلام در تاسیس، ظهور سیاقی است لذا در برخی از مواقع این ظهور وجود ندارد اگر بفرماید صل صل یا بفرماید ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر و بعد دو مرتبه بفرماید ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر، ظهور سیاقی ندارد، در سیره عقلاء و محاورات عرفی حمل بر تاکید می شود و قرینه بر تعدد نداریم نه اینکه قرینه بر اینکه طلب متعدد است وجود دارد اما ظهور حکم را مقدم می داریم.
هذا تمام الکلام در تداخل اسباب و خلاصه عرض ما این شد که قضیه شرطیه ظهور دارد ولو ظهور اطلاقی بر اینکه هر شرطی یک جزاء بر او مترتب است و لازمه آن، دو امر و دو طلب است. اگر کسی در این ظهور اشکال نماید اصل عملی تداخل است زیرا یک وجوب مسلم است و وجوب ثانی مشکوک است لذا رفع ما لا یعلمون جاری میشود.
تداخل مسببات
آیا اصل تداخل است یا اصل عدم تداخل است؟ فرموده اند اصل لفظی و اطلاق خطاب عدم تداخل است. ان ظاهرت فکفر و ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر. هر کدام میگویند یک کفاره باید داد ، اینکه دو وجوب با یک کفاره ساقط می شود نیاز به دلیل دارد. شارع فرموده نماز ظهر بخوان و نماز عصر نیز بخوان نمی توان گفت یک نماز به جای هر دو خوانده شود. اطلاق و کلیت این مطلب صحیح نیست زیرا اگر دو وجوب باشد که متعلق این دو وجوب بر یک مصداق منطبق شوند مثل اینکه شارع فرموده روز عید غدیر روزه مستحب است، کسی در آن روز، روزه قضا بگیرد هم مصداق روزه عید غدیر و هم مصداق روزه قضا را ایجاد کرده است. وقتی هر دو منطبق شود هر دو امر ساقط می شود. شارع فرموده نافله مغرب دو تا، دو رکعتی است شخصی نماز غفیله که مستحب است را بخواند در حالی که قصد نافله مغرب نیز کرده ، مصداق هر دو را ایجاد کرده است. اگر جایی یک مصداقی را در خارج ایجاد نماید که این مصداق، مصداق هر دو متعلق باشد به چه علت مجزی نباشد. شارع فرموده اکرم العالم و فرموده اکرم الهاشمی، مکلف عالم هاشمی را که اکرام کند مصداق اکرم العالم و اکرم الهاشمی را آورده است. اگر دو طبیعت بر یک فرد منطبق شود به چه دلیل کافی نباشد. شارع فرموده لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا، شخصی نذر کند که اگر بچه اش خوب شود به مکه برود اتفاقا هم بچه خوب شد و هم پولی به دستش رسید و مستطیع شد. اگر امسال به مکه برود هم مصداق لله علی الناس را آورده و هم مصداق نذر را آورده. به چه دلیل مجزی نباشد. عرض کردیم این مطلب آخوند ره اشتباه است که معنای ان ظاهرت فکفر یعنی ان ظاهرت فاوجد فردا من الکفاره و معنای ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر یعنی فاوجد فردا آخر من الکفاره بلکه هر کدام فقط می گوید طبیعت را ایجاد کن. اگر چه دو امر به طبیعت است اما این هم مصداق این است و هم مصداق آن. به قول آقای نائینی ره دو طلب به طبیعت شده اما اینکه هر طلبی به طبیعت، فردی را می طلبد که غیر از فرد دیگر باشد، از کجاست!؟ وقتی بر هر دو منطبق می شود، دیگر چه مشکلی دارد. به همین جهت اینکه می فرمایند اگر کسی اغسال متعدده بر گردنش است اگر یک غسل انجام دهد به نحوی که نیت جنابت، حیض، جمعه را کند مصداق تک تک آنها را انجام داده است. این علی القاعده است. در جایی تداخل مسببات خلاف قاعده است که این فرد مصداق یک طبیعت باشد مثل اینکه شخصی فقط نیت غسل جنابت کرده باشد و نیت غسل حیض نکرده است، نمی توان گفت هم غسل جنابت و هم غسل حیضش ساقط می شود زیرا وجهی ندارد جایی که مصداق غسل حیض نیست، غسل حیض ساقط شود. هر امر تا متعلق آن نیاید ساقط نمی شود.
پس اینکه می فرمایند تداخل مسببات خلاف ظاهر است در جاهایی است که مصداق هر دو نباشد اما اگر مجمع باشد هر دو امر ساقط میشود. بله یک مطلب هست که مثلا شارع فرموده اذا کان یوم الجمعه فاغتسل بعد بفرماید اذا اجنبت فاغتسل، نمی دانیم غسل جمعه یک طبیعت و عنوان قصدی است یا غسل جمعه یعنی غسل در روز جمعه و عنوان قصدی نیست، غسل جنابت یعنی غسل در حین جنابت نه اینکه غسل با قصد عنوان جنابت. چه فرقی هست بین اذا کان یوم الجمعه فاغتسل یا اذا اجنبت فاغتسل با اذا بلت فتوضأ و اذا نمت فتوضأ. اینکه عنوان قصدی هست یا عنوان قصدی نیست خیلی در فقه مهم است. چند روز پیش بیان شد که اگر کسی در ماه رمضان نماز صبح را بعد از اذان می خوانده لکن بعد فهمیده که اذان صبح یک ربع مثلا زودتر گفته می شده، در این صورت باید چند نماز صبح قضا کند چرا که تمام آنها را خارج وقت خوانده؟ یک نماز قضا یا سی نماز قضا؟ اینکه آقای تبریزی ره می فرمود یک نماز قضا کافیست چرا که نماز قضا و نماز اداء یک طبیعت است، این نماز ظهر اگر بعد از وقت باشد امر به قضا دارد و اگر در وقت باشد امر به اداء دارد. این شخص هر روزی که نماز می خوانده گمان می کرده در وقت نماز می خواند. نماز قضا و اداء یک طبیعت است. شخصی الآن غسل می کند، به خیال غسل جمعه، نیت غسل جمعه می کند اگر گفتیم غسل جمعه و جنابت یک طبیعت است اشکال ندارد و فقط خطاء در تطبیق رخ داده، مثل کسی که وضو می گیرد به خیال اینکه خواب بوده بعد متوجه می شود که نخوابیده اما بول کرده است ، وقتی یک طبیعت بود امر خیالی اشکال ندارد. کسی الآن خیال می کند که وقت داخل شده، بعد شروع به نماز خواندن کرد بعد متوجه شد که وقت داخل نشده، خوب این نماز به جای یکی از نمازهای قضایش واقع می شود. نیت قضا نمی خواهد چرا که قضا قصدی نیست.
ظهور خطاب در این می باشد که عنوان قصدی است یا اینکه قصدی نیست، اگر کسی گفت ظهور خطاب در این است که قصدی نیست، اصل عملی این است که قصدی هست یا خیر؟ ظهور خطاب در قصدی بودن نیست. اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان. یا باید عرف این دو را دو طبیعت بداند یا باید یک قرینه ای از خطابات شارع پیدا شود و الا اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان و انت فی وقت منهما حتی تقرب الشمس، دو چهار رکعتی بخواند کافیست و اصلا لازم نیست تعیین نماید، مثل این می ماند که کسی چهار روزه قضا به گردنش است، مگر باید صبح به صبح تعیین کند که قضا کدام روزه را میگرد!؟ روزه بگیرد به نیت قضا صوم کافیست. اصلا عنوان هم لازم نیست لذا دو تا چهار رکعتی می خواند منتهی به دلیل اینکه در ذیل روایت دارد الا ان هذه قبل هذه،(اینها مباحث اصولی است، فقط یک عده به سیره عقلاء و… چسبیده اند، چرا فقط چیزهایی که همه بلد هستند را می نویسی!؟ بعد اینها مفر می شود برای بی دینی، هر کسی بدعتی در دین می گذارد بعد می گوید سیره عقلاء بر این است. اینها بحث اصولی که اگر جایی شک کردیم که عنوانی قصدی است یا قصدی نیست، مقتضای قاعده چیست؟) …چه کسی گفته نماز ظهر و عصر دو طبیعت است، عقلاء که نماز ظهر و عصر ندارند، یا باید به نحوی باشد که در عرف طبیعت، طبیعت قصدی باشد مثل اکرام که در عرف طبیعت قصدی است لذا اگر هم زمان با وارد شدن شخصی به علت پا درد بایستد، اکرام محقق نمی شود، اکرام امر قصدی است بنابر این تا به قصد احترام بلند نشود مصداق اکرام محقق نمی شود. اما آنهایی که در عرف امر قصدی نیستند ـ یا عرف آنها را قصدی نمی داند یا اصلا چنین طبیعتی ندارد مانند نماز ظهر و عصر ـ باید از خطابات شارع بدست آید مثلا می گویند نماز ظهر و عصر، قصدی است زیرا که شارع می فرماید الا ان هذه قبل هذه، اگر ظهر و عصر قصدی نباشند با اینکه شکل آنها تماما یکسان است به چه دلیل باید یکی قبل از دیگر اتیان شود؟ یا اینکه کسی نماز عصر را اول اشتباهی می خواند و در حین نماز ملتفت می شود و عدول به نماز ظهر می کند، اگر قصدی نباشد اشتباهی شروع کرده است به چه معناست؟ پس قصدی بودن یا باید در میان عقلاء باشد یا از خطابات شرع باشد.
حال اگر شک نماییم که قصدی هست یا نه و از شرع و عقلاء چیزی بدست نیاوردیم، مقتضای اصل عملی چیست ان شاء الله یکشنبه
و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.