بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه جلسه ۵۳۵
کلام در این بود که اگر ظهور قضیه شرطیه این باشد که هر شرطی یک جزاء مستقل دارد، ان ظاهرت فکفر یعنی ظهار یک وجوب کفاره را می آورد و ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر یعنی افطار در نهار شهر رمضان، یک وجوب کفاره را می آرود. حال این دو وجوب کفاره درمقام امتثال و تداخل مسببات آیا به یک عمل هر دو ساقط می شوند؟ اسباب تداخل نمی کند و هر سبب یک وجوب را می آورد اما مسببات تداخل می کنند به نحوی که ده وجوب با یک عمل امتثال شود یا اینگونه نیست و باید ده مرتبه طبیعت اتیان شود و ده فرد ایجاد گردد.
باید یک مرتبه مقتضای اصل لفظی و ادله اجتهادی را بررسی نماییم و یک مرتبه مقتضای اصل لفظی مورد بررسی واقع شود.
اما جهه اولی و مقتضای ادله اجتهادی، تاره شروط این مسببات که با یکدیگر متحدند، عام و خاص من وجه هستند، ممکن است با هم جمع شوند و ممکن است با هم جمع نشوند مثل ان ظاهرت فکفر و ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر، امکان دارد شخصی که ظهار می کند افطار فی نهار شهر رمضان داشته باشد و ممکن است نداشته باشد. تاره متعلق آنها قصدی است و اخری قصدی نیستند. پس گاهی شروط عام و خاص من وجه است و گاهی مواقع عام و خاص من وجه نیست و گاهی متعلق ها قصدی هستند و گاهی غیر قصدی هستند. اگر غیر قصدی باشند مانند ان جاءک زید فاکرمه و ان ارسل الیه هدیه فاکرمه، در این صورت اگر یک دفعه زید اکرام شود، این اکرام هم مصداق آن امر است و هم مصداق این امر است. اگر قصدی باشند در این صورت یک وقت مکلف در مجمع هر دو عنوان را قصد می کند مانند ان طهرت المرأه من الحیض فلتغتسل و ان اجنبت المرأه فلتغتسل، غسل حیض عنوان قصدی است کما اینکه غسل جنابت عنوان قصدی است. اگر این زن هم غسل حیض و هم غسل جنابت را نیت کند هر دو ساقط می شوند چرا که فعل، مصداق هر دو می باشد. اما اگر یکی از آنها را قصد و نیت کرد مثلا فقط غسل جنابت را قصد کرد در این صورت فقط یک غسل ساقط می شود و غسل دیگر ساقط نمی شود چرا که این مصداق آن نیست. چنانچه با نیت وقصد کردن یکی از آنها بخواهد هر دو ساقط شود، باید نص خاص وجود داشته باشد. اما اگر نص نباشد، همانی را که قصد کرده ساقط می شود و مابقی ساقط نمی شوند. این مقتضای خود اطلاقات خطابات است و نیاز به دلیل ندارد. معنای آن این نیست که ان ظاهرت فکفر و ان افطرت فی نهار شهر رمضان فکفر یعنی شخصی که ظهار می کند و افطار می کند، یک وجوب مؤکد دارد بلکه عام و خاص من وجه است و دو وجوب دارد منتهی اطلاق این دو وجوب می گوید که هر دو ساقط می شوند.
بعد به مناسبت بیان کردیم که اگر جایی در عنوانی شک نماییم که قصدی هست یا قصدی نیست، مقتضای قاعده چیست؟ این مسئله در فقه خیلی اثر دارد، در جاهای مختلف فقه اثر دارد. ۱ـ مثلا کسی نذر نماید که روز چهارم ماه دو رکعت نماز بخواند، اتفاقا روز چهارم ماه کسوف هم رخ داد، آیا با همان دو رکعت نماز آیات نذر ساقط می شود؟ ۲ـ کسی وارد مسجد شده است، آیا همان نماز آیات کفایت از نماز تحیت هم می کند و مصداق آن هست؟ این بخاطر این است که نمی دانیم که نماز تحیت یا نماز نذر عنوان قصدی ست یا خیر؟ ۳ـ کسی نماز قضا دارد و قبل از ظهر به خیال اینکه وقت داخل شده، نماز اداء می خواند بعد کشف می شود که وقت داخل نشده است آیا می توان گفت که این، نماز قضا محسوب می شود چرا که نماز قضا و اداء یک طبیعت است، در وقت اداء و در خارج وقت قضا محسوب می شود مانند کسی به گمان اینکه بول کرده است وضو می گیرد بعد کشف می شود که موجب وضو، خواب بوده است زیرا وضو امر قصدی نیست لذا لازم نیست به عنوان بول یا به عنوان نوم، قصد شود. ۴ـ کسی حج می رود و شک دارد که مستطیع است بنابر این حج استحبابی قصد می کند بعد کشف می شود که مستطیع بوده است، حجت الاسلام عنوان قصدی است یا اینکه لله علی الناس حج البیت من استطاء علیه سبیلا، آنرا تخصیص زده است. ۵ـ نمی دانیم اداء دین قصدی است یا قصدی نیست؟ کسی نمی داند بدهکار است و به دائن پولی را هدیه می دهد اما بعد معلوم می شود که بدهکار است، در این صورت آیا بدهکاری را پرداخت کرده است چرا که اداء عین قصدی نیست. این موارد ثمراتی است که بر اینکه عنوانی قصدی باشد یا نباشد بار می شود.
حال اگر شک نماییم که عنوانی قصدی هست یا نیست، مقتضای قاعده چیست؟ گاهی مواقع عنوان در سیره عقلاء و ارتکاز عقلاء قصدی است مثل اداء دین که در سیره عقلاء قصدی است لذا اگر کسی پولی را به عنوان هبه به شخصی بدهد در حالی که بدهکار است، اداء دین واقع نمی شود، اداء دین را باید قصد نماید، و نیز مانند اکرام که در ارتکاز عقلاء قصدی است لذا اگر زید وارد شود و این شخص به قصد اکرام از جا خود بلند نشود اکرام محقق نشده است، بله امکان دارد مردم خیال کنند که این ایستادن، اکرام است لکن اگر به قصد احترام نباشد اکرام نیست. لذا یک مطلبی به ذهن ما رسیده است ـ گمان نمی کنم که اجماعی وجود داشته باشد چرا که ممکن است در کلام قدماء اصلا مطرح نشده باشد ـ و آن این است که شخصی شک می کند که رکوع یا سجده را اتیان کرده است یا نکرده است، این چنین می گوید که اگر من رکوع را نیاورده ام، به قصد رکوع خم می شوم و اگر رکوع را اتیان کرده ام، قصد رکوع نمی کنم مانند کسی که زانو درد دارد و در وسط حمد خم می شود و زانو را ماساژ می دهد، این شخص ما زاد فی الصلاه، زیاده نیاورده است، لا یقال: تعبد داریم در کسی قرائت سور عزائم می کند، در آن جا دارد لانه زاد فی المکتوبه، لانه یقال: آن قصد سجده کرده است، کسی قصد سجده کند ولو سجده صلاتی را قصد نکند شارع تعبد فرموده است زاد فی المکتوبه اما کسی که قصد سجده ندارد، قصد رکوع ندارد ما زاد فی صلاته، این چه اشکالی دارد که لانه زاد فی المکتوبه شاملش شود. این نکته چند وقت هست در ذهن ما وجود دارد که احتیاط در سجده و رکوع نماز هم امکان دارد. این احتیاط را در سلام نمی توان جاری کرد مانند اینکه کسی که نمی داند وظیفه اش قصر هست یا اتمام بگوید اگر نمازم قصر باشد، سلام را به قصد جزئیت نماز می آورم و اگر اتمام باشد به این قصد نمی آورم زیرا اگر چه قصد جزئیت نکرده اما این سلام مصداق کلام آدمی می شود و آن مبطل است لذا این سلام قطعا مبطل است به خلاف خم شدن، پس این را در سلام نمی توان پیاده کرد اما در سجده و مخصوصا در رکوع می توان گفت احتیاط ممکن است لذا اگر شک نماید که رکوع بجا آورده یا خیر، ولو از محل رکوع گذشته باشد بلند می شود و به این قصد که گفتیم انجام می دهد چرا که رکوع عنوانی قصدی است.
اما گاهی مواقع در سیره عقلاء قصدی نیست مانند وضو و غسل چرا که عقلاء اصلا وضو و غسل ندارند و لکن در اتکاز متشرعه وضو امر قصدی است. اگر کسی صورتش را به قصد قربت از بالا به پایین شست لان الله یحب المتطهرین و بعد دست راست را به قصد قربت و بعد دست چپ را به قصد قربت شست و اتفاقا مسح هم به قصد قربت انجام داد اما قصد وضو نکرد، این جا وضو محقق نمی شود چرا که در ارتکاز متشرعه قصد وضو غیر از قصد قربت است، امکان دارد قصد قربت داشته باشد اما قصد وضو نداشته باشد، ممکن است قصد وضو داشته باشد اما قصد قربت نداشته باشد مثل کسی که ریاءاً وضو بگیرد کما اینکه اغسال این گونه است غسل حیض، جنابت، مس میت، این امور در ارتکاز متشرعه قصدی هستند، به خلاف وضو از نوم، بول و امثال ذلک. اگر در ارتکاز متشرعه امر قصدی باشد، ملتزم می شویم. ان قلت: این ارتکاز ناشی از فتوای اصحاب می باشد. قلت: باشد، اگر امری از زمان غیبت کبری یا مرحوم کلینی در ارتکاز متشرعه باشد کافیست ولو منشاء آن، فتوای اصحاب باشد، این از اجماع مهم تر است.
اما گاهی مواقع از نصوص قصدی بودن آن استفاده می شود مانند صلاه ظهر و عصر، حضرت سلام الله علیه می فرمایند اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان فانت فی وقت منهما حتی تقرب الشمس الا ان هذه قبل هذه، این قبل از این است با اینکه شکل آنها یکسان است در صورتی معنا پیدا می کند که آنها عنوانی قصدی باشند یا اینکه در نافله می فرمایند نافله قبل از فریضه است، خوب دو رکعت نافله و دو رکعت فریضه در وجود خارجی یکی هستند لذا معلوم می شود اینکه می فرماید این قبل از آن است نشان می دهد که آنها عنوان قصدی هستند. اما نسبت به اداء و قضا امکان دارد کسی بفرماید عنوان قصدی نیستند مگر آنکه از روایاتی که در باب قضا هست ـ اجمالا در ذهن ما هست ـ و می فرماید کسی که نماز قضا دارد اول نماز قضا را بخواند، بتوان استفاده کرد که قضا و اداء دو طبیعت هستند و الا معنا ندارد که بفرماید اول نماز قضا را بخواند چرا که حتی اگر نیت کند که چهار رکعت نماز ظهر می خوانم، خود به خود نماز قضا واقع می شود چرا که اداء و قضا امری قصدی نیستند. این مطلبی است که باید به آن روایات مراجعه شود و فکر می کنم از آن روایات بتوان استفاده کرد که قضا و اداء قصدی هستند. یا الآن کسی در بانک پول دارد، پول هایی دارد که سال آن گذشته و خمس آنها را پرداخت کرده و پولهایی دارد که ربح امسال است و متعلق خمس شده اند. برخی مانند آقای خوئی ره و جماعت دیگر از فقهاء می فرمایند در باب خمس لازم نیست که حتما از همان پولی که امسال است خرج کند، شخصی دو کیسه گندم دارد، خمس یکی را پرداخته کرده و دیگری برای امسال و متعلق خمس است، می فرمایند اگر از کیسه پارسال استفاده شود می توان از کیسه امسال جایگزین آن کرد، مؤنه سنه که مستثنی هست لازم نیست که از عین مال باشد اما اگر کسی بفرماید مؤنه سنه استثناء شده نه اندازه مؤنه سنه، بین این دو فرق است، اگر به اندازه مؤنه سنه استثناء می شود حق با آقای خوئی است اما در روایت آمده الخمس بعد المؤنه و ندارد الخمص بعد قدر المؤنه، لذا کلام ایشان درست نیست. حال چنانچه شخصی در بانک پول دارد،آیا می تواند نیت کند از پولهایی بر می دارم که برای ربح امسال است ولو همه پولهایش در یک حساب است؟ این مربوط به همین بحث است، اینکه عرض می کنیم اصول ما هنوز کم است، وقتی کسی یک دوره اصول بنشیند و گوش دهد آن وقت می فهمد که اصولی که در دست ما هست، کم هم دارد، منتهی به دلیل اینکه سخت است و انسان هم از کار سخت فراریست، به آن گیر می دهند. الآن قصد کردم از پول امسال بردارم آیا این قصد کفایست؟ اگر بردارد پول امسال می شود یا نمی شود؟ اگر قصدی باشد پول امسال می شود و الا به مجرد قصد، پول امسالی نمی شود. یا مثلا در سهم سادات ـ حق مطلب این است که مرجع در سهم سادات ولایت ندارد حتی اعلم، مرحوم آقای خوئی ره نظرشان این بود و حق هم همین است ـ مرحوم شیخنا الاستاذ به مُقسم می فرمود به سادات که پول می دهی قصد کن که از سهم سادات پرداخت می کنی. به همین مقدار که قصد می کند که از سهم سادات باشد، از سهم سادات می شود؟ اینها فروعاتی است که مبتنی بر همین بحث است.
اگر از ارتکاز و سیره عقلاء یا ارتکاز و سیره متشرعه یا از نصوص خاصه نفهمیدم که فلان عنوان قصدی هست یا نیست و شک نماییم که قصدی است آن وقت نوبت به اصل عملی می رسید. امکان دارد کسی بگوید رفع ما لا یعلمون می فرماید قصدی نیست زیرا یقین دارد که دو رکعت نماز باید بخواند منتهی نمی داند که این دو رکعت را باید قصد قضا نماید یا نکند، رفع ما لا یعلمون از قصد قضا جاری می شود. لا یقال: این، اثبات نمی کند نمازی که می خواند، مامور به است لانه یقال: لازم نیست که ثابت نماییم، انحلال حقیقی نیست بلکه انحلال حکمی است. اگر اصل این دو رکعت را نیاورد قطعا معاقب است اما اگر این دو رکعت را بدون قصد قضا بیاورد شک می کند که امر دارد یا ندارد، دوران امر بین اقل و اکثر است و رفع مالا یعلمون جاری می شود. این در جایست که تکلیف باشد. اما در معاملات مانند اینکه نمی داند اداء دین کرده است یا خیر؟ در معاملات اگر شک نماید که آیا اداء دین بدون قصد اداء دین تکلیف من هست یا با قصد اداء دین تکلیف من هست، مانند کفاره، اگر الآن کسی ۶۰ فقیر را اطعام کند اما قصد کفاره نکند، این من افطر فی شهر رمضان متعمدا فعلیه عتق رقبه أو صیام شهرین متتابعین أو إطعام ستین مسکینا، اطعام ستین مسکینا آیا باید به قصد کفاره اتیان شود یا چنین قصدی نمی خواهد. من گمان می کنم که حداقل ۱۰۰۰ فرع فقهی صغرای این مساله است. یا در باب خمس، اگر کسی مثل عوام الناس خمس بدهکار است اما خمس نداده، وقتی می خواهد حساب کند می گوید هر وقت سید فقیری می دیدم به او پول می دادم اما به قصد خمس نبوده، سهم سادات عنوان قصدی است؟ سهم مبارک امام علیه السلام عنوان قصدی است یا عنوان قصدی نیست؟ صغریات اینکه صیغه افعل ظهور در وجوب دارد شاید خیلی بیشتر از صغریات این بحث نباشد. یا اینکه شخصی خیال می کرده سهم سادات بدهکار است بعد کشف می شود که سهم سادات بدهکار نبوده بلکه سهم امام علیه السلام بدهکار بوده است،آیا مرجع می تواند قبول کند. اگر شک نماییم رفع ما لا یعلمون.
اما در احکام وضعیه مثل اینکه اداء دین را نمی دانیم قصدی است یا قصدی نیست. جایی که شک نماییم که اداء دین شده است یا نه، کسی که استصحاب را قبول دارد می گوید استصحاب جاری می شود و اداء دین نشده است اما کسی که ادله استصحاب را قبول ندارد ـ استصحاب در غیر طهارت عن الحدث و الخبث دلیل ندارد، یا در غیر شبهات موضوعیه دلیل ندارد، یا در احکام کلیه یا جزئیه تعارض بین استصحاب بقای مجعول و عدم جعل هست ـ می فرماید اگر کسی هم بگوید دین باقیست تکلیف ندارد. می گوید در روایت ارث که می فرماید أو دین، می گوید من بعد وصیه او دین ، ثابت نیست که دین استثناء شده است. می گوییم نسبت به وجوب اداء، رفع ما لا یعلمون جاری می شود اما نسبت به اینکه دین هست یا دین نیست، الآن در باب ارث، میت پولی را داده نه به قصد اداء دین، اگر اداء دین قصدی باشد قطعا مصداق اداء دین نیست اما اگر قصدی نباشد، دین پرداخت شده است. اما نسبت به ارث و وقتی می خواهند اموال را تقسیم نمایند چه کار باید کرد، بگوییم رفع ما لا یعلمون از اصل دین جاری می کنیم. آیا رفع ما لا یعلمون از اصل دین جاری می شود یا جاری نمی شود. ممکن است کسی بگوید برائت در احکام وضعی هم جاری می شود، حال اگر کسی گفت برائت جایی است که خلاف امتنان نباشد و اینجا به دلیل اینکه خلاف امتنان به دیگران است جاری نمی شود اما اگر کسی گفت برائت جاری می شود ولو خلاف امتنان باشد کما اینکه ما عرض کردیم و دلیل نداریم که حدیث رفع امتنانی است، اشکالی ندارد که بگوییم در این صورت رفع ما لا یعلمون جاری می شود. این که برائت جاری می شود یا جاری نمی شود نیاز به تامل دارد، تامل بفرمایید ان شاء الله فردا.
و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین