بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه جلسه ۵۵۸
کلام در این بود که مرحوم صاحب کفایه می فرماید «لا شبهه فی ان للعموم صیغه تخصّه لغه و شرعا» شبهه ای نیست که عموم دارای صیغ مخصوص است کما اینکه خصوص یک صیغ مخصوص دارد کما اینکه یک صیغ هست که برای عام وضع شده اند بدین معنا که نه برای عموم و نه برای خصوص وضع نشده اند. لفظ کل و هر کلمه ای که به این معناست در هر لغتی که باشد مثل «هر»«همه» در فارسی، اینها مختص عموم هستند. ان قلت: چگونه مختص به عموم هستند در حالی که گاهی مواقع در خصوص استعمال شده اند. قلت: اشکال ندارد، لفظ برای عموم وضع شده غایت الامر گاهی مواقع بالعنایه و المجاز در خاص استعمال شده است، یا از باب اینکه خاص را ادعاءً عام به حساب آورده است و یا از باب علاقه بین عموم و مخصوص. اینکه می گوییم عموم صیغ مخصوص دارد بدین معنا نیست که این صیغ امکان ندارد در خاص استعمال شوند، مگر سایر الفاظ که موضوع له دارند و برای معنایی وضع شده اند در معنای مجازی استعمال نمی شوند.
بعد ایشان می فرمایند بعد از آنکه یقین داریم که الفاظی در لسان عرب و غیر عرب هست که وضع برای عموم شده اند، دیگر به این حرف ها و استدلال هایی که برای عدم وضع الفاظ برای عموم گفته می شود نباید توجه کرد چرا که ادل الدلیل علی امکان شیء وقوعه.
مرحوم آخوند دو استدلال نقل می فرماید که لفظی برای عموم وضع نشده است، آنها را از احکام که برای یکی از عامه است نقل می کند. دلیل اول این است که وقتی کسی می گوید اکرم کل عالم یا اکرم العلماء، قطعا خاص اراده شده و آن متیقن است حال یا از باب اینکه خاص مقصود است یا از باب اینکه عام مقصود است و خاص در ضمن آن اراده شده است، و وضع لفظ برای آن چه متیقن است اولی می باشد و در متیقن حقیقت باشد. دلیل دومی که آخوند نقل می کند این است که استعمالات مجازی و استعمال عام در خاص خیلی زیاد است به گونه ای که معروف است که «ما من عام الا وقد خص» خوب قطعا لفظ باید وضع شود برای آن خاص و نه برای عام زیرا اگر لفظ وضع شود برای خصوص عام و بعد در مجاز استعمال شود کثرت استعمالات مجازی لازم می آید در حالی که باید کاری کرد که استعمالات مجازی تقلیل پیدا نماید، تقلیل استعمالات مجازی مطلوب است پس لفظ برای عموم نباید وضع شود.
آخوند ره از این دو وجه جواب می دهد. اما نسبت به وجه اول می فرماید ما قبول نداریم که لفظ باید برای خصوص متیقن وضع شود. چه کسی گفته است که اگر خاص متیقن الاراده باشد لفظ برای او باید وضع شود؟ این به چه دلیل؟ وجه اولویت چیست؟ اما وجه دوم: ایشان می فرمایند اولا هیچ ملازمه ای نیست بین تخصیص و بین مجازیت، تخصیص با استعمال ادات عموم در عموم نیز می سازد. ثانیا محذوری نیست در استعمال لفظ عام در خاص اذا کان بالقرینه. هذا تمام الکلام در فرمایشات آقای آخوند ره
فرمایشات ایشان هم توضیح می خواهد و هم بعضی از نکاتش ممکن است دارای نقض و ابرام باشد لذا ما در این فصل در دو مقام بحث می کنیم.
مقام اول: توضیح کفایه. مرحوم آخوند فرمود شبهه ای نیست که الفاظی هستند که برای عموم وضع شده اند و تبادر، اطراد و علامت حقیقت و مجاز بر آن دلالت می کند. علائم حقیقت و مجاز که در سایر موارد هست در این موارد نیز هست.
اما دلیل منکرین وضع لفظ برای عموم که از دو نفر از عامه نقل شده است و مدعی هستند ما لفظی برای عموم نداریم. آخوند می فرماید بعد از آنکه از خارج می دانیم لفظ برای عموم وضع شده این بحث می شود شبهه در مقام بدیهی، شبهه در مقام بدیهی را که انسان گوش نمی دهد مثل اینکه کسی بگوید الآن شب است بعد به ما بگویند اگر راست می گویید جواب این شخص را بدهید، بر فرض که ما نتوانیم جواب دهیم روز بودن الآن که واضح و بدیهی است.
اما به دلیل اول که گفتند خاص متیقن الاراده است مرحوم آقای ایروانی اشکال می فرماید: اینکه می گویید خاص متیقن الاراده است، کدام یک از مرتبه خاص متیقن الاراده است، مثلا در اکرم العلماء کدام یک از مرتبه ۳ تا، مرتبه ۴تا، مرتبه ۵تاو… متیقن است بله آن چه مقطوع الاراده هست اراده فرد واحد است در حالی که لفظ عام برای یک فرد وضع نشده است. برای یک فرد کل نمی گویند. بله بنابر اینکه کل برای عام وضع شده باشد آن وقت مقدار متیقنش می شود آن تعدادی که استعمال عام در مادون آن مستهجن باشد و باعث تخصیص اکثر شود اما اگر نگویید لفظ عموم برای عموم وضع شده است دیگر متیقن الاراده فقط یک فرد می شود و متیقن الارده دیگری وجود ندارد.
اما اشکالی که خود آخوند ره می فرماید این است که کبری یعنی اینکه لفظ برای متیقن وضع شود اولی ست درست نیست زیرا متیقن و اراده خارجی دلیل و قرینه نمی شود که لفظ برای آن وضع شده است. ایشان یک کلمه دارند که آقای خوئی ره در محاضرات توضیح داده اند، آخوند ره می فرماید «مع ان تیقّن ارادته لا یوجب اختصاص الوضع به ـ در برخی از چاپ ها اینجا ویرگول دارد که اشتباه است ـ مع کون العموم کثیرا ما یراد» ایشان می فرمایند وقتی کثیرا ما از استعمال لفظ عموم عام اراده می شود، این کثرت دیگر نمی گذارد لفظ برای متیقن وضع شود. مرحوم آقای خوئی مطلبی را ذکر کرده اند و مقصود آخوند ره نیز همین کلمه است، آن کلمه این است که تاره لفظ عام وقتی استعمال می شود غالبا در خاص استعمال شده است، اگر غلبه ی استعمال در خاص باشد باعث می شود که لفظ به خاص منصرف شود، وقتی این انصراف موجود بود به نحوی که استعمال لفظ در عام قرینه بخواهد وضع لفظ برای عام لغو است چرا که لفظ برای معنایی وضع شده است که هیچ وقت بدون قرینه استعمال نمی شود. اصلا حکمت وضع برای سهولت در تفهیم و تفهم است مثلا اگر لفظ «درب» وضع نشده بود باید متکلم می گفت آنچه که انسان از آن وارد می شوند را ببند، وقتی درب وضع شد اختصار پیش می آید حال اگر لفظ درب برای معنایی وضع شود که بدون قرینه، استعمال بر آن دلالت نمی کند دیگر این وضع معنا ندارد. لذا آخوند می فرماید مع کون العموم کثیرا ما یراد یعنی اینگونه نیست که استعمال در خاص به نحویست که موجب انصراف در خاص شود. و این مطلب نعم ما قال.
اما رد دلیل دوم: منکرین می گویند آن قدر عام در خاص استعمال شده است که گفته اند ما من عام الا و قد خص. کثرت و اشتهار تخصیص بگونه است که این جمله معروف شده است. خوب چه معنا دارد انسان لفظی را برای یک معنایی وضع کند که نادراً در آن استعمال می شود، این قبیح است. آخوند ره دو جواب می دهد اول: هیچ ملازمه ای بین تخصیص و بین استعمال مجازی نیست. ممکن است تخصیص باشد ولی استعمال مجازی نباشد بلکه استعمال حقیقی باشد زیرا تخصیص دو قسم هست الف: متصل ب: منفصل. اکرم کل عالم عادلٍ تخصیص متصل است، عام تخصیص خورده است اما مجاز نیست زیرا کل دلالت می کند بر افراد مدخول، ممکن است مدخول عالم باشد و ممکن است مدخول عالم عادل باشد. لفظ دلالت بر استیعاب افراد مدخول می کند در حالی که ممکن است مدخول به تعدد دال و مدلول دو قید، سه قید داشته باشد این دیگر مجاز نیست. علاوه بر اینکه نظر قائل «ما من عام الا وقد خص» به این قسم از تخصیص یعنی تخصیص متصل نیست.
اما تخصیص منفصل مثل اینکه در جایی مولا بفرماید اکرم کل عالم بعد علماء فساق را خارج کند، آخوند ره می فرماید ملازمه ای نیز اینجا وجود ندارد زیرا در کفایه ان شاء الله خواهد آمد که ایشان می فرماید خاص منفصل بدین معنا نیست که لفظ در خاص استعمال شده است، وقتی مولا می فرماید اکرم کل عالم و بعد مخصص منفصل می آید لا تکرم العلماء الفاسق بدین معنا نیست که کل عالم در عالم عادل استعمال شده است بلکه آن در همه علماء استعمال شده و مستعمل فیه عام است. خاص منفصل مستعمل فیه را تضیق نمی کند بلکه مراد جدی را تضیق می کند. پس استعمال، مجازی نیست زیرا لفظ در عام استعمال شده است. ان قلت: به چه دلیل می گویید مراد استعمالی عام است و خاص منفصل موجب مجازیت نمی شود؟ قلت: مراد استعمالی یعنی چی گفت. خوب اگر کسی گفت اکرم العلماء بعد در یک خطاب منفصل بفرماید لا تکرم الفساق من العلماء چنانچه به او بگویند شما که گفتید همه ی علماء را اکرام کن می گوید بله من گفتم اما مقصودم نبود. اینکه می گوید من گفتم یعنی مراد استعمالی و مقصودم نبود یعنی مراد جدی. پس خاص منفصل مراد استعمالی را از بین نمی برد لذا هیچ ملازمه ای نیست بین تخصیص و بین مجازیت. پس اینکه می گویید «ما من عام الا وقد خص» باید لفظ برای خاص وضع شود تا تقلیل مجاز لازم آید، درست نیست بلکه لفظ ممکن است برای عام وضع شود و هیچ مجازیتی لازم نیاید. بله باز همان حرف آقای خوئی ره و آخوند ره اینجا می آید اگر به نحوی باشد که لفظ عموم در عام اصلا استعمال نشود یا خیلی خیلی کم باشد به شکلی که بدون قرینه منصرف به خاص شود در این حالت وضع لفظ برای عام لغو است ولکن این گونه نیست.
اما جواب دوم کفایه: اگر استعمال لفظ در خاص مجاز باشد چه کسی گفته است باید استعمالات مجازی را کم کنیم ـ تقلیلا للمعانی المجازیه ـ ؟ آخوند ره می فرماید استعمال مجازی اگر با قرینه باشد هیچ محذوری ندارد. تقلیل معانی مجازی به چه دلیل؟ چرا می گویند معانی مجازی را باید کم کرد؟ اتفاقا استعمالات مجازی اوقع فی النفوس و احسن بالطبع است. وقتی احسن است به چه دلیل اولی این است که باید تقلیل معانی مجازی شود.
ممکن است کسی به آخوند ره اشکال کند که این حرف شما درست نیست زیرا اگر اصل حکمت وضع سهولت در تفهیم و تفهم و کم کردن کلام باشد، خوب چرا وقتی باید با قرینه ذکر شود، لفظ را برای خاص وضع نکنیم تا بدون قرینه استعمال شود! لذا یعنی چه که می گویید «فلا محذور فیه اصلا اذا کان بالقرینه»، این حرف درست نیست چرا که خلاف حکمت وضع است.
استاد: ما گمان می کنیم که مقصود آخوند ره این است که گاهی مواقع این لفظ احتیاج به قرینه دارد یعنی قرینه دو کار انجام می دهد و معنای دیگری را هم تفهیم می کند مثلا وقتی می گوید شمیر را از غلاف در بیاور بعد می گوید از غلاف چرمی در بیاور. می گوییم ذکر چرمی به چه دلیل است؟ می گوید قید چرمی برای این است که ما دو غلاف داریم یک غلاف پلاستیکی و یک غلاف چرمی اگر نگویم از غلاف چرمی، عبد اشتباهی آن یکی را می آورد. الآن اگر کسی بگوید به چه دلیل غلاف را برای مطلق وضع کنید تا بعد بخواهید کلمه چرمی را بیاورید می گوید اگر من غلاف را برای غلاف خاص وضع کنم باز باید قید چرمی را ذکر کنم چون اگر ذکر ننمایم موجب می شود عبد اشتباه کند. مقصود آخوند ره این جاهایی است که قرینه با غمض عین از این معنا، معنای دیگری را هم تفهیم می کند. اگر مقصود ایشان این باشد اشکال وارد نیست اما اگر اشکال آخوند ره آنچه در ظاهر کفایه است باشد ممکن است این اشکال به ایشان وارد باشد.
هذا تمام الکلام در مقام الاول و توضیح کلام کفایه اما مقام ثانی یعنی نقض و ابرام کلام آخوند ره و بیان مختار ان شاء الله فردا.
و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و العنه الله علی اعدائهم اجمعین