متن اصول ، جلسه 337 ، دوشنبه ، 27 فروردین 97

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه ۹۷/۱/۲۷ (جلسه ۳۳۷)

کلام در این بود که محقق خراسانی فرمود اگر ما بگیم بین وجوب مقدمه و وجوب ذی المقدمه حتی در مرحله فعلیت برائت از وجوب مقدمه یا استصحاب عدم وجوب مقدمه جاری نمی شود چون این لازم میاد که وجوب ذی المقدمه فعلی باشد و وجوب مقدمه فعلی نباشد وحال آنکه اگر ملازمه باشد در فعلیت در واقع خب این احتمال محال بودن دارد و تعبد به چیزی که احتمال استحاله اش هست این مضر است و معقول نیست

محقق حاج شیخ و شیخ علی قوچانی اشکال کردند فرمودند اونی که مانع از تمسک به اصل می شه قطع به استحاله است احتمال استحاله مانع نمیشه اگر ثقه ای خبر بده که تکلم معی میتٌ و فی علم اله احتمال بدیم تکلم میت محال باشد این باعث نمی شود که ما به دلیل حجیت خبر ثقه اخذ نکنیم .

محقق صدر اشکال کرد که تاره واقع را احتمال میدیم که محال باشد اینجا بله؛ اگر احتمال بدیم واقع و مودا محال است اینجا تعبد اشکال ندارد چون تعبد یعنی ترتیب اثر، خب ترتیب اثر میدیم. اما اگر احتمال بدیم نفس همین تعبد محال باشد این جور در نمیاید چون وقتی که شما اصل جاری می کنی وقتی شما استصحاب و برائت جاری می کنی قطع به تعبد داری قطع به تعبد با احتمال اینکه تعبد محال باشد اینها با هم جمع نمیشوند. قطع به احد النقیضین قطع به عدم نقیض آخر را لازم دارد نمی شه که انسان یکی اش را قطع داشته باشد و نقیض دیگر را احتمال بده.

عرض ما این است که حق با حاج شیخ اصفهانی است یک جمله ای خودش دارد در این بحوث که اگر مثلا این آیه ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین احتمال بدیم حجیت خبر ثقه اصلا محال است این جا این مانع نمیشه از اخذ به آیه. چون مفاد آیه ظهور است منافات ندارد، مودای آیه حجیت خبر واحد است ولی خود آیه ظهور است شارع تعبد میکنه به حجیت خبر واحد، خب این تعبد شارع به حجیت خبر واحد چه اشکال دارد؟ میگه اشکال ندارد. در ما نحن فیه هم محقق صدر! همین طور است . ما یک اطلاق لا تنقض الیقین بالشک داریم که ما نحن فیه را نمی دانیم میگیره یا نه. یک دلیل بر حجیت اطلاق داریم . دلیل بر حجیت اطلاق سیره است . سیره میاد میگه شما بگومطلق است. شما که می گی سیره مطلق است احتمال میدیم انفکاک در فعلیت محال باشد میگه درست است ولی آثار را بارکن . نگی که خود این سیره هم باز یک حکم ظاهر ی است که انفکاک در فعلیت می شه میگیم این نمی گه فعلی نیست این میگه شما آثار عدم فعلیت را شما بار کن یعنی اگر هم فعلی بود اراده هم مولا داشت اشکال ندارد. این چه اشکالی دارد؟ اگر یک جایی بفرماید من اگر باز اراده هم داشتم باز شما وقتی که یقین نداشتی که من اراده داشتم یا اراده نداشتم،اگر اراده هم داشتم باز شما آثار عدم اراده را بار کن این چه اشکال دارد . این در سیره عقلا شارع در همان بحث تعبد به ظن، اونجا بحثش شده که اگر ما احتمال بدیم تعبد به ظن محال است ، شبهه ابن قبه را ، خب سیره عقلا بر اخذبه این ظن است به مجرداینکه بگی ما احتمال میدیم این سیره محال است حجت باشد این دلیل نمی شود که ما از سیره رفع ید کنیم لذا این فرمایش حاج شیخ تمام است و اشکالی که ایشان کرده وارد نیست و نمیدانم چه جور این حرف را زده من نمیدانم!! خودش میداند.

این نسبت به شبهه ای که به کلام حاج شیخ کرد در این مقام ثانی آخوند که اگر بگیم ملازمه بین وجوب مقدمه ووجوب ذی المقدمه در مقام فعلیت هم هست باز باهم تنافی دارندیعنی اصل جاری نمیشه .

بعد دو تا نکته در مقام باقی مانده که حا ج شیخ اصفهانی و محقق صدر متعرض شدند یک نکته اش در کلام محقق ایروانی گذشت که محقق خراسانی فرمود این وجوب مقدمه از لوازم ماهیت و مجعول بالعرض است خب یک اشکال این بود که محقق ایروانی هم فرمود که فرق است بین زوجیت اربعه و بین وجوب مقدمه وجوب مقدمه ووجوب ذی المقدمه، اراده مقدمه و اراده ذی المقدمه اینا دو تا وجودند دو تاجعل و ایجاد میخواد این محال است ازلوازم ماهیت باشد چون در لوازم ماهیت یک جعل بیشتر نمیخواد همان جعل ماهیت جعل لازم هم هست بالعرض .ولی در وجوب مقدمه و ذی المقدمه جعل وجوب مقدمه غیر از جعل وجوب ذی المقدمه است، اراده مقدمه غیر از  اراده ذی المقدمه است، بله؛ اراده مقدمه به تبع اراده ذی المقدمه است. ما یک مجعول بالتبع داریم و یک مجعول بالعرض. آخوند خلط فرموده بین مجعول بالتبع و مجعول بالعرض اگر میفرمود وجوب مقدمه مجعول بالتبع است این خوب بود ولی فرموده وجوب بالعرض است. این یک اشکالی بود که در فرمایش محقق ایروانی بود یک شبهه ای هم اونجا بود که ذکر کردیم وگذشت.

یک کلمه دومی حاج شیخ اصفهانی در حاشیه دارد که ما اصلا لازم ماهیت نداریم. بنابر اصالت وجود ما لازم ماهیت نداریم هر چه هست لازم الوجود است ولی یک وقت لازم وجود عینی است یک وقت لازم وجوب ذهنی و یک وقت لازم  الوجودین است اینایی که میگن لازم ماهیت اینا در واقع لازم الوجودین است چرا حاج شیخ ما لازم ماهیت نداریم ؟ چون ماهیت امر اعتباری است چیزی نیست ووقتی چیزی نیست چطور میتواند تاثیر بگذارد ومعلول داشته باشد منشأ انتزاع باشد این باید یک امروجودی باشد لذا ما لازم ماهیت بنابر مسلک اصالت وجودنداریم .

محقق صدر به این کلام حاج شیخ اشکال کرده که ما لازم ماهیت داریم و شاهد ش هم این است که الانسان المعدومة فی الخارج و فی الذهن ممکنٌ خب وقتی این قضیه صادق است انسانی که فرض شده معدوم، نه وجود ذهنی نه وجود خار جی هیچ کدام باهاش لحاظ نشده میگیم ممکن پس معلوم میشه این ممکن لازمه خود ماهیت انسان است یاوقتی میگیم الاربعة المعدومه فی الذهن و فی الخارج زوجهٌ این معلوم می شود زوجیت وصف ماهیت اربعه است نه وصف وجود اربعه اگر وصف وجود اربعه بود این تهافت بود این تناقض بود چون ما فرض کردیم آن اربعه ای که نه موجود در ذهن و نه موجود در خارج است. این که ایشان اشکال کرده که ماهیت بنابر اصالت وجود امر عدمی است ، امر عدمی نمیتواند تاثیر بگذارد این زوجیت وامکان ، لوازم ماهیت اینا معلول نیستند ، اینا اثر نیستند اینا وصف اند مثل هندوانه بزرگ که معناش این نیست که هندوانه علت بزرگ شدن است نه؛ این وصف هندوانه است و از این صدق این قضیه این شاهد بر این است که ما یک لوح واقع داریم ، یک عالم واقع داریم که اوسع از عالم وجود است ، اینا در عالم و لوح واقع اند نگید که لازم می آید تعدد واجب الوجود؟ میگه نه تعدد واجب الوجود لازم نمیاد چون وقتی تعدد واجب الوجود لازم میاید که زوجیت  اربعه، این امکان انسان اینا امر وجودی باشند ، اگر ا ینا امر وجودی باشند و ازلی باشند درست است این تعدد واجب لازم میاد ولی اینا امر وجودی نیستند اینا در لوح واقع اند ، لوح واقع ، عالم واقع اوسع از عالم وجود است و این وصف امکان  ووصف زوجیت در آنجا موجود است لذا اینا وصف خودماهیت اند ربطی به وجودندارد و لو ما قائل به اصالت وجود بشیم چون اصالت وجود میگه اونی که در عالم وجود است وجوداست نه اونی که در عالم واقع است وجود است. این طور کلام را تمام کرده .

این محقق صدر دیگه اینجا شمشیر را از رو بسته البته ما 15 سال پیش به این کلام محقق صدر ایراد گرفتیم که شما میگی اینا امور وجودی نیستند در لوح واقع اند ، عالم واقع اوسع از عالم وجود است خب اینا یعنی چی؟ همانطوری که در ذهن آقای علم الهدی بود اینا یعنی چه؟ یعنی ما یک وجود داریم ، یک عدم داریم یک واقع داریم ، خب عالم واقع یعنی چی؟ هست یا نیست؟ اگر هست مگر هستی غیر از وجود چیز دیگری ا ست؟ این را ما نمیفهمیم خود ت هم نمی فهمی. دیگران هم نمیفهمند. ا ینی که شما میگی اینا وصف است خب انتزاع می شه ما هیت با غمض عین از وجود هیچ  است، از هیچ چی میخوای انتزاع بشه ؟ چون ماهیت حد وجود است، ووقتی وجودی نیست حتی آن امر موهوم هم نیست ، امر انتزاعی هم نیست، وقتی سقفی نیست اینجا فوقیت هم نیست.

ش. اگر این جور باشد ماهیت باید موجوده باشد؟

ا.  نه.

ش. چون چیزی غیر از آن نیست.

ا. ماهیت را موجود نمی کند. وجود را موجود می کند. خداوند که ماهیت را موجود نمی کند.

ش. درست است ..

ا. بعد این کلمه که اصلا ماهیه الانسان ممکنٌ این را می خندند بهت آقای صدر اگه جایی بگی. وجود انسان ممکن است ماهیت انسان ممکن ا ست یعنی چه؟ماهیت انسان که ممکن نیست چون ماهیت انسان اصلا قابل تحقق در خارج نیست . وقتی که میگن الانسان ممکنٌ وجود انسان ممکن  است وقتی که میگن زید معدومٌ یعنی وجود ش معدوم است، و گرنه یعنی چه که ماهیت ممکن است.

ش. یعنی میتواند در خار ج موجود بشود میتواند موجود نشود

ا. ماهیت که در خار ج موجود نمی شود بنابر اصالت وجود.وجوداست که در خارج موجود می شود . وجود است که ممکن است این دیگه الان بازاری ها هم بنابر اصالت وجود می فهمند. وجود است که ممکن است، وجود انسان که ضروری نیست میتواند تحقق پیدا کند میتواند تحقق پیدا نکند، زوجیت هم همین طور است. زوجیت اربعه یعنی وجود اربعه است که زوج است. چون زوج یعنی قابل تقسیم بر دو وقتی ماهیت امر عدمی محض است هیچ هیچی نیست یعنی چه که قابل تقسیم بر دو است؟؟ وجود چهار است که قابل تقسیم بر دو است ، ولی در امکان واضح تر است و در زوجیت اربعه اون هم واضح است منتها اون اگر کسی بخواد لج کند جا برای لج است ولی در الانسان ممکنٌ جا برای لج نیست. وجود انسان است که ممکن است ، وجود شریک الباری است که محال است ، ماهیت شریک الباری که محال نیست، وجود است که محال است ، وجود زید است که ممکن است ، امکان ا زوجود انتزاع می شه خداوند اینجا وجود را در خارج محقق میکند، لذا این حرف هایی که شما می زنید که اولا اصلا ما چیز ماهیت نداریم اصلا این غلط است که ما بگیم امکان وصف ماهیت است ما اصلا لوازم ماهیت نداریم حتی بنابر مسلک اصالت ماهیت هم همین طو راست چون بنابر مسلک اصالت ماهیت است که اصالت ماهیت هم اونایی که میگن ماهیت در خارج محقق میشه مثل وجود چه طور یک مفهومی و یک حقیقتی دارد ماهیت انسان هم یک حقیقت و مفهومی دارد ، باز آن هم لازمه آن حقیقت است اما ماهیت است که با غمض عین از وجود ، امکان که بحث ماهیت نیست، ماهیت معنا ندارد… نه بنابر مسلک اصالت وجود معنا ندار د نه بنابر مسلک اصالت ماهیت معنادارد، ولی بر مسلک اصالت وجودراحت تر است ، و بازاری ها هم میفهمند ولی بر مسلک اصالت ماهیت یک خورده پیچ دارد البته بااین توضیحاتی که دادم پیچی هم انشااله  براش نمیماند. روی این جهت این فرمایش حاج شیخ درست است ، حقیقتی است که لازم ماهیت ، لازمه اعم از وجود ذهنی و وجود خارجی، اون هم تازه در بعضی از مثال ها مثلا ماهیت اربعه موجود در ذهن زوجهٌ اون هم ما نمیفهمیم که آن وجود اربعه د ر ذهن قابل تقسیم بر دو  است اون هم ما خیلی نمیفهمیم حالا ماهیت انسان موجود در ذهن ممکنٌ او را می فهمیم ولی این زوجهٌ را غیر از خارج اصلا ما اعم هم باشد نمی فهمیم.

تلخص مما ذکرنا که اقای صدر! ما اشکا ل بر شما نداریم یعنی اصلا نفهمیدیم که شما اینا را چه جوری درست فرمودی اون عالم واقع چی بود اصلا مگر امکان غیر از  این وصف است که ذهن انتزاع می کند ، اینکه او ازلی باشد ، چون ظاهرش این است که آن امکان ، ازلی است به همین جهت میگه اون امر وجودی نیست که تعدد واجب الوجودلازم نیاد. چون او مخلوق خداوند هم نیست او یک امر ازلی ذاتی مثل خداوند است ولی خداوند وجودش ازلی ذاتی است او نه، واقعیتش ، در  عالم واقعش. فکر می کنم شاید اگه خیلی بری جلو به کفر منجر بشه. حالا علی ای حال این نسبت به کلامی که ایشان ذکر کرده .

فتلخص مما ذکرنا که اصل در ناحیه وجوب ذی المقدمه هیچ اشکالی ندارد ، در ناحیه ملازمه هم اشکالی ندارد وچه قائل باشیم ملازمه در مقام فعلیت است چه قائل باشیم ملازمه در واقع است اینا فرقی نمی کند .

خب تا الان هنوز آخوند وارد اصل بحث مقدمه واجب نشده بود، الان وارد دلیل بر مقد مه واجب میشود وارد بحث نشده بود یعنی وارد اصل مدعا به این معنا. الان می فرماید ایا مقدمه واجب، واجب است یا مقدمه واجب ، واجب نیست؟ آخوند در کفایه می فرماید یک ادله ا ی شیخ در مطارح ذکر کرده اما آن ادله هیچ محصلی ندارد، اوین که هست ما باید احاله به وجدان بدیم  و می فرماید وجدان حاکم است که مقدمه واجب ، واجب است یعنی هر وقت شارع اراده کند ذی المقدمه را قطعا اراده می کند مقدمه را ، بلکه بعضی از مواقع اگر ملتفت باشد او را در حیّز امر در می آورد وو جود اوامر غیریه عقلاییه و وجوبات غیریه شرعیه اقوا شاهد است بر اینکه مقدمه واجب ، واجب است مثلا میگه مولا به عبدش میگه ادخل السوق و اشتر اللحم خب ا دخل السوق معناش وجوب غیری است ممکنه بگی اینجا سوق وجوب غیری دارد ولی در جایی که فرموده اشتر اللحم اونجا از کجا میگی سوق دخولش وجوب غیری دارد می فرماید چون ادخل السوق اشتر اللحم سر اینکه این سوق وجوب غیری دارد چون مما یتوقف علیه ا لواجب است آن مطلوب ذاتی مولا متوقف است ، ووقتی مطلوب ذاتی مولا متوقف است این ملاک امر شده در هر جایی این توقف باشد ملاک امر می شود حالا یک وقت ممکنه امر را به حسب مقام اثبات هم ذکر کند ممکنه ذکر نکند چون آن ملاکی که در آنجا فرمود ه ادخل ا لسوق آن ملاک در همه مقدمات هست و لذا باید وجوب باشد.

در شرعیات هم همین طور ا ست : اذا قمتم الی الصلاة واغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا رووسکم و ارجلکم الی الکعبین این هم امر غیری است خب حالا اینجا ذکر فرموده بعضی جاها ذکر نفرموده ، اگر مقدمه واجب ، واجب نیست وجدان نمیگه مولایی که مطلوب ذاتی دارد موقوف علیه آن هم باید واجب کند پس این اذا قمتم الی الصلاه…. چیه؟

محقق ایروانی اشکال کرده که کی گفته ادخل السوق و  اشتر اللحم کی گفته این ادخل السوق امر غیری است؟ این امر ارشادی است یعنی مولا بما هو مولا فقط یک چیز را طلب میکند آن هم مطلوب ذاتی اش را، این یکی را که مقدمه است بما هو عاقل ارشاد می کند نه بما هو مولا .  اذا قمتم الی الصلاه هم همین طور است. این اذا قمتم دو را ه دارد یا ارشاد ا ست بما هو عاقل خداوند ارشاد می کند یا نه؛ این ارشاد به این است که تفهیم بکند به عبد که وضو در ماموربه نفسی من دخیل است چون اگر نمیفرمود اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا … خب ما نمیفهمیدیم وضو دخیل است این به خاطر این است که بفهماند وضو دخیل است ، این طور مرحوم ایروانی به آخوند اشکال کرده.

عرض ما این است این فرمایش محقق ایروانی نا تمام است . چون یک چیزی تا الان آقایان فرمودند که اذا قمتم … این امر ارشادی است این ارشاد به شرطیت است خب به چه دلیل؟ یک کسی میگه این ارشاد به شرطیت نیست  و این امر غیری است چرا حمل بر ا رشاد می کنید؟ ظهور امر در وجوب است اصل در اوامر صادره از مولا مولویت است هیچ کسی نیست که در عالم بگه که آقای خویی برای چه شما این را حمل بر ارشاد می کنید؟ ارشاد به شرطیت؟ اذا صلیت فارکع ، رکوع کن، برای چیست این امر؟  امر غیری است؟

ش. اینجا ثمره  ای ندارد؟

ا. ظهور ، ثمره ندارد؟

ش.یعنی وجوب غیری باشد…

ا. ارشاد به شرطیت چه ثمره ای دارد؟

ش. اینکه ظهور در وجوب دارد، ظهور در وجوب دلیل نمی شه.

ا. اون یکی از کجا؟

ش. لا اقل دلیل نمی شه .

ا. خب ا ون یکی از کجا؟؟

ش. اون یکی نمیتوانسته.

ا. حالا میرسیم که آخوند،  اون یکی میتوانسته  یا نمی توانسته.

ش. …

ا. حالا صبر کن. این در ما نحن فیه امر غیری است. این که امر غیری ثمره ندارد خب این نقض میشه که پس اگر یک جایی شارع فرمود لا یحل ما ل امرء مسلم الا بطیبة نفسه نمیتوانی بگی این نهی نفسی است ، ثمره ندارد ، ارشاد به حکم عقل است . چون میخوای چکار کنی؟ اگر میخوای بگی نکن، خب عقل هم میگه نکن ، قبیح است اگه میخوای بگی عقاب دارد ، عقل هم میگه عقاب دارد، مستحق عقاب است، خب اونجا چطور حمل بر نفسیت میکند؟؟!

ش. اطلاقش .. به اندازه یک دست گذاشتن …

ا. اونهم  همینطور است ، عقل هم همین را می گوید.

ش. اگه کسی دست بذار ه روی ماشین یکی؟؟

ا. بله، همه گفتند. عقل هم میگه

ش. کجا  عقل این را میگه ؟

ا. اگر عقل هم نمیگه، شارع هم نمیگه. عقل هم میگه همه هم گفتند اگر انسان تصر ف در مال …. پس اگر این طور ی باشد کسی اگر از کنار من رد میشوداین طوری میکند، میگم چه کاری میکنی  این هم یک لگد میزند میگه عقل نمیگه ، تصرف درمال غیر یعنی چه؟ این در ما نحن فیه…تازه گیریم بر فرض حرف شما درست باشد که غلط است صددر صد در آن جاهایی که عقل نمیگه مولوی، در جایی که عقل میگه چرا مولوی؟ لغواست، شما میخوای به اطلاق اخذ کنی دیگر، اطلاق ظهور اثر ندارد.

خب این در ما نحن فیه ، اخوند درست می فرماید. ظهور امر، مولویت است. این وجوب است ، وجوب مولوی است. منتها شما میگی وجوب مولوی است، نفسی هم هست نه، چون اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا … اگر نمیخوای نماز بخوانی ، وضو امر ندارد.

بله؛ یک احتمالی دارد که اون احتمال به ارتکاز قطعیه متشرعه مندفع است ، آن احتمال این است که کسی بگه وضو هم وجوب نفسی دارد، این چیز هم وجوب نفسی دارد، صلات هم وجوب نفسی دارد، ولی مثل مبیت در منا است چه طور بیتوته در منا چه طور رمی جمره روز 11 و 12 وجوب نفسی دارد ، مضر به حج نیست جزء اجزاء حج نیست، ولی در عین حال این وجوب نفسی برای کیه ؟ برا کسی که حج انجام میدهد، ظرفش کجاست؟ ظرفس حج است همین که بعضی در اقامه گفتند وجوب نفسی دارد ولی ظرفش قبل ا ز نماز است یا در ادعیه ما ه رمضان که استحباب نفسی دارد ولی ظرفش در ماه رمضان است یا در قنوت ، این احتمال هست، احتمال هم مندفع به سیره قطعیه و سیره مرتکزه متشرعه که عقاب بر وضو نمیشه.

اگر شما بگی نه؛ چنین سیره ای نیست. میگیم اگر چنین سیره ای نیست ما ملتزم میشیم. اگر واقعا شما میگی چنین اجماع و چنین سیره ای نیست، خب ما ملتزم می شیم ولی معنا ندارد که فکر نمیکنم که این جای مناقشه داشته باشد .

این مقدار فرمایش آخوند دلیل ندارد که رد کند. این ارشادی است ، ارشاد به شرطیت است ، ارشاد به جزئیت است این مندراوردی است. اما اینی که آخوند فرمو ده چون اینجا من به خاطر ملاک مقدمیت امر کرده دربقیه جاها هم باید امر کند این هم درست نیست آقای آخوند!

چون عقل نمیگه حتما باید مولا امر کند یک جاهایی دلش… عقل هم نمیگه امرش محال است، یک جاهایی مولا دلش میخواد امر غیری دارد، یک جاهایی دلش نمیخواد امر غیری ندارد . وقبلا گفتیم اصلا مقدمه واجب ، واجب است ، در دو مورد جا دارد که ما هم ملتزم میشیم به ادله، یکی اونجایی که مقدمات مفوته باشد، یکی هم اونجایی که اگر مولا امر نکند عقل نمیفهمد این مقدمه  است، مثل وضو .

بله، میتوانست شارع، به جای اینکه بفرماید اذا قمتم ا لی الصلاه… میتوانست بفرماید لاصلاه الا بوضوء نماز بدون وضو باطل است ولی حالا امر غیری کرده ، این چه اشکالی دارد؟ چه برهانی بر رد  این داری؟ نگید چه برهانی بر اثبات این دارید؟ برهانی که بر اثبات این داریم ، ظهور امر در مولویت است. اثر عملی اش  هم که نقض کردیم ،.

ش. فقط نقض کردید حل نکردید

ا. حل هم کردیم گفتیم عقلایی است.

ش….

ا. اولا آن قاعده را کی گفته خدا که نگفته؟ما گفتیم.ما که گفتیم الان تکمیل میکنیم. خداوند که نفرموده . آن قاعده را ما از سیره عقلا در آوردیم. اینجا سیره عقلا امر غیری میشه. لذا از هرکس بپرسی میگه آیه میفرماید وضو واجب است، میگه شما برو به عوام الناس بگو، میخوای نماز بخوانی وضو واجب است.

ش…

ا. ما کار نداریم این ظهور خوب است ما همین مقدار میخوایم بگیم.عرض کردیم اگر این حرف را بگیم در لا یحل مال امرء … یا در مثل ظلم که ظلم نکنید همه گفتند که حرمت شرعی داردچرا حرمت شرعی دارد؟

ش. اونجا اجماع است.

ا.خب این هم اجماع است. نشدچون آن اجماع به درد نمی خورد .

ش. اونجا سیره و ارتکاز است.

  • این هم سیره و ارتکاز است. این هم اتفاقا تا 50 سال پیش که محقق خویی تا قبل از محقق خویی وجوب مقدمه جزء مسلمات بود از زمان محقق خویی وجوب مقدمه زیرسوال رفت، حتی آقا ضیاء عراقی وجوب مقدمه را قبول دارد، حاج شیخ اصفهانی و آخوند قبول داشتند اما زیر سوال رفت. خب زیر سوال رفت یک خورده که بگذرد قول سوم که حقیقت اصول است اون میاد که وجوب غیری نه در هر مقدمه ای ثابت است نه اینکه اصلا وجوب غیری نیست، بعضی جاها وجوب غیری هست بعضی جاها وجوب غیری هست، هذا  تمام الکلام در فرمایش آخوند و اشکال محقق ایروانی و جوابش للکلام تتمة ان شاءالله فردا.     و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *