بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
جلسه ۱۰۰ (سه شنبه ۸/۷/۱۳۹۹)
جمع بندی دلیل خیار غبن
کلام در دلیل خیار غبن بود.
به لا ضرر تمسک کرده بودند. مرحوم شیخ ره فرمود که دفع ضرر فقط مبتنی بر خیار نیست. دو احتمال دیگر هم دارد: یک احتمال این است که بگوییم آن مقداری که اضافه گرفته را پس بدهد. بعد این را تنظیر کرده بودند به بیع مرابحه که در بیع مرابحه چطور اگر بایع دروغ گفت باید مازاد را پس دهد ما نحن فیه هم همینطور است.
مرحوم آقای خوئی ره از این تنظیر جواب داد و فرمود بین مقام و بین بیع مرابحه فرق است. در مقام، جنس به دو دینار خریده شده و کلّ دو دینار عوض است و معنا ندارد که بگوییم یک دینارش را برگرداند. ولی در بیع مرابحه در واقع جنس خریده می شود به قیمت خرید بعلاوه ده تومان سود. حالا او گفته قیمت خرید سی تومان است و حال آن که قیمت خرید بیست تومان بوده. عرض کردم این مثل جائی است که گفته خریدم کتاب را به پنجاه تومان که در این کیسه است و بعد کیسه را داد به او و او شمرد دید شصت تومان است. خوب باید ده تومان را پس دهد چون به پنجاه تومان خریده منتها او فکر کرده که در این کیسه پنجاه تومان است یا بر عکس اگر در کیسه چهل تومان بود، باید ده تومان دیگر بدهد به خلاف ما نحن فیه که کلّش ثمن است. بله اگر در همان مرابحه، اینطور معامله کند که بگوید من این را فروختم به سیصد تومان که این سیصد تومان قیمت سوقیه است و من ده درصد هم سود روی آن کشیدم. بعد ملعوم شد که قیمت سوقیه کمتر است. بله اینجا مثل مقام می شود و اینجا هم ما به التفاوت را بخواهد برگرداند درست نیست. اما بیع مرابحه فرق می کند.
عرض کردیم بعضی اشکال کرده اند که دلیلی نداریم بر این خیار غبن.
استدلال به اجماع
شیخ ره در آخر می فرماید عمده در مقام اجماع است. عبارت شیخ اعظم ره این است که « فالعمده فی المسأله الإجماع المحکی المعتضد بالشهره المحققه و حدیث نفی الضرر بالنسبه إلى خصوص الممتنع عن بذل التفاوت» اما غیر از اینها دلیلی نداریم.
به این اجماع مرحوم آقای ایروانی و دیگران اشکال کرده اند که وقتی مستندش همین ادله ی واهیه ای است که گذشت، در اجماع مدرکی باید رجوع کنیم به مدرک و اگر مدرکش معتبر نیست ما از مجمعین جدا میشویم و اگر مدرکش معتبر است با مجمعین همراه می شویم.
این عبارت شیخ ره در واقع همان عبارتی است که مرحوم فاضل تونی در شرح حاشیه بر روضه فرموده که اگر اجماعی نباشد، دلیلی بر خیار غبن نداریم.
عدم صحت تفصیل بین اجماع مدرکی و تعبدی
منتها ما عرض کرده ایم مرحوم شیخ ره در اصول به اجماعات مدرکی اشکال کرده چون اجماع خودش قیمت ندارد در مذهب شیعه. اجماع برای عامه است. هو الاصل لهم و هم الاصل له. اجماع کار باطل به ناحق عامه را درست کرده و آنها هم برای تشکر از این گناه عظیم اجماع را درست کرده اند و الا اجماع چه ارزشی دارد؟ مگر نمی شود که همه مردم و علما اشتباه کنند یا خیانت کنند؟ مگر این که این اجماع کاشف از نظر مبارک امام علیه السلام باشد. وقتی که این اجماع کاشف از نظر مبارک امام علیه السلام بود در واقع آن نظر مبارک امام علیه السلام است که حجت است نه اجماع. اجماع سبب و طریق است مثل قول زراره. قول زراره که به درد نمی خورد. قول زراره از این جهت که حاوی و ناقل کلام امام علیه السلام است حجت است. ما نحن فیه هم همینطور است و زمانی ما حدس می زنیم نظر شریف امام علیه السلام را که وجوهی نباشد که احتمال دهیم مدرک مجمعین آن است چون اگر هیچ وجهی نباشد که از آن تعبیر می کنند به اجماع تعبدی، قطع پیدا می کنیم به رأی امام علیه السلام چون می گوییم این که همه فرموده اند، از دو حال خارج نیست یا خدای نکرده همه خیانت کرده اند یا همه اشتباه کرده اند. اگر بگویی همه خیانت کرده اند که اگر کسی سیره و زندگی علمای سلف را بررسی کند، یک نفرشان را هم سراغ نداریم که در حق آنها احتمال دهیم خیانت کرده باشند آن هم در تحریف دین. این سابقه نداشته. الآن هم کسانی که واقعا جزء علما هستند تحریف نمی کنند دین را و خیانت نمی کنند. بله یک عده را به عنوان علما جا زده اند.
اگر هم بگویی اشتباه کرده اند، چطور می شود که همه ی اینها اشتباه کرده اند؟ یک نفر نبود که به اشتباه پی ببرد؟ پس معلوم می شود مدرکی دست اینها بوده که آن مدرک اگر به دست ما می رسید ما هم با آنها همراه می شدیم. به قول مرحوم استاد مقصود این نیست که آن مدرک یک حدیث معتبری بوده که عند الکل معتبر بوده و به دست ما نرسیده. چطور می شود یک روایتی به دست همه علما برسد و یکی از آنها آن را نقل نکنند؟ این اصلا امکان ندارد. و این که بعضی می گویند چقدر از کتب شیعه سوخته، کتابخانه مرحوم سید مرتضی را آتش زدند. مرحوم ابن ابی عمیر وقتی که دستگیرش کردند خواهرش تمام کتبش را در چاه ریخت که به دست آنها نرسد. اینها درست است و لکن ما یقین نداریم که یک روایتی بوده، مطلبی بوده که اصلا نظیرش در منابع روایی ما نیست و این از بین رفته چون خیلی ها مکررات بوده چنانکه ممکن است یک روایت را ده نفر نقل کرده باشند. اما این که یک روایتی بوده که به سید مرتضی رسیده و به شیخ مفید و شیخ طوسی رسیده ولی به دست ما نرسیده، این حرف قابل گفتن نیست بلکه به قول مرحوم استاد مقصود این است که تسالم حکم در آن زمان بر این بوده چون به مرور زمان وقتی که اقوام عوض می شوند خصوصیات و افکار و آداب هم عوض می شود. در ایران قدیم و در مجالس قدیم کسی که حتی حدود پنجاه سال پیش را یادش باشد در مجالس اطعام و دعوتی رسم بود که ابریق می آوردند و دست را می شستند اما الآن اگر ابریق بیاورد که دستت را بشور، مسخره اش می کنند. این معلوم بوده در آن زمان و متسالم علیه بوده و متسالم علیه دلیل نمی خواهد. مثل این که کسی بگوید دلیل شما بر این که لخت می شوید و سینه می زنید چیست؟ این اصلا از سابق الایام متدینین لخت می شدند و سینه می زدند. امروز در نیامده. من از پنجاه و دو سه سال پیش یادم هست و آنها از قدیمی تر ها یادشون بوده و من مطمئن هست متجاوز از هزار سال پیش و این در مرأی و منظر علما بوده. حالا امروز بعضی در آمده اند می گویند اگر سینه قرمز شود لا ضرر است و حرام است. خوب اینها همین هایی هستند که عرض کردم که نمی شود گفت اینها عالم هستند. شما وزنه برداری را حرام نکردی آن وقت این را اشکال می کنی؟!
پس این حکم متسالم علیه بوده به همین جهت انسان حدس می زند رأی امام علیه السلام را و اگر ییقین پیدا نکند به قول اساتید اطمینان پیدا می کند.
اما آن جائی که اجماع مدرکی باشد به مدرک نگاه می کنیم. اگر مدرک معتبر بود همراه می شویم و اگر معتبر نبود جدا می شویم
ما عرض کردیم تفصیل بین اجماع مدرکی و اجماع غیر مدرکی قول سخیفی است و لو این که بعضی از بزرگان فرموده اند ولی در مقام فتوی علمای سابق نمی گفتند. نه شیخ انصاری و نه آخوند و نه آقای خوئی. بله در بحث های علمی ان قلت و قلت کرده اند ولی من جائی سراغ ندارم که اجماع باشد و آقای خوئی، شیخ انصاری، آسید ابوالحسن و بزرگان بر خلاف فتوی داده باشند و به لحاظ مبنائی هم نمی دانم چرا این حرف سخیف را بعضی قبول کرده اند؟! اگر شما می گویید علماء اشکال نکرده اند و نمی شود همه اشتباه کنند خوب چطور در این اجماع مدرکی اشتباه کرده اند؟ اگر اینجا اشتباه شده خوب شاید آنجا هم شده. اگر می گویید خیانت نمی کنند خوب بله ولی اشتباه ممکن است بکنند . اگر اشتباه ممکن نیست در مدرکی هم ممکن نیست و اگر ممکن است در غیر مدرکی هم ممکن است. بلکه عرض کردیم اجماع مدرکی به عقل قاصر فاطر ما محکمتر از اجماع تعبدی است چون ما چجور می توانیم بگوییم در اجماع مدرکی، این روایت دلالت نداشته و فقها نفهمیده اند و ما امروز فهمیدیم؟! و هر اشکالی که به روایت هست به نظر ما سست تر باشد معلوم می شود که این اشکال اصلا وارد نیست شبیه همان که اعراض مشهور موهن است، کلما ازداد وهنا ازداد صحهً هر چقدر ببینیم که واضح است روایت، ولی در عین حال اعراض کرده اند، از این معلوم می شود که وهن بیشتر می شود. این هم مثل مقام است لذا عرض کردیم مثلا مرحوم آقای خوئی ره در تنخیع ذبیحه که فرموده بنابر احتیاط می شود میته، گفتیم که این روایت لا تنخع بذبیحتک، دست همه بوده و همه هم یا قائل به کراهت شده اند یا قائل به حرمت تکلیفی شده اند و حرمت وضعی را کسی قائل نشده. این هم یک مطلبی است که نهی به معاملات ارشاد به فساد است نرخ شاه عباسی است که در کوچه های حوزه هم شنیده اند و بلد هستند پس چطور می شود که اینها حمل بر کراهت یا حرمت تکلیفی کرده اند؟! معلوم می شود که یک نکته ای داشته. البته اشکال ندارد چون آقای خوئی احتیاط کرده. عرض کردم من هیچ جائی سراغ ندارم که اجماعی بوده و آقای خوئی بر خلاف اجماع فتوی داده است. همچنین چیزی هر کس آورد جایزه دارد. بله در بحث علمی ان قلت و قلت نیست ولی کجا شیخ ره تخطی کرده از اجماع؟ مثلا دو روایت است؛ یک روایت سن بلوغ دختر سیزده سال است و یک روایت سن بلوغ دختر نه سال است. این روایت سیزده سال را همه دیدند و اخذ نکردند و طرح کردند. حالا تو که دقائق اصول را بلد نیستی به اینجا رسیدی می گویی این روایت دارد که سیزده سال! این ها منشأش عدم دقت است و یا بعضی دلشان می خواهد حرف نو بزنند.
بنابر این این فرمایش شیخ ره اجماع تمام است.
اما آن دلیل دیگر که خیار را برگرداند به شرط ارتکازی ؛ گفتیم این درست نیست. بله در سیره عقلاء خیار غبن هست و امام علیه السلام هم ردع نفرموده.
این نسبت به اصل دلیل بر خیار غبن.
شروط خیار غبن
بعد شیخ اعظم ره می فرماید شروطی برای ثبوت خیار غبن ذکر کرده اند.
شرط اول (جهل به غبن)
شرط اول را شیخ می فرماید این است که مغبون جاهل باشد اما اگر مغبون عالم به غبن باشد خیار غبن ندارد. چرا؟ چون اگر جاهل باشد، لا ضرر شاملش می شود و اجماع شاملش می شود و هکذا و هکذا . اما اگر عالم باشد غبنی نیست؛ چون خودش اقدام کرده بر ضرر . وقتی که اقدام کرده بر ضرر، لا ضرر او را شامل نمی شود.
این را عرض کردیم جناب شیخ! این که لا ضرر مقدم بر ضرر را شامل نمی شود ولی دلیل خیار غبن که لا ضرر نیست. دلیل آن سیره عقلاست و سیره عقلاء در جائی که خودش عالم به غبن است و جنس را گران تر می خرد، خیار وجود ندارد.
حالا شیخ می فرماید این که می گویید عالم به قیمت باشد خیار ندارد و جاهل باشد خیار دارد؛ جاهل یک وقت ممکن است غافل از قیمت باشد بالمره یا نه غافل نیست و ملتفت است ولی شک دارد. باز ممکن است این جاهل، مسبوق به علم باشد یا مسبوق به علم نباشد. قبلا می داند قیمتش این بوده نمی داند کم شده یا نه؟ یا می داند قیمتش این بوده نمی داند زیاد شده یا نه؟ یا ممکن است جاهل، جهل مرکب داشته باشد یعنی قاطع به خلاف باشد یا جهل بسیط داشته باشد. حالا این جاهل بسیط باز فرقی نمی کند ظن به عدم زیاده داشته باشد یا ظن به عدم نقیصه داشته باشد یا ظن به زیاده و نقیصه داشته باشد یا شک داشته باشد. باز فرقی نمی کند و همه خیار غبن دارند. بعد می فرماید در آن کسی که ظن به زیاده و نقیصه دارد یا شک دارد در عین حال می رود می خرد، و تسامح می کند، اینجا بعضی اشکال کرده اند و فرموده اند اگر اقدام به معامله کند بانیاً علی المسامحه یعنی اینی که ظن دارد قیمت بیش از این است ولی کمتر می فروشد یا ظن دارد که قیمت کمتر از این است ولی بیشتر می خرد فهو کالعالم. مثل عالمی است که اقدام بر ضرر کرده و لا ضرر در حق او جاری نمی شود. بلکه شیخ می فرماید الشاک فی الشیء، نمی داند قیمتش پنجاه هزار تومان است یا سی هزار تومان، مع ذلک به پنجاه هزار تومان می خرد یعنی می گوید اگر سی تومان بود هم مهم نیست، اینجا خیار ندارد چون این در واقع اقدام به ضرر کرده. کسی که احتمال می دهد قیمت این جنس این قدر باشد در عین حال گران تر می خرد اقدام بر ضرر کرده و مقدم بر ضرر را شامل نمی شود چون عموم نفی ضرر، اطلاق اجماع می گوید خیار غبن ساقط است به مجرد تحقق ضرر و مقدم از او خارج شده؛ مقدم عن علمٍ یا مقدمِ شاک.
پس اشکال این بود که کسی که شاک است و می خرد به قیمت گرانتر با این که احتمال می دهد که قیمت این جنس سی تومان باشد و پنجاه تومان می خرد، این اقدام بر ضرر خودش می کند. این در واقع از ادله خیار خارج است.
شیخ ره جواب داده از این اشکال و فرموده لا ضرر و اجماع محکی، اینها ظاهرش مطلق است که هر مغبونی خیار دارد. غایه الامر از تحت این لا ضرر یا از تحت این اجماع، مقدم خارج شده. خوب مطلق شاک که مقدم نیست. لذا شاهدش هم این است که وقتی بفهمد حالش عوض می شود. اگر این نمی داند این جنس سی تومان است یا پنجاه تومان و به پنجاه تومان می خرد و بعد می بیند که این سی تومان بوده، ناراحت می شود و می رود دعوا می کند. پس معلوم می شود مطلق شاک مقدم بر ضرر نیست و آنی که مقدم بر ضرر است کسی است که عالم به ضرر باشد. به همین جهت مطلق شاک درست نیست.
بله شیخ می فرماید یک مطلب هست. اگر این شاک بگوید من این جنس را می خرم به پنجاه هزار تومان ولو قیمتش در بازار سی هزار تومان باشد، اگر قیمتش سی هزار تومان بود، بله خیار غبن ندارد و در حکم اسقاط خیار است.
و للکلام تتمه ان شاء الله فردا
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.