بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
جلسه ۱۱۳ ( یکشنبه ۱۱/۸/۱۳۹۹)
کلام در این بود که خیار غبن دو تا شرط دارد: یک شرطش جهل مغبون بود. شرط دوم غبن فاحش بود.
مرحوم شیخ اعظم ره در ضمن این بحث، این مطلب را طرح می کند: یک ان قلت. ان قلت این است که چرا لا ضرر در باب تکالیف باید لحاظ بشود به حال آن مکلف؟ شخصی است که آیا نسبت به این مکلف ضرر هست یا ضرر نیست؟ اگر نسبت به مکلف ضرر بود لا ضرر جاری می شود و اگر نسبت به حال مکلف ضرر نبود، لا ضرر جاری نمی شود. به همین جهت تفصیل داده اند و فرموده اند اگر کسی می خواهد وضو بگیرد و آب به اضعاف قیمت است، فرموده اند اگر ضرر به حالش ندارد و حرجی بر او نیست باید آب بخرد و حال آن که کسی که باید آب بخرد برای وضو به ۵۰۰ هزار تومان یا ۳۰۰ هزار تومان، عند الکل ضرر است. ولی در عین حال می گویید باید بخرد مگر این که نسبت به حال این مکلف ضرر باشد.
خوب در تکالیف اینطور فرموده اند ولی همین آقایان فقهاء به باب معاملات که می رسند اگر در باب معاملات اگر کسی مغبون شد و ضرر کرد خیار دارد. دیگر کاری ندارند که آیا این ضرر نسبت به حال مکلف سنجیده بشود که ضرر هست یا ضرر نیست.
خوب مرحوم شیخ ره فرموده که چه فرقی هست؟ ما هستیم و لا ضرر. این لا ضرر یا ضرر عند الکل را می گیرد و کاری با شخص مکلف ندارد یا نه، ضرر نسبت به حال مکلف را می گیرد. گفته اند نه اصلا ما کاری به حال مکلف نداریم. این معامله ضرری است و خیار دارد ولو نسبت به این مکلفی که چندین میلیارد سرمایه دارد، برای او اصلا نه مشکلی هست و نه حرجی هست. خوب این تفصیل چرا؟
اینجا یک کلامی شیخ ره دارد و یک کلام هم مرحوم آقای خوئی ره از تفسیری که از کلام شیخ ره کرده.
ما در مقام اول تفسیر کلام شیخ اعظم ره را آنطور که فهم قاصر من هست عرض می کنم بعد آن تفسیری که مرحوم آقای خوئی از کلام شیخ کرده را عرض می کنیم تا ببینیم درست است یا درست نیست؟
ما اینطور از کلام شیخ رحمت الله علیه می فهمیم که شیخ می فرماید آیا این ضرر، ضرر مالی است فقط؟ یا نه باید غیر از ضرر مالی ضرر حالی هم باشد؟ اگر از نظر مالی تنها بودُ آنجا آیا لاضرر جاری میشود و این شخص خیار پیدا می کند؟ یا خیار پیدا نمی کند؟ خوب در ما نحن فیه اگر دقت بفرمایید شیخ می فرماید ظاهر این است که این ضرر، ضرر مالی است. اگر ضرر مالی است و کاری به حال مکلف ندارد پس این ضرر مالی را چرا در باب عبادات و در باب تکالیف فرمودهاند آب را باید به اضعاف قیمت بخرد برای وضو مگر اینکه برای مکلف ضرر داشته باشد؟ مرحوم شیخ اعظم به حال مکلف هم کاری ندارد می فرماید مگر اینکه حرجی باشد برای مکلف.
خوب اینجا جواب میدهد میفرماید این خرج بالنص. ما بودیم و قاعده اولیه ما ملتزم میشدیم که لازم نیست آب را بخرد ولی این بالنص است و ما در مقابل نص که اجتهاد نمی کنیم. این یک جواب که می دهد.
جواب دومی که می دهد این است که میفرماید اصلا بگوییم در باب تکالیف نسبت به وضو کسی که آب می خرد به اضعاف قیمت ضرر نکرده است. ضرر مالی نکرده چون با توجه به اجر اخروی که خداوند سبحان به او میدهد اصلاً این ضرر نیست بلکه منفعت هم هست. این جواب دوم هست که اصلاً ضرر نمی کند. اینطور مرحوم شیخ اعظم جمع کرده است.
خوب ما در ما نحن فیه باید حول سه چهار مطلب باید بحث کنیم که مباحث دقیق و مهم است.
مطلب اول صحت آن تفسیری است که در کلام شیخ اعظم بود. آقای خویی آن را اینطور تفسیر کرده است که فرموده است آیا لاضرر و یا لا حرج، آیا ضرر شخصی میزان است یا ضرر نوعی میزان است؟ شیخ رحمت الله علیه فرموده است که ضرر نوعی میزان است و ضرر شخصی میزان نیست. اگر یک جایی برای نوع مکلفین ضرر باشد لا ضرر در حقش جاری نمی شود یعنی ولو برای این شخص خودش ضرر نداشته باشد اینجا لاضرر در حققش جاری می شود چون ضرر یعنی ضرری که نسبت به نوع مکلفین هست نه نسبت به فرد، فرد و نسبت به خصوص فردی که میخواهد جاری شود. آیا موضوع ضرر، ضرر نوعی است یا ضرر شخصی است؟ به شیخ رحمت الله علیه نسبت داده که شیخ می فرماید در باب معاملات ضرر نوعی میزان است و در باب تکالیف ضرر شخصی میزان است.
خوب این با عبارتهای شیخ اعظم نمیخورد چون اصلاً شیخ اعظم این حرفها را ندارد ولی این بحث، خودش مهم است و عرض کردیم که ثمره عملیه زیاد دارد .مثلاً کسی مشرف می شود به مکه. خوب این تمکن دارد که ذبح در منی بکند. به هر جهت رفیق دارد یا یک شخصیتی است که برای او یک امکاناتی قرار دادهاند که میتواند به ذبح در منی کند. کسی که برای او امکاناتی قرار دادهاند که میتواند ذبح در منی کند بر او واجب است یا واجب نیست؟ ممکن است کسی بفرماید واجب نیست به خاطر اینکه لاضرر یا لاحرج آنی که برای نوع مردم حرجی است برداشته شده است. الان نوع مردم برایشان ذبح در منی حرجی است و سخت است. خوب نسبت به این شخص هم برداشته شده است. یا در باب طواف یا در باب احکام دیگر که آیا اینجا میزان را باید ضرر شخصی را در نظر بگیریم یا ضرر نوعی را و برای نوع مردم در نظر بگیریم؟ این تفسیری است که مرحوم آقای خویی نسبت به کلام شیخ اعظم رحمت الله علیه کرده است.
حالا آیا این تفسیر خودش غلط است یا غلط نیست که عرض کردیم با کلمات شیخ نمیخواند این تفسیر فی حد نفسه آیا درست است یا درست نیست؟ و آیا موضوع لاضرر، ضرر شخصی است و حرج شخصی است؟ یا ضرر نوعی و حرج نوعی؟
مرحوم آقای خویی رحمه الله علیه فرموده است ظاهر لاضرر این است که ضرر شخصی است و ظاهر لاحرج این است که ضرر شخصی است نه نوعی چون فرموده است احکام به نحو قضایای حقیقیه جعل میشوند وقتی به نحوه قضایای حقیقیه جعل شدهاند هر وقت آن موضوعی که در خارج، موضوعی که در مقام جعل اخذ کرده است، هر وقت آن موضوع در خارج محقق شد این حکم در حق او محقق میشود اگر موضوع در حق او محقق نشد حکم هم محقق نمی شود. خوب لاضرر هم مثل مثلاً « اذا زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان و انت فی وقت منهما حتی تغرب الشمس» اگر زوال شمس شد دو تا نماز واجب است. خوب سوال میکنیم اگر الان برای ما ظهر شده ولی هنوز برای تهران ظهر نشده است آیا این نماز ظهر برای ما که برای ما ظهر شده است در حق ما فعلی میشود و واجب است یا نه برای آن تهرانی هم هست؟ می گویند این چه حرفی است؟ قطعا برای ما هم هست چون «اذا زالت الشمس» هر وقت زوال شمس شد خوب برای من زوال شمس شده است ولی برای آن تهرانی که زوال شب نشده است. لذا چه معنا دارد که این اینجا بگویم که برای او هم نماز واجب است؟ عین همین هم در لاضرر است لاضرر به نحوه قضیه حقیقیه جعل شده است هر جایی که نسبت به این شخص ضرر باشد وقتی که ضرر بود اینجا لا ضرر جاری میشود ولو در حق عامه مردم ضرری نباشد. یا نه برعکس در حق عامه مردم ضرر است ولی نسبت به این شخص ضرر نیست. خوب اگر نسبت به عامه مردم ضرر باشد یا نباشد او مدخلیت ندارد. میزان ضرر شخصی است نه ضرر نوعی.
بعد خدا رحمتش کند آقای خویی میفرماید که که بین عبادات و معاملات هیچ فرقی نیست آنحا درباره وضو بالنص خارج شده است. منتها بالنص به مقداری که ضرر هست را شامل می شود مثلاً الآن اصل حج ضرری است. اصل جهاد ضرری است. اما یک وقت هست که در حق او ضرر مازاد دارد مثلا حج، ۷۰ میلیون یا ۸۰ میلیون هزینه اش است اما اگر او بخواهد برود به مکه ۱۲۰میلیون باید هزینه بکنند. لاضرر نسبت به او جاری می شود چون آن مقداری که از ضرر تخصیص خورده است در حد ۵۰ و ۶۰ میلیون است مازاد بر او تخصیص نخورده است. بنابراین باب تکالیف و در باب معاملات هر دو یک نسق است ولی در باب وضو به مقدار قیمت آب تخصیص خورده است اما اگر یک جایی برای این مکلف ضرر جانی هم دارد، اگر پولش را بگیرد وضو بگیرد از تشنگی می میرد یا عیالش میمیرد یا بچه اش خدای نکرده میمیرد خوب در ما نحن فیه در حق او جاری می شود چون آن مقداری که تخصیص خورده است لاضرر، آن مقدار این است که آب بخرد. اما این که زنش می میرد یا بچه اش می میرد این تخصیص نخورده است. این ضرر مازاد است و این حرج مازاد است و در حق او جاری میشود و اختلاف هم بالنص است. این که ما در باب تکالیف، در باب وضو قائل شده ایم به خاطر نص است و الا هیچ فرقی بین المقامین نیست.
اما جواب دومی که شیخ ره داده که اصلا ممکن است ما بگوییم در باب تکالیف ضرر نیست با توجه به اجر اخروی، به این مرحوم آقای خوئی ره اشکال کرده که جناب شیخ اعظم، ما ضرر را به لحاظ دنیوی می سنجیم و کاری با اجر اخروی نداریم. اگر قرار باشد که این حرف را بزنید، لازمه اش این است که لا ضرر اصلا در باب تکالیف مطلقا جاری نشود. چرا؟ چون هر تکلیفی که ما انجام بدهیم، «ان الجنه للمطیعین». ما اجر داریم. وقتی که اجر داریم، ضرر نمی شود. لذا اصلا لازم می آید از این جواب دوم تعطیل لاضرر. این اشکالی است که آقای خویی رحمه الله علیه به شیخ کرده است.
اشکال دیگری که بعضی کردهاند این است که اصلاً جناب شیخ انصاری شما باید در باب معاملات مثل تکالیف حرف بزنید چون شما قائل هستید که احکام وضعی قابل جعل نیستند. شارع حکم تکلیفی جعل می کند و از حکم تکلیفی که جعل کرده است حکم وضعی انتزاع می شود. خوب شما هم که می فرمایید در باب تکالیف ضرر نیست. پس در باب معاملات هم باید جاری نشود.
بعضی دیگر اینطور اشکال کردهاند به مرحوم شیخ اعظم گفتهاند این اجر اخروی غلط است. چرا؟ چون کِی اجر اخروی دارد؟ وقتی که وضو امر داشته باشد و اطاعت باشد. باید در رتبه قبل از اجر اخروی امر درست بشود تا اجر اخروی بیاید و حال آنکه اینجا اصلا امر ندارد چون لاضرر میفرماید در حق تو که ضرری است امر نداری. وقتی که امر ندارد، اجر اخروی ندارد و وقتی اجر اخروی نداشت، لاضرر بر آن صدق می کند. این اشکالات را هم بر شیخ اعظم رحمت الله علیه کردهاند.
و لکن این فرمایش آقای خویی رحمه الله علیه درست نیست چون اینکه احکام به نحو قضایای حقیقیه جعل میشود درست است و قضایای حقیقیه هر وقت موضوع در خارج محقق شد حکم فعلی میشود این هم درست است. ولی هیچ کدام از این حرفهای شما اقتضاء نمیکند که ما بگوییم که ضرر، ضرر شخصی است یا حرج، حرج شخصی است یا نوعی است. چرا؟ چون می گویم که آنی که فرموده است وضوی ضرری یا حج ضرری برای شما جعل نشده است، باید این حج ضرری در خارج محقق شود اما آن حج ضرری که استثنا شده است و جعل نشده، آن حج ضرری در حق این شخص است؟ یا در حق نوع مردم و عامه مردم؟ خوب اگر کسی گفت که نه حج ضرری که موضوع اخذ شده است در لاضرر حجی است که برای عامه مردم و نوع مردم ضرر باشد. خوب وقتی که برای نوع مردم ضرری شد این در خارج به فعلی شده است و حکم برداشته شده است لذا نمی دانم آقای خویی چطور این حرف را زده است؟ از سابق الایام هم در ذهنم هست که مرحوم شیخنا الاستاد هم در درس مطلب را همینطور تقریب می کرد که ضرر، ضرر شخصی است و حرج، حرج شخصی است و لکن در ما نحن فیه به همین وجه است. گفتیم که نه، این حرف درست نیست.
حالا ما با کلام شیخ انصاری ره کار نداریم چون گفتیم که کلام شیخ ره ربطی به این بحث ندارد. کلام آقای خوئی هم که ناتمام شد. آیا واقعا لا ضرر، حکم ضرری که در حق افراد جعل نشده،آیا حکم ضرری که برای برای نوع مردم و غالب مردم یا عامه مردم است، یا نه باید ضرری یا حرجی باشد در حق همین شخص. کدام یک است؟ بعضی فرموده اند که ضرر در حق نوع مردم. حرج در حق نوع مردم نه در حق این شخص. ما هر چه فکر کردیم که افرادی که می گویند لا ضرر یعنی ضرر نوعی یا لاحرج یعنی حرج نوعی، مطلبی برای تقریر این مدعا به ذهنمان نرسیده است فقط یک مطلب را برای تقریر توانستیم ذکر کنیم که شارع میفرماید در لا ضرر من حکم ضرری ندارم در لا حرج می فرماید من حکم حرجی ندارم. خوب اگر کسی برای نوع مردم یک حکمی را جعل کند که حرجی باشد او نمی تواند بگوید که من در دینم حکم ضروری و حراجی ندارمچون می گویند این احکام ضرری است. اگر یک کسی بگوید برای من ضرر ندارد می گویند تو استثنا هستی. نوع مردم برایشان ضرری است. کما این که برعکس اگر یک حکمی برای عامه مردم ضرری نبود ولی در حق این شخص ضرری یا حرجی است، خوب او نمیتواند بگوید که اسلام در آن حکم ضرری یا حرجی هم هست. چرا نمی تواند بگوید؟ به خاطر اینکه کو؟ میگوید به خاطر این که امروز من الان نمیتوانم. میگویند تو استثنا هستی. اسلام که حکم حرجی ندارد. این نهایت تقریبی است که به عقل قاصر ما رسیده است.
بعد این قائل نمیدانم که به لازمه کلامش ملتزم میشود یا ملتزم نمی شود؟ اگر یک جایی برای نوع مردم طواف حرجی نیست ولی برای این یکی استثناءً حرجی است چون این رفته با ویزای جعلی مشرف شده و لذا حکومت عربستان آنجا گفته است کسی که با ویزای جعلی مشرف شود بخواهد وارد مسجدالحرام بشود باید صد ضربه شلاق بخورد. خوب الان طواف در حق این حرجی است. در حق این ضرری است. آیا ملتزم می شود که این حرج را باید متحمل بشود؟ این ضرر را باید متحمل بشود چون لاحرج یعنی آنکه برای نوع مردم حرجی است و در حق نوع مردم و در حق عامه مردم حرجی نیست. این شخص استثناءً. یا یک کسی که میخواهد وضو بگیرد چون اینجا غریبه است آب را به او گران میفروشند ولی برای خودشان آب مجانی است. خوب باید بگوییم برای این شخص واجب است آب بخرد و وضو بگیرد ولو حرجی هم باشد چون برای عامه مردم و نوع مردم این حرجی نیست. برای این شخص استثنائاً حرجی است نمی دانم آیا به لوازم کلامش ملتزم می شوند یا ملتزم نمی شوند؟
خوب این تقریبی که عرض کردیم و این نقضی که عرض کردیم آیا تمام است و تمام نیست که گفتیم آقای خوئی این بحث شما اصلا ربطی ندارد. ممکن است کسی بگوید که نه تقریب کلام نیست چون وقتی که احکام انحلالی است و لاضرر هم معنایش این است که من حکم ضرری ندارم، خوب می گوید حکم در حق من ضرری است چون لاضرر انحلالی است و احکام هم انحلالی هستند و وقتی انحلالی شد اگر حکمی ضرری شد در حق این شخص لاضرر جاری می شود. می گوید شمای شارع مقدس میگویید من حکم ضرری ندارم؟! دارید. نفرمودید برای نوع مردم. شما می فرمایید در شریعت من حکم ضرری نیست. خوب این حکم ضرری است. لذا ظاهر لا ضرر، ضرر شخصی است نه ضرر نوعی. بله یک وقت هست که ضرر یا حرج حکمت جعل است یک چیزی که نوعاً برای افراد ضرری است یا حرجی است شارع اصلا آن حکم را جعل نمیکند. این غیر از آنجایی است که ضرر موضوع است و بحث ما در آن جایی است که لاضرر، ضرر موضوع است. این تقریبی است که برای افرادی که میگویند میزان ضرر شخصی است ما کردیم. بعد یک اشکال دیگری هم هست که اصلاً این که شما میگویید برای نوع مردم حرجی باشد یعنی نوع مردم در هر سالی؟ یا نه نوع مردم فی حد نفسه باشد؟ اگر برای نوع مردم فی حد نفسه باشد، ذبح در منی برای نوع مردم حرجی نبوده است چون درصد اسلام که حجاج اینقدر نبوده اند. میآمدند و به راحتی ذبح می کردند و می رفتند. اینجا استثناءً زیاد شده و حکومت عربستان سحت گیری می کند. این یک بحث دیگری است. اصلاً اینهایی که گفتهاند میزان، حرج نوعی و ضرر نوعی است این نوع را نسبت به چه چیز سنجیده اند؟ نسبت به هر سالی نوعا؟ یا نسبت به کل از اول شریعت تا قیامت؟ اگر شما بگویید از اول شریعت تا قیامت لذا شما الان نمی توانید بگویید که ذبح در منی حرجی است چون قبلا که حرجی نبوده. اگر بگویید که نه، مراد این است که در هر زمانی نوعا ضرری باشد یا حرجی باشد، این آیا دلیل دارد یا دلیل ندارد؟ چه باید گفت ؟
و للکلام تتمه ان شاء الله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.