بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
جلسه ۱۱۴ ( دوشنبه ۱۲/۸/۱۳۹۹)
کلام در این بود که مرحوم شیخ اعظم ره فرمود یک عویصه ای در مقام هست. آن عویصه این است که در معاملات، لا ضرر خیار غبن می آورد وقتی که ضرر فاحش باشد و کاری هم با کار مغبون ندارد که نسبت به حال مغبون، ضرر هست یا ضرر نیست؟ نه، این ضرر است عند الکل و خیار غبن می آورد. در باب تکالیف فرموده اند اگر کسی آب ندارد وضو بگیرد و می خواهد آب بخرد، اگر برایش ضرر ندارد، باید آب را بخرد ولو باضعاف قیمت. خوب مگر شراء ماء به قیمت کثیره ضرر نیست؟ ضرر است. خوب چه فرقی می کند با غبن؟ چرا لا ضرر در معاملات اثبات خیار غبن بکند ولو این که نسبت به شخص مغبون حرج و ضرری نباشد ولی در باب تکالیف بستگی به آن مکلف دارد. بله اگر مکلفی هست که اگر این پول را بدهد و آب را بخرد و وضو بگیرد، از تشنگی از بین می روند. خوب اگر آب بگیرد و آنها از تشنگی از بین بروند، اینجا درست است و مشکل ایجاد می شود چون در حق این شخص ضرر است و آن ضرری که شارع فرموده متحمل بشو، ضرر مالی است ولی ضرر حالی که نیست. خوب چه فرقی هست بین این دوتا؟
اینجا مرحوم شیخ اعظم ره دوتا جواب داد که عرض کردیم ظاهر کلام شیخ ره غیر از آن چیزی است که مرحوم آقای خوئی ره توضیح داده و بعضی دیگر مثل مرحوم شیخنا الاستاذ.
ظاهر کلام شیخ این است که لا ضرر، آیا ضرر مالی است یا نه؟ ضرر حالی است؟ خوب فرموده ظهور لا ضرر در ضرر مالی است و در معاملات و در تکالیف یکی است و هیچ فرقی نمی کند. غایه الامر اگر در باب وضو اینطور فتوی می دهیم للنص است و آن نص اگر در معاملات هم بود قبول می کردیم. این یک جواب است.
جواب دوم این است که اصلا بگوییم در تکالیف با توجه به اجری که خداوند سبحان می دهد اصلا ضرر نیست. چون ضرر باید کسر و انکسار بشود. اگر یک کسی می رود در مجلس امام حسین علیه السلام ۵ میلیارد خرج می کند می گویند ضرر کردی؟ میگوید بدبخت بیچاره من ضرر که نکردم هیچ بلکه پنجاه هزار برابر سود کردم اجری که امام حسین علیه السلام به من در دنیا و آخرت می دهد، این ضرر نیست. اصلا با توجه به آن اجر ضرر نیست. به خلاف غبن. خیار غبن چه اجری دارد؟ تکلیف که نیست که اطاعت باشد و اجر داشته باشد. این جواب دوم است.
بله فرمود اگر یک جایی حرج باشد، آن لا حرج جاری میشود ولی لاضرر نه.
بعضی مثل مرحوم آقای خویی رحمت الله علیه و جماعتی دیگر تصور فرمودهاند که مقصود شیخ انصاری این است که ضرر چرا در معاملات، ضرر نوعی است ولی در عبادات ضرر شخصی؟ لذا اشکال کرده اند که جناب شیخ اعظم ره همان اشکالی که در لا ضرر هست در لاحرج هم هست چون ممکن است در لاحرج بگوییم حرج شخصی است و ممکن است بگوییم حرج نوعی است. این خلاف ظاهر فرمایش مرحوم شیخ اعظم است و حالا نمی دانم آنها از کجا این مطلب را فرمودند این اشکال به مرحوم شیخ اعظم وارد نیست چون ایشان نظرش به آن نیست تا شما بفرمایید حرج با ضرر و لاحرج با لاضرر فرقی نمیکند .
خوب ولی عرض کردیم که این خودش مطلب نفیسی است که باید بررسی شود که آیا لاحرج یا لاضرر آیا اینها مقصود حرج نوعی است یا حرج شخصی؟
این را اول بررسی میکنیم بعد وارد کلام شیخ انصاری می شویم تا ببینیم کلام ایشان چطور است و آیا اشکالاتی که دیروز عرض کردیم به شیخ کردهاند وارد است یا وارد نیست؟
اینکه ما جعل علیکم فی الدین من حرج یا لاضرر، آیا ضرر شخصی موضوع است یا ضرر نوعی؟ حرج شخصی موضوع است یا حرج نوعی؟ که ثمره عملیه زیادی در فقه دارد مخصوصاً در باب حج. در باب حج مثلاً ممکن است کسی بگوید در زمستان با ماشین های غیر مسقف رفتن برای نوع حجاج حرجی است لذا حرمت استظلال برداشته می شود. یک کسی هست ممکن است بگوید که من در مناطق سردسیر هستم و اگر در این ماشین های مکشفه بنشینم گرمم می شود. می گوییم بر تو هم استظلال حرام نیست چون ما جعل علیکم فی الدین من حرج، حرج نوعی است و بر نوع مردم حرجی است و برای شما هم اشکال ندارد و شما هم واجب نیست و می توانی با ماشین های مسقف بروی. یا در باب ذبح در منا یا در باب سعی و یا در باب طواف و یا حتی صلاه طواف ممکن است کسی بگوید الان نوع مردم برایشان حرجی است که خلف المقام یا عند المقام نماز بخوانند ولی حالا یک کسی هست که شخصیتی است و وارد مسجدالحرام که میشود سربازها برایش جا باز میکنند و یا اینکه خودش اینقدر قدرت دارد و سه چهار نفرند که در همان پشت مقام می ایستند و حلقه می زنند و این نماز می خواند. حالا یک سری از این عوام ها ولو عمامه به سر باشند یک نفر که نماز می خواند و دو نفر که نگه می دارند، داد و بیداد می کنند که اینجا جائز نیست و مزاحمت برای طواف است! هیچ کس نیست که بگوید مزاحمت برای طواف است چیست؟ من یک تکلیفی دارم که خلف المقام و عند المقام بخوانم. مزاحمت برای چه کسی ایجاد کردهام؟ و بر فرض که مزاحمت هم حرام باشد، می شود متزاحمین. اولاً عامه که طواف می کنند مزاحم آنها شدن که اشکال ندارد چون طواف آنها که صحیح نیست. و یک شیعه هم برود آن طرفتر طواف کند چه کسی به او گفته که بیاید کنار مقام؟ این چه حرفی است که مزاحم طواف است و مزاحمت حرام است؟ همینطور یک چیزی را درست کردهاند به اسم اینکه ایجاد مزاحمت حرام است. آخر چه دلیلی بر حرمت ایذاء است؟ ممکن است کسی بگوید اگر شما درس میگویی من اذیت می شوم چون وقتی که شما درست میدهی من تنبل هستم و درس نمی توانم بخوانم و من اذیت می شوم. اکثر بدبختیهای الان این است که حرف میزنی و بچه را میخواخی بیدار کنی برای نماز می گویند ایذاء است و حرام است. مخصوصا آقای قرائتی. آخر کم سوادی یا بی سوادی ضررش خیلی بیشتر از اینهایی که دین ندارند بیشتر است. یا صدای اذان بلند است میگوید مزاحمت است و حرام است. خوب چه دلیلی بر این هست؟ در آن روایت دارد که مولانا امیر المومنین علیه السلام نماز شب که می خواند درها را به هم می زد تا بچه ها و اهل خانه بیدا بشوند. مهمان آمده می گوید حق نداری مهمان را بیدارش کنی! خوب بیسواد من می توانم هر آن به مهمان بگویم پاشو از خانه ام برو بیرون. بعد نمی توانم برای نماز بیداش کنم؟! واقعا درست است که اینها بشوند مساله گو و برای مردم شرع را بگویند؟ علما باید دهانشان بسته باشد و این بیسوادها حرف بزنند؟!
خوب در ما نحن فیه اگر چنانچه لا حرج، حرج نوعی باشد میگوییم که لازم نیست که صلاه خلف المقام بخوانی چون نوع مردم که نمی توانند بخوانند. عرض کردم این حرف در فقه خیلی ثمره عملی دارد و من چند تا از آنها را اشاره کردم. حتی شاید بتوانیم بگوییم اگر یک منطقه گرمسیری است که واقعاً در آنجا روزه حرجی است ولی یک نفر هست در آن منطقه که بدنش عادت دارد و ۲۴ ساعته اگر آب نخورد مشکلی ندارد. می گوییم بر تو واجب نیست چون ما جعل علیکم فی الدین من حرج تو را شامل نمی شود. این خیلی بحث مهمی است. منتها متاسفانه دست به ریش مسئله را رد کردهاند و فتوی داده اند.
خوب در مانحن فیه چه بگوییم؟ آیا بگویم که لاضرر و لا حرج، ضرر نوعی است یا ضرر شخصی؟ عرض کردیم بیانی آقای خویی رحمه الله علیه دارد در رد حرج نوعی یا در رد ضرر نوعی که تکالیف به نحو قضیه حقیقیه جعل می شوند و چه طور که اگر الان در مشهد زوال شمس شده است خوب در مشهد که زوال شمس شده است نماز ظهر و عصر واجب است اما در تهران که هنوز زوال شمس نشده است، نماز ظهر واجب نیست. تا موضوع حکم در خارج فعلی نشود حکم فعلی نمی شود. خوب لا حرج و لا ضرر هم همینطور است. یکی از احکام هم خود لا ضرر است. تا وقتی که ضرر و حرج در خارج فعلی نشوند حکم فعلی نمی شود.
عرض کردیم به این مقداری که در مصباح الفقاهه نوشته شده است ناقص است چون آقای خویی! منافات ندارد و آن آقایی هم که میگوید ضرر یا حرج نوعی می گوید باید در خارج موضوع محقق شود. منتها اگر گفتیم ضرر یا حرج نوعی است، اگر برای نوع مردم ضرر یا حرج بود در خارج موضوع فعلی شده است. ولی اگر شخص باشد فعلی نشده است.
ما عرض کردیم که این کسانی که قائل هستند به حرج نوعی یا ضرر نوعی چه دلیلی دارند بر این مدعا؟ چون ما که خیلی تتبع نکردیم و عقیده هم به تتبع نداریم و معمولاً آنهایی که اهل تتبع هستند معمولاً به لحاظ علمی ضعیف هستند. در مانحن فیه ما فکر کردیم دلیلی که بر این مدعا میشود اقامه کرد این است که لاحرج یعنی من حکم حرجی ندارم. لا ضرر یعنی من حکم ضرری ندارم. اگر شارع بفرماید یک جایی که حکم حرجی نوعا هست، اگر بفرماید من حکم حرجی ندارم
- میگوییم چرا حکم حرجی داری! الآن بر من وجوب هست.
- می گوید بر شما که حرج نیست.
- می گوید نه دیگر وقتی که عرفا در شریعت که میگویند، حکم نوع را میگویند و نگفته اند بر تو. ما جعل علیکم فی الدین من حرج. لاضرر و لاضرار فی الاسلام. اینها در واقع صدق عرفی است.
یک بیان دیگر که می شود برای این مدعا ذکر کرد این است که ما بگوییم وقتی که شارع حکم حرجی جعل نکرده است ، این حرج، حرج شخصی است و این ضرر، ضرر شخصی است ولی متفاهم عرفی، به مفهوم اولویت یا به فحوای خطاب این است که جعلی که برای نوع مردم حرجی باشد یا ضرری باشد، آن هم جعل نشده است.
خوب این دو تا حرف، حرفهایی است که به ذهنمان رسیده است که میشود برای این مدعا اقامه کرد.
اما این حرف دومی؛ بله بعید نیست که ما بگوییم که یک حکمی که برای نوع مردم حرجی است این حکم جعل نشده است. درست است الا موارد خاصی مثل جهاد که جهاد حرجی است دیگر. بالاتر از جهاد و خطر مرگ که چیز دیگری نیست. آنها استثنا است. منتها آنها به درد ما نحن فیه نمی خورد چون که نباید مردم را فقط در مثل این ۵۰ سال در نظر بگیریم. مردم یعنی از صدر اسلام الی یوم القیامه. خوب از صدر اسلام الی یوم القیامه ذبح در منی حرجی بوده؟ نه. حالا چند سال است که عربستان گیر می دهد و نمی گذارد و الا اگر عربستان گیر ندهد، الآن هم مردم می توانند در منی قربانی بکنند. هم حجاج شیعه ای که مشرف می شوند، فکر نمی کنم که از سرتاسر دنیا به ۳۰۰ هزار نمی رسد. همه آنها در این منای به این بزرگی بخواهند قربانی کنند حالا ممکن است بگویید همه شان نمی توانند. ولی خوب نوعا که حرجی نمی شود. نوعا یعنی شصت یا هفتاد درصد اینها. خوب هفتاد درصد اینها می توانند در منی قربانی کنند. گوسفند آنجا باشد مخصوصاً اینکه ذبح گوسفند چه کاری دارد؟ در یک گوشه ای قربانی میکنند و بعد میبرند یک جای دیگر شستشو میکنند . الان منتها عربستان جلوگیری میکند. ما باید در مجموع نگاه بکنیم نه امسال و پارسال و ۱۰ سال را. بله اگر یک حکمی از اول شریعت تا روز قیامت برای نوع مردم حرجی باشد بعید نیست همانطور که آقای خویی فرموده بگوییم ماجعل علیکم فی الدین من حرج، متفاهم معرفی این است که این حکم در حق این شخص اصلاً جعل نشده است. اینجا حرج، حکمت جعل است و چون حرجی بوده، اصلاً برای هیچکس جعل نشده است. اما اگر یک جایی برای نوع بشر از صدر اسلام تا روز قیامت حرجی نباشد بلکه در یک زمان خاصی حرجی بشود نمیتوانیم استفاده کنیم. لذا این وجه دوم که با این مثالهائی که عرض کردیم درست نمی شود.
اما آن وجه اول هم وقتی که احکام انحلالی است من خیال می کنم آقای خوئی هم مقصودش این است، وقتی که احکام انحلالی است و می فرماید من حکم ضرری در دینم جعل نکردهام یا در شریعت من حکم حرجی نیست، خوب اگر برای نوع مردم حرجی باشد ، برای نوع مردم برداشته بشود ولی برای این شخصی حرجی نیست حکم باشد؛
- بگوید تو در شریعتت حکم حرجی داری.
- می گوید من کجا دارم؟ حکم برای شماست و برای شما که حرجی نیست!
اگر من گفتم تا به امروز هیچ فقیری را از در خانه ام رد نکرده ام. یک روز نوع مردم بیایند ولی یک نفر بیاید که آن یک نفر را رد بکنم، خوب می گوید من فقیرم و تو امروز من را رد کردی.
- می گوید نه، من نوع مردم را.
- می گوید نوع مردم چه ربطی به من دارد؟ انحلالی است.
وقتی نسبت به این شخص حرجی نیست یا حرجی هست، چون عرض کردم اصلا این حرف در واقع نمی دانم آنها چطور جواب می دهند؟ این سلب و ایجابی است. باید آنها از آن طرف هم ملتزم بشوند. اگر یک کسی الان نمی تواند روزه بگیرد و جوان هم هست و این بدنش استثنا است و ضعف می گیردش و از قبیل این خیلی هم کم هستند. باید بگوییم روزه باید بگیری.
- می گوید حرجی است.
- میگوییم نه حکمی که برداشته شده است، برای حرج از نوع است و وقتی که برای نوع حرج نیست از تو هم برداشته نشده. حرج از شخص از کجا؟
- مگر اینکه آنها بگویند ما منکر حرج شخصی نیستیم. ما میگوییم هم حرج نوعی برداشته شده و هم حرج شخصی. که این قائل باید همان دلیل دومی که الآن رد کردیم را بگوید که بگوید لاضرر و ضرر شخصی است غایه الامر به فحوای خطاب، به مفهوم اولویت، متفاهم عرفی این است که اگر جایی برای نوع مردم حرجی باشد جعل نشده است که این حرف را هم عرض کردیم حرف دور از وادی است و جوابش را دادیم وشاید و بلکه قطعاً نظر مرحوم آقای خویی هم به این عرض ماست.
خلاصه آن حرف پاکیزه ای است که من حکم حرجی یا ضرری ندارم، نسبت به این شخص چون که احکام انحلالی است می شود حکم حرجی یا حکم ضرری.
بله افرادی مثل امام ره گیر می کنند که لاضرر یا لاحرج، من حکم ضرری ندارم، من حکم حرجی ندارم، خوب اگر این حکم انحلالی نیست، می گوید من نسبت به تو که حکم جعل نکردهام لذا اینها چطور لاحرج یا لا ضرر را جاری میکنند؟ نمیدانم.
بله اگر کسی بگوید آنها لاضرر و لا حرج را معنا می کنند که یعنی منِ شارع منشأ ضرر یا حرج نشدهام و وقتی که معنای لاضرر یا لاحرج این باشد، یک جایی که انحلالی هم نباشد ، چون عقل می گوید تو باید این کار را بکنی و منشاء این حرج شرع شده، لذا این تعبیر که من منشأ و باعث نمیشوم، خوب امام ره راحت جواب میدهد.
ولی معنای لاحرج و لا ضرر این نیست یا حداقل مجمل است. برای چه شما اینطور معنا میکنید که ما جعل علیکم فی الدین من حرج، یعنی من باعث حرج نمی شوم. یا کسی در شریعت من به حرج نمیافتد، نه، مخصوصا در ما جعل علیکم فی الدین من حرج که ظاهرش این است که من حکم حرجی جعل نکرده ام. لا ضرر هم محتمل است همین باشد. به همین جهت ایشان گیر می کند ولی کسی که مثل مرحوم آقای خویی قائل به انحلال است مشکل ندارد. بله کسی که قائل به انحلال نیست مثل ایشان و امثال ایشان در خطابات قانونیه گیر می کنند و نمی دانم این نقض ها ره ایشان چطور جواب می دهد غیر از این راهی که عرض کردم.
خوب این نسبت به اصل این مطلب که اصل مطلب همان است که مرحوم آقای خویی فرموده و فکر می کنم معروف و مشهور هم همین باشد که لاضرر یعنی ضرر شخصی و لا حرج یعنی حرج شخصی و نوعی نیست.
اما کلام شیخ انصاری رحمه الله علیه. شیخ انصاری فرمود لا ضرر، ظهورش در ضرر مالی است. خوب بله ظهورش در ضرر مالی است. وقتی در ضرر مالی شد در تکالیف هم برداشته میشود. در معاملات هم برداشته میشود. در باب وضو نص داریم. خوب این نص در حرج نیست. این که ایشان تفصیل داده است بین ضرر و حرج به این خاطر است که در لاضرر نسبت به ضرر در وضو نص داریم ولی در حرج نص نداریم که باید آب بخرد و وضو بگیرد ولو برایش حرجی باشد. و چون نص نداریم در آنجا ملتزم می شویم و در جائی که نص داشتیم ملتزم نمی شویم.
اما این جواب دوم که اصلاً بگوییم ضرر نیست با توجه به اجر اخروی که می دهند. اولا اینکه در خیار غبن هم جناب شیخ اعظم هم میشود اجر درست کرد. چون الآن مغبون شده و معمولا کسی که مغبون می شود و معامله را می خواهد فسخ کند، طرف مقابل راضی نیست دیگر و ناراحت می شود چون که ارزان خریده یا گران فروخته. این میگوید به خاطر این که من یک بچه شیعه را ناراحت نکنم. خوب این هم همینطور است. مثل این که اول که معامله کرده بوده با این در آن معامله قصد قربت کرده بوده و گفته بوده این بنده خدا خانه دار بشود و ثواب دارد. خوب اگر قصد قربت کرده بوده اجری که به او دادهاند، این ضرر نکرده . اول معامله که این قصد قربت کرده بوده و گفته بوده این بچه شیعه دوست دارد این خانه را بخرد، اجابت دعوت مؤمن است. بعد فهمید که ارزان فروخته. خوب این قصد قربت کرده بوده و اجر می برد و وقتی که اجر می برد باید بگوییم که این خیار غبن ندارد. خیار غبن در آن جاهایی است که به قصد قربت نفروخته باشد و حال آنکه هیچ کس این حرف را نمی زند و ظاهر لاحرج و لاضرر این است که یعنی ضرر مالی و دنیوی نیست نه این که ما ضرر اخروی را در نظر بگیریم و چه بسا درباب وضو هم همینطور است جناب شیخ اعظم. این طور نیست که هر کسی که وضو میگیرد یا نماز می خواند اجر اخروی داشته باشد. چون نمازهای ما از هر صد تا یک کدامش هم قبول نمی شود. اجر برای قبولی است. مجرد اجزاء که اجر ندارد. جناب شیخ حتی اگر فرمایش شما هم درست باشد اخص از مدعا است چون در مانحن فیه همه تکالیف این طور نیستند که اجرا داشته باشد. اولا تازه این حرف هم که درست باشد مربوط به عبادات میشود و در توسلیات نمیآید و در خود عبادات هم همیشه اجر ندارد چون اجر غیر از صحت است.
ممکن است بگویید که اگر اجر ندارد یعنی باطل است؟
می گوییم نه باطل نیست. مگر این همه روایاتی که این نمازش قبول نمیشود، اجر ندارد، کسی که غیبت بکند، کسی که شراب بخورد، کسی که در نماز حواسش نباشد، کسی که دین بدهکار است و امثال ذلک، خوب اینها که نمازشان درست است و مجزی است و لکن اجرا ندارد. لذا این جواب دوم مرحوم شیخ مخدوش است اما جواب اولش متین است .
و للکلام تتمه ان شاء الله چهارشنبه.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.