متن فقه ، جلسه ۱۱۷ ، یکشنبه ۱۸ آبان ۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

جلسه ۱۱۷ ( یکشنبه ۱۸/۸/۱۳۹۹)

کلام در این بود که آیا ظهور غبن، شرط شرعی است برای خیار که تا غبن ظاهر نشود این شخص خیار ندارد؟ یا اینکه نه ظهور غبن کاشف از خیار است و الا خیار به مجرد غبن حاصل می‌شود؟

خوب اختلاف شده است منشأش هم اختلاف کلمات و اختلاف ادله‌ای است که برای خیار غبن اقامه کرده اند. بعضی از فرمایشات ظهور در این دارد که ظهور غبن شرط شرعی خیار است مثلا ظاهر عبارت مبسوط و غنیه بلکه در غنیه این است که «الإجماع على أنّ‌ ظهور الغبن سببٌ‌ للخیار» خوب وقتی می فرمایید که اجماع این است که ظهور غبن سبب خیار است یعنی تا غبن ظاهر نشود خیار نیست. این ظاهرش این است که ظهور غبن شرط شرعی است برای حدوث خیار.

در مغابن، ظاهر بعضی از کلمات بعضی دیگر این است که این کاشف عقلی است و آنچه که شرط خیار است ذات غبن است و ظهور، کاشف عقلی است. مثلاً در تذکره علامه رحمه الله علیه این است که «أنّ‌ الغبن سببٌ‌ لثبوت الخیار عند علمائنا» غبن سبب است نه ظهور غبن. خوب غبن سبب است معنایش این می شود که ظهور می شود کاشف. یا مثلاً علما فرموده‌اند «لا یسقط هذا الخیار بالتصرّف» خوب این که فرموده اند لا یسقط هذا الخیار بالتصرف، این هم ظهور در این دارد که ذات غبن سبب خیار است نه ظهور غبن؛ چون اینکه می فرماید«لا یسقط هذا الخیار بالتصرّف» مقصودش بالتصرف قبل از علم به غبن است و الا تصرف بعد از علم به غبن یقیناً ساقط می کند اینکه فرموده اند «لا یسقط هذا الخیار بالتصرّف» یعنی به تصرف قبل العلم بالغبن. خوب ظاهر لا یسقط این است که این ثابت هست که می فرمایند لا یسقط و الا اگر ثابت نباشد که معنا ندارد بگوییم لا یسقط. پس ظهور این هم در این است که ذات غبن سبب خیار است نه ظهور غبن.

بعد می فرماید یکی دیگر از چیزهایی که موید آن قول اول است که قول اول چیست؟ ظهور غبن شرط شرعی خیار است و تا غبن ظاهر نشود خیار نیست.

یکی دیگر از مویدات آن احتمال اول این است که میفرماید اینها در تصرفات ناقله در زمان خیار اختلاف کرده اند که آیا تصرفات ناقله در زمان خیار صحیح است یا صحیح نیست؟ مثلاً کسی در زمان خیار این خانه ای را که خریده بود فروخت. این تصرف ناقل است. آیا این بیع صحیح است یا صحیح نیست؟ اختلاف کردند و حال آنکه همین هایی که در تصرفات ناقله در زمان خیار اختلاف کرده اند همینها حکم نکرده اند به بطلان تصرفات که واقعی می‌شود از غابن حین جهل مغبون. خوب این که حکم نکرده اند به بطلان تصرفات غابن حین ججل مغبون، از آن طرف در تصرفات ناقله در زمان خیار اختلاف کرده‌اند، جمع بین این مقدمه و انضمام این دوتا مقدمه این است که خیار بعد از ظهور غبن می آید و الا اگر خیار قبل از ظهور غبن باشد میشود تصرف ناقله در زمان خیار و در تصرف ناقله در زمان خیار هم که فقها اشکال کرده اند و اختلاف کرده اند. پس اینکه اینجا اتحاد دارند بر عدم بطلان و آنجا اختلاف کرده‌اند معنایش این است که ما قبول نداریم یعنی خیار عند ظهور غبن می آید نه ذات غبن.

و می فرماید باز موید همین احتمال اول این است که در تذکره و در غنیه استدلال کرده‌اند بر خیار غبن به این روایت شریفه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین در حدیث تلقی رکبان که حضرت فرمود «إنّهم بالخیار إذا دخلوا السوق» اینهایی که بارشان را فروخته اند خیار دارند وقتی که داخل سوق می شوند. خوب اگر قرار باشد خیار غبن قبل از ظهور هم بیاید چرا بفرماید وقتی داخل شوند؟ می فرمود وقتی که خریدند اگر فی علم الله مغبون هستند خیار دارند. این که حضرت فرمود اذا دخلوا السوق معلوم می شود که اصلاً این خیار قبل از ظهور غبن نبوده؛ چون وقتی که وارد بازار می‌شوند، قیمت را می‌پرسند، آن وقت غبن ظاهر می شود و خیار دارند.

اینها موید احتمال اول بود و بعضی از کلمات هم ظهور در احتمال دوم داشت که ذکر کردیم.

شیخ اعظم رحمه الله علیه می فرماید ما ممکن است این کلمات را به یک وجه برگردانیم یعنی آنهایی که مخالف آن وجه است، آنها را توجیه کنیم. مثلا به این شکل که این که شما می گویید آیا ظهور غبن شرط خیار است؟ یا غبن خودش سبب خیار است و ظهور غبن کاشف از خیار است؟ این را می‌گوییم که مقصود از خیار چیست ؟ اگر مقصود از خیار آن سلطنت فعلیهه است که مغبون قدرت بر فسخ و امضا دارد، این بعد از ظهور غبن می آید و تا ظهور غبن نباشد این شخص سلطنت ندارد. پس مراد از خیار اگر سلطنت فعلیهه ای که به وسیله او یقتدر ذو الخیار المغبون بر فسخ یا بر امضا، این معنایش این است که تا غبن ظاهر نشود سلطنت فعلیه نیست. اما اگر مقصود از این خیار آن حق است ولو فعلاً سلطنت نداشته باشد. خوب آن حق به مجرد غبن می آید چه غبن ظاهر بشود و چه ظاهر نشود. اینطور مرحوم شیخ اعظم این دو قول را جمع کرده است.

بعد می‌فرماید آثاری که بر خیار غبن بارست دو قسمت است: یک قسم از این آثار در واقع بر آن سلطنت فعلیهه مترتب است نه بر ذات حق. مثل اینکه مثلاً می‌گویند یکی از مسقطات خیار غبن تصرف است. چرا؟؛ چون فرمود که «فذلک رضی به» این که دارد تصرف می کند معنایش این است که راضی به خیار (ظاهرا به جای خیار معامله باید باشد) است. خوب کدام تصرف هست که دلالت می‌کند بر رضای مغبون به این معامله؟ آن تصرفاتی که بعد از ظهر غبن باشد؛ چون آن تصرفاتی که قبل از ظهور غبن است مسقط نیست. یا اصلاً نه کی تصرف موجب سقوط است؟؛ چون تصرف یعنی امضا. خوب شیخ هم که فرمود امضاء و فسخ مترتب بر آن سلطنت فعلیه است.

یا مثلاً یکی دیگر از آثار آن سلطنت فعلیه تلف است. چرا؟؛ چون اگر مالی در زمان خیار تلف شود، تلف مال در زمان خیار من مال من لا خیار له. اگر یک کسی مکاسبش را فروخته است و این مکاسب در زمان خیار تلف شد، من مال من لا خیار له است. از مال غابن حساب میشود. خوب همین هایی که گفته اند تلف در زمان خیار من مال من لا خیار له و همین هایی که گفتند این عموم، خیار غبن را شامل می‌شود همین ها گفته اند اگر چنانچه مالی تلف شد قبل از ظهور غبن گفته‌اند که این از مغبون است و از غابن نیست. خوب معلوم می‌شود که این تلف از آثار سلطنت فعلیه است و الا اگر از آثار ذات حق بود بایستی می‌گفتیم اگر قبل از ظهور غبن تلف شد از مال غابن است نه از مال مغبون. خوب این آثار پس بر سلطنت فعلیه مترتب بود.

بعضی از آثار هست که شیخ می‌فرماید نه، بر سلطنت فعلیه مترتب نیست. بر ذات آن حق و اصل آن حق مترتب است. مثلاً اسقاط خیار بعد العقد قبل ظهوره. اگر یک کسی خیار غبنش را اسقاط کرد بعد از آنکه بیع واقع شد و قبل از آنی که غبن ظاهر بشود. خوب گفته اند یکی از مسقطات اسقاط است. اسقاط یعنی یک چیزی هست که آن را اسقاط می‌کنند. لذا اسقاط، اثر آن حق است. آن حق باید باشد تا اسقاط بشود.

بعد می فرماید بعضی از آثار هم هست که این آثار مردد است که آیا اثر خیار به معنای آن سلطنت فعلیه است؟ یا نه اثر آن خیار به معنای ثبوت حق است؟ این مردد است. مثل تصرفات ناقله. مغبون یا غابن فروخته است. خوب گفتند که این تصرفات ناقله باعث می‌شوند که خیار از بین برود؛ چون گفته‌اند که این تصرف مفوّت حق ذی الخیار است. خوب اینکه تصرف، حق ذی الخیار را تفویت می کند. معنایش این است که این تصرف اثر همان معنای ثانی که حق است باشد.

خوب حالا این دو قول چه اثری دارند که ما بگوییم آیا خیار، با ظهور غبن می آید؟ یا نه ذات غبن خیار را می آورد؟ ثمره اش در کجا هاست؟ شیخ انصاری دو ثمره ذکر می فرماید:

یک ثمره همینی است که عرض کردیم که خوب بعضی از آثار بر سلطنت فعلیه بار است و بعضی از آثار بر ذات حق بار است.

شیخ اعلی الله مقامه می فرماید ثمره دوم آنجایی است که قبل از ظهور غبن این اقتراحاً این را فسخ کرد یا نه خیال می‌کرد که خیار تاخیر ثمن دارد و فسخ کرد. بعد کشف شد که خیار تاخیر ثمن ندارد؛ چون خیار تاخیر ثمن مال بیع نقد است نه بیع نسیه. این بیع نسیه بوده و نقد نبوده است. و لکن فی علم الله این مغبون بوده. ولی خودش خبر نداشته است. اگر گفتیم خیار غبن به مجرد غبن می آید و ظهور غبن کاره ای نیست این فسخش درست است؛ چون که در واقع خیال کرده که علت فسخ، خیار تاخیر ثمن است ولی بعد انکشف که به غبن بوده. ولی اگر ما گفتیم خیار با ظهور غبن می آید اینجا دیگر معنا ندارد که بگوییم فسخش درست بوده؛ چون این خیال کرده است خیار تاخیر ثمن است و خیار تاخیر ثمن نبود؛ چون خیار تاخیر ثمن برای بیع نقد و این بیع نسیه بوده. اگر بگویی خیار غبن. می گوییم خیار غبن هم که هنوز نیامده. بنابراین این از آثار و ثمره دومی است که برای این دو قول ذکر شده است.

مرحوم آقای خویی رحمه الله علیه می‌فرماید ظهور غبن شرط شرعی است؟ یا ظهور غبن کاشف است؟ خوب اگر دقت کرده باشید شیخ اعظم دلیلی بر مدعا نیاورد که خلاصه این ظهور غبن، شرط شرعی است یا مطلب دیگری است که کاشف عقلی باشد.

مرحوم آقای خویی رحمه الله علیه می فرماید اگر شما گفتید دلیل خیار غبن، لاضرر است به مجرد اینکه این معامله حاصل شد و فی علم الله  متضرر شده و مغبون است، خوب لاضرر می‌گوید خیار دارد. اگر دلیل لاضرر باشد می‌گوید خیار داری.

بعد فرموده اگر دلیل، آن شرط ضمنی ارتکازی باشد، آن را هم فرموده خیار، به مجرد غبن است؛ چون شرط ضمنی ارتکازی این است که این دوتا جنسی که ما با هم خرید و فروش کردیم در قیمت، مساوی باشد و اگر قبل از ظهور غبن و فی علم الله در قیمت مساوی نباشند، باز خیار غبن دارد.

اما اگر کسی گفت دلیل خیار غبن، اجماع است اینجا شیخ می‌فرماید؛ چون اجماع دلیل لبی است باید به قدر متیقنش اخذ بکنیم و قدر متیقن این دلیل لبی آنجایی است که ظهور غبن باشد. اما تا غبن ظاهر نشود اجماع محرز نیست این فرمایش آقای خوبی ره است.

بعد خود مرحوم آقای خویی رحمه الله علیه اشکالی هم به شیخ اعظم کرده است. فرموده جناب شیخ ما نفهمیدیم یعنی چه؟ شما فرمودید اگر مقصود از خیار، سلطنت فعلیه باشد بعد از ظهور غبن می آید. اگر مقصود از خیار، ذات آن حق باشد، قبل از ظهور غبن می آید و به مجرد عقد می آید. خوب این حرف غلط است؛ چون جناب شیخ انصاری اصلاً این حق یعنی چه؟ حق چیزی غیر از همان سلطنت بر فسخ نیست و خیار هم یعنی سلطنت بر فسخ. یعنی چه خیار دارد ولی سلطنت بر فسخ ندارد؟! اگر خیار دارد یعنی همان سلطنت بر فصل دارد. بنابراین این تفصیلی که مرحوم شیخ اعظم داده است و خواسته بین کلمات جمع بکند و کلمات را به هم نزدیک بکند این تفصیل بلا مفصل است.

عرض ما هم همین است که خیار غبن با ظهور غبن کاری ندارد خیار غبن در ارتکاز عقلا در همان جایی است که غبن فی علم الله باشد. بله اگر غبن ظاهر نشود، درست است که فی علم الله خیارش صحیح است اما وقتی که دلیل نداشته باشد و ثابت نشود، اینجا باید ثابت بکند. این هم نسبت به این کلام شیخ انصاری رحمه الله علیه و نکاتی که در ذیلش ذکر شده است.

مسقطات خیار غبن

مطلب بعدی که مرحوم شیخ اعظم رحمه الله علیه وارد می شود مسقطات خیار است که خیار غبن به چه چیزی ساقط می شود و به چه چیزی ساقط نمی‌شود؟

احدها اسقاطه بعد العقد

مرحوم شیخ اعظم اعلی الله مقامه الشریف می فرماید « یسقط هذا الخیار بأمور ». یکی از آنها «إسقاطه بعد العقد». اگر بعد از عقد، خیار غبنش را ساقط کند.

خوب این اسقاط ممکن است یک وقت بعد از علم به غبن باشد و یک وقت ممکن است قبل از علم به غبن باشد.

اگر بعد از علم به غبن باشد این هیچ اشکالی نیست در صحت اسقاطش بلاعوض مع العلم بمرتبه الغبن. می داند که صد هزار تومان ضرر کرده است ولی می‌گوید اسقاط کردم. خوب این که اصلاً جای شبهه ندارد.

اما اگر قبل از ظهور غبن اسقاط بکند: این هم اگر اسقاطش مطلق باشد کما این که در محضر ها می نویسند “با اسقاط کافه خیارات حتی خیار غبن فاحش”، خوب اگر کسی قبل از ظهور غبن اسقاط بکند خیارش را ولو نمی داند چقدر غبن هست یا اصل غبن را نمی‌داند ولکن می‌گوید من این را اسقاط کردم ولو با غبن فاحش. غبن فاحش یعنی این که مثلاً من الآن این جنس را خریده ام به ۲۰۰ هزار تومان و این جنس در واقع ۲۰هزار تومان قیمتش است. خوب بین ۲۰ هزار تومان تا ۲۰۰ هزار تومن غبن فاحش است.

مسئلهٌ اگر کسی خیار غبنش را ساقط کند به خیال اینکه صد تومن ضرر می‌کند، بعد معلوم شد که ۱۰۰ تومان ضرر نکرده بلکه ۱۰۰ هزار تومان ضرر کرده است. آیا با این اسقاط ساقط می‌شود یا ساقط نمی‌شود؟ شیخ می فرماید از یک جهت می‌گویم که ساقط نمی‌شود؛ چون طیب نفس نداشته است. آن مقداری که طیب نفس داشته است ۱۰۰ تومان بوده نه ۱۰۰ هزار تومان. از آن جهت که خیار، یک امر واحد است امر واحد تبعض بردار نیست. نمی تواند بگوید نصف خیارم را ساقط کردم و نصف خیارم را ساقط نکردم. چرا؟ چون اگر خیارش را ساقط کرده بعد از عقد، خوب اسقط کلی است. اگر خیارش را اسقاط کرده است ولو نگفته است فاحش، چون در ذهنش بوده تا ۱۰۰ تومان ولی چون خیار قابل تبعیض نیست و نمی‌تواند بگوید نصفش را فسخ کردم و نصف دیگر خیار من باقی باشد که تا اینجا بگوییم الآن این که خیال می کرده ۱۰۰ تومان است و حالا شده ۱۰۰ هزار تومان خیار غبنش باقی است. این فرمایش شیخ ره.

بعد می فرماید اگر اسقاط بکند به عوض، یعنی بگوید که من این خانه ای که به تو فروختم نمیدانم خیار دارم یا نه؟ ولی خیارم در بیع این خانه یا کتاب مکاسب که از تو خریدم، این خیار را اسقاط کردم. منتها بگوید به شرط این که به من صد هزار تومن بدهی. اسقاط مع العوض. تا الآن اسقاط بلاعوض بود. ولی الآن بحث اسقاط مع العوض است. اگر اسقاط معل العوض بود، آیا اسقاط مع العوض صحیح است یا صحیح نیست؟

می‌فرماید اگر علم داشته باشد که قطعاً صحیح است؛ چون این مصالحه کرده یا اسقاط کرده با عوض.

اما اگر علم نداشته باشد چطور؟

می فرماید اگر علم نداشته باشد اسقاط مع العوضش نافذ است در صورتی که تصریح به عموم بکند که بگوید من خیار غبنم را ساقط کردم، هر چقدر که غبنم باشد، از یک قران تا ۲۰۰ میلیارد. خوب اگر اینطور بگوید و اسقاط خیار غبنش با معاوضه باشد اینجا هم خیار غبن ساقط می شود و فرقی نمی‌کند که این اسقاط مع العوض باشد یا اسقاط بلاعوض باشد.

فتلخص مما ذکرنا که این فرمایش مرحوم شیخ انصاری این شد که سقوط خیار بالتصرف در جایی است که بعد از علم به غبن باشد. اسقاط خیار بعد از عقد را فرمود فرقی نمی کند، اگر بگوییم قبل از آنی که علم پیدا بکند، اسقاط بکند مجاناً گیری ندارد. بعد از آنکه علم پیدا کرد اگر بخواهد اسقاط بکند با پولی، شیخ می‌فرماید یا باید آن غبن را بداند یا اگر نمی داند تصریح بکند به عموم غبن از یک قران تا ۲۰۰ میلیارد، هر چقدر غبن من هست من این خیار را اسقاط کردم. اینها فرمایشات شیخ است تأمل بفرمایید.

و للکلام تتمه ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *