بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه۴/۱۰/۹۸ (جلسه۵۴)
کلام در این بود که مبدا خیار حیوان آیا از حین تفرق است یا نه از زمان عقد است؟ مرحوم شیخ فرمود از زمان عقد است. اگر کسی بیاید بگوید از زمان عقد است؛ خب لازم می آید اجتماع مثلین یا اجتماع سببین بر مسبب واحد بشود.چرا؟چون اگر گفتید خیار حیوان و خیار حیوان دو تا خیار است، این می شود اجتماع مثلین می شود و توارد دو علت بر یک معلول محال است.و
مرحوم شیخ اعظم در جواب از این اشکال غرمود اگر خیار مجلس و خیار حیوان دو ماهیت باشد، این چه اشکالی دارد و اجتماع مثلین نمی شود مثل این می ماند که الان هم نماز ظهر واجب است و هم نماز عصر.اگر نه یک حقیقت باشد این اسباب، اسباب نیست ، معرفات هستند و اگر معرف نباشند و سبب باشند، سبب؛ ملتزم می شویم تاثیرش در صورتی است که شی دیگری مسبوق نشود و الا این خیار مستند بر هر دو است و دو علت نمی شود و در واقع مجموع دوتا علت می شود ، مثل این که در یک زمان هم خورشید طلوع کرد و هم لامپ روشن شد خب این نور مستند به هر دو است.
ما در اینجا عرض کردیم که باید ببینم دو خیار است یا یک خیار است از روایات یک خیار بیشتر استفاده نمی شود. آن روایتی که توهم می شود که دو خیار است آن روایت( المتبایعان بالخیار ما لم یفترقا و صاحب الحیوان بالخیار )است، این روایت است که دلالت می کند دو تا است و کسی توهم می کند که دو تا است این متبایعان اطلاق دارد صاحب الحیوان هم اطلاق دارد و لکن گفتیم که در ظهور عرفی و ارتکاز علما وقت یک وقت بگویند همه مردم باید با شناسنامه بیایند اما روستا نشین ها با کارت روستایی بیایند کافی است خب این با کارت روستایی بیاید کافی است نه اینکه روستا نشین ها هم باید شناسنامه بیارند هم کارت را بیارند. این ظاهرش تنویع است یعنی آن نوع،این حکمش این نوع است آن نوع دیگر و یکخیار بیشتر نیست منتهی یک خیار برای حیوان سه روز است برای غیر حیوان تا زمان افتراق است . یعنی در واقع این روایات در بیان ثبوت خیار حیوان نیست بلکه در بیان انتهای غایت است که غایت این خیار چه زمانی است؟ غایت خیار صاحب الحیوان سه روز است و غیر صاحب حیوان تا اقتضاء مجلس است و لذا دو تا نیست.
شاگرد:..
استاد: اصلا تعبیر خیار مجلس غلط است و دو خیار نیست . اسم را فقها گذاشتند خیار مجلس و خیار حیوان . یک خیار است منتهی صاحب الحیوان سه روز خیار دارد غیر صاحب حیوان تا زمان انقضاء مجلس است نه اینکه دو خیار است تا شما بگویید که باید صاحب حیوان خیار مجلس داشته باشد و اصلا این حرف غلط است . دوتا خیار نداریم.
پس عرض کردیم این نزاع غلط است و دو تا خیار نداریم.حالا اگر لو فرض کسی گفت دو تا خیار داریم، گفت البیعان بالخیار اطلاق دارد و صاحب الیحوان بالخیار هم.اگر روایت اینطور بود که البیعان بالخیار مالم یفترقا و صاحب الحیوان بالخیار این خوب بود ولی صاحب الحیوان ثلاث مثل روز واضح است که این دربیان امد خیار است نه اینکه یک خیار دارد.حال اگر کسی گفت دوتا خیار است؛ یک خیار مجلس است و یک خیار حیوان است. از کجا بفهمیم دوماهیت است یا یک ماهیت؟ این بحث، بحث مهمی است در فقه خیلی فروع دارد که مبتنی بر این است که آیا گفتیم دوخیار است آیا دو ماهیت و طبیعت است یا یک طبیعت؟ از کجا تشخیص بدهیم؟ثمره این مثلا در باب حج،اگر یک کسی شک داشته که مستطیع هست یا نیست؟ حالا فحص کرد یا فحص نکرد وگفت فأما لا یعلمون؛ رفت قصد حج استحبابی کرد، بعد منکشف شد که این مستطیع بوده است میگوییم مجزی است چرا؟ چون حجه الاسلام با حج استحبابی یک طبیعت است و این طبیعت در صورت استطاعت واجب است و در غیر استطاعت مستحب است. یا مثلا یک کسی الان رفت نماز جماعت و نماز خواند و قصد نماز جماعت کرد و انکشف که امام جماعت فاسق بوده است خب مرحوم آقای خویی می فرماید که این نمازش صحیح است ولی جماعتش باطل است چرا؟ بخاطر اینکه نماز جماعت و نماز فرادا یک طبیعت است منتهی نماز جماعت حمد ندارد نماز فرادا حمد دارد و دو طبیعت نیست.
شاگرد:..
استاد:حدیث لاتعاد شاملش می شود چون خیال می کرد که امام جماعت عادل است و معذور بوده است و ترک قرائت عن عذر داخل حدیث لا تعاد است.
یا مثلا مسئله ای که چند سال پیش اتفاق افتاده بود که گفتند اذان صبح را یک ربع زودتر می گویند.بعد مردم به حیث و بیث افتادند که تکلیف ماه رمضان چه می شود؟باید نماز ها را قضا کرد؟ مرحوم آقای تبریزی شیخ الاستاد می فرماید: نه، یک نماز قضا بخوانید کافی است چرا؟ چون هر روزی اتوماتیک می شود قضای دیروز ، روز دوم می شود قضای روز اول، روز سوم قضای روز دوم.می فرمایند ما که قصد ادا کرده ایم؟ ادا و قضا یک طبیعت است دو طبیعت نیست، اشتباه کرده اید و خیال کرده اید وقت داخل شده و قصد ادا کرده اید. بعضی ها شاید فکر کنند که ، یک طبیعت یا دو طبیعت این چه اثری دارد که دارند بحث می کنند؟این حرفای فنی چی هست؟ اگر شک کردیم یک طبیعت است یا دو طبیعت است یا دو طبیعت است مقتضای قاعده چگونه است؟ در اینجا اگر خیار حیوان و خیار مجلس گفتیم در واقع صاحب حیوان دوتا خیار دارد ، این دو ماهیت است یا یک ماهیت است. بعضی گفتند یک ماهیت است چون خیار ملک عقد فسخ است ملک عقد فسخ که دو گونه نمی شود. می گوییم که نماز ظهر و عصر چطور دو گونه است آن هم همینطور است. نماز ادا و قضا مثلا چطور دو گونه است این هم مثا آن.حج عمره ی مفرده با عمره تمتع چطور دو گونه است. با ایم که اعمال همه اش یکی است، این چگونه دو طبیعت است ؟ و اگر شک بکنیم آیا کمقتضای قاعده یک طبیعت است یا دو طبیعت.بله یک جاهایی است که یقین داریم دو طبیعت است.مثل نافله و فریضه، مثل ظهر و عصر، مغرب و عشاء، این ها دو طبیعت است چون از روایاتی که داریم که مثلا نافله ظهر وقتش قبل از نماز ظهر است ، نافله ی عصر وقتش قبل از نماز عصر است .یک کسی که اشتباها عصر نیت کرده است ولی ظهر نخوانده است، من قدّم نافله را بر فریضه، این نافله است. این ها قرینه است که یک طبیعت است و اگر دوتا طبیعت بود یعنی چه که این نماز نافله وقتش قبل است یعنی چه؟ ظهر که می شود چهار رکعت نماز ظهر است هشت رکعت نافله که می شود دوازده رکعت که هشت رکعت مستحب است چهار رکعت هم واجب است.این روایات دلالت می کند دو طبیعت است .یک جاهایی است که نه ظهور خطابات این است که یک طبیعت است مثل همین لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا. حج البیت برای کسی است که مستطیع بشود . البیعان بالخیار ما لم یفترقا و صاحب الحیوان بالخیار این متفاهم عرفی از خطابات این است که یک طبیعت است و خیار دارد چون خیار در سیره ی عقلا دوتا طبیعت نیست، اسبابش متعدد است ، مثل بول است موضوع دوتا طبیعت نیس، وضویی که از بول واجب شده است یا از ریح واجب شده ، موضوع یک طبیعت است ولی اسبابش دوتا است بخلاف غسل، غسل جنابت با غسل حیض دو طبیعت است یکی نیست .به همبن جهت کسی روز چهارشنبه جنب بود و حواسش هم نبود جنب بوده و قصد غسل جمعه کرد، این غسلش باطل است چرا؟ چون غسل جمعه آن موقع مشروع نبوده،و غسل جنابت را هم که قصد نکرده است .این مثل این می ماند که میخواسته برود حج رفته است زیارت حضرت رضا، ولو اعمال حج را آن جا به جا بیاورد.پس در ما نحن فیه این خیار در سیره ی عقلا دو خیار نیست، دو ماهیت نیست، یک طبیعت است. بله شارع ممکن است بگوید من دوتا ماهیت جعل می کنم، این دلیل می خواهد که دلیل نداریم. حالا اگر یک جایی مثل ادا و قضا که نه سیره عقلا بود نه دلیلی داشتیم که ادا و قضا یک طبیعت است یا دو طبیعت است، شک بکنیم مقتضای قاعده این است که دو طبیعت است و مقتضای اصل عملی این است دوتا طبیعت است نه یک طبیعت.این بخاطر اینکه من نمی دانم وجوب تعلق گرفته به عنوان نماز ادا، به عنوان نماز قضا، یا وجوب تعلق گرفته به طبیعی صلاه. این قصد فرق می کند .اگر نمی دانم نماز با قصد واجب است یا طبیعی نماز واجب است نه اینکه نماز با قصد درواقع می شود دوران بین اقل و اکثر و برائت از اکثر جاری می شود نه ، نماز خودش وجود ندارد،تبایع نمی دانم امر رفته روی این یا رفته بر روی دیگر، یا نه امر رفته بر روی چهار رکعت، دو رکعت نماز قضا صبح یا دو رکعت نماز صبح ادا. حالا این که جای اصل برائت است یا نه قعلا وارد نمی شویم چون یک شبهه دارد.
خب در ما نحن فیه دو خیار نیست یک ماهیت است خی وقتی یک ماهیت شد دوتا خیار جعل کرده است ، یک خیار مجلس یک خیار حیوان ، اینجا می شود اجتماع مثلین چون دو خیار است. خب اجتماع مثلین که اشکالی ندارد. می گویند لغو است. دو تا خیار شارع برای چه جعل کرده است؟ جعل دو تا خیار برای چه؟ این لغو است. لغو را جوابش را دادیم و گفتیم معونه زائد ندارد ، چه فرقی می کند که این خیار از زمان تفرق جعل بکند یا از زمان عقد جعل بکند چون اطلاق معونه زائد ندارد اینجا نمی شود گفت خلاف ظاهر استکه بعد ما به ظهور خطاب اخذ کنیم. حال اگر کسی گفت: نه، اجتماع مثلین است. می گوییم چه اشکالی دارد؟ دوتا وجود از یک خیار است چون احکام شرعی استحاله نیست غیر محذور لغویت، محذور دیگری نیست. بعضی ها گفته اند : لغو هم نیست چون اثر دارد. چرا اثر دارد؟ چون ممکن است این آقا خیار مجلسش را اسقلط بکند ولی خیار حیوانش را اسقاط نکند.این هم خودش دیوانه است اگر بایع باشد، هم مشتری دیوانه است، اگر این مشتری باشد هم خودش دیوانه است هم بایع. بایع می گوید من خیار مجلسم را اسقاط کردم ، مشتری بگوید این به چه درد می خورد؟برای چه اسقاط می کند؟ چه اثری دارد؟ میگویند دو تا خیار اجتماع مثلین اشکال ندارد و لغو نمی شود چون یکی را اسقاط می کند. خب این دور است و اسقاط چه اثری دارد.
شاگرد:..
استاد: از اول شرط اسقاط بکنید این چه اثری دارد؟
شاگرد:..
استاد:چه اثری دارد؟ وقتی خیار حیوان با خیار مجلس یکی است همه ی آن آثار را دارد. مثل این می ماند که یکی بیاید بگوید من این رسائل های قدیمی را ،دیگر سر درس نمی آورم. می گویند حالا برای من چه فرق می کند که تو رسائل قدیمی سر درس بیاوری یا رسائل جدید .
شاگرد:..
استاد: خب اگر او آگاه به احکام نباشد که ممکن است نداند دو خیار دارد. کلام این است چه اثری این اسقاط دارد.لذا این حرف غلط است که بگوییم جعل خیار حیوان و جعل خیار مجلس اشکال ندارد اثرش هم این است که می توانیم یکی را ساقط کنیم. خب کلام در این است که اگر یکی را ساقط کنیم چه اثری دارد.
شاگرد:..
استاد:کلام این است که در زمان مشترک…
شاگرد:..
استاد:آن در واقع باید بگوییم خیار مجلس در جایی است که در معامله شرط سقوط باشد چون در آن جا باز لغو می شود.
شاگرد:..
استاد:خب خیار حیوان را اسقاط کند لغو است. خب اسقاط نکند.
شاگرد:..
استاد: چون طبیعی معونه زائد ندارد اشکال ندارد . درما نحن فیه باید یک داعی عقلایی باشد و اثر خاصی داشته باشد تا بگوید من اسقاط می کنم.
شاگرد:..
استاد:آن لغویت است .باز هشتاد درصدش لغو است منتهی اطلاق اشکال ندارد.
پس بنابراین اگر واقعا (با غمض ازمطلب ما) بخواهد دو خیار را جعل کند اطلاق خیار حیوان لغو است اما این که این ها موثرات نیستند و معرفات هستند این یعنی چه؟آقای نائینی اشکال کرده است چون می فرماید اگر گفتید که این ها علت و معلول نیستند چون خیار مجلس علتش خداوند است شارع مقدس است احکام علت فاعلی اش شارع مقدس است اما اینطور نیست که از مجلس خیار دربیاید.لذا این یعنی چه که مجلس موثر نیست و معرف است؟یعنی مشیر به چه چیزی است؟مشیر به این است که یعنی فلان چیز مشیر به چیزی است؛ یعنی علت فلان چیز است؟علت خداوند سبحان است. اگر هم بگوییم مقصود ما از این موثرات، یعنی موضوع. یعنی معلوم می شود که امام می فرماید :خیار مجلس دارید؛ مجلس موضوع نیست، این مشیر است.می گوییم ظاهر این است که خود این موضوع است و چه اشکال دارد.
و این یک بحثی است که آیا دو تا جعل که در بعضی از موارد با هم دیگر تلاقی می کنند ، دو جعل اشکال دارند؟ مثلا یک خطابی می فرماید: أکرم العلما، یک خطابی می فرماید:أکرم الهاشمیین، عالم هاشمی الان چند وجود دارد؟ دو وجود دارد یک وجود از ناحیه أکرم العلما و یک وجوب از ناحیه هاشمیین .این اشکال دارد؟ نه، اگر یک موضوعی، موجب دو حکم بشود، بخاطر اینکه دو عنوان موضوع براو منطبق است و آن عناوین هم مشیر نیستند و خودشان موضوعیت دارند اشکال دارد؟ در صورتی که بین خطاب عام من وجه باشد اشکال ندارد و هیچ کس نیامده تا بگوید أکرم العلما و هاشمیین اشکال دارد.اگر بین دوتا موضوع عام و خاص مطلق باشد ،این عرفی نیست که شارع بفرماید: أکرم العما و بفرماید :أکرم العلما العدول. یک وجوب برای علمای عدول جعل بکند و یک وجوب برای علما جعل بکند.
شاگرد:…
استاد: او دو تا نماز آیات باید بخواند. کلام در این است که یک وجوب که یک اکرام بکند کافی است. اگر بگوید من یک وجوب برای علما جعل کرده ام و یک وجوب هم برای اکرام علمای عدول، اگر به این معنا باشد که علمای عادل دو تا وجوب اکرام دارد؛ خوب است ولی اگر عالم عادل هم با یک اکرام و عذاب هم تشدید نمی شود . این عرفیت دارد یا ندارد؟ این عرفیت ندارد اما اگر در یک جایی بالخصوص باشد و بفرماید: لا تشرب الخمر، لا تشرب الخمر، دوتا حرمت برای یک موضوع ، این که قطعا عرفی نیست. اشکال استحاله عقلی ندارد ولی این عرفی نیست و مسهجن است و در مقام صغرای این کبرا است و شارع بخواهد یک خیاری جعل کند برای این مجلس، و یک خیاری هم برای حیوان جعل کند و مبدأش هم یکی باشد؛ این دو تا جعلش لغو است و عام خاص مطلق می شود و عام و خاص مطلق جعلش لغو است . این در بحث تجری اثر عملی دارد اینکه آیا شارع می تواند دو حکی جعل بکند که موضوعاتش متفاوت هستند ، این چه اثری دارد؟ عرفیت دارد یا نه؟ این از این جهت اثر دارد که اگر یک خطابی آمد که أکرم العلما یک خطابی هم آمد أکرم العماءالعدول، این در مقام ثبوت دوتا وجوب است؟ یا نه در مقام ثبوت یه وجوب است (برای تمام علما). منتهی در مقام اثبات یک وقتی نصفش را ذکر کرده یک وقتی کلش را. اینها باز در باب تجری و مواردی در باب قطع اثر دارد که آیا این قابل جعل است یا نیست؟
بنابراین این حرف این ها که موثرات باشند یا قید بزنیم؟ این حرف ها غلط است. بله، اگر این مستدل که ظاهر کلامش هست بخواهد برهان عقلی بیاورد برای اینکه دو خیار محال است؛ برهان عقلی جواب دارد و ما ملتزم می شویم که این ها مشیر است . برهان عقلی نیست ولی به این ارتکاز هایی که عرض کردم این دوتا خیار جعل بکند، یکی خیار مجلس یکی خیار حیوان و این ها هر دوتا یکی باشد، عام خاص مطلق باشد،این مستمکن است عرفا و خلاف ظاهر است . لذا باید از ظاهرش رفع ید بکنیم و حمل بکنیم بر این که یک خیار است منتهی در زمان برای حیوان سه روز، و ئر غیر حیوان هم تا زمان انقضا.
حالا ما اگر گفتیم که مبدا خیار حیوان زمان عقد است نه زمان تفرق،نه انقضاء مجلس. زمان عقد می آید؟ یا زمان ملک می آید ؟یا یک قول ثالث است که مرحوم آقای خویی اختیار کرده است؟ اگر کسی بگوید در زمان عقد می آید یک اثر دارد. اثرش چه هست؟ اثرش این است که اگر عقد سلم کرد، قبل از آنی که قبض بکند آیا این خیار دارد یا ندارد؟قبض ثمن نکرده است، حیوانی را به سلم فروخته ولی بایع ،قبض ثمن نکرده است. مشتری خیار حیوان دارد؟ یا نه؟ شیخ اعظم می فرماید اگر گفتیم خیار حیوان دارد، بله. اگر گفتیم نه ، خیار حیوان در زمان ملک می آید ، وقتی بایع ثمن را قبض کرد مشتری خیار حیوان پیدا می کند. یا در بیع فضولی، خیار حیوان چه موقع می آید؟ اگر کسی حیوانی را فضولا فروخته است،خیار حیوان چه موقع می آید؟ زمان اجازه یا زمان عقد؟ اگر کسی بگوید خیار حیوان در بیع فضولی باید ببینیم که اجازه ناقله است یا کاشفه است، اگر اجازه ناقله است در زمان ناقله می آید.چرا؟اگر بگوییم کاشف است ، دو صورت دارد : کشف حقیقی و کشف انقلابی یا حکمی. اگر کشف حقیقی باشد خیار حیوان چه زمان می آید؟از زمان عقد. چون وقتی اجازه می دهد، کشف می شود که از اول این ملک بوده است و اگر گفتیم کشف انقلابی یا کشف حکمی است از زمانی که اجازه می دهد، خیار حیوان می آید. چون در ست است که آثار از زمان عقد بار می شود ولی ملکیت از زمان اجازه می آید ،ولی ملکیت از چهار روز پیش.
مرحوم آقای خویی می فرماید یک قول سومی را مبنا میگیرد، اصلا ما دلیل نداریم که خیار حیوان در عقد فضولی با عقد می آید چرا؟ چون تعبیر بیّع است ، متبایع است، مشتری است، صاحب الحیوان است ، خب این کی بیّع می شود؟ کی مشتری می شود؟ وقتی که اجازه بدهد وقتی اجازه ندهد عقد به من مستند نیست، من کی می شوم بایع حیوان ،کی مشتری حیوان، تا وقتی که اجازه بدهم، تا وقتی اجازه ندهم این عقد به من مستند نیست.لذا حتی اگر بگوییم حکم عقد کافی است؛مقام اثتبات ضیق است.ما دلیلی نداریم که بفرماید: که به مجرد عقد می آید ولو فضولا، تا بگویید این لغو است و اثر ندارد.چون اصلا اینکه خیار در عناوینی که در روایات وارد شده، متبایعان است،صاحب الحیوان است، مشتری است، لذا می فرماید ما باید فرق بگذاریم بین عقد سلم وبین عقد فضولی. در عقد فضولی بعد از اجازه می آید ولی در عقد سلم از اول ، قبل از اینکه قبص بشود ، روایت شاملش می شود. منتهی در خیار مجلس گذشت که مادر صورتی می توانیم بگوییم خیار در زمان عقد قبل از ملک می آید که اثر داشته باشد که أوفوا بالعقود، وجوب وفای تکلیفی است و قبض تکلیفا باید بشود ، این خوب است چون خیار نفی می کند و لازم نیست تکلیفا قبض بشود. ولی اگر بخواهد این خیار وجوب تکلیفی نباشد،یک اثری باید داشته باشد وگرنه لغو می شود که مفصل در خیار مجلس گذشته است.
بعد مرحوم شیخ اعظم این مسئله را شروع می کند که این خیار حیوان سه روز است، آیا شب ها هم داخل است یا نه؟ می فرماید : دو شب وسط داخل اس( شب دوم و سوم)، اما شب روز سوم یا شبی که فرداش روز اول اس، داخل است یا نیست؟ شیخ می فرماید : یوم به معنای مجموع لیل و نهار نیست، یوم ظهورش در نهار است و به همین جهت میگویند اگر کسی بخواهد قصد ده روز کند؛مرحوم آقای خویی می فرماید : قصد ده روز،اگر یک کسی موقع طلوع شمس، مثلا امروز وارد قم بشود ،شب یازدهم لازم نیست بماندو اذان مغرب روز دهم می تواند برود ولی لیالی وسط داخل است ، نه از این باب که معنای یوم مجموع ۲۴ ساعت است، از این باب است که ظاهر این که به کسی می گویند تا سه روز شما اینجا بمان، بعد ببنیم شب صاحب خانه دید در خانه است،چرا در خانه ای؟ میگوید کجا بروم. میگوید من مستاجر آورده ام. می گوید : خوت گفته ای تا سه روز.جواب می دهد من گفتم سه روز نگفتم سه روز و سه شب. میگوید خب ظهور سه روز،سه روز مستمر نه اینکه شب ها بروم جای دیگر. این دلیل می خواهد. ظاهر این أیام در استمرار است به همین جهت می گویند مسافری که قصد ده روز کرده شب ها نمی تواند بیرون برود. چون همه ی ده روز نیست ولو یوم برای نهار است، یوم برای لیل نیست ولی در عین حال چون استمرار است اگر شب ها بیرون برود، قصد اقامت شکسته می شود و نمازش را باید شکسته بخواند.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی أعدائهم أجمعین