متن فقه ، جلسه ۹۴ ، دوشنبه ۳۱ شهریور ۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

جلسه ۹۴ (دوشنبه ۳۱/۶/۱۳۹۹)

کلام در خیار غبن بود. مرحوم شیخ ره فرمود علامه ره در تذکره به آیه شریفه تجاره عن تراض استدلال فرموده که آن را رد کرد. بعد فرمود اولی این بود که استدلال می فرمود به لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل. که این را هم شیخ قبول نکرد. بعد فرمود روایاتی که در تلقی رکبان وارد شده، پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین حکم به خیار فرموده و این را هم رد کرد و فرمود در کتب معتبره ی ما این روایت نیامده.

استدلال به روایت لا ضرر

بعد فرمود اقوی ما یستدل به علی خیار الغبن، روایت شریفه ی لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام است چون مفاد این روایت شریفه این است که خداوند سبحان، حکمی را که ضرری باشد جعل نفرموده و اضرار به دیگران را اجازه نفرموده و تصرّفی که لازمه اش اضرار به دیگران باشد، آن تصرف را امضاء نفرموده. اگر ما بگوییم در معامله غبنی، مغبون ملزم است به وفاء و خیار ندارد با این که جنس را گران خریده، ضرر بر مغبون است و چنین حکمی را شارع امضاء نفرموده.

بعد می فرماید و لذا این لا ضرر مختص به خیار غبن نیست و هر معامله ای که از عدم خیار، ضرر لازم آید، تمام آنها را خیاری می کند و متزلزل می کند و الزام را در آنها از بین می برد.

دو اشکال شیخ اعظم ره به این استدلال

شیخ ره به استدلال به این روایت دو اشکال می کند:

یک اشکال این است که ما می گوییم که اگر مغبون ملزم باشد به وفاء به این معامله و معامله خیاری نشود و جواز فسخ نداشته باشد و متزلزل نشود، می شود ضرری. شیخ می فرماید رفع ضرر منحصر نیست به خیار. یک راه دیگر هم دارد. آن راه دیگر این است که بگوییم مغبون، جائز است که کل معامله را امضاء کند و فسخ نکند یا همان مقداری را که ضرری است فسخ نکند. یعنی مثلا اگر یک جنس هزار تومانی را به هزار و پانصد تومان خریده ، به اندازه هزار تومان که ضرری نیست. می تواند به اندازه پانصد تومان را فسخ بکند. به این هم ضرر مرتفع می شود. چه کسی گفته وقتی ضرر به این راه هم مرتفع می شود، لا ضرر خیار درست می کند؟

یا نه، احتمال دیگر این است که شارع اینطور رفع ضرر بفرماید که غابن موظف است که مازاد را برگرداند. مثلا اگر یک جنس هزار تومانی را به هزار و پانصد تومان فروخته، باید غابن پانصد تومان را برگرداند. با این که سه راه وجود دارد از کجا می گویید خیار؟

این هم یک مطلب مهمی هست که آقای صدر و دیگران این اشتباه را کرده اند و این مطلب را در فرمایشات شیخ ره در ذهن ما نبود. ولی این اشکال را به آقای صدر و صانعی و دیگرانی که فقه جدید آورده بودند، می کردیم. مثلا اگر یک زنی شوهرش بد اخلاق است، دلیل ندارد که حق داشته باشد زن یا حاکم که او را طلاق دهد؟ چه ولایتی دارد که طلاقش بدهد؟

آقای صدر می فرماید شوهرش بد اخلاق است و بقاءء این زوجیت ضرری است بر این زوجه؟ لا ضرر و لا ضرار می گوید این زوجیت را بر می دارم. از این طرف چون از خارج می دانیم که زوجیت بدون طلاق برداشته نمی شود و خود زن حق ندارد، حاکم شرع ولایت دارد بر طلاق و ولایت حاکم شرع را بر طلاق را اینطور درست می کند.

ما آنجا اشکال می کردیم که این زن می تواند از این خانه بیرون ببرد یا حاکم شرع این مرد را زندان کند یا این زوجیت باشد و به وجهی رفع ضرر کند. وقتی چند راه وجود دارد به چه دلیل می گویید حاکم ولایت دارد؟

اما این که می گویید ما از خارج می دانیم. خوب اگر از خارج می دانید این داخل در آن کبری می شود که هرگاه اطلاق بخواهد یک فردی را شامل بشود که از شمولش لازم می آید ثبوت حکم دیگر یا عدم ثبوت حکم دیگر، گفته اند اینجا اطلاق منعقد نمی شود. مثلا اطلاقات آیات شریفه «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ» یا «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکین» را کسی بگوید اطلاق دارد و جهاد ابتدائی در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام را هم شامل می شود! این حرف غلط است به خاطر این که می گوییم اگر جهاد ابتدائی زمان غیبت را هم شامل می شود ، جهاد، فرمانده می خواهد و بدون فرمانده که نمی شود. فرمانده اش چه کسی باشد؟

اگر بگویید چون جهاد فرمانده می خواهد، فرمانده اش می شود فقیه و حاکم شرع ولایت دارد بر جهاد.

می گوییم به چه دلیل؟ چون اصل، عدم ولایت حاکم شرع است.

می گوید دلیلش همین است دیگر چون جهاد که بدون فرمانده نمی شود. قدر متیقن از آن همین است.

خوب می گوییم شاید چون جهاد بدون فرمانده نمی شود و فرمانده در زمان غیبت معلوم نیست کیست، خودش قرینه می شود که اطلاق شاملش نمی شود. نه این که او قرینه می شود بر این که این فرمانده است. لذا اگر کسی بخواهد جهاد ابتدائی را در زمان غیبت تصحیح کند کما این که آقای خوئی ره فرموده الزامش برداشته شده ولی اصل جواز و استحبابش هست این اشکال به آقای خوئی وارد است و فکر نمی کنم که ایشان و امثال ایشان بتوانند از این اشکال جواب بدهند.

خوب در بحث طلاق هم همینطور است. همینکه لا ضرر متوقف است بر این که حاکم ولایت بر طلاق داشته باشد و اصل، عدم ولایت حاکم است، الطلاق بید من أخذ بالساق، خوب لعل، خودش قرینه است که لاضرر در ما نحن فیه جاری نمی شود.

بله یک وقت اجماع داریم در مثل جائی که اذیت می کند، حاکم ولایت بر طلاق دارد. خوب اگر اجماع داشته باشیم که لاضرر دردی را درمان نمی کند و اگر اجماع نداشته باشیم که باز هم لا ضرر دردی را درمان نمی کند.

یا همین حرفی که بعضی در مورد فرزند خوانده گفته اند. فرزند از بهزیستی می گیرد و نسلشان و مالشان را خراب می کنند. اینها به خاطر این تبلیغات مسئولین است. بچه را می آورد و شناسنامه را به اسمش می کند. خوب اگر بچه نداری، اموالت را در راه خیر مصرف بکن، وصیت بکن. چرا بچه را می آوری؟ مَحرَم هم نمی تواند بکند. بعدا این پسر با زنش نامحرم است ولی همینطور می آید و می رود. یا دختر نسبت به خودش. بعد هم اسم این را می گذراند ایثار و خدمت. عزاداری در وقت کرونا، دسته، اسمش هلاکت است! اما این که نامحرم را بیاوری در خانه و پولت را به او بدهی، شناسنامه را به اسمش بکنی، احسان است! این ایثار است! بچه های بهزیستی را دولت جمع کند. مردم هم هر کسی پول دارد کمک کند. کجا در صدر اسلام  پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرموده بروید بچه های یتیم را بیاورید؟! تازه آنها بچه های شهید در جنگی بودند که در رکاب پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شهید شده بودند. خوب بله، این ها یتیم هستند و احسان به یتیم و کمک به یتیم خوب است. اینها جهالت است و تبلیغات بر علیه مذهب است که آن اسمش می شود ایثار و خدمت و اسم این می شود هلاکت و گناه. اینها از آفات آخر الزمان است.

پس در ما نحن فیه، اینجا شیخ ره همان مطلبی که در ذهن ما بود می فرماید که رفع ضرر به چند وجه ممکن است. می گوید اگر آن پسر خوانده را می آورد ، اگر محرم نشود و این خرجها نشود، حرجی می شود. آخر اینقدر انسان باید بی سواد باشد؟ این مثل همان قضیه ای می شود که گفته اند یک گربه ای می آمد خانه ی طلبه ای و گوشت های او را می خورد. بعد یک روز گفت تو هر چه بخوری چاق بشوی برای خودم هست. گوشتها را که حسابی خورد، یک روز گربه را گرفت و  رفت در بیابان تا از گرسنگی داشت می میرد. گفت الآن مضطر شدم به اکل محرم الاکل، گربه را کشت و خورد و گفت ما من محرّم الا و قد احله الاضطرار. خوب خداوند سبحان می فرماید تو غلط کردی که خودت را به اضطرار انداختی. اینجا هم خداوند سبحان می فرماید تو غلط کردی بچه را آوردی که حالا بگویی حرجی است. اینها می شوند قانون فقه و شرع!! و یک عده هم برای کسانی که این فتاوی را می دهند دلسوزی برایشان می کنند.

شیخ اعظم ره می فرماید رفع ضرر سه راه دارد. یک راه این است که خیار باشد. یک راه این است که خیار نباشد در کل، جواز فسخ باشد در همان مقداری که اضافه پول گرفته و به همان نسبت. منتها وقتی که فسخ کرد، غابن، خیار تبعض صفقه دارد. غابن می تواند فسخ بکند از باب خیار تبعض صفقه. راه سوم این است که اصلا حق فسخ ندارد. مغبون، غابن را الزام می کند که اضافه ی پول مرا بده. این سه راه. وقتی این سه راه وجود دارد، چه دلیلی دارد که لا ضرر، راه اول را ثابت کند؟ این دلیل می خواهد.

بعد می فرماید بعضی به این راه سوم اشکال کرده اند و گفته اند یعنی غابن یک مقدار پول را برگرداند بدون این که مغبون یک جزئی از این مبیع را برگرداند. یعنی یک طرفه برگرداند. شیخ می فرماید بعضی اشکال کرده اند که یک طرفه برگرداندن خلاف معاوضه است. بیع معاوضه و مبادله است. یعنی چیزی عوض چیزی، خوب این پولی که برگردانده باید عوضش هم برگردانده شود.

لذا گفته اند این در واقع از باب فسخ نیست بلکه هبه مستقله است. این مقدار هبه کند.

بعد شیخ می فرماید بنابر این قدر متیقن از خیار جائی است که غابن پول ندهد و اضافه را بر نگرداند و مغبون نتواند او را ملزم کند. در این صورت هست که حق فسخ دارد. اما اگر غابن پول بدهد دلیل ندارد که حق فسخ دارد چون مغبون پولش را می گیرد و رفع ضرر می شود.

تا اینجا فرمایش مرحوم شیخ اعظم ره.

اشکالات بر استدلال به لا ضرر

ما دیروز عرض کردیم به این لا ضرر اشکالاتی شده.

اشکال اول

یک اشکالش این است که لا ضرر، ممکن است نهی باشد و حرمت باشد. یعنی حرام است ضرر به دیگران. اگر حرمت تکلیفی باشد کما این که مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی می فرماید، در این صورت خیار از آن در نمی آید. یک گناهی او کرده. اما این که مراد نفی حکم ضرری باشد ثابت نیست چون ما عرض کردیم لا ضرر بین سه معنا و سه احتمال مردد است و مجمل می شود.

اشکال دوم

اشکال دیگری که به این استدلال کرده اند این است که فرموده اند اگر لا ضرر جاری شود این معامله می شود باطل نه این که این معامله صحیح باشد ولی حق فسخ داشته باشد؛ چون لا ضرر در واقع می فرماید حکم ضرری جعل نشده. این که این معامله لازم باشد و قابل فسخ باشد، این ضرری است. خوب صحتش را بر می دارد و این معامله می شود باطل. چه اشکال دارد؟ اما خیار از کجا؟

ممکن است کسی بگوید لاضرر امتنانی است و وقتی امتنانی است، اگر جواز فسخ بیاورد، خیلی امتنانی است. می گوید دلت می خواهد نگه دار و اگر دلت نمی خواهد پس بده.

این را جواب داده ایم- و در کلمات آقای صدر هست که این کلام ایشان، کلام خوبی است- آن این است که معنای امتنانی بودن این نیست که فوقش، امتنان بالاتر نباشد. مثلا یک شخصی مریض است. لا ضرر می گوید تو روزه نگیر و قضایش را بگیر. حالا یک کسی بگوید تو روزه نگیر. قضاء هم نگیر. چون لا ضرر امتنانی است و اگر این روزه واجب نباشد، قضایش هم واجب نباشد، امتن علی العباد است! خداوند سبحان می فرماید پس بگو اصلا خانواده اش هم روزه نگیرند تا بتوانند برایش به راحتی غذا درست کنند و پرستاریش بکنند و اگر او غذا می خورد، اینها هوس غذا نکنند! لا ضرر می فرماید من منت می گذارم اگر این معامله صحیح باشد و لازم باشد، ضرری است. رفع ضرر و امتنان، اصل صحت را هم که بردارد امتنان است، خیار را هم که ثابت کند، آن هم امتنان است. بله خیار، امتنانش بیشتر است. مگر در لا ضرر نوشته هست که باید آنی که أمتن است! نه. لا ضرر امتنانی است ولو این که فوق آن هم امتنان جا داشته باشد. به همین جهت اشکال کرده اند که لا ضرر صحت معامله را بر می دارد نه این که اثبات خیار می کند. و خیلی مماشات کنیم با این مطلبی که عرض کردیم، نهایتش این است که لا ضرر مجمل می شود که آیا صحت را برداشته یا خیار را؟ به قدر متیقنش باید اخذ بکنیم.

اشکال سوم

اشکال سومی که به لا ضرر وارد می شود این است که ما یک جواز حکمی داریم و یک خیار داریم، که خیار حقی است. لا ضرر می گوید این معامله جائز است و تو حق فسخ داری. اما تو خیار داری به این معنا که منتقل بشود به ورثه و اگر اسقاط کنی، خیارت از بین رفته باشد، این آثاری که بر حق بار است، اینها از لا ضرر در نمی آید. آنی که از لا ضرر در می آید – با غمض عین از اشکالات گذشته – قدر متیقنش  همین مقدار است که جواز حکمی داشته باشد نه جواز حقی که به ارث برسد و قابل اسقاط باشد و انتقال پیدا کند و بخواهد حقش را مصالحه کند و امثال ذلک.

فتلخص مما ذکرنا که این اشکالات به استدلال به لا ضرر وارد شده ببینیم آیا این اشکالات وارد هست یا وارد نیست و چه کار باید کرد و چه باید گفت؟

و للکلام تتمه ان شاء الله فردا

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *