اصول -متن درس ۸ بهمن ۹۲

بسم الله الرحمن الرحیم

استصحاب/ سه شنبه-۸/۹/۹۲

آخوند رحمه الله علیه ادعا فرمود که استصحاب در مطلق شک در مقتضی و شک در رافع هردو حجته و نقض هم اسناد داده شده به یقین به لحاظ استحکام یقین و هیچ ربطی به متیقن نداره آخر سر این اشکال رو به خودش کرد که خوب در آخر کلامش اگر قرار باشه نقض نسبت داده بشه به یقین به لحاظ خود استحکام یقین و آثار یقین باربشه اینکه در مانحن فیه خلاف مورد روایته بر مورد منطبق نمیشه درواقع در مورد آثار وضو را مرتب میکنه. حضرت فرمود اونارو ترتیب بده نه آثار یقین به وضو را بعد اینطور جواب داد که یقین مرآت أخذ شده حالیاً أخذ شده حالیاً لحاظ شده نه مستقلاً این فرمایشاتی بود که تا اینجا از مرحوم آقای آخوند(ره) در روزهای قبل ازش بیان کردیم وایرادها واشکالهایی براین مطالب هست بحث امروز ماانشالله درچندنکته واقع میشه نکته اولی درمورد این فرمایش آخر آخونده مرحوم آخوند درآخرکلامش فرمودمااین یقین راآلیاًلحاظ میکنیم فانیاً لحاظ میکنیم به آخوند آقا ضیا اشکال کرد که آقا اگر شما یقین را آنیاً لحاظ بکنی فانیاً لحاظ بکنی خودش مفروض نباشه موضوع نباشه این با صدر کلام شما متفاوت میشه بعد جواب میداد و اشکالاتی شد و اینا گذشت نکته اول تقریب دومی است که برای کلام مرحوم آقای آخوند رحمه الله علیه ما میخوایم عرض بکنیم مرحوم آقای آخوند ظاهراً مقصودش از اینکه فانیاً لحاظ میشه آلیاً لحاظ میشه و ملحوظ استقلالی نیست این نیست که یقین لحاظ نشه و نقض به یقین اسناد داده نشه این اصلاً مقصودش نیست مقصود مرحوم آخوند این است که وقتی که شارع میفرماید امام علیه السلام فرمود لا تنقض الیقین بالشک مراد استعمالی همین یقینه در کلام نقض به یقین نسبت داده شده مراد استعمالی همین یقینه منتها این یقین را که اسناد داده مراد جدیش این نیست مراد جدیش متیقنه نقض متیقن نکن نه نقض یقین نکن منتها نقض متیقن نکن مقصودش این نیست که یعنی نقض در کلام نسبت داده شده به متیقن و مراد استعمالی متیقنه تا بعد شما بفرمایید که آقا این تفاوت بین صدر وذیل کلامته این چه جوری میشه بعد برید تواون وادیا این اصلش غلطه مقصود ایشون این است که یقین اسناد داده شده نقض اسناد داده شده به یقین مراد استعمالی خود یقینه ولی مراد جدی نقض متیقنه ترتیب آثار متیقنه وقتی که میگید زید کثیر الرماد این کنایه است در کنایه مطلب همینطوره مدلول استعمالی بجای خودشه کثیرالرماد در معنای جود و سخاوت استعمال نشده که بشه مجاز زیدکثیرالرماد کثیر الرماد در معنای خودش استعمال شده حقیقی خودش مستعمل فیه مدلول حقیقی است منتها در کنایه دو جوره یه وقت ممکنه هم مراد استعمالی مراد جدیه هم یه معنای دیگری در کنارش مراد جدیه اما یه وقت هست که در کنایه نه مراداستعمالی اصلا مراد جدی نیست مراد جدی همون مدلول کناییه الان وقتی کسی میگه زید کثیر الرماد خوب کثیرالرمادکه الان که خاکستر تو خونه ها نیست الان چه میدانم اجاق گاز است و برق است و چه میدانم انرژی خورشید است و چه میدانم باد است خوب این پس کثیرالرماد اگر مراد جدی باشه اصلا این کذبه دروغه این قطعا مراد جدیش اصلا کثیرالرماد نیست مراد جدیش این است که این مهمان نوازه و جود وسخاوت داره این مراد جدی ربطی به مراد استعمالی و مدلول کلام واسناد نداره فرق بین مجاز وکنایه همینه در مجاز لفظ بر معنای مجازی استعمال میشه در کنایه لفظ در معنای مجازی استعمال نمیشه لفظ در معنای خودش استعمال میشه مدلول کنایی مراد جدیه حالا یه وقت هست مدلول مراد جدی دو چیزه هم خودش هم مدلول کنایی یه وقت هست نه اصلا این مراد استعمالی خودش مرادجدی نیست مراد جدی همون مدلول کناییه لذا مطلقه یعنی در مقام اسناد کلامی و در مقام مدلول استعمالی لفظ استعمال شده در خود این یقین اسناد نقض به یقینه به لحاظ استحکامش مرادجدی ترتیب آثار متیقنه و این یه مطلبی است که در ما نحن فیه مرحوم حاج شیخ اصفهانی قدس الله روحه به این مطلب اشاره فرموده توضیح فرموده آقای صدرم داره منتها مرحوم حاج شیخ اصفهانی خیلی مفصل تر و بحساب واضحتر فرمایشش هست حالا به فهم قاصر ما حاج شیخ بیشتر نقل کرده ایشون حالا اما ظاهرا شاید مطلبش کمتر باشه حالا این مهم نیست درمانحن فیه مقصودآخوند اینه ممکن کسی بگه آقایعنی چه علم غیب داری این خلاف ظاهره میگیم علم غیب نداریم خلاف ظاهرم نیست این اولا یک کلمه کنایه خودآقای آخونددرکلامش در همین کفایه داره این کنایه ممکنه شما بگید آقا این کنایه مقصودش همون فانی و ایناست میگیم در شرح رسایل مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه که اگر مراجعه بکنید که قطعا باید مراجعه بکنید چنانچه ما باید مراجعه بکنیم شمام باید مراجعه بکنید اونجا اول همین رو میفرماید که نقض اسناد داده شده به یقین منتها یقین فانیاً لحاظ شده آلیاً لحاظ شده ملحوظ استقلالی نیست همه اینا رو که تمام میکنه بعد در آخر صفحه ای که میاد اینور صفحه میفرماید و بعباره اخری بعد که بعباره اخری مینویس میفرماید اونجا مرحوم آقا آخوند قدس الله نوره قدس الله مزجعه میفرماید این مراد ما ازاینکه مثلا این فانیاً لحاظ شده مرآتاً لحاظ شده یعنی مدلول کناییه این کلام یک لازم داره که لازمشم اینست که نقض یقین به شک نکن مراد استعمالی اسناد نقض است به خود یقین و اصلا کاری به متیقن نداره ولی مرادجدی این نیست مراد جدی انتقال به منظور نظر آخوند این است که امام علیه سلام که فرموده مقصودش اینست که به منظور این زراره و امثال زراره ملتفت بشن یعنی آثار متیقن را بار بکن لذا هیچ تفاوتی بین صدر و ذیل فرمایش آخوند نیست احتیاجیم ما نداریم عرضم به حضور شما که ما حمل بکنیم کلام رابر این معنایی که آقا ضیا کرده و بعد اشکال بکنیم. سوال:ببخشید لحاظ یقین شده یا نشده؟ جواب: شده در خطا مراد استعمال مثل اکرم العلما، اکرم العلما مراد جدی علمای عدوله ولی مراد استعمالی که عامه بهمین جهت میگیم مجاز نیست. آقای صدر یه کلمه داره که… (سوالی شد که قابل شنیدن نبود) جواب: نه نمیاد چونکه این مراد استعمالی اینه میگه که مراد جدی مدلول آثارچیز را منظور را متیقن را بار بکن منتها در جایی که یقین داری. سوال:کنایه در لفظ یقینه یا در اسناد نقض به یقینه؟ کنایه در کدومه؟ اینکه میگیم کنایه محق شده مرادجدیه این مراد جدی چی؟ لفظ یقین یا مراد جدی اسناد نقض به یقین چونکه اگه بگیم خود یقینه دوباره اشکالات برمیگرده چونکه نقض به یقین… اینکه من سکوت میکنم نه اینکه بحساب فرمایش شما جواب نداره این سکوت من درواقع میگن این سکوت از صدتا دعوا بدتره برا اینه وقتی که میگیم اکرم العلما مراد جدی علمای عدول است از این علما مراد علمای عدول است یا از اکرم؟!یعنی چی؟خوب پس علما مراد جدی علمای عدول است اشکال برنمیگرددچون حقیقت و مجاز و اسناد و ! همه مربوط به مراد استعمالیه. خوب الان درمرادجدی منظورمولانقض نکن…. دراکرم العلماکه میگیم مرادجدی علمای عدوله منظورمولاچیه درسته اون تو…نه چیه؟یعنی اکرم علمای عدول را.احسنت اینم میگه یعنی اینکه نه آثارمتیقن راباربکن خوب شدتواسناددیگه…. اسنادنیست اسنادمال کلامه اصلاممکن دراونجاکلمه نقض نباشه مرادجدی ممکن اینطوری باشه که اصلاربط آثارمتیقن منتها …بابامگه این آقایی که میگه زیدکثیرالرماداودرواقع میادمیگه که ها یعنی درمرادجدییش کثیرالرماده نه درمرادجدیش اینست که زیدباسخاوته منتهااین زیدباسخاوته رومیتونه دوجورایرادبکنه که یه جوربگیدکه آقازیدباسخاوته یه جورتینه که بگوید زیدکثیرالرماده یعنی یه وقت خودمرادجدی مدلول مطابقی کلامه یه وقت مرادجدی مدلول استعمالی کلام نیست لازمه اویا یه معنای مناسب اومراداستعمالی کلامه اینه معنااصلادرمرادجدی کلمه نقض ممکن نباشه ممکن نقض آثارالیقین باشه مثل این میمونه که مثلاممکن درمرادجدی این باشه که آقادوابخورولی درمراداستعمالی میگه اون زهرحلایل روبخورتاکه ایشالله خلاصه یه جوری ریشت کنده بشه خلاصه اسلام ومسلمین ازدستت راحت بشن این که میگه در مرادجدی این نیست اینطوری تفهیم میکنه حقیقت مجاز ایناهمون مال همون مراد استعمالیه درمرحله اسنادو کلامه نه در مرادجدی اون لحاظ لفظه خوب این نکته اول نکته اولی دربحث امروز که فرمایش پاکیزه ایست وواقعا اصلایک مطلبیم من خودمم دیدم یک اشاره ای هم توی بحث کردم منتها مثلا اون طوریکه ماقبلامرادآخوندروتوضیح دادیم که مرحوم آقاضیای عراقی برداشت کرده بوداونطورعرضم به حضورشماماخودش بازگیر میکنیم که این لاتنقض الیقین بالشک چیه؟یقین درمتیقن مجازاًاستعمال شده ؟نه این یقین دریقین اسنادالی غیرماهوله هست خوب این باز بحساب اون صدروذیل کلام آخوند(ره)گیرمیکنیم اینه که مانمیدانیم یعنی چه اصلا این حرف یقین رابرمتیقن ادعائاًمنطبق میکنه مثل مجاز سکاکی بایقین که برمتیقن منطبق نمیشه وجهی نداره لذا اون اصلا خودش یه گیری داره ولی بحمدلله والمنه هیچ کس این رانه توضیح داده نه هم باهاش وررفته یک کلمه فقط دربعضی کلمه های آقای صدر هست که اینجا مجازدرکلمه نیست ولی خودشم دیگه باز نکرده که این چیه ماهم بازنمیکنیم چونکه چیزی نیست که قابل بازکردن باشه ماورا حل نکردیم که باز بکنیم بازبکنیم ممکنه که خطرش بیشترباشه اما دیگه این معنای کنایی این یک مطلبیست که صافه آدم هم خوب میفهمه درست هم هست فقط میمانه به این که آقاشماآقای آخوندبرای چی اینطوری رفتی ؟بله این اشکال وارده که این معنای کنایی خلاف ظاهرروایت شریفه هست چرا؟چون ظاهرروایت شریفه این است که نغومرادجدی ومراداستعمالی چی باشه مطابقه هم باشه اگه شما این راحمل کردی بر این کنایه این خلاف ظاهرمیشه بعضیا دیدم مثل آقای صدراین اشکال روکردن اگراشتباه نکنم توفرمایشات مرحوم حاج شیخ اصفهانی هم این اشکال هست این اشکال البته جوابش نیم کلمه اون تو کفایه هم همتون خوندید کی میتونه بگه جواب این نیم کلمه را؟نیم کلمه یه کلمه هم نیست که بخوای انرژی مصرف بکنی که بگی آقا خلاصه ممکنه یارانه های شما قطع شده باشه که ما جز دهکای چیزیم فقرا هستیم خوب چیه؟ خوب همین خوب بود احسنت همینو توضیح بده.ها احسنتم مرحوم آخوند فرموده اصلت الظهور در کجا حجته؟ جایی که شک در مراد جدی داره شارع فرموده اکرم العلما نمیدانیم مقصود از این علما همین علمای و اهل علم و بحساب کسانی هستن که در علوم دینی کار میکنند یا نه این اکرم العلما مقصود مثلا مهندسا و چه میدونم ریاضی دانا و اینا هستن این میگه نه مراد استعمالی عالم در اینا مراد جدی هم همینه اما اگر یه جایی ما مراد جدی را میدانیم مراد جدی را میدانیم ولی مراد استعمالی را نمیدانیم مثل اینکه میدانیم و اقیمواالصلاه مقصود ازاین صلاه همین نماز مقتصد شارعه منتها نمیدانیم آیا این مدلول کناییه مدلول مجازیه مدلول حقیقیه این چیه اینجا حالا یه اصلیه به نام اصالت الظهور داریم یه اصلی به نام این است که موقع بین مقام ثبوت است یا اثبات خوب دقت کنید در ما نحن فیه ببینید چگونه عرض میکنم این اشکالی که بعضیا کردند به آخوند که این اشکال هم جا نداره ذکر بشه در ما نحن فیه ما یقین داریم که مقصود از این لا تنقض الیقین بالشک یعنی آثار چیه متیقن رو بار بکنیم منتها نمیدانیم این آثار متیقن مدلول کناییه تعامل میفرماید یا اون مدلول مطابقیه که مقصود یعنی یقین به لحاظ تعجیز و تنذیر از باب منجزیت و معذریت روی این جهت در ما نحن فیه ما نمیتونیم عرضم به حضور شما که این اصل رو جاری بکنیم وبگیم که کنایه خلاف ظاهره. اتفاقا الان میخواستم این جمله را عرض بکنم منتها گفتم که خلاصه ولش کن دیگه خیلی چیز نکنیم گودش نکنیم این کلام شما درسته که اگر آثار یقین باشه اگر یقین موضوعیت داشته باشه یعنی ولو اثار موضوعی یقین ولی اگر متیقن باشه عرضم به حضور شما که دیگه اثار یقین رو شامل نمیشه این چقدر در مانحن فیه اولا اثر نداره چون بحث ما در مانحن فیه اینه که آقا ما میخوایم به آقای آخوند اشکال بکنیم که تفاوت صدر و ذیل کلامش چیه اینکه میگه تفاوت صدر وذیل کلام نیست و آخوند خوب دقت کنید و آخوند از اونهایی است که میفرماید استسحاب امارات جای قطع موضوعی چی چی نمیشینه. نخیر نخیر اینجوری که شما میفرمایید این میشه اتهام به آخوند آخوندم بحمدالله در اول جلد دوی کفایه کفایه هم اون کفایه هایی که ما میخوندیم اون کفایه هادی دو جلدی بود که با حاشیه بحساب آشیخ ابوالحسن مشکینی رضوان الله علیه که واقعا آقا ضیا گفته شنیدم که آشی حسن درس خارج شرو ع کرده ترسید گفت که من دارم برای شما آماده میکنم طلبه ها رو گفت که واقعا همینطوره فکر نکنید که … حواشی مرحوم مشکینی که خیلی واقعا قیم بود در همون اول بحث یکی از تنبیهات که در بحث قطع معنا میکنه همین است که میفرماید آقا امارت محال است جای قطع موضوعی بشینه چه امارات چه استسحاب بخاطر اینکه محذور ثبوتی ذکر میکنه نه محذور اثباتی چون میفرماید جمع بین لحاظ استقلالی و ثبوتی میشه که اگر بخواد جای قطع طریقی بشینه که آثار میشه عرضم به حضور شما که لحاظ این جای قطع موضوعی بشینه این لحاظ استقلالی وجمع بین لحاظ عالی واستقلالی اغلب محاله این ربطی به مقام اثبات نداره لذا این اشکال به آخوند وارد نیست چون آخوند از اونهاییست که میفرماید باید امارات قائم مقام قطع موضوعی نمیشه این نسبت به آخوند امانسبت به حق مطلب حق مطلب همونیست که آخوندفرمودحق مطلب نه ازلحاظ محذورثبوتی حق مطلبم اینه که درجای خودش مااین رامفصل توضیح دادیم حالا ایشالله یه مناسبتی برسدعرض میکنیم که این که کسی تصوربکنه امارات واستصحاب جای قطع موضوعی میشینه این مطلب بسیار بسیار دقیقی است ازاذهان وخلاف ظاهرروایته چون که اولا اصلااین الیقین واین الشک الف ولامش الف ولام بحساب عهده نه الف ولام جنس برفرضم الف ولام جنس باشه گفتیم ازاستصحاب بیشترازاین استفاده نمیشه که واقع منجز است براتون که درواقع معذوریداما کیفیت مقام اثبات ولسان جمع اصلامشخص نیست روی این چقدرخلاف مسلک آخونده وهم خودش عرضم به حضورشما مطلب نادرستیه منتها فرمایش آخوندصافه من خیال میکنم خیال میکنم خوب دقت کنیداینه که عرض میکنم دلم میخوادکه دیشب به بعضی ازرفقاعرض میکردم که بعضی ازمطالب ماکه مطالب مبناییه این رو رفقا حالا دورش خط بکشن یا توجزوه ها بنویسن اصلامن خیال میکنم این کلامیکه یقین آلیا لحاظ شده فانیا لحاظ شده ظهورش دراینه این غیرازمعنای کناییه که آخوند فرموده اصلا معنای معقول نداره این همون کناییکه آخوند فرموده درسته چون ما عرض کردیم که این راحقیقتش درتحلیلش گیریم که یعنی چه وقتی که میفرماید کولواواشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسودیعنی چه که اینجا عرضم به حضورشما شارع یتیبین مقصود یعنی چی یعنی یتبین مجازه یتبین اصلا در معناش استعمال نشده میگه آقا مگر یتبین موضوعیت نداره خوب میگیم بلدم میگیم ماهم بلدیم اما یعنی چی تحلیلش یعنی چه این قابل تحلیل نیست مگربه همین آخوند که فرموده مدلول کناییه وانصافا خدا رحمتش بکنه خوب مطلب راموشکافی کرده ومیفرماید یک طلبه آخوندرو خواب دید بهش گفت کیف کردید ۲۵سال اصول رو در۲سال خلاصه کردم طلبه هم طلبه زیرک وفهمیده ای بودگهفت آقای آخوند درست منتها۲سالی که در۲۵سال بایدفهمیدیعنی ۹۰درصداصول همین کفاییه که واقعامطالب روخوب موشکافی کرده مبانی شو این مطلب صافیست ماهم قبول داریم و الا اونکه بحساب میگوید یقین به لحاظ آثار طزیقی و موضوعی منجزیت و معذریت این در مراد استعمالی یعنی چی فانیا نمیشه گفت حالا که مافانیا نمیگیم ولی کنایه آخوند با مطلب ما اینه که آقای صدر اشکال کرده که آقا کنایه صدر با ذیل ظاهره این غلطه این اشکال وارد نیست چرا؟ چون این اصالت الظهور حجیتش کجاست وقتی که در مراد جدی شک داشته باشیم فوقش دو احتمال میشه احسنت اصالت الظهور نداریم نمیشه اشکال کرد نه مدلولش رو آقا یکی میدونه عرض کردیم آخوند که یکی رو بر دیگری مقدم نمیکنه اخوند میفرماید… لحاظ عالیم کناییه نه حالا چرا که جواب نه اشکال آقای صدر این نیست اشکال آقای صدر این است که آقا خلاف ظاهره نه ظاهربه یقین خورده غلطه او در جایی حجته که اثر اولی داشته باشه اگر در مراد جدی ما یقین داریم مثل مثال که عرض کردم اقیمواالصلاه نه نه مراد جدی رو میدونیم آثار متیقنه مراد جدی را میدونیم که آثار متیقن منجزه قدر متیقن میدونیم که اون غلطه خلاف ظاهر روایته به خاطر اینکه الیقین در روایت همونیه که عرض کردیم معنای لا تنقض یقین بالشک این نیست که شما در بقا هم یقین دارید که آقا این بوده یا نه حمل کردن بعدم ما میگیم که لا تنقض الیقین بالشک الف ولامش الف و لام عهده ببینید یه وقت هستش ما علی المبنای آخوند بررسی میکنیم اشکال وارد نیست یه وقت میگی با مبنای آخوند چکار داری حق مطلب اینه که بله اشکال وارده ممکنه کسی برگرده بگه که آقامبنای ابوحنیفه است این روایت حجت نیست ما که کاری با ابو حنیفه نداریم ما بحث ما بر سر این است که لغو با مبنای آخوند … حالا این عرایض ما بود دیگه اختیار با آقایون این نکته ثانیه عرضم به حضورتون این از اولی نکته ثانیه این است که اگر یاد آقایون باشه ما در روز شنبه ظاهرا عرض کردیم چهار مطلب بحث ما داره اون مطلب چهارمش همینطور موند مطلب چهارم را امروز بحث میکنیم که نکته دوم بحث ما در امروزه اون مطلب چهارم این است که مرحوم آقای آخوند رحمه الله علیه نکته دومش که در کفایه توضیح دادیم چی بود؟ اهان که درسته که نقض به یقین نسبت داده میشه به لحاظ استحکام ابرار خود یقین اما ما در استصحاب نقض به یقین نمیکنیم چرا؟ فرق است بین قائده یقین و استصحاب در قائده یقین من دیروز یقین داشتم لباسم پاک بود امروز هم شک میکنم که من دیروز لباسم پاک بوده یا نه این نقض یقین به شک درسته که میگه آقا یقینت رو نقض نکن ولی این قائده یقینه اما در استصحاب من دیروز یقین داشتم ثوبم پاکه امروز شک دارم که این ثوبم پاکه یا نه من که آثار یقین را نمیخوام …نکنم یقین من به حدوث تعلق گرفته و آثار رو هم بار میکنم اونی که میخوام آثار رو بار نکنم کجاست؟ بقاست بقا که من یقین ندارم پس اونی که یقین دارم نقض نمیکنم اینی که نقض میکنم یقین ندارم لذا این … نمیکنه آقایان این اشکال بود آخوند رحمه الله علیه برای فرار ازاین اشکال فرمود که یقین وشک به یک چیز تعلق داره متعلقاش یکیه میگه آقا متعلقاش یکیه یعنی چه یقین به دیروز تعلق گرفته متعلقش دیروزه شک متعلقش امروزه میفرماید عرف این زمان را القا میکند تسامح میکند مثلا میگه ببین من واقعا یقین داشتم آدم خوبی هست ولی الان واقعا پشیمان شدم گفتم چه یقین الکی ما داشتیم میگه عزیزمن چده پشیمان شدی چرا درس نمیخونی براچی میگه سابقا یقین داشته که من آدم خوبی هستم واقعا همخ آدم خوبی بودم این از دیروز شیطون گولم زد یه پولی آوردم … را فروختم میگه میدانم ولی بازم میگم من یقین داشتم من آدم خوبی هستی حالا فهمیدم آدم بیخودی هستی هرچی که میگی اوزمان را القا میکنه زمان را القا میکنه و ذات متعلقش را میبینه میگه آقا این درخت بار میداد این درخت الان بار نمیده.در ما نحن فیه زمان را عرف القا میکنه …لذا درست است که یقین داری به این شیء و شکی داری به این شیء یقینت رو به شکت نقض نکن این فرمایش مرحوم آقای آخوند در کفایه و این از باب اشکالی بود که به خودش کرد. مرحوم آقای ایروانی رحمه الله علیه اشکال کرده به آخوند میفرماید آقای آخوند اگر شما استمرار و بقا را در متعلق یقین اخذ نکنی اصلا یعنی چه شک داری یقین دارم به شکم این یقینت حقیقتا باقی است اتفاقا فرق بین استصحاب و فرق بین قائده یقین همینه در قائده یقین یقین حقیقتا باقی نیست ولی در استصحاب یقین حقیقتا باقیه حتی حین نقضم باقیه که نقض نکردم پس قزعا اگر بخواد نقض صدق بکنه باید شما استمرار رو ببری داخل متعلق یقین یعنی بگی که یقین داشتم و الان شک در استمرار دارم یقین داشتم به حدوث و شک دارم به استمرار بعد اگر خوب دقت کنید به نظر جدی نگاه کنی …که ایشون با آقای ایروانی ذکر نمیکنه ما هم میگیم آقای ایروانی حق با شماست یقین با حدوثه شکم در بقای ویقینم با نظر جدی باقیه نقضم نشده حقیقتاهم باقیه ربطی به استصحابم نداره مو لا درزش نمیره ام یه وقت هست ما این متعلق یقین وشک را به دید مسامحه نگاه میکنیم به نظر ادعایی و تسامحی نگاه میکنیم به نظر تسامحی یکیه میگه این آقا ملا بود این آقا ملا نیست میگه این آقا ملا بود پارسال ملا نیست خدای نکرده لا سمع الله نسیان بر او عارض شده امسال که ملا هست یاکه ملانیست میگه نه این آقا پارسال وامسال نمیبینه این نمیبینه رو خوب دقت کنیدا مقصودازتسامح عرفی بعضیا این اشتباه رو کرده اندکه مثلا میگن ماباید بریم معنای عرفی رااز بقال محل بپرسیم این حرف بی معناست یعنی چه بریم ازبقال بپرسیم نمیخوایم بپرسیم درکجای تاریخ سابقه داره که مجتهدی رفته باشه دردکون بقالی یا عطاری یا نونوایی یعنی مجتهدبه فهم عرفیش بفهمه اینیم که مامیگیم عرف تسامح میکنه نه به این معناست که نظردقیقونمیفهمه ولواین عرف خواجه نصیرالدین طوسی باشه که استادالبشره عقل کله ولی درعین حال همین خواجه نصیرالدین طوسی وقتیکه میفرماید به نظر دقی نگاه بکنیم مطلب همینه ولی به نظر تسامحی نه اینکه یعنی اون فیلسوف اون عالم مثلا اینارو ۲تامیدونه پیرزن محل یکی میدونه یعنی همه افرابه نظر دقیشون اینارو ۲چیز میدونن به فهم وتسامح عرفی یکی میدونن لذافرموده نقض نکن یقین رابه شک . روهمین شک دقت کنیدلازم نیست مااین یقین راحمل بکنیم بریقین ادعایی عرفی که میشه بیان جناب همدانی ونکته سوم ما.دیدتسامحی هیچ فرقی نمیکنه منتها بایستی موردلاتنقض الیقین بالشک هم میشه قاعده اطلاق به شک روبگیره واستصحاب رو قطعامیگیره چراچون موردش مورد استصحابه قاعده یقین رانمیگیره چراچون که ماگفتیم این الف ولام عهده جنس نیست لذا قاعده یقین ونمیگیره نه اینکه نمیگیره گیردرمرادجدیه مراداستعمالی وقتی که این الف ولام بحساب الف ولام عهده هم حمل براستصحاب میشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *