بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه جلسه 548
کلام در مفهوم حصر بود. یکی از ادات حصر، الا است که بیان شد که آن مفهوم دارد. یکی از ادات حصر انما است، این نیز مفهوم داد، مرحوم آخوند می فرماید وقتی گفته می شود انما زید قائمٌ یعنی زید فقط قائم است و غیر قائم نیست. قبول کردن دلالت انما بر مفهوم یکی به خاطر تنصیص اهل لغت است، و لغویین انما را این گونه معنا کرده اند، و یکی هم به خاطر تبادر در نزد اهل لغت است، در لغت عرب وقتی انما گفته می شود از آن حصر می فهمند لذا ایشان می فرماید نفرمایید انما در فارسی مرادف ندارد که ببینیم به چه چیز تبادر می کند چرا که ظهورات مبتنی بر آن چه ما می فهمیم نیست بلکه آن چیزی که دیگران از این خطاب می فهمند کفایت می کند، وقتی ما علم پیدا کردیم که در عرب وقتی انما استعمال می شود این را از آن می فهمند، خوب این علامت ظهور و حقیقت است.
برخی به آخوند ره اشکال کرده اند که تنصیص اهل لغت بر درد نمی خورد زیرا لغوی معنای حقیقی را ذکر نمی کند بلکه موارد استعمال را ذکر می کند لذا امکان دارد برای یک لغت، بیست معنا ذکر نماید. استاد: درست است که لغوی موارد استعمال را ذکر می کند ولکن وقتی برای یک لفظ تمام لغویین ـ حتی کسانی که بنا ندارد تمام موارد استعمال را ذکر نمایند ـ یک معنا را ذکر کرده اند انسان اطمینان پیدا می کند که معنای این لفظ، این معنا است.
سوال:
جواب: نه، استمعال علامت حقیقت نیست و اعم از حقیقت و مجاز است….. آن در صورتی است که استعمال شود بلا عنایةٍ
فخر رازی منکر شده است و می گوید انما دلالت بر حصر نمی کند لذا در آیة شریفة «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون»[1] گفته است که رافضی ها به این آیة شریفه بر امامت و ولایت امیر المومنین علیه السلام استدلال نموده اند و می فرمایند آیة شریفه ولایت را برای خداوند سبحان جل جلاله و رسول صل الله علیه و آله و سلم و لعنة الله الی اعدائهم اجمعین و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون ثابت می کند. فخر رازی چند اشکال به این استدلال کرده، یکی از آنها این است که انما دلالت بر حصر نمی کند.
استاد: اولا دلالت این آیة شریفه بر ولایت امیر المومنین علیه السلام ربطی به انما ندارد. انما چه دلالت بر حصر کند و چه دلالت بر حصر نکند مفاد آیة حصر است زیرا به چه دلیل اسم ابوبکر، عمر، عثمان را نبرد و فقط امیر المومنین علیه السلام را ذکر فرمود. خداوند سبحان جل جلاله را ذکر کرد، پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و لعنة الله الی اعدائهم اجمعین را ذکر کرد و فقط امیر المومنین علیه السلام را ذکر کرد. اگر آنها هم امام بودند، خوب آنها را نیز ذکر می کرد، به چه دلیل ذکر نکرده؟
سوال
جواب: عرض میکنم آیه در مقام بیان تحدید و شمارش است.
امیر المومنین علیه السلام را که شما چهارمین خلیفه می دانید ذکر کرد اما آن سه نفر را ذکر نکند؟ مگر خداوند سبحان ترسیده است!؟
سوال:
جواب: در بیان حصرِ کسانی هست که در زمان پیغمبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم و لعنة الله الی اعدائهم اجمعین بوده اند. بله بقیه را نشمرد به دلیل اینکه می خواسته است امیر المومنین را درست نماید
فخر رازی بر آیة شریفه چند اشکال می کند 1ـ انما در آیة شریفه انما ی حصر نیست. استاد: بیان کردیم که اثبات ولایت ربطی به انما ندارد و انما حصر باشد یا نباشد ربطی ندارد مضافا به اینکه انما دال بر حصر است. 2ـ ولی در ولیکم الله به معنای ناصر و محب است به قرینه سیاق آیات قبل. آیات قبل و بعد در سوره مائده می فرماید: [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (51) فَتَرَى الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا في أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ (52) وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرينَ (53) يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (54) إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55) وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56)]
آیات قبل و بعد مربوط به نصرت و محبت است و اینکه نباید مومنین، کفار را کمک کنند و یا اینکه به آنها محبت داشته باشند. باید «بعضهم اویاء بعض» مومنین هم دیگر را دوست داشته باشند. تا اینکه آیه می فرماید وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.
استاد: اشکال صحیح نیست زیرا اولا: نزول آیات به همان نحو که اکنون در قرآن هست نبوده است. این گونه نبوده که این آیه بعد از آن آیه نازل شده باشد، آن هم در یک مجلس نازل شده باشد به نحوی که تمام این چند آیة در یک مجلس نازل شده اند تا بتوان گفت به قرینه قبل و بعد و وحدت سیاق فلان معنا را می دهد. ثانیا: اگر به معنای ناصر باشد، خداوند سبحان، پیغمبر و مومنین را یاری کرد، مومنین پیغمبر را یاری کردند، مومنین دین خدا را یاری کردند، مومنین خداوند سبحان را یاری کردند اما چه معنا ندارد که پیغمبر مومنین را یاری کرد؟ بله مومنین پیغمبر را یاری کردند ـ به لحظ دین ایشان ـ درست است، خداوند سبحان پیغمبر و مومنین را یاری نمود درست است اما کجا دارد نصر المومنین الرسول!؟ این، معنا ندارد. مضافا به این که در این صورت آیة شریفه لغو می شود زیرا اگر این آیة بخواهد بفرماید که یاری کنندۀ شما مومنین هستند، خوب عام است… قبل و بعد آیه شریفه این را می فهماند، قبلش فرمود نباید کفار را یاری کنید، بعد هم فرمود و من یتول الله و رسوله و آنهایی که ایمان آورده اند فإن حزب الله هم الغالبون، این آیه چه نکته ای دارد که قبل و بعد از آن نفرموده است!؟ ثلاثا یاری فقط متخص کسانی است که يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ!؟ اگر کسی در حال رکوع شیئی را ندهد یاری نکرده!؟ چه خصوصیتی دارد که اینها را بیان کرده؟ اینکه آیه شریفه یاری را مختص به این گروه کرده است بدین معناست که قطعا آنها به شکلی یاری می کنند که دیگران یاری نمی کنند.
ان قلت: ولی به معنای محب است انما ولیکم الله یعنی دوست شما باید خداوند سبحان و رسول و الذین يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ، قلت: باید تمام مومنین را دوست داشته باشیم و شاهد بر آن این است که بعضهم اولیاء بعض. این یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون چه خصوصیتی دارد که فقط باید آنها را دوست داشت. آیه بعد این است که يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياء، همه آیات نفی محبت کفار و آنهایی که دین را مسخره می کنند می نماید اما مثل سلمان، ابوذر و اصحابی که دین را مسخره نمی کردند و از کفاره نبود را چرا نباید دوست داشت!؟ آیات قبل و بعد فقط کفار را نفی می کند، یک آیه ای ندارد که کفار و برخی از مومنین را نفی کند، اصلا فرخ رازی ملتزم می شوید که در خارج انسان نباید مومنینی که اهل نماز و عبادت و جنگ هستند دوست داشت و فقط آنکه یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون، این چه خصوصیتی دارد؟ پس اینکه در آیه شریفه این خصوصیت را ذکر کرده باید ولی به یک معنایی باشد که فقط برای یک شخص خاصی قرار داده شده است. اگر هم محبت باشد، این چه محبتی است که فقط باید برای امیر المومنین باشد و برای دیگر نیست.
بعد اشکال کرده است که اگر این آیه دلالت بر ولایت امیر المومنین علیه السلام می کرد پس چرا امیر المومنین علیه السلام بعد از شورای سقیفه بنی ساعده ـ نمی شود گفت که مسلمانان و انسان ها، مشکل تمام خلقت از این شورا بوده است، خیانت فرعون، ابوسفیان با خیانت اینها قابل قیاس نیست، ضرباتی که ابوسفیان به پیغمبر گرامی اسلام زده است یک قطره از آن ضربی است که شورای زده ـ به آیة استدلال نکرده است.
استاد: این که معلوم است. وقتی شورای، حدیث غدیر و آیة مباهله و حدیث منزلت را قبول نکرده است،… در روز غدیر پیغمبر گرامی اسلام جمعیت را نگه داشت و فرمود آنها که رفته اند باز گردند و صبر کنید که آنها که جا مانده اند برسند بعد از سراج شتر جایگاه بلندی ساختند و حضرت بر روی آن رفت و دست امیر المومنین را بلند نمود و تا سه روز فرمود که بیاید بیعت کنید، وقتی شورا اینها را قبول نکرده است آن وقت امیر المومنین بیاید آیه شریفه را مثال بزند، کسی که غدیر را قبول نکرده بخواهد این را قبول کند! این بخاطر آن بود که حضرت چیز هایی که مثل روز روشن است … حضرت اتمام حجت کرد، این مثل آن می ماند که الآن فرض کنید کسی دشمن من باشد بعد کسی به او بگوید من دوست فلانی هستم به خاطر او به من رحم کن، خوب آن دشمن می گوید ما با خود او دشمنی داریم، به او رحم نمی کنیم به تو رحم کنیم!
فخر رازی بعد می گوید آیه عنوان عامی را می گوید والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون، به چه شکل بر یک فرد خاصی منطبق شود؟ می گوییم اشکال ندارد ممکن است یک معنای عامی تعظمیاً بر یک فرد خاصی منطبق شود ولی آن مجاز است و نیاز به قرینه دارد. کسی که نمی گوید این والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون، استعمال در امیر المومنین شده است، کلی است اما یک مصداق در خارج بیشتر ندارد مثل واجب الوجود. آیة در امیر المومنین علیه السلام استعمال نشده، مصداق آن امیر المومنین علیه السلام است، هیچ کس ادعی نکرده که برای غیر ایشان باشد، البته فخر رازی از قول عکرمه نقل می کند که او گفته این آیة در مورد ابوبکر نازل شده است اما خود فخر رازی می گوید مسلم است که شأن نزول این آیه شریفه امیر المومنین علیه السلام است. شما می گوید چطور می شود که یک عامی فقط برای یک خاص باشد، پس چرا خود شما در مورود آیه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين می گوید شأن نزول این آیة و مصداق آن ابوبکر است؟ فسوف یأتی الله بقوم، حمل قوم بر ابوبکر اشکال ندارد اما حمل والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون بر امیر المومنین اشکال دارد!؟
بعد اشکال دیگر میکند که اگر این آیة در مورد امیر المومنین علیه السلام باشد موجب تناقض در قرآن می شود زیرا در آیه قبل دارد يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين و مصداق آن ابوبکر است، کسی که با مرتدها جنگید ابوبکر است. استاد: ابوبکر، عمر با کدام مرتدها جنگیدند!؟ این چه حرفیست که می گویند سه، چهار نفر را کشته است. این من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یعنی یک افراد دیگری را می آورد. اتفاقا آیه این است که من یرتد منکم عن دینه بعد از آنکه پیغمبر اسلام به شهادت رسید و مردم از دین برگشتند فسوف یأتی الله بقوم خداوند سبحان امیر المومنین علیه السلام را می آورد که با مرتدها جنگیده است. جنگ هایی که امیر المومنین علیه السلام داشته اند جنگ نهروان، جمل، صفین و خوارج بوده است تمام این جنگ ها با کسانی بوده است که ادعی اسلام می کردند، ابوبکر با چه کسی جنگیده!؟ کجا با ابوبکر با مسلمانان جنگیده!؟ این که یک قوم دیگری را می آورد یعنی جامعه مرتد می شوند والا «فسوف یأتی الله» را نمی فرمود بلکه می فرمود کسی که مرتد شود او را می کشند. بعد تعبیر یجاهدون فی سبیل الله … به حاکمی که مرتدی را اعدام کند جاهَد فی سبیل الله نمی گویند، متفاهم عرفی از این یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم که اعدام کردن نیست، اصلا ابوبکر که لائم نداشته، همه که دنبال او بودند. یک نفر را کشتند که یجاهدون فی سبیل الله نیست. الآن اگر حاکم شرع یک نفر مرتد را بکشد، یجاهدون فی سبیل الله است. یجاهدون جمع است، جمعیتی است. لو سلمنا که ابوبکر با مرتدها جنگیده باشد بعد از آنکه امیر المومنین نیز با مرتدها جنگیده است شما از کجا می گویید که مصداق آیه فقط ابوبکر است!؟ آیة می فرماید فسوف و آن برای بعید است، سین که ندارد که بگویید برای نزدیک است. از کجا آیه امامت ابوبکر بدست می آید. لو سلمنا که فقط ابوبکر، يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين کجا این آیه دارد که او امام و خلیفه است که شما می گویید قطعا این آیه بر امامت ابوبکر دلالت می کند لذا اگر قرار باشد آیه انما ولیکم بر امامت امیر المومنین دلالت کند بین آیات قرآن تنافی ایجاد می شود. اگر از تمام اینها صرف نظر کنیم و بگوییم بین آیات تنافی هست، خوب هر دو ظهور هستند و دو طرف احتمال دارند، به چه دلیل این آیة را شما به خاطر آیه اول توجیه می کنید.
این اشکالاتی که فخر رازی به این آیه شریفه کرده است، اشکالاتی است که بعید می دانم خود فخر رازی متوجه نباشد که این اشکلات آبکی است. و عجیب است از برخی که می گویند فخر رازی شیعه است، فخر رازی شیعه بوده، تقیه می کرده! مگر معنا دارد کسی تقیه کند بعد بر رد امیر المومنین کتاب بنویسید!؟ این مثال آن می ماند که کسی ناموس خویش را به خیابان ببرد به خاطر اینکه تقیه کند که آن ناموس من نیست که به سبب این تقیه کردن به آن تجاوز کنند، همه می گویند خاک بر سرت، تو می خواهی تقیه کنی که ناموست را حفظ کنی. کسی که تقیه می کند ساکت است حتی تعریف هم نمی کند لذا شما سر تا سر فرمایشات اهل البیت علیهم السلام را نگاه کنید طوری صحبت نکرده اند که امر مشتبه شود، علماء شیعه که تقیه می کردند کی این طور تقیه می کردند. این چه تقیه ای شد که یک مطلبی در اثبات امیر المومنین ننویسی بعد بگویید این شیعه هست و اسم خود را ملا بگذارید و فکر کنید چیزی می فهمید و درس خوانده اید.
این آیه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون، قطعا یک مطلبی را می خواهد بفرماید که برای این سه نفر است. حال اگر کسی بگوید چرا خداوند سبحان اسم امیر المومنین علیه السلام را نفرمود؟ جواب این پر واضح است، یک صدق الله العلی العظیم که علی در آن ربطی به امیر المومنین علیه السلام ندارد و صفت خداوند سبحان است را نمی گویند، حال اگر اسم علی ابن ابی طالب علیه السلام را در قرآن می فرمود قرآن را به آتش می کشیدید، اگر راست می گویید همین صدق الله العلی العظیم را بگویید.
خود فخر رازی می گوید شأن نزول این آیة امیر المومنین علیه السلام، خوب چرا ایشان را جدا کرده؟ مخصوصا شما می گویید در بالا ابوبکر را تایید کرده است، مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّه این همه فضیلت و این همه کار بعد بفرماید انما ولیکم الله، دوست شما و یاری شما همین سه نفر باشند!؟ چرا این چنین فرمود؟ چرا اسم بقیه را نبرد؟ شما که می گویید آیه اولی در مورد ابوبکر است. اتفاقا اگر آیه اول در مورد ابوبکر باشد موجب نقص بر ابوبکر می شود چرا که این مثل آن است که بگویند فلان شخص اعلم و افقه و… است اما شما فقط باید از فلانی تقلید کنید. خوب این نشان می دهد که آن شخص یک عیبی دارد.
پس دلالت آیة شریفه بر ولایت امیر المومنین علیه السلام ربطی به انما و اینکه دال بر حصر است ندارد. خداوند سبحان را شمرده، رسول را شمرده، بعد می فرماید و الذین آمنوا…، و ثانیا اگر مراد محبت باشد اصلا در این آیات شریفه، همه اش صحبت مومنین و کفار است، محبت خداوند سبحان و پیغمبر مفروغ عنه است، می فرماید شما باید با هم دوست باشید و کفار را اولیاء نگیرید، خوب به چه علت در این آیه خداوند سبحان و رسول را وارد فرمود؟
اساتید و بزرگان…، من خیال می کنم راجع به ولایت امیر المومنین و شیعه کم کار می شود. باید بزرگان و اساتید و طلبه ها و فضلا بگویند، رادیو و تلویزیون و مسئولین نیز باید این مطلب را بگوید، به هر جهت مذهب رسمی کشور شیعه است. شیعه که به توحید و نبوت نیست، ممیزۀ شیعه به این است، لذا باید بر روی آن بیشتر سرمایه گذاری کرد و بیشتر بیان کرد. به نظر من این بر حوزه های شیعه نقص است که 70،60 سال پیش الغدیر توسط مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه نوشته شده و در این مدت هنوز یک کتابی مثل الغدیر نوشته نشده است. حداقل باید هر 5،6 سال حوزه یک الغدیر بیرون دهد، البته مباحث اعتقادی را باید فضلا وارد شوند، یک موسسه کلام درست می شود و طلبه لمعه خوان و رسائل خوان پذیرش می کند، آن کی این مطالب را متوجه می شود. باید افراد قوی و اساتید قوی، درجه یک ها وارد شوند والا باعث می شود ـ خدایی نکرده ـ خروجی آن، قدرت عملی نداشته باشد. به این امر به نظرم باید بیشتر دقت شود. ظاهرا مظلومیت امیر المومنین فقط به دست فرزند بزرگوارش حضرت بقیة الله الاعظم عج …، مشکل این است که خیلی از کسانی که به عنوان دفاع امیر المومنین می آیند در دل امیر المومنین را بیشتر می کنند. شما که صدا ما را می شنوید یا مطالعه می کنید باید کمر همت ببندید، البته کسی که اصول را قوی کار نکند فقه را قوی کار نکند اگر در اعتقادات گفت من درجه یک هستم، این در واقع خیال و وهم محض است، من یک نفر را سراغ ندارم که… باید اول انسان فکرش قوی شود، قدرت فکری که پیدا شد و ذهن که قوی شد در هر بحث که وارد شود با یک ساعت کاری 50 ساعت را انجام می دهد لکن این مطلب را باید متوجه باشیم که این فقه و اصولی که می خوانیم به خاطر ولایت امیر المومنین است، اساس این بحث ها ولایت امیر المومنین است والا اگر خدایی نکرده ولایت امیر المومنین نباشد بول نجس باشد یا نباشد به چه درد می خورد، اگر این ولایت نباشد کفار و غیر کفار چه فرقی می کند. باید در این جهت بیشتر کار شود. فضلا باید بحث کنند و برای مردم بیان کنند و طوری نشود که خدایی نکرده دشمن، مومنین را غافل و خواب کند، اما خودشان کار خود را انجام دهند و از این طرف کم کاری شود.
فتلخص مما ذکرنا یکی از ادات حصر انما است و مرادف در فارسی داشته باشد یا نداشته باشد مهم نیست، و للکلام تتمة ان شاء الله فردا.
و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
[1] مائده/55